جامع الاحكام جلد 2

مشخصات كتاب

سرشناسه : صافي گلپايگاني، لطف الله، 1298 -

عنوان و نام پديدآور : جامع الاحكام/ لطف الله صافي گلپايگاني.

مشخصات نشر : قم: دفتر تنظيم و نشر آثار حضرت آيت الله العظمي حاج شيخ علي صافي گلپايگاني، 138 -

مشخصات ظاهري : ج.

شابك : دوره 978-600-5105-63-6 : ؛ 16000 ريال : ج.1 964-6197-25-6 : ؛ 16000 ريال : ج.2 964-6197-25-6 : ؛ ج.2 978-600-5105-64-3 :

يادداشت : فهرستنويسي بر اساس جلد دوم، 1385.

يادداشت : چاپ قبلي: موسسه انتشارات حضرت معصومه سلام الله عليها، 1418ق. = 1378.

يادداشت : چاپ چهارم.

يادداشت : ج.1 (چاپ چهارم: تابستان 1385).

يادداشت : ج.2 (چاپ ؟: 1392) (فيپا).

موضوع : فقه جعفري -- رساله عمليه

موضوع : فتوا هاي شيعه -- قرن 14

شناسه افزوده : دفتر آيت الله العظمي حاج شيخ علي صافي گلپايگاني

رده بندي كنگره : BP183/9 /ص24ج2 1380ي

رده بندي ديويي : 297/3422

شماره كتابشناسي ملي : 1172047

ازدواج

احكام صيغه نكاح

س 1247

اشاره

- كسى كه به مسائل اجراى عقد آگاهى دارد امّا به قواعد عربيّت علم ندارد و نسبت به مفاهيم و عبارات صيغه عقد جاهل است آيا مى تواند صيغه عقد ازدواج را جارى كند كه شرعاً صحيح باشد؟

ج

- اگر الفاظ اجراء عقد را كه در رساله ها نوشته شده بطور صحيح بداند و معنى آن را هم بداند و معنى قصد انشاء را بداند و در موقع اجراء عقد قصد انشاء نمايد صحيح است. و اللَّه العالم.

س 1248

اشاره

- خواندن خطبه عقد با تلفن چه حكمى دارد؟

ج

- اشكال ندارد. و اللَّه العالم.

س 1249

اشاره

- آيا مى توان مانند سائر عقود در نكاح نيز قائل به معاطات شد؟

ج

- در نكاح معاطات جارى نيست.

س 1250

اشاره

- اگر خود زن و مرد بگويند كه ما عقد خوانده ايم آيا از آنها پذيرفته

جامع الاحكام، ج 2، ص: 6

مى شود يا خير؟ و اگر انسان به فرزندان آنها نسبت حرام زاده بدهد آيا قذف است يا خير؟

ج

- اقرار آنها به خواندن عقد در زن و شوهر بودنشان كافى است و نسبت حرام زاده دادن به اولاد آنان قذف است. و اللَّه العالم.

س 1251

اشاره

- اگر زيد و زينب شخصى را براى اجراء عقد وكيل نمايند و عاقد به آنها بگويد كه ظهر عقد شما را مى خوانم و بعد از مدتى متوجه شود عقدى كه قرار بود بخواند فراموش كرده و نخوانده است درحالى كه نمى داند وكيل عقد دائمى بوده يا عقد انقطاعى و در صورت انقطاعى بودن مدت و اجرت را نمى داند وظيفه و تكليف شرعى عاقد چيست؟

ج

- در مورد سؤال وكيل دو عقد بخواند يكى بعنوان دوام و يكى بعنوان انقطاع بمدّت و مهر معيّن عند الزوجين.

س 1252

اشاره

- شخصى مثلًا از طرف ده نفر وكيل براى اجراء عقد دائم شده و بعد از اجراء عقد، عاقد يقين دارد كه يكى از اين عقدها باطل بوده در صورتى كه عاقد اسامى موكلين و زوجين را نمى داند و هيچ يك از آنان را نمى شناسد و ضمناً مقدار مهريه را هم فراموش نموده وظيفه شرعى عاقد چيست؟

ج

- در فرض سؤال تمام ده عقد را تكرار كند به اين نحو كه يك عقد بعنوان موكلين (زوجين) كه اوّل او را وكيل كرده اند بهمان مهريّه اى كه خودشان تعيين نموده اند و يك عقد بعنوان زوجين كه دوّم او را وكيل كرده اند و همينطور تا عقد دهم چون مسلماً همه اينها در آن واحد و همزمان عاقد را وكيل نكرده اند و طبعاً بحسب زمان توكيل يكى اوّل بوده و يكى دوّم و يكى سوّم الى آخر و اين در صورتى است كه بطلان عقد مربوط به اجراء عقد و مجرى عقد باشد چنانچه ظاهر سؤال است و إلَّا عاقد مسئوليتى ندارد.

س 1253

اشاره

- زوجه در حين عقد ازدواج با شوهر خود شرط مى كند كه من بعد از ازدواج در يكى از ادارات دولتى استخدام خواهم شد و شوهر اين شرط را قبول مى كند بيان فرمائيد آيا شوهر مى تواند بعد از ازدواج مانع از استخدام زوجه خود

جامع الاحكام، ج 2، ص: 7

بشود يا نه؟

ج

- در مورد سؤال با اشتراط در ضمن عقد و قبول زوج، زوج نمى تواند مانع استخدام براى شغل حلال بشود. و اللَّه العالم.

س 1254

اشاره

- اگر زوجه در عقد دائم شرط نمايد كه با شما ازدواج مى كنم به شرط اينكه بعد از 5 سال مرا مطلّقه نمائيد و زوج هم اين شرط را قبول نمايد آيا اين شرط سايغ و لازم الوفاء مى باشد يا خير؟

ج

- ظاهراً شرط فعل است و اشتراط آن با اينكه طلاق در يد زوج است و عقد دائم اقتضاء دوام را دارد منافات ندارد و سائغ و لازم الوفاء است.

س 1255

اشاره

- اگر زن ضمن عقد نكاح دائم يا موقت شرط كند كه زوج مادامى كه زوجه را در عقد خويش دارد حق ازدواج دائم يا موقت با ديگرى ندارد، آيا اين شرط نافذ است يا خير؟ و اگر نافذ است در صورت تخلف زوج ازدواج دوم باطل است؟ آيا زوجه مشروط لها حق فسخ دارد يا نه؟

ج

- شرط سلب حق ازدواج دوم شرعى نيست و باطل است ولى اگر بر او شرط كند كه با زن ديگر ازدواج نكند واجب است به آن عمل كند، ولى در صورت تخلف نه زوجه حق فسخ دارد و نه ازدواج دوم باطل است. بلى ممكن است حاكم شرع جامع الشرائط او را به اين تخلّف تعزير شرعى نمايد.

س 1256

اشاره

- اگر زنى راضى شود كه مردى او را بعقد غير دائم خود درآورد بدون اينكه تعيين مدت و مبلغ مهريه بشود بعد مرد بگويد من صيغه تو را جارى كردم عمرى، و چون زن جاهل به مسأله بوده قبول كرده و نزديكى هم كرده اند آيا چنين عقدى صحيح بوده و به هم محرم شده اند؟

ج

- ظاهر اين ستكه مقصود از اجراء صيغه عمرى همان عقد متعارف و دائم بوده و زن هم آن را امضاء كرده است بنابراين چنانچه مهر را معين كرده باشد همان مهر المسمى و اگر معين نكرده مهر المثل را به زن بدهكار است و در اين صورت زن زوجه آن مرد است و به او محرم است، مع ذلك اگر عقد را تجديد نمايند يا مرد زن را طلاق بدهد مطابق با احتياط است و اگر نزاع و اختلاف دارند بايد مرافعه شرعيه نمايند.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 8

س 1257

اشاره

- قصد و نيت زوجين عقد غير دائم بوده و زوجه هم حاضر و راضى به عقد دائم نبوده و صيغه عقد بعنوان غير دائم اجراء شده است، چون زوجين جاهل به مسأله بوده اند مدت و مهر را معين نكرده اند مرد گفته من تورا صيغه خود كرده ام و تو از امروز زن من هستى بعد از مدتى زن سؤال كرده كه من تا چه زمانى صيغه تو هستم مرد جواب داده عمرى، و زن هم راضى به صيغه دائم نيست در اين صورت حكم مسأله را بيان فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال، عقدى كه واقع شده باطل بوده چون مرد بر خلاف مورد وكالت عمل نموده، ولى اگر هر دو جاهل بوده اند گناهى نكرده اند و نزديكى آنها وطى بشبهه بوده لكن به يكديگر محرم نيستند فقط زن بايد عدّه وطى بشبهه نگهدارد كه مانند عدّه طلاق است و مبدء آن بنابر احتياط از زمان برطرف شدن شبهه است و اين در صورتيست كه زن حامله نشده باشد و الّا انقضاء عده به وضع حمل است، مگر اينكه مدت باقى مانده براى وضع حمل كمتر از مقدار عدّه طلاق باشد در اين صورت بايد بمقدار عدّه طلاق، عدّه نگهدارد و اگر زن يائسه است عدّه ندارد و اگر نزاع در صورت مسأله دارند مرافعه شرعيه لازم است مع ذلك چنانكه قبلًا جواب داده شده تجديد عقد بصورت دائم يا موقت يا طلاق و نگهداشتن عده موافق با احتياط است.

س 1258

اشاره

- اين جانب دخترى هستم جهت ناراحتى زنانگى به دكترى مراجعه كردم ايشان بعد از معاينه به من پيشنهاد ازدواج نمود منهم موافقت كردم و ايشان گفتند چون شما بالغه و رشيده هستى اذن پدر لازم نيست و اگر هم بعداً لازم شد رضايت او را مى گيريم بالاخره عقدى فيما بين خوانديم بدون تعيين مدت (با گفتن زوجتك نفسى از طرف من و لفظ قبلت از طرف او) و بعد از چندين جلسه آميزشى در مطب روزى از من خواست كه براى پيشگيرى از آبروريزى نوشته اى به او بدهم و من هم اين نوشته پيوست را به ايشان دادم در آنجا فقط لفظ موقت را نوشتم درحالى كه مدت در كار نبود، و بعداً بمنظور حفظ

آبروى آقاى دكتر با پيشنهاد ايشان يك عقد بعنوان موقت به مدت 2 ماه و بدون تعيين مهريه خوانده شد قرار شد كه طى اين دو ماه به دفتر ازدواج رسمى رفته ثبت عقدنامه بشود كه بعداً اين آقا حاضر نشد استدعا دارم با توجه به نوشته پيوستى و اظهار حالى كه به عرض ميرسد بفرمائيد: 1- آيا من شرعاً زن او هستم يا نه؟ 2- و او بايد مهر المثل بپردازد يا نه؟ 3- و نيز نيرنگى كه به من زده بكارت من را از بين برده آيا ارش بكارت را هم بايد بپردازد يا نه؟

ج

- از موضوع مورد سؤال اطلاعى ندارم اگر زن باكره و بالغه رشيده به همين نحوى كه مرقوم شده بدون ذكر مدت و مهر، به ازدواج مردى در آيد و پدر دختر هم بعد از عقد و اطلاع، اذن داده باشد آن زن همسر دائمى آن مرد است و تمام آثار مزاوجت دائمه بر آن مترتب است و در اين صورت عقد موقت بعدى بى اعتبار و باطل است و مرد مذكور بايد به زن مهر المثل بپردازد و از باب ازاله بكارت بر مرد كه شوهر زن است چيزى زايد بر مهر المثل نيست و اگر پدر دختر اذن نداده باشد مرقوم داريد تا حكم مسأله در جواب بيان شود و اگر نزاع موضوعى در بين باشد مرافعه شرعيه لازم است.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 9

س 1259

اشاره

- اگر از جانب زن جهت جارى نمودن صيغه وكالت داشته باشم و با فردى عاقد كه مرا كاملًا مى شناسد و به وكالت من از جانب آن زن مطمئن است موضوع در ميان گذاشته شود و خواستار جارى نمودن صيغه شوم آيا عقد- در صورتى كه من با عاقد به صورت تلفنى تماس داشته ام نه حضورى- از نظر شرع مقدس اسلام صحيح است يا نه؟

ج

- اگر زن مذكوره عاقله و رشيده باشد به هر كسى كه وكالت دهد خود آن وكيل مى تواند صيغه عقد را برايش جارى نمايد بلى چنانچه حق توكيل غير هم به وكيل داده باشد وكيل مى تواند ديگرى را هم براى اجراء صيغه و لو با تلفن وكيل نمايد. و اللَّه العالم.

اجازه پدر در ازدواج

س 1260

اشاره

- در صيغه موقت و در عقد دائم آيا اجازه پدر براى دختر باكره شرط است يا نه و اگر دخترى پدر ندارد و جد هم ندارد مى شود او را عقد كرد (در موقت يا دائم)؟

ج

- بنا بر احتياط شرط است و اگر ازدواج او با كفو باشد و با عدم كفو ديگر پدر امتناع كند اذن پدر ساقط است و اگر پدر يا جدّ پدرى ندارد جز اجازه و رضايت خود دختر رشيده اجازه ديگرى لازم نيست. و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 10

س 1261

اشاره

- اگر در ازدواج صغيره يا باكره رشيده بالغه بين جد پدرى و پدر تعارض شد، كداميك مقدّم است؟

ج

- هر يك از جدّ پدرى يا پدر كه سبقت بر تزويج صغيره بنمايد محلّى براى ديگرى باقى نمى ماند چون هر يك به طور استقلال ولايت دارند و ظاهراً نسبت به اذن در تزويج بالغه رشيده هم حكم كه بنابر احتياط است همين است. و اللَّه العالم.

س 1262

اشاره

- پدرانى كه دختر باكره خودشان را رها كرده اند و كار فرزند را به خودش واگذار كرده اند و هيچ گونه دخل و تصرفى در كار دختر نمى كنند بازهم در عقد، اذن چنين ولى لازم است؟

ج

- در فرض مذكور در سؤال هم، بنابر احتياط واجب دختر باكره بايد از پدر يا جدّ پدرى اذن بگيرد و اگر پدر و جدّ پدرى به امور دختر بى تفاوت باشند و با استيذان از آنها از مداخله در امور دختر و اعمال ولايت بدون وجه خوددارى داشته باشند اعتبار اذن آنها ساقط است.

س 1263

اشاره

- دخترى كه مجرد است و پسرى را دوست دارد مى خواهد با او ازدواج كند خانواده اش و ديگر اقوام با او مخالفند تكليف اين دختر چيست؟

ج

- تكليف دختر اين است كه به هر طريق است اگر پدر يا جدّ پدرى دارد احتياطاً از او اذن ازدواج با جوان مورد نظر را بگيرد و موافقت ساير ارحام لازم نيست.

س 1264

اشاره

- اين جانب زنى هستم به علت ناسازگارى شوهرم 12 سال پيش طلاق گرفته ام البته وكيل شوهرم در دادگاه حاضر بود در حضور وكيل حكم طلاق صادر گرديد از او دو تا دختر بچه داشتم در دادگاه تمام اختيارات دخترها به من موكول شد قبول نمودم با تمام زحمات و كار و كوشش شبانه روزى در اين دوازده سال مشغول نگهدارى و تحصيل بچه ها بودم و الآن به حد بلوغ رسيده اند مى خواهند ازدواج نمايند- البته با هم كفو خودشان- مى گويند بايد اجازه پدر باشد تا عقد جارى شود از آن موقع تا حالا هيچ نوع اطلاعى از او

جامع الاحكام، ج 2، ص: 11

نداريم از حى و ميت او هم خبرى نداريم با توجه به اينكه آن موقع توسط وكيلش تمام اختيارات به عهده من گذاشته شده است آيا بازهم بايد اجازه پدر باشد يا همان اختيارات كافيست لطفاً نظر مباركتان را بيان فرماييد.

ج

- در فرض سؤال چنانچه دسترسى به پدر و يا جد پدرى نداريد اعتبار اذن پدر و يا جد پدرى ساقط است در صورتى كه دخترها بالغه رشيده باشند مى توانند با كفو خود ازدواج كنند. و اللَّه العالم.

س 1265

اشاره

- حدود 6 سال قبل شوهرم مرا از خانه بيرون كرده و نوشته اى داده كه هيچ گونه حقّى به فرزندانش ندارد حدود 2 ماه است دختر بزرگم را شوهر داده ام با اين حال بازهم پدرش را در جريان گذاشتم، گفته بود به من مربوط نيست در اين مورد شاهد هم دارم و دختر را عقد كردم حال مى گويند اين عقد از نظر قانون اشكال دارد پدر دختر هم حالا آمده مى گويد من شكايت مى كنم، لطفاً حكم شرعى آن را مرقوم فرمائيد.

ج

- در ازدواج دختر رشيده بالغه احوط استيذان از پدر است بلى چنانچه پدر نسبت به امور دختر بى تفاوت باشد و يا استيذان از او در امر دختر مداخله نكرده و اعمال ولايت ننموده است اعتبار اذن او ساقط است و عقد انجام شده با رضايت دختر رشيده صحيح است و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است. و اللَّه العالم.

س 1266

اشاره

- آيا عموى دختر بدون حضور پدر- در صورتى كه مادر دختر هم رضايت نداشته باشد- مى تواند دختر برادرش را نامزد كسى نمايد؟ در صورت رضايت نداشتن، پدر شرعاً مى تواند نامزدى را به هم بزند؟

ج

- عمو بر دختر برادر خود ولايت ندارد و نامزد كردن دختر يا عقد از طرف او فضولى است. و اللَّه العالم.

س 1267

اشاره

- عمرم بين دوازده و سيزده سال است پدرم من را به زور به ازدواج پيرمردى در آورده است كه حد اقل 65 سال عمر دارد و بابا بزرگم محسوب مى گردد و من كوچكترين رضايت قلبى و قبول واقعى به اين ازدواج نداشتم و ندارم امّا پدرم بخاطر ارضاء هواى نفسانى خودش با جبر و اكراه و ظلم اين كار

جامع الاحكام، ج 2، ص: 12

را كرده و من چون يك زن مسلمان هستم مى خواهم بدانم حكم اللَّه درباره اين ازدواج چيست؟

ج

- در فرض مذكور اگر پدر بعد از رسيدن دختر به سنّ بلوغ بدون رضايت و اذن دختر او را شوهر داده است و او اكراهاً قبول كرده است ازدواج باطل است.

و اللَّه العالم.

س 1268

اشاره

- محترماً بعرض ميرسانم كه مدتى قبل به اصرار و اجبار پدرم بين اين جانب و مردى صيغه اى خوانده شده كه من از ابتداء به اين امر راضى نبوده و اكنون نيز در هيچ شرايطى حاضر به ازدواج با او نمى باشم، لازم به ذكر است كه در اين مدت هيچ رابطه و رفت و آمدى بين ما نبوده است. از محضر شما استدعاى راهنمائى دارم.

ج

- از قضيه شخصيه اطلاع نداريم بطور كلى چنانچه دختر رضايت به عقد نداشته و پس از اجراى صيغه عقد حتى با اصرار پدر و مادر هم راضى به ازدواج نشده است عقد باطل مى باشد و جدائى نياز به طلاق ندارد. و اللَّه العالم.

س 1269

اشاره

- شخصى دختر 9 ساله اش را با كتك و ضرب وادار به ازدواج و عقدش را جارى مى كند حالا دختر رضايت ندارد به پدرش مى گويد شما جبراً عقد جارى نموده ايد مدت دو سال شده كه هنوز هم دختر رضايت ندارد مستدعى است حكم شرعى را بيان فرمائيد.

ج

- با فرض اينكه دختر نه سال قمرى تمام داشته باشد پدر نمى تواند او را مجبور به ازدواج نمايد و اگر با جبر و اكراه پدر رضايت داده باشد عقد نافذ نيست و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

س 1270

اشاره

- مدتى پيش مردى به خواستگارى دخترم آمد پدر دختر در مسافرت بود و دختر به هيچ وجه راضى به اين ازدواج نبود، ولى خواستگار مرا با چرب زبانى اغفال و يك روحانى را آورد و صيغه عقد دخترم را خواند. از آنجا كه پدر دختر (شوهرم) از اين

جامع الاحكام، ج 2، ص: 13

ازدواج بى خبر بوده و دختر هم راضى به اين امر نبوده لطفاً بفرماييد صحت يا عدم صحت صيغه به چه شكلى است؟

ج

- مسأله فروض و شقوق مختلف دارد اگر دختر به عاقد وكالت در اجراء صيغه نداده باشد عقد فضولى است و با رد دختر باطل و بى اثر است، و اگر وكالت داده باشد و عقد بوكالت از او خوانده شده باشد و دختر كه على الفرض كبيره است مدعى اكراه بر اذن و وكالت باشد بايد اگر زوج منكر ادعاء اوست، دختر دعواى اكراه را ثابت نمايد و با اثبات اكراه عقد واقع شده باطل و بى اثر است و الا آثار صحت عقد بر آن مترتب است و چون بنظر حقير احتياط واجب در عقد باكره اين ستكه با اذن از پدر يا جد پدرى او باشد رعايت اين احتياط بتحصيل اذن پدر يا جد يا طلاق شوهر لازم است بلى رجوع به غير با رعايت الاعلم فالاعلم در اين احتياط جائز است و در هر يك از اين فروض اگر بين زن و مرد اختلاف باشد رفع آن مرافعه شرعيه لازم دارد.

س 1271

اشاره

- عقد ازدواجى خوانده شده است دختر از اوّل با ازدواج مزبور مخالف بوده و راضى به عقد نبوده است و بعد هم كاملًا اظهار نارضايتى مى كند و مى گويد حين عقد هم پدرم مرا تهديد و مجبور نمود تا اذن بدهم تا جائى كه نامبرده مى گويد اگر اصرار بر ازدواج شود خودكشى مى كنم لطف نموده حكم شرعى را مرقوم فرمائيد (ضمناً پدر دختر هم اعتراف به اجبار وى دارد)

ج

- در فرض مذكور كه دختر عاقله و بالغه بوده و عقد بدون اذن دختر واقع شده و اگر اذن داده بتهديد و اكراه بوده صحيح نيست و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

س 1272

اشاره

- شخصى دخترى را فريب ميدهد و از او وكالت نامه اى مى گيرد و او را براى خود صيغه مى كند و بدون آنكه پدر و مادر دختر بدانند عمل زناشوئى را انجام ميدهد و پس از چند ماه پدر و مادر متوجه مى شوند و مخالفت مى نمايند

جامع الاحكام، ج 2، ص: 14

ولى اين شخص مى گويد خودم صيغه دختر را جارى نموده ام و آنچه حق و حقوق او باشد ميدهم ولى پدر و مادر مى گويند چون رضايت ما نسبت به صيغه دختر نبوده و نيست صيغه باطل است لذا از محضر جنابعالى تقاضا داريم حكم شرعى را بيان فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال اگر دختر باكره بوده و پدر دختر بعد از عقد اجازه داده است حق اعتراض ندارد و اگر اجازه نكرده و رد كرده است احتياط اين ستكه يا مرد زن را طلاق دهد يا با اذن زن و اجازه پدر عقد تجديد شود و اگر مرد از طلاق خوددارى مى كند و پدر دختر نيز از اذن براى عقد جديد امتناع مى ورزد در صورتى كه امتناع او خلاف مصلحت دختر باشد طرفين با رضايت به عقد جديد اكتفاء كنند و الّا با مرافعه شرعيه رفع نزاع مى شود.

س 1273

اشاره

- كسى كه بر او ازدواج واجب است اگر ازدواج نكند احتمال قوى است كه مرتكب فعل حرام بشود يا ضرر بدنى پيدا شود، لكن پدر و مادرش اذن نمى دهند اگر آن مرد بدون اذن پدر و مادرش ازدواج كند، پدر و مادرش اذيت مى شوند آيا ازدواج نمودن اين شخص بدون اذن و رضايت پدر و مادرش جائز است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال ازدواج مرد مذكور اشكال ندارد بلكه واجب است و اذيت شدن پدر و مادر در فرض سؤال نمى تواند مانع شرعى باشد. و اللَّه العالم.

عيبهائى كه موجب به هم زدن عقد نكاح مى شود

س 1274

اشاره

- آيا حكم به جواز فسخ نكاح در صورت وجود عيبهاى مجوز فسخ، در نكاح موقت هم جارى است؟

ج

- در عيوبى كه مجوز فسخ نكاح است فرقى بين ازدواج دائم و موقت نيست.

س 1275

اشاره

- اگر قبل از ازدواج از طرف زوجه اظهاراتى شود كه موجب تدليس و فريب گردد و عقد بر حَسَبِ اظهارات زوجه با فريب و تدليس اجرا گردد آيا مهر

جامع الاحكام، ج 2، ص: 15

المُسمّى بر ذمه زوج خواهد بود يا مهر المثل؟ و در صورتى كه عقد ازدواج با شروطى كه قبلًا ذكر شده اجراء شود و بعداً براى زوج معلوم شود كه شروط ذكر شده واقعيت ندارد آيا اين عقد موجب اين خواهد بود كه مهر المُسمّى بر ذمّه زوج باشد؟ يا مهر المثل بر او تعلّق خواهد گرفت؟

ج

- بطور كلى در عيوب موجبه جواز فسخ اظهار خلاف آن يا سكوت از اظهار آن در صورت مخفى بودن عيب، تدليس است هر چند با وجود نفسِ عيبِ موجبِ خيار و جهل زوج به آن وضعاً اين تدليس حكم زائدى ندارد امّا تدليس در صفات كمال در صورتى محقق مى شود كه بنابر اخبار و توصيف خلاف واقع زوجه يا ولىّ او در متن عقد وجود صفتى ذكر شود يا عقد مبنياً بر همان اخبار و توصيف و بناء بر اتّصاف زوجه به آن واقع شود، بطورى كه عرفاً مثل مذكور در عقد باشد كه در اين صورت زوج خيار فسخ دارد و به هر حال در هر دو صورت مهر المسمى- اگر زوجه خودش مدلّسه نبوده و زوج پس از دخول ملتفت شده و عقد را فسخ كرده باشد- بذمه زوج است و بعد از اداء آن به زوجه مى تواند رجوع به مدلّس كرده و از او مطالبه نمايد و اگر فسخ قبل از دخول واقع شود چيزى بر ذمّه زوج نيست. و در

نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

س 1276

اشاره

- اين جانب حدود يك سال پيش با بيوه زنى ازدواج كردم كه كلاه سرم گذاشته وقتى به خانه آوردم فهميدم كه ايشان قرن مى باشد يعنى آلاتش را گوشت گرفته وقتى به خانواده اش اظهار كردم گفتند شما صبر كن تا براى درمانش پول تهيه كنيم ولى حالا زير قولشان زده اند حكم شرعى را بفرمائيد.

ج

- در فرض سؤال، كه زوجه قرن داشته زوج بعد از عقد مطلع شده حق فسخ عقد را داشته و مى توانسته عقد را فسخ كند و اين خيار فسخ فورى است حال كه فسخ نكرده اگر عدم فسخ بجهت جهل به اينكه اختيار فسخ دارد بوده و يا خيال مى كرده تأخير فسخ موجب سقوط خيار فسخ نيست بازهم اختيار فسخ باقى است و بعد از علم به مسأله مى تواند فوراً فسخ كند و اگر بعد از علم به مسأله فسخ نكند خيار فسخ او ساقط مى شود و لو اينكه عدم فسخ بجهت معالجه بوده است.

س 1277

اشاره

- قبل از عقد، پدر دختر سلامتى چشم شوهر را شرط مى كند و پدر

جامع الاحكام، ج 2، ص: 16

شوهر قول سلامتى چشم فرزند خود را مى دهد و عقد بر همين اساس به اعتماد بر حرف پدر شوهر جارى مى گردد. پس از 6 ماه و قبل از دخول كشف مى شود بطلان ادعاى پدر شوهر و اينكه فرزندش كور و نابينا بوده است و پدر شوهر تدليس نموده است آيا دختر حق فسخ عقد را دارد يا خير؟ و در صورت وجود چنين حقى از براى دختر آيا مستحق مهريه مى شود يا خير؟

ج

- در فرض سؤال كه عقد مبنيّاً بر سلامت چشم واقع شده و بعد كشف خلاف شده دختر مى تواند عقد را فسخ كند و با عدم تحقق دخول استحقاق مهريه ندارد. و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

س 1278

اشاره

- بعد از ازدواج با دخترى معلوم مى شود كه اعور است آيا زوج حق فسخ دارد يا نه؟

ج

- مجرد اعور بودن زوجه موجب خيار فسخ براى زوج نيست مگر آن كه در عقد شرط عدم اعور بودن شده باشد. و اللّه العالم

س 1279

اشاره

- اين جانب با دخترى ازدواج نموده ام بعد از عقد متوجه شدم كه دختر به مرض صرع كه داراى طيف وسيعى مى باشد مبتلا است لذا متمنى است از نظر شرع بيان فرمائيد كه آيا اختيار فسخ را دارم يا خير و اگر خواستم عقد را فسخ كنم آيا مهريه هم بايد بدهم يا خير، ضمناً من با اين دختر به عنوان صحيح و سالم ازدواج كرده ام.

ج

- بيمارى مذكور در سؤال، از عيوب مجوزه فسخ نيست بلى اگر در ضمن صيغه عقد شرط صحت و سلامت شده و يا قبل از عقد شرط شود و عقد مبنى بر آن واقع شده باشد بطورى كه مثل ذكر كردن شود نه مجرّد مذاكره قبلى، در اين صورت زوج حق فسخ دارد و چنانچه دخول واقع شده تمام مهر را بايد بدهد و بعد مى تواند عوض آن را از كسى كه تدليس كرده بگيرد و اگر دخول واقع نشده چيزى از بابت مهر بر ذمّه او نيست و چنانچه نزاع موضوعى باشد محتاج به مرافعه شرعيه است.

س 1280

اشاره

- آيا از اطلاق عقد و عرف و قرائن مى توان شرط بكر بودن را

جامع الاحكام، ج 2، ص: 17

استنباط كرد؟

ج

- مجرد اطلاق عقد مفيد شرط بكر بودن زوجه نيست بلكه موقوف به اشتراط در متن عقد و مذاكره قبل از عقد و واقع ساختن عقد مبنيّاً بر آن است كه در صورت دوّم هم حكم اشتراط در متن عقد را دارد.

س 1281

اشاره

- الف: شخصى دخترى را بعقد خود در آورده و قبل از عقد مادر خود را كه براى ديدن دختر فرستاده بوده دختر را با موهاى زيبا و بلند ديده و بعد از عقد معلوم شده كه موها مصنوعى بوده و بعضى از قسمتهاى سر دختر مو ندارد يا بقدرى موهايش كم است كه كالعدم است وقتى اطلاع از اين موضوع پيدا كرده گفته من اين دختر را نمى خواهم چون تدليس كرده اند.

ب: و نيز اگر دختر را با چادر و مقنعه ديده باشند و متوجه نقصى كه پوشيده بوده نشده اند. حكم چيست؟

ج: اگر زوج قبل از عقد بطور كلى گفته باشد كه هر چه هست بگوئيد «منظورش اينكه هر عيب و نقصى دختر دارد بگوئيد و نگفته باشند» آيا در اين صورت تدليس موجب فسخ عقد صدق دارد يا نه؟

د: مراد مرحوم سيد كه در وسيلة النجاة صفحه 205 مسأله 13 در قسم سوم مى فرمايد: «إذا وصفها بصفتي الكمال أو عدم النقص قبل العقد عند الخطبة و المقاولة ثم اوقع العقد مبنياً على ما ذكر كان بمنزلة الاشتراط فيوجب الخيار» چيست؟

ج

- الف: در فرض سؤال ظاهراً تدليس صادق است ولى احتياط به طلاق ترك نشود. و اللَّه العالم.

ب- در اين فرض صدق تدليس محلّ تأمّل است. و اللَّه العالم.

ج: در اين فرض در صورت معيوب بودن ظاهراً تدليس صدق مى كند.

و اللَّه العالم.

د: منظور از عبارت مرحوم سيّد- قدس سرّه الشريف- اين است كه: در مجلس اجراى عقد قبل از عقد، مقاوله و صحبت شده و عقد را مبنياً بر آن مقاوله كه فلان صفت را دارد و يا فلان نقص را ندارد واقع بسازند.

و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 18

س 1282

اشاره

- مردى با فريب و تزوير از يك دختر 18 ساله براى پسر خود كه مى گويد 27 سال دارد و نيز سالم است خواستگارى مى كند. درحالى كه بعد معلوم مى شود سن پسر از 40 سال تجاوز كرده و فاقد يك دست نيز مى باشد علاوه بر اين، عيبهاى ديگرى هم دارد كه دختر اطّلاع نداشته، و بر اين اظهارات عقد نكاح صورت مى گيرد بعد از عقد وقتى دختر از عيوب مرد اطلاع پيدا مى كند اصل عقد نكاح را رد مى كند و ما پيش وكيل پسر رفتيم كه مسأله را حل كنيم و طلاق بدهد او حاضر نشد و دختر مى گويد كه اگر جدائى صورت نگيرد من دست بخودكشى ميزنم اميدواريم كه مشكل ما را حل نمائيد.

ج

- بطور كلى چنانچه سالم بودن و مقدار سنّ زوج در متن عقد ازدواج شرط شود و يا قبل از عقد مذاكره شود و عقد مبنياً بر آن واقع شود و بعد از عقد كشف خلاف بشود زوجه مى تواند عقد ازدواج را فسخ نمايد و محتاج به طلاق نيست و بعد از فسخ عقد، زوجه مى تواند با ديگرى ازدواج نمايد و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

س 1283

اشاره

- آموزگارى هستم كه در تاريخ 4/ 9/ 1373 ازدواج نمودم. چون با خانواده همسرم همسايه دور بوديم شناخت كافى از خصوصيات او نداشتم فقط شنيده بودم كه ايشان از عينك استفاده مى كنند. وقتى كه از شماره چشم او پرسيدم نمره چشم ايشان را 5/ 0 و 75/ 0 بيان كرده بودند كه اين مقدار به نظر حقير مانعى نداشت. امّا بعد از عروسى به خاطر مشاهده مشكلات و ناتوانى ايشان، به چشم پزشك مراجعه كرديم و پزشك بعد از آزمايش نمره آن را 75/ 18 و 75/ 19 اعلام نمود البته نمره چشم ايشان بالاتر از اين شماره بود منتها عينكى كه شماره اش بيشتر از اين باشد، به علت ضخامت زياد قابل استفاده نمى باشد.

بنده براى ازدواج مبلغ پانصد هزار تومان هزينه نمودم كه غالباً از طريق وام هاى مأخوذ، بوده است كه در حال حاضر ماهيانه اقساط آنها را مى پردازم حالا با وجود اين مشكلات زندگى هر روز برايم سخت و سخت تر شده تا جايى كه در حال حاضر غير ممكن گشته است در صورتى كه مهريه ايشان يك ميليون تومان مى باشد بنده 000/ 140 تومان از بابت مهريه پرداخت نموده ام خواهشمندم كه به

جامع الاحكام، ج 2،

ص: 19

سؤالات زير پاسخ فرموده تا ملاك عمل شرعى اين جانب قرار گيرد.

الف: در صورتى كه جدايى صورت گيرد وضعيّت مهريه ايشان چگونه خواهد بود؟

ب: با توجّه به اينكه اين جانب ناخواسته مخارج زيادى را متحمل شده ام به طورى كه با توجه به كارمند بودنم تا پايان عمر نخواهم توانست ضربه آن را جبران نمايم از نظر شرعى چه كسى بايد تاوان آن را بپردازد. آيا مسئول آن خانواده همسرم و خود ايشان نمى باشند؟

ج

- به طور كلى در مثل مورد سؤال چنانچه در عقد وصفى جهت زوجه قيد شده كه زوجه واجد آن وصف نيست و يا عقد مبنياً بر آن واقع شده و لو اينكه در متن عقد ذكر نشده و زوجه واجد آن وصف نيست زوج مى تواند عقد را فسخ كند و اين خيار فسخ بعد از علم به حكم و موضوع فورى است و بعد از فسخ چنانچه دخول واقع نشده چيزى بر زوج نيست و اگر دخول واقع شده زوج بايد مهر را بدهد بلى چنانچه تدليسى در بين باشد مى تواند مهريه را از مدلّس بگيرد و اگر مدلّس خود زوجه باشد بر زوج چيزى لازم نيست بدهد و اگر در متن عقد آن صفت شرط نشده و همچنين عقد مبنيّاً بر آن واقع نشده زوج اختيار فسخ ندارد و جدايى موقوف به طلاق است و در اين صورت اگر دخول واقع شده تمام مهر و اگر دخول واقع نشده بايد نصف مهر را بپردازد و در هر صورت كسى ضامن مخارجى كه زوج در عقد و عروسى خرج نموده نيست، بلى اگر اشيايى از قبيل طلا و لباس تهيه

كرده و تحت اختيار زوجه قرار داده ولى تمليك به زوجه ننموده و هنوز موجود است مى تواند آنها را پس بگيرد و به هر حال، در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

و اللَّه العالم.

س 1284

اشاره

- پس از ازدواج با دخترى، متوجه شدم كه از سمعك استفاده مى كند به همين علت تقاضاى طلاق (فسخ) نمودم. مستدعى است در مورد مهريه ما را راهنمائى فرمائيد.

ج

- به طور كلى ناشنوائى جزء عيوب مجوزه فسخ نيست بنابراين چنانچه در ضمن عقد شرط سلامت زوجه نشده و قبل از عقد هم تدليسى در كار نبوده، زوج

جامع الاحكام، ج 2، ص: 20

ضامن پرداخت مهريه است پس اگر دخول واقع نشده نصف مهر و اگر واقع شده بايد تمام مهر را بپردازد و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است. و الله العالم

س 1285

اشاره

- جوانى بيست و پنج ساله با دخترى به اين عنوان كه بيست و سه ساله و سالم مى باشد با توجه به اينكه در موقع تحقيق و مذاكرات با بستگان زوجه او را 23 ساله و سالم معرفى كرده اند ازدواج مى كند و عقد بر پايه آن صورت مى گيرد ولى پس از مدتى كه حتى يك ماه طول نمى كشد زوج و بستگان او متوجه مى شوند كه اولًا زوجه و بستگان او سن واقعى او را كه بيست و نه سال بوده است و همچنين مبتلا بودن مشار اليها را به بيمارى ديابت (مرض قند) كه از نوع ارثى بوده و طبعاً در وضع حمل و نوزاد هم تأثير بسزايى دارد مستور و مخفى داشته اند و نتيجتاً زوج از ازدواج مزبور پشيمان است سؤال اينكه: آيا دو عيب اشاره شده از موارد مجوز فسخ نكاح است يا خير در صورت فسخ آيا مهريه به زوجه تعلق مى گيرد يا خير؟

ج

- آنچه بعنوان عيب در سؤال ذكر شده از عيوب مجوزه فسخ نيست بلى اگر در متن صيغه عقد قيد شود كه دختر 23 ساله باشد و مبتلا به هيچ گونه بيمارى نباشد و يا اينكه قبل از عقد شرط سن و سلامت از هر عيبى ذكر شود و عقد مبنى بر آن باشد بطورى كه مثل ذكر كردن در خود عقد شود در اين صورت زوج اختيار فسخ دارد و مهريه را اگر دخول واقع شده زوج بايد بپردازد لكن پس از پرداخت مى تواند به تدليس كننده مراجعه كند و عوض آن را بگيرد و اگر دخول واقع نشده چيزى بر زوج نيست.

س 1286

اشاره

- دخترى مدّت 7 سال است كه ازدواج كرده و بعلت مشكلات جسمى شوهر طبق تشخيص پزشكان متخصص بچه دار نمى شوند و ضعف از طرف شوهر است آيا دختر مى تواند شرعاً از طريق دادگاه تقاضاى طلاق نمايد؟

ج

- عقيم بودن مرد موجب جواز اجبار مرد به طلاق نيست، بلى در بعض موارد زن مى تواند عقد را فسخ نمايد به مسأله 2389 توضيح المسائل رجوع نمائيد.

و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 21

س 1287

اشاره

- احتراماً بعرض مى رسد اين جانب با مردى ازدواج كرده ام و مدت 5 ماه با او زندگى كرده ام ولى هنوز او قادر به ازاله بكارت نيست و از طرفى توافق اخلاقى نداريم و چندين بار مرا كتك زده و تهديد به مرگ كرده، چون زندگى با او قابل تحمّل نبود ناچار شده ام بخانه پدرم پناه ببرم در تمام اين مدت دينارى نفقه نداده است و مدتى است كه به محل نامعلومى رفته اطلاعى از او ندارم و نمى توانم براى هميشه بلا تكليف بمانم.

ج

- بطور كلى اگر زنى با مردى ازدواج كند كه آن مرد قادر به نزديكى نيست اگر بخواهد عقد را فسخ كند بايد به حاكم شرع جامع الشرائط رجوع نمايد تا حاكم شرع يك سال به مرد مهلت دهد چنانچه نتوانست با آن، زن يا زن ديگر نزديكى كند پس از آن زن مى تواند عقد را بهم بزند و محتاج به طلاق نيست.

س 1288

اشاره

- زن محترمه اى در چند سال قبل ازدواج كرده و در اين مدت فقط در ابتدا يك بار وطى واقع شده و ديگر زوج قدرت و توانائى نزديكى پيدا ننموده و عنين شده آيا زوجه حق فسخ دارد يا خير و اگر حق ندارد و شوهر هم راضى به طلاق نيست مستدعى است حكم شرعى را بيان فرماييد.

ج

- در فرض سؤال، زوجه حق فسخ ندارد و جدايى منحصر به طلاق است و اگر زن مى خواهد جدا شود بايد از طريق بخشيدن مهريه و غيره مرد را به هر حال راضى به طلاق كند. و اللَّه العالم.

س 1289

اشاره

- دختر اين جانب دوسال پيش ازدواج نمود و پس از مدتى شوهرش دچار بيمارى جنون گرديد طورى كه ديگر موقع نماز را تشخيص نمى دهد و دادگاه طلاق او را با توجه به مدارك موجود در پرونده صادر نموده خواهشمند است مارا راهنمايى نماييد كه طلاق درست است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، كه شوهر مبتلا به جنون شده بطورى كه اوقات نماز را تشخيص نميدهد زوجه مى تواند نكاح را فسخ كند يعنى بگويد (نكاحى كه بين من و شوهرم واقع شده فسخ كردم) و احتياج به طلاق نيست و بايد از تاريخ وقوع فسخ، عدّه نگهدارد و پس از انقضاء عدّه آزاد است و اگر نزاع موضوعى در بين باشد مرافعه شرعيه لازم است.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 22

س 1290

اشاره

- اگر چنانچه زوج يا زوجه كسى دچار جنون گردد كه در زمان وقوع عقد وجود نداشته است و جنون نامبرده نيز به تأييد پزشكى قانونى و اطباء معالج نيز رسيده باشد، طبق موازين شرع مقدس اسلام آيا زوج در زمان جنون زوجه حق فسخ نكاح را دارد يا خير و در صورت فسخ نكاح در زمان جنون از طرف زوج آيا اين فسخ صحيح است و حقى كه زوجه بر گردن زوج دارد كه بايد زوح به او بدهد چيست؟

ج

- در فرض سؤال كه جنون بعد از عقد، واقع شده اگر زوج ديوانه شده زوجه حق فسخ دارد پس اگر وقوع جنون بعد از نزديكى و انجام عمل زناشوئى بوده بايد مهريه زوجه از مال زوج، با اجازه مجتهد جامع الشرائط پرداخته شود و اگر قبل از نزديكى مجنون شده زوجه مهر ندارد و اگر زوجه بعد از وقوع عقد مجنونه شده زوج حق فسخ ندارد و جدائى با طلاق حاصل مى شود. و اللّه العالم.

مهريه

س 1291

اشاره

- فقهاء عظام فرموده اند اگر زوجين ضمن اجراء عقد، صداق را معيّن ننمايند و بعد از عقد توافق به صداق كنند صداق بعد العقد كالمذكور فى العقد لازم الوفاء است.

سؤال اين است كه اگر زوجين در حين اجراء عقد مبلغى را بعنوان مهريه تعيين كنند و بعد از عقد نيز مبلغى به صداق تعيين شده اضافه نمايند آيا در اين فرض نيز صداق اضافى بعد از عقد كالمذكور فى العقد لازم الوفاء مى باشد يا خير؟

ج

- در مورد سؤال صداق اضافى بعد از عقد اگر در ضمن عقد لازم ديگر مانند بيع و مصالحه قرار داد نشده لازم الوفاء نيست. و اللَّه العالم.

س 1292

اشاره

- اگر زنى مدتى بعد از ازدواج ناقص شود مثلًا كور شود آيا شوهر كه او را طلاق مى دهد مديون مهر هست؟

ج

- بلى مديون است و بايد به او ادا نمايد پس اگر طلاق پيش از نزديكى و مواقعه با همسر واقع شود شوهر نصف مهر را و اگر بعد از نزديكى باشد همه مهر را بايد بدهد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 23

س 1293

اشاره

- اگر شخصى در نكاح موقت مهريه و اجرت را سفر مشهد مقدس و يا عمره مفرده قرار بدهد آيا اين عقد صحيح خواهد بود يا خير؟

ج

- اشكال ندارد.

س 1294

اشاره

- اگر زنى در زمان زندگى با شوهرش از او طلب مهرش را نمايد و مرد از پرداخت آن عاجز باشد زندگى آنها چگونه است؟

ج

- اگر شوهر قدرت اداء مهريه زوجه را ندارد فعلًا تكليفى ندارد و هر وقت متمكن شد در صورت مطالبه زوجه واجب است بپردازد. و اللَّه العالم.

س 1295

اشاره

- زوج از بچه دار شدن جلوگيرى مى كند و عدم جلوگيرى را مشروط كرده است به اينكه زوجه مهريه اش را به او ببخشد و او را برى ء الذمه كند.

اگر زوجه مهريه اش را ببخشد تا زوج جلوگيرى را كنار بگذارد آيا اين بخشش صحيح است؟ و آيا زوج برى ء الذمه مى شود؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه زوجه مهريه خود را به زوج بخشيده بشرط اينكه زوج از بچه دار شدن ممانعت نكند و زوج به آن شرط عمل كند اين بخشش صحيح است و زوج برى ء الذّمة مى شود.

س 1296

اشاره

- 40 سال پيش زمين مترى يك هزار تومان بوده فعلًا همان زمين مترى ده هزار تومان مى باشد در آن زمان قباله ازدواج خانمى هزار تومان بوده و شوهر نداده فعلًا اگر هزار تومان به زن بدهد آيا ذمّه او برى مى شود يا نه و همچنين مثلًا شخصى 40 سال قبل از كسى هزار تومان قرض كرده و از روى فراموشى يا عمداً نداده فعلًا چقدر بايد به او بدهد؟

ج

- در فرض سؤال اگر اختلاف ماليت دين يا مهريه زياد و غير متعارف باشد به طورى كه عرف پرداخت آن را به مبلغ سابق بدل آن نمى شمارد و در اين مدت بستانكار مطالبه مى نموده و بدهكار خواه مديون باشد يا زوج باشد بدهى را نپرداخته باشد احتياط اين است كه طرفين با مصالحه و تراضى رفع اختلاف بنمايد.

س 1297

اشاره

- لطفاً نظر مبارك خود را در خصوص مصوبه مجلس شوراى اسلامى

جامع الاحكام، ج 2، ص: 24

پيرامون پرداخت مهريه زنان طبق ارزش پولى روز (يوم الاداء) بيان فرمائيد.

ج

- در صورتى كه زوجه مطالبه مهريه خود را كرده باشد و زوج هم متمكّن از اداء بوده و نپرداخته بعيد نيست كه ارزش ريالى روز محاسبه شود مع هذا احوط مصالحه زوجين با يكديگر است و اگر مطالبه نكرده زوج همان مقدار مهر را كه عقد بر آن خوانده شده بدهكار است. و الله العالم

س 1298

اشاره

- اگر كسى مهر همسرش را از خانه و باغ يا پول تبديل به چيزى از مال خويش كند مثلًا به عنوان قرض بگيرد و خرج خانه اى كند و رسيد بدهد آيا رسيد كافى است يا بايد حتماً طبق قولى كه داده است كه من به جاى مهريه شما يك ثلث از خانه را به شما ميدهم، عمل كند و چنانچه آن خانه را بفروشد و خانه اى ديگر بخرد و در سند قيد نكند اشكالى دارد يا خير؟

ج

- بمقدار قيمت فروش خانه و باغ از ملك همسر به او مديون است و بايد بپردازد.

س 1299

اشاره

- امروزه رايج شده مثلًا 300 سكه بهار آزادى را به عنوان مهريه قرار مى دهند در صورتى كه نه حالا و نه در آينده كسى قدرت پرداخت ندارد (و به عنوان اينكه مهر را كه داد و كه گرفت) مى باشد) آيا در اين صورت عقد صحيح است يا خير؟

ج

- عقد صحيح است و شوهر ضامن مهريه هم مى شود البته مستحب است مهريه كم گرفته شود.

اختلاف در مهريه

س 1300

اشاره

- اگر بين زن و شوهر بعد از مدتى زندگى زناشويى شدن اختلاف شود و زن بگويد كه صيغه مدت ده سال بوده و مهر 3000 روپيه، شوهر مى گويد مدت سى سال و مهر هشتاد روپيه بوده است، آيا كدام قول مسموع است و چه بايد كرد؟

ج

- در فرض سؤال، نسبت به مدت در صورت عدم بينه قول زن با يمين مقدم است و قول مرد نسبت به مهريه با عدم بينه، همراه با يمين مقدم است. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 25

س 1301

اشاره

- زن به عقد شخصى درآمده و قبل از دخول مرد فوت نموده يا شهيد شده، مهر زن تمام بايد داده شود يا نصف؟

ج

- تمام مهريه بايد از تركه او داده شود. و اللَّه العالم.

س 1302

اشاره

- مرد مقلد شخصى است كه مى فرمايد در صورت فوت زوج قبل از دخول نصف مهر و زن مقلد كسى است كه مى فرمايد تمام مهر لازم است، در صورت فوت مرد قبل از دخول تكليف چيست؟

ج

- در فرض سؤال به جهت رفع نزاع بايد به حاكم شرع جامع الشرائط مراجعه نمايند و آنچه حاكم شرع حكم كند بايد طبق آن رفتار شود. و اللَّه العالم.

س 1303

اشاره

- اگر زوجه در موقع ازدواج بگويد دو دانگ از همين خانه را كه در آن زندگى مى كنى مهريه من كن و مرد چون يقين دارد كه چنين چيزى در دفاتر رسمى و محضر انجام نمى شود مى گويد اگر بشود من قبول دارم لذا به چندين محضر رسمى ازدواج مراجعه مى كنند قبول نمى شود سرانجام با رضايت زوجه و پدرش و با مبلغ وجه رايج او را عقد مى كنند كه در قباله ازدواج فقط وجه نقد قيد شده آيا غير از مبلغ تعيين شده در محضر و ثبت شده در قباله و عقدنامه زوجه طلبى از آن زوج دارد؟

ج

- در فرض سؤال زوجه غير از مبلغى كه در متن عقد ازدواج به عنوان مهريه معين شده چيزى از زوج طلب ندارد. و اللَّه العالم.

س 1304

اشاره

- در محل ما رسم اين بوده كه پدر خانواده براى فرزندان پسر جهت مهريه عروس آب ملك و گوسفند در جلسه عقد معلوم و معيّن مى كردند و تحويل مى دادند شخصى 3 پسر داشته يكى از آنها در زنده بودن پدر گوسفندهاى مهريه عيالش را تحويل گرفته و دو نفر ديگر پسرها گوسفندها را تحويل نگرفته اند و پدر فوت كرده آيا دو پسر ديگر مى توانند گوسفندهاى مهريه عيالشان را از اموال موجود آن مرحوم برداشت كنند يا خير؟

ج

- اگر منظور اين است كه پدر از ملك خودش بدون اينكه به پسر تمليك

جامع الاحكام، ج 2، ص: 26

كرده باشد مهريّه براى زوجه پسر قرار ميدهد اين عمل صحيح نيست بايد مهريه زوجه از مال خود زوج باشد نه پدر زوج، و اگر منظور اين است كه پدر ملك و آب و گوسفند كه مى خواهد مهريه زوجه پسر خود قرار دهد اوّل به پسر تمليك مى نمايد سپس آنچه ملك پسر شده مهريه قرار داده مى شود بنابراين آنچه پدر تمليك پسر نموده و پسر هم آن را مهريه زوجه خود قرار داده اگر در تحت يد پدر و جزء اموال او باشد بانتاج آن متعلّق به زوجه است و بقيه را ورثه تقسيم مى كنند.

س 1305

اشاره

- شخصى اين جانب را به عقد و همسرى پسرش درآورده است و مبلغ صداق به عهده پسرش مى باشد و هشت مثقال طلا به عهده پدر زوج بوده است كه خودش در زمان حياتش گردن گرفته و با خط خود نوشته الحال فوت نموده است و ما مى خواهيم بدانيم كه آيا آن هشت مثقال طلا را چه كسى بايد به ما پرداخت كند؟

ج

- در فرض سؤال: چنانچه هشت مثقال طلا، جزء صداق بوده و آن مرحوم بعهده گرفته بايد از اموالش بردارند و به عروسش بدهند و اگر مربوط به صداق نيست فقط وعده داده كه هشت مثقال طلا بعهده من كه بدهم در اين صورت حق ندارند از مال او بردارند. و اللَّه العالم.

س 1306

اشاره

- نظر جنابعالى در مورد گرفتن شير بها چيست؟

ج

- گرفتن شيربها با رضايت دهنده شيربهاء اشكال ندارد.

س 1307

اشاره

- دخترى كه بعد از عقد در خانه پدرش به سر مى برد و خواهان طلاق است و در دادگاه هم دادخواست طلاق صادر كرده است آيا در اين صورت مهريه را مستحق مى شود يا خير؟ آيا در اين صورت حق نفقه گرفتن را دارد يا خير؟ و داماد مى گويد. زن گرفتم كه زندگى كنم نه طلاق بدهم اگر ايشان طلاق مى خواهد تمام مخارج من را بايد بدهد جواب را صراحتاً مرقوم فرمائيد.

ج

- امر طلاق با زوج است و مى تواند مخارجى را كه كرده و صداق را به عنوان عوض خلع در طلاق خلعى مطالبه كند بنابراين اكراه و اجبار در طلاق جايز نيست ولى خودش با اختيار خودش بدون اكراه زوجه را قبل از دخول طلاق

جامع الاحكام، ج 2، ص: 27

بدهد نصف مهر را بايد به او بپردازد و نسبت به نفقه در فرض سؤال كه زوجه ناشزه بوده نفقه را هم طلبكار نيست و چنانچه نزاع موضوعى در بين باشد مرافعه شرعيه لازم است.

س 1308

اشاره

- خانمى هستم كه با مردى كه داراى چهار فرزند بود ازدواج كردم و همسرم فوت شده سؤالم اينست كه آيا طلاهايى كه همسرم برايم خريده، مى شود بجاى مهريه حساب شود يا نه؟

ج

- در فرض سؤال ظاهر اينست كه طلاهاى مورد سؤال اگر در حدّ متعارف بوده هديه محسوب است و متعلّق به زوجه است و از ماترك و مهريه محسوب نمى شود و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

احكام ازدواج موقت

س 1309

اشاره

- آيا دختر باكره مى تواند بدون اجازه پدر ازدواج موقت بكند اگر مى تواند اولاد متعه حق دارند كه ارث از پدر ببرند؟

ج

- بنابر احتياط، دختر باكره اگر پدر دارد در ازدواج اعمّ از متعه و دائمى بايد از پدر اجازه بگيرد و اولاد متعه نيز ارث مى برند. و اللَّه العالم.

س 1310

اشاره

- آيا پسر مى تواند با تعهد عدم دخول، دختر باكره را بدون اذن پدر و يا جدّ پدرى او و فقط با رضايت دختر، براى مدتى صيغه نمايد؟

ج

- در جهت مورد سؤال، قصد عدم دخول تأثيرى ندارد و به نظر حقير با شرط عدم دخول هم در ازدواج با دختر باكره بنابر احتياط واجب اذن پدر لازم است.

س 1311

اشاره

- دختر و پسرهاى امروزه كه در مدارس و دبيرستانها و دانشگاهها و مؤسسات با هم معاشر هستند براى محرميت مى خواهند با خواندن صيغه اين معاشرتها حرام نباشد چون حضرت عالى اذن پدر را در باكره احتياط واجب مى فرمائيد و در اين موارد چه بسا هست كه پدرها راضى نمى شوند و با آنكه نمى شود اذن گرفت اجازه مى فرمائيد كه اين احتياط ترك شود و بدون اذن ولى صيغه جارى گردد يا خير؟ و ديگر آنكه بعضى موارد هست كه پسر و دختر به هم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 28

علاقه دارند و تحصيل اذن از پدر بواسطه شرم و حياء و موانع ديگر مشكل است آيا ترك اين احتياط در اين صورت جائز است يا خير؟

ج

- در اين احتياط مى توانند به مجتهد ديگرى مراجعه نمايند.

س 1312

اشاره

- متعه بيشتر براى متأهلين سفارش شده يا براى مجردين؟ و آيا در صورت نياز است يا در غير صورت نياز هم منعى ندارد؟

ج

- ازدواج موقّت براى كسى منعى ندارد و قيود مذكوره در سؤال را هم ندارد. و اللَّه العالم.

س 1313

اشاره

- آيا صيغه كردن به يك روز يا يك هفته و يا يك ماه جايز است يا نه؟

و آيا زن صيغه شده بعد از تمام شدن وقت عده دارد يا نه؟

ج

- بلى جايز است و در صورتى كه بعد از صيغه كردن، دخول واقع شود و زن يائسه نباشد عده دارد. و اللَّه العالم.

س 1314

اشاره

- اگر ضمن عقد متعه، زوجه شرط عدم مباشرت را نمود ولى پس از عقد، زوج عنفاً دخول نمايد آيا زانى محسوب است اگر زانى نيست حاكم حق تعزير او را دارد؟ و آيا اضافه بر مهر المتعه چيزى به زوجه مديون مى شود؟

ج

- در فرض سؤال زنا محسوب نمى شود و تعزير بستگى بنظر حاكم دارد و نسبت به مهر هم اگر مهر المثل بيشتر باشد احوط تحصيل رضايت زوجه است.

س 1315

اشاره

- آيا در بخشش بقيه مدت در متعه نيت قلبى و قصد هبه بدون آنكه بر زبان جارى كند كافى است؟ و آيا بايد زن آن را بشنود يا در غياب وى نيز مى توان بخشيد؟

ج

- براى بخشيدن تنها نيت قلبى كافى نيست ولى شنيدن زن هم لازم نيست لكن براى اينكه اختلافى واقع نشود بهتر است در حضور زن مدت را ببخشد.

س 1316

اشاره

- اگر در ضمن عقد موقت شرط شود كه مثلًا بعد از اتمام شش ماه ازدواج دائم با مهر معين صورت گيرد اگر زوج به شرط عمل نكند و راضى به ازدواج دائم نشود آن مهر به عهده او مى آيد؟

جامع الاحكام، ج 2، ص: 29

ج

- اگر در ضمن عقد موقّت شرط شده كه زوج بعد از تمام شدن مدّت عقد موقّت زوجه را بعقد دائم عقد نمايد بر زوج واجب است كه بشرط عمل كند ولى اگر زوج بشرط عمل نكند مهريّه اى بر او لازم نيست.

س 1317

اشاره

- در ازدواج موقت مثلًا اگر طرفين بيرون از منزل با هم ديده شوند براى اثبات اينكه صيغه خوانده شده مراجعه به پدر دختر كافى است يا حتماً بايد مانند ازدواج دائم ثبت شده باشد؟ در مورد بيوه ها و غيره چگونه ثابت مى شود كه بين طرفين صيغه خوانده شده تا برادران بسيج و يا آمر به معروف و ناهى از منكر مطمئن شوند كه فسادى در ميان نيست؟

ج

- در صحت ازدواج ثبت محضرى شرط نيست وقتى زن و مرد مسلمان بگويند كه با هم ازدواج كرده ايم حرف آنها شرعاً مسموع است.

س 1318

اشاره

- زوج در حال عصبانيت و ناراحتى و اختلاف به زوجه موقت خود اعلان ابراء مدت عقد مى نمايد و از يكديگر فاصله مى گيرند آيا اين زن مى تواند با ديگرى ازدواج نمايد و يا آنكه زوجيت زوج باقى است و براى تجديد عقد نياز به صيغه جديد نمى باشد؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه به اختيار مدت او را بخشيده و لو عصبانى بوده، آن زن از زوجيت او خارج شده و بعد از خروج عدّه مى تواند با ديگرى ازدواج كند، و اگر بخواهد به زوج قبلى برگردد محتاج به عقد جديد است و اگر در حال عصبانيت بى اختيار شده و در آن حال مدت را بخشيده است زوجيت باقى است.

س 1319

اشاره

- پسرى بعد از مراسم خواستگارى رسمى وطى مراحلِ مقدماتى، دخترى را براى چند ماه صيغه نموده است تا اينكه در فرصت مناسب و يا بعد از پايان تحصيل يا خدمت نظام و ... او را عقد نمايد. اگر قبل از پايان مدت صيغه بين دختر و پسر آميزش انجام گيرد و اين آميزش به حمل منجر گردد آيا ممكن است در اين صورت پسر مدت مانده صيغه را ببخشد و در زمان حمل، همان دختر را عقد نمايد، يا اينكه حمل مانع از عقد مى گردد؟ چنانچه حمل مانع از عقد گردد خواهشمند است فتواى خود را در زمينه عده اين دختر بيان بفرمائيد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 30

ج

- بخشيدن مدت مانده در حال حمل و عقد او بعد از بخشيدن مدت، هرچند حمل داشته باشد براى خود آن شخص اشكال ندارد.

س 1320

اشاره

- فردى در دوران قبل از بلوغ پدرش دو دختر به اسم خاتون و فاطمه براى او عقد منقطع كرده اين شخص قبل از رسيدن به مرحله بلوغ يكى از دخترها را (كه اسمش خاتون است) دو بار رخصت نموده (به اصطلاح آن منطقه لفظ رخصت براى ابراء مدت به كار مى رود) و والدين خاتون عقد او را با يك نفر ديگر بستند، اين فرد پس از بالغ شدن خواست با دختر دومى (كه اسمش فاطمه است) عروسى كند اما خانواده اين دختر به او چنين گفتند تو خاتون را در دوران قبل از بلوغ رخصت نمودى و اين شرعاً صحيح نيست لذا اكنون او را مجدداً رخصت بنمائيد و الّا دخترمان را در خانه ات نمى فرستيم. او اين خواسته را قبول نموده خاتون را پس از بالغ شدن براى سومين بار رخصت نمود و نصف مهريه اش را نيز پرداخت. حالا او بعد از عروسى با فاطمه ادعا مى نمايد كه رخصتى را كه به خاتون داده بودم بدون قصد بود و براى گرفتن فاطمه مجبور بودم اين رخصت را بدهم، لذا به آنها كلك زدم، ضمناً شاهدى هم به اين مدعى ندارد. آيا اين رخصت درست است يا خير؟ و خاتون را وقتى كه در كودكى رخصت داده و عقد با ديگرى بسته بوده اند آيا اين عقد درست بوده يا خير؟ لطفاً جواب را تفصيلًا بفرمائيد.

ج

- در فرض سؤال بذل مدت از طرف زوج غير بالغ صحيح نيست و ازدواج ديگرى با او در اين صورت باطل است و حكم ازدواج با ذات بعل را دارد ولى بذل مدت بعد از بلوغ زوج صحيح است

و اگر بعد از بذل ادعا كند كه بدون قصد بوده در اختلاف بين او و زوجه اى كه مدت او را بخشيده بدون بيّنه و اثبات شرعى ادعاء او اثر ندارد ولى اگر زوجه ادعاء او را قبول داشته باشد ظاهراً ديگران حتى زوجه ديگرى كه بذل مدت را از او خواسته است نمى توانند به آن اعتراض نمايند. و اللَّه العالم.

س 1321

اشاره

- اگر خانمى به عقد موقّت پسرى در آمد بعد از اختتام وقت و گذشت مدّتها به عقد موقّت پدر آن پسر در آيد آيا مى تواند پس از اتمام وقت پدر به عقد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 31

دائم همان پسر در آيد؟ و آيا عقد موقّت او با پدر مانعى نداشته؟

ج

- در فرض زن مذكور بر پدر آن پسر حرام مؤبد است و عقد موقت يا دائم پدر با آن زن باطل است و در صورتى كه پدر با آن زن نزديكى كرده باشد عقد مجدد پسر با آن زن نيز باطل است و جائز نيست.

روابط زناشوئى

س 1322

اشاره

- اگر زن در ايام حيض باشد و مرد اجباراً با وى در ايام حيض آميزش نمايد آيا موجب كفّاره مى شود؟ و مقدار و كيفيّت كفّاره چگونه است و كفّاره به عهده چه كسى مى باشد؟

ج

- در ايام حيض نزديكى شوهر با زن حرام است و از جهت كفاره چنانچه ايام حيض به سه قسمت مساوى تقسيم شود اگر شوهر در قسمت اوّل نزديكى كند مستحب بلكه احوط است كه 18 نخود طلا كفّاره به فقير بدهد و اگر در قسمت دوّم نزديكى كند 9 نخود و در قسمت سوم 5/ 4 نخود و اگر شوهر با زور و اجبار اين معصيت را بنمايد زن گناهكار نيست.

س 1323

اشاره

- اگر زنى در حال حيض بعقد مردى درآيد و در همان حيض هم شوهر با او همبسترى كند با توجه به اينكه زن مى دانسته شايد اشكالى در كار باشد ولى به ملاحظه شوهر اطلاع نداده آيا اشكالى در عقد هست يا نه آيا كفاره بر زن هست يا نه تكليف اين زن چيست؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه زن مذكور در عدّه نبوده ازدواج او در حال حيض اشكال ندارد ولى همبستر شدن در حال حيض حرام است اما عقد را باطل نمى كند و نسبت به كفاره هم بستر شدن در حال حيض به مسأله شماره 458 توضيح المسائل مراجعه نمائيد.

س 1324

اشاره

- زن من با توجه به دردى كه در دست و كمر دارد به علت روماتيزم و با توجه به ميل ايشان به قضا نشدن نمازشان، هميشه اجازه جماع در شب و يا در وقتى كه من ميل دارم به من نمى دهد، به همين علت ما درگيرى داريم و هر چند

جامع الاحكام، ج 2، ص: 32

ايشان را تهديد به ازدواج دوم و غيره كردم مؤثر واقع نشده است من بايد چه كار كنم؟

ج

- وظيفه شرعى زوجه تمكين از زوج است و حسن شوهردارى تا آنجا فضيلت دارد كه جهاد زن شمرده شده و براى او اجر جهاد دارد بنابراين يك بانوى مؤمنه اى كه در انجام وظائف اسلامى اهتمام دارد و به عبادات مستحبه نيز توفيق مى يابد بايد به اطاعت امر خدا و روابط همسرى با شوهرش كمال اهميّت را بدهد و از معصيت نشوز و خوددارى از اداء حقوق شوهر بپرهيزد و براى اداء مستحب مرتكب حرام و مخالفت شوهر نشود و حتى اگر در صورت اطاعت از شوهر نتواند نماز واجب را با غسل به جا آورد معذور از غسل باشد نبايد از اطاعت شوهر خوددارى نمايد زيرا تيمم بدل از غسل براى او كافى است بديهى است مرد هم مناسب است كه در اين جهت بطور متعارف رفتار كند و حسن معاشرت با همسر را رعايت نمايد.

س 1325

اشاره

- وطى همسر دبراً چه حكمى دارد؟

ج

- احوط بدون رضايت زوجه ترك است.

س 1326

اشاره

- زنى كه شوهرش عنّين است، در زمانى كه شوهر او را به ملاعبه مى طلبد آيا مى تواند به بهانه اينكه شوهر عنن دارد از ملاعبه سرباز زند و اطاعت نكند؟

ج

- عنن زوج مجوز تخلف زوجه از تقاضاى ملاعبه توسط زوج نمى شود.

س 1327

اشاره

- مردى كه عنين است آيا مى تواند همسر خود را با شى ء خارجى جنب نمايد؟

ج

- زوجه مى تواند با هر نقطه از بدن زوج خود را جنب نمايد اما جواز استفاده از اشياء خارجى توسط زوج محل اشكال است.

س 1328

اشاره

- آيا بوسيدن زوجه و يا انجام عمل جنسى در حضور زوجه دوم و يا انجام اين اعمال با هر دو در يك زمان جايز است؟

ج

- در مورد سؤال بوسيدن اشكال ندارد ولى جماع كراهت دارد البته نگاه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 33

كردن زوجه به عورت زوجه ديگر حرام است. و اللَّه العالم.

س 1329

اشاره

- زن و شوهرى پاى فيلم سكسى ويدئو مى نشينند و فيلم را مى بينند و تحريك مى شوند و عمل زناشوئى انجام مى دهند چه صورت دارد؟

ج

- مشاهده اينگونه فيلمها براى همه حرام است. و اللَّه العالم

س 1330

اشاره

- اگر شخصى با خود بازى كند اما هنگام خروج منى از خروج آن جلوگيرى نمايد و منى خارج نشود، آيا اين عمل حرام است؟

ج

- حرام است.

احكام نشوز

س 1331

اشاره

- در ذيل مسأله حق امتناع زوجه از تمكين تا دريافت مهر حالّ خود قبل از دخول قيودى را ذكر كرده اند و من جمله فرموده اند: حق مطالبه مهر براى زوجه زمانى است كه وى مهيا بر تمكين باشد و عذر شرعى و عادى از قبيل احرام و حبس نداشته باشد امّا در موردى كه زوجه عذر شرعى و يا عقلى نداشته و امتناعش از تمكين به خاطر دريافت مهر و استيفاء حق شرعى خود نباشد بلكه عصياناً تمكين نكند مطلبى صريحاً نفرموده اند فقط مرحوم صاحب جواهر- پس از نقل كلام كه مسأله را مشكل دانسته و صريحاً اظهار نظرى نكرده اند- فرموده اند در اين مورد زوجه حق مطالبه مهر نداشته و ناشزه محسوب مى گردد خواهشمند است نظر مبارك را در اين مورد و نيز مراد از تمكين را از حيث اختصاص به دخول يا شمول آن نسبت به ساير استمتاعات بيان فرماييد.

ج

- در موردى كه زوجه به جهتى غير از عذر شرعى و دريافت مهريه از تمكين خوددارى كند ناشزه محسوب مى شود. و تمكين علاوه بر دخول بنابر احتياط شامل ساير تمتّعات نيز مى گردد. و اللَّه العالم.

س 1332

اشاره

- بعد از عقد نكاح آيا زن در صورت اعسار زوج از پرداخت مهريه، مى تواند بخاطر دريافت مهريه تمكين ننمايد و در صورت جواز آيا تمكين فقط منحصر است به بضع، يا ساير استمتاعات را هم شامل است؟ آيا عدم تمكين

جامع الاحكام، ج 2، ص: 34

مصداق نشوز است؟

ج

- در صورتى كه مهريه حال باشد زوجه قبل از اخذ مهريه مى تواند از تمكين نسبت به همه استمتاعات اعم از دخول و غيره ممانعت نمايد و عدم تمكين جهت اخذ مهريه نشوز محسوب نمى شود. و الله العالم

س 1333

اشاره

- در دوران نامزدى و در فاصله بين عقد و عروسى كه گاهى چندين ماه طول مى كشد، دختر بيشتر در خانه پدرش بسر مى برد آيا احكام مربوط به لازم بودن اطاعت از شوهر در اين مدت بر او صدق مى كند يا اينكه اين امر مختص به بعد از عروسى و شروع زندگى رسمى است؟

ج

- پس از اجراى عقد، اطاعت زن از شوهر لازم ميشود اگر چه دختر هنوز در خانه پدر باشد.

س 1334

اشاره

- اگر خانمى در عقد دائم وظايف زناشوئى را انجام دهد و در مواقعى كه شوهر در منزل نيست بدون اجازه او بخواهد به تدريس يا خياطى بيرون منزل برود چه صورت دارد (ناگفته نماند شوهر اين امور را اجازه نمى دهد)؟

ج

- اگر زن در عقد نكاح، شرط اشتغال به تدريس يا خياطى در خارج منزل را نكرده باشد شوهر حق ممانعت دارد و در اين صورت خروج زن بدون اجازه شوهر معصيت است.

س 1335

اشاره

- احتراماً معروض ميدارد همسر اين جانب مدت سه سال و نيم است خانه خود را بى هيچ دليل و بدون هيچ گونه رضايت اين جانب به همراه تنها فرزندمان ترك كرده و تاكنون در خانه پدرش بسر مى برد و اين در حالى است كه هيچ گونه مشكل مالى، جسمانى و انحرافات اخلاقى و يا فكرى متوجه اين جانب نميباشد. آيا ايشان بدون رضايت اين جانب خانه اش را ترك گفته ناشزه است يا نه؟

ج

- در فرض سؤال زوجه ناشزه محسوب مى شود و استحقاق نفقه و كسوه را از زوج ندارد. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 35

س 1336

اشاره

- زوجه بدون اجازه زوج منزل شوهرش را ترك كرده و فعلًا در منزل پدرش مى باشد پدر و مادر كراراً در زندگى زوجين دخالت نموده و مانع از ادامه زندگى طرفين مى باشد و همسر با القاء پدر و مادرش از زوج اطاعت نمى كند، مادامى كه زن در منزل پدرش باشد حق نفقه دارد يا نه؟ و ثانياً زوجه ناشزه محسوب مى شود يا نه؟

ج

- به طور كلى چنانچه زوجه بدون عذر شرعى به منزل زوج نرود ناشزه است و در صورت نشوز نفقه اش بر شوهر واجب نيست. و اللَّه العالم.

س 1337

اشاره

- آيا زن مى تواند از شوهر خود (بعد از گذشت چند سال) تقاضاى بچه كند؟

ج

- اگر منظور اين است كه شوهر مى گويد بچه نمى خواهم وزن تقاضاى بچه مى كند اصل تقاضا اشكال ندارد ولى الزام آور نيست. و اللَّه العالم.

س 1338

اشاره

- زنى كه شوهر او در خانه نيست او از خانه شوهر به ديگران كمك و از خانه شوهر در تمام كارهاى بيرون از خانه شركت مى كند در حالى كه شوهر از 1 الى 4 هفته در خانه نيست وظيفه اين زن نسبت به شوهر چيست آيا مى تواند موارد بالا را انجام دهد؟

ج

- بايد آنچه را به ديگران كمك مى كند با اجازه شوهر باشد و خروجش از منزل نيز محتاج به اجازه شوهر است.

احكام نفقه

س 1339

اشاره

- به زنى كه شوهرش فوت كرده نفقه ميرسد يا خير؟

ج

- پس از فوت شوهر، زوجه دائمه از او ارث مى برد و لكن در زمان عده وفات حق نفقه ندارد.

س 1340

اشاره

- اگر زوجه در ضمن عقد نكاح با شوهر خود شرط نمايد كه نفقه مرا مثلًا روزى يكصد تومان پول نقد پرداخت نمائيد و شوهر نيز به اين قرارداد عمل مى كند ولى بعد از چند سال مبلغ قيد شده كفايت از نفقه زوجه را نمى كند، آيا

جامع الاحكام، ج 2، ص: 36

زوجه مى تواند بيشتر از مبلغ تعيين شده در ضمن عقد را از شوهر خود مطالبه نمايد يا نه؟

ج

- در مورد سؤال در صورت عدم كفايت مبلغ مذكور از نفقه زوجه، زوج بايد، بمقدار كفايت نفقه زوجه را تتميم نمايد. و اللَّه العالم.

س 1341

اشاره

- دخترى كه شوهر كرده ولى با شوهر توافق ندارد و حقوق و نفقه چون تصرف ننموده نمى دهد آيا نفقه و چيز ديگرى به آن دختر شرعاً بدهكار ميباشد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال كه زوج توافق ندارد اگر زوجه تمكين دارد نفقه خود را از زوج طلبكار است و مى تواند تمام مهر خود را از زوج مطالبه نمايد و اگر زوج قبل از دخول او را طلاق بدهد زوجه بيش از نصف مهر طلبكار نيست. و اللَّه العالم.

س 1342

اشاره

- مردى به علت بچه دار نشدن دختر نوزادى را از يكى از زايشگاههاى تهران بعنوان فرزندى قبول مى كند. حقيقت امر را به مسئول زايشگاه نمى گويند و با موافقت مادر بچّه، نوزاد را تحويل گرفته و بدون رعايت مقررات ثبت احوال اقدام به گرفتن شناسنامه براى بچّه بنام خود مى كند و از طريق شير دادن بوسيله محارم، دائى رضائى بچه و على الظاهر طبق شناسنامه پدر او مى شود. سن بچه در حال حاضر به 13 سال رسيده است و از لحاظ نفقه، حفاظت و ساير مسائل عاطفى، تربيتى، ناموسى بلا تكليف مانده است. از پيدا كردن پدر و مادر واقعى بچه از طرفى مأيوس شده اند و از طرفى ايجاد مفسده مى شود. مرد بعلت عدم برگشت همسرش و از هم پاشيدن زندگى اش حاضر به پرداخت نفقه نيست و مى گويد من پدر واقعى و نسبى اش نيستم كه نفقه بر من واجب باشد. زن هم مى گويد طبق شناسنامه تو پدرش هستى بايد خرجى اش را بدهى. خواهشمند است نظر شارع مقدس اسلام را در اين مورد مرقوم فرمائيد.

ج

- اگر بطور شرعى در مورد كودك تعهدى داده باشند بايد بنحوى كه تعهّد داده اند عمل نمايند بلى اگر تعهّد نكرده باشند مسئوليّتى ندارند. و اللَّه العالم.

س 1343

اشاره

- شخصى زوجه خود را در مقابل بذل مبلغ پنجاه هزار تومان طلاق

جامع الاحكام، ج 2، ص: 37

خلعى داد از جناب عالى خواهشمند است كه بيان فرمائيد نفقه زن در ايّام عده چطور مى شود؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه زوجه از زوج خود حمل نداشته باشد در ايام عده طلاق خلع حق نفقه بر زوج ندارد. و اللَّه العالم.

س 1344

اشاره

- شوهرم مدت يك سال است فرزندانم را برداشته به كشور افغانستان فرار كرده و مرا بدون سرپرست و بدون خرجى گذاشته از نظر شرع مقدس اسلام تكليف من چيست؟

ج

- به طور كلّى در صورتى كه زوج نفقه زوجه را ندهد زوجه مى تواند به حاكم شرع جامع الشرائط مراجعه كند تا حاكم شرع زوج را و ادرار نمايد كه يا نفقه بدهد و يا او را مطلّقه نمايد. و اللَّه العالم.

س 1345

اشاره

- مخارج اولاد تا چند سال بر پدر واجب است بعضى فرزندان مى خواهند درس بخوانند آيا تا پايان تحصيلات، پدر بايد هزينه تحصيلات آنها را بدهد يا نه؟

ج

- مخارج لازمه فرزند مانند لباس و خوراك تا موقعى كه خودش متمكن از تأمين اينگونه مخارج نباشد بر پدر واجب است چه فرزند بچه باشد و چه جوان و يا پير مگر اينكه پدر خودش متمكن نباشد و اما مخارج ديگر نظير ادامه تحصيل بر پدر واجب نيست.

س 1346

اشاره

- آيا ساختمان فرزند جزء نفقه پدر قرار مى گيرد يا خير؟

ج

- در صورتى كه واجب النفقه قدرت بر تهيه مسكن نداشته باشد و كسى كه بايد نفقه او را بدهد قادر باشد بايد مسكن را نيز تهيه كند هر چند به نحو اجاره و غيره و تفصيل نفقات در وسيلة النجاة: (القول في نفقة الأقارب) مسأله 1 و 2 و 8 مذكور است! توضيح اينكه: تهيه مسكن فقط نسبت به خود واجب النفقه لازم است نه زوجه تحت تكفّل او. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 38

حضانت

س 1347

اشاره

- پدرى در محضر دادگاه اذن در حضانت دختر كبير خود را به مادر مطلّقه وى داده است آيا رجوع پدر از اذنِ داده شده جايز است يا خير؟

ج

- بطور كلّى حضانت فرزند با بلوغ و رشد او منتفى ميشود و پدر و مادر حق حضانت او را ندارند و اختيار زندگى با هر كدام از پدر و يا مادر با خود فرزند است.

س 1348

اشاره

- پس از فوت پدر، آيا مادر در قبال حضانت فرزندان صغير متوفى مى تواند از جد پدرى مطالبه اجرت نمايد يا خير؟ و آيا حق الزحمه حضانت اطفال صغير به او تعلق مى گيرد يا خير؟

ج

- حق حضانت اطفال بعد از فوت پدر با مادر است تا موقعى كه مكلّف شوند و بعيد نيست بتواند در مقابل آن اجرت بگيرد پس اگر اطفال خودشان اموالى دارند مى تواند اجرت خود را با اجازه جدّ پدرى از اموال آنها بر دارد و اگر مالى ندارند مى تواند از جدّ پدرى مطالبه كند و در هر صورت احتياط در ترك اجرت گرفتن است.

س 1349

اشاره

- آيا پدر شرعاً مجاز است كه مادر مطلّقه را از ديدار فرزندش كه تحت حضانت پدر است محروم كند؟

ج

- اگر مفسده و ضررى براى فرزند نداشته باشد جايز است ولى بدون وجود مصلحت لازم خلاف انصاف و دور از اخلاق مؤمن است.

س 1350

اشاره

- آيا مادر شرعاً بدون اذن پدر مى تواند كارى را براى فرزند (چه در حضانت مادر باشد و چه پدر) انجام دهد، مثلًا آيا مى تواند بدون اذن پدر گوش دختر را سوراخ كند (براى گوشواره) و يا سر او را اصلاح كند و يا تصرفاتى مانند آن؟

ج

- اگر تحت حضانت مادر نباشد بدون اذن پدر جايز نيست و اگر تحت حضانت مادر است كارهائى مانند اصلاح سر و حفظ نظافت او داخل در حضانت است و جايز است ولى سوراخ كردن گوش او بدون اذن پدر جايز نيست.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 39

س 1351

اشاره

گرفتن اولاد از مادر وقتى كه حضانت با پدر است در صورتى كه موجب مشقت غير قابل تحمل براى مادر باشد يا باعث عدم رشد روانى فرزند شود يا هر دو در عسر و حرج بيفتند جايز است يا نه؟

ج

- در صورتى كه جدا كردن فرزند از مادر براى فرزند مفسده و ضرر داشته باشد نبايد او را از مادر جدا كنند.

س 1352

اشاره

- شخصى نوه دخترى خود را نزد برادرزاده اش در سن صغيرى گذاشته است حالا دختر به سن بلوغ رسيده است. اگر اين مادر بزرگ بخواهد نوه خود را به نزد خودش ببرد آيا پسر برادر حق مطالبه مصرف خويش را دارد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال اگر برادرزاده تبرعاً مخارج دختر را پرداخته باشد حق مطالبه از غير ندارد و اگر به امر مادر بزرگ خرج كرده و قصد مجانى نداشته مى تواند از مادر بزرگ مطالبه نمايد.

احكام شير دادن

س 1353

اشاره

- آيا مادر مى تواند بعد از دو سال شير به بچه اش بدهد يا خير و در صورت منع آيا حرام است يا مكروه؟

ج

- شير دادن بيشتر از دو سال حرام نيست ولى مذموم است.

س 1354

اشاره

- اگر زنى بچه دخترش را شير دهد دخترش بر شوهرش حرام است، آيا شير كامل و همراه با شرايطش منظور است يا يك مرتبه شير دادن هم نشر حرمت مى كند و همچنين شير دادن كه باعث حرمت است در صورتى است كه قبل از 2 سال باشد آيا منظور 2 سال شمسى است يا 2 سال قمرى؟

ج

- منظور شير كامل است و كمتر از آن اثرى ندارد و منظور از دو سال مذكور، سال قمرى است.

س 1355

اشاره

- پسرى از خانمى شير خورده است خواهر اين پسر مى تواند با پسر آن زن شير دهنده ازدواج بكند يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، ازدواج آن دو اشكال ندارد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 40

س 1356

اشاره

- چنانچه زن بى شوهرى كه شير داشته باشد به اختيار خودش پسرى را با شير پستان خود قبل از اينكه دو سالش تمام شود شير بدهد. آيا همين پسر مى تواند با همين زن بى شوهر عقد دائم بكند يا خير؟

ج

- رضاعى كه موجب محرميت است آنست كه شير را از پستان زنى بخورد كه بواسطه حمل شير دار شده است و در فرض سؤال كه زن بدون شوهر شير داده محرميت حاصل نشده است.

س 1357

اشاره

- اگر زن مقلد شخصى است كه ده مرتبه شير دادن را موجب حرمت در رضاع ميداند و مرد مقلد كسى است كه 15 مرتبه شير دادن را موجب نشر حرمت ميداند در اين فرض اگر مادر زن نوه دخترى خود را ده مرتبه شير داده باشد تكليف شرعى زوجين چه خواهد بود؟

ج

- در فرض سؤال احوط و اولى اين است كه زوج، او را طلاق دهد و ديگر با او ازدواج نكند و اگر نخواهد او را طلاق بدهد بايد زوجين مراجعه به حاكم شرع جامع الشرائط بنمايد و طبق آنچه حاكم شرع در مقام قضاوت حكم مى كند عمل كنند. و اللَّه العالم.

س 1358

اشاره

- در فرض سؤال قبل اگر مقلّد زوج حكم را نافذ نداند و به حاكم شرع جامع الشرائط مراجعه نمودند و حاكم هم ده مرتبه شير دادن را موجب نشر حرمت در رضاع دانست وظيفه شرعى زوجين چه خواهد بود؟

ج

- حكم مجتهد جامع الشرائط در مرافعات و دعاوى باجماع نافذ است مع ذلك در اين صورت زوج با وجود حكم حاكم در مواردى كه امتناع از اداء حقوق زوجه موجب ردّ حكم حاكم نمى شود بايد بوظيفه شرعى شخصى خود عمل كند. و اللَّه العالم.

س 1359

اشاره

- احتراماً به اطلاع مى رساند كه اين جانب در سن دوماهگى مادرم را از دست دادم و بعد از آن از سينه مادربزرگم كه مادر پدرم مى باشد شير خوردم و شير خوردن از سينه مادربزرگم تا موقعى بود كه مرا از شير گرفتند، يعنى شير كامل از سينه مادربزرگم خورده ام در آن موقع مادربزرگم فرزندى روى دست

جامع الاحكام ؛ ج 2 ؛ ص41

جامع الاحكام، ج 2، ص: 41

داشت و آن هم از سينه مادرش شير مى خورد حال مى خواهم بدانم كه دختر عمويم كه دختر پسر مادر بزرگم است بر من حلال است يا خير. (در ضمن موقعى كه من از سينه مادر بزرگم شير مى خوردم، دختر عمويم هنوز بدنيا نيامده بود يعنى عمويم ازدواج نكرده بود)؟

ج

- در مورد سؤال ازدواج شما با دختر مذكوره صحيح نيست.

س 1360

اشاره

- اگر مادر زن نوه دخترى خود را با شرائطى كه در رضاع گفته شده شير كامل بدهد با توجه به اينكه علم دارد اين شير دادن موجب حرمت دخترش به شوهر خواهد شد و جدائى زن از شوهر موجب ناراحتى داماد مى شود آيا در فرض سؤال جائز است مادر زن به نوه دخترى خود شير دهد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال جائز نيست مادر زن نوه دخترى خود را شير دهد. و اللَّه العالم.

س 1361

اشاره

- خانمى به نوه دخترى خودش شير داده است حال بعد از 30 سال كه صاحب فرزندان زيادى شده اند مثلًا 8 الى 9 تا فرزند فهميده اند كه به همديگر حرام مى باشند و بايد از هم جدا شوند ولى خانواده او و فرزندانش ناراحت هستند در اين رابطه اگر مى شود راهنمائى فرمائيد در ضمن تكليف بچه ها چه مى شود؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه شير خوردن بمقدارى بوده كه باعث نشر حرمت هست دختر بانوى مذكوره به شوهرش حرام ابدى است و بايد از يكديگر جدا شوند و محتاج بطلاق نيست ولى چون بعداً زوجين حكم و يا موضوع را فهميده اند اولاد آنها كه در خلال اين مدت بوجود آمده اند در حكم حلال زاده هستند و از آنها ارث مى برند ولى اگر شك داشته باشيد كه شير خوردن بقدرى كه شرعاً موجب نشر حرمت مى شود بوده يا نه و طريق شرعى هم براى اثبات آن در بين نيست به ازدواج دختر مرضعه با شوهرش ضرر نمى زند و بقوت خود باقى است و تفصيل مسأله را در رساله ملاحظه نمائيد.

س 1362

اشاره

- بانوئى، نوه دخترى خود را چند ماه شير داده است، آيا در اين صورت داماد اين بانو با دختر او (يعنى پدر و مادر طفل شير خوار) با هم،

جامع الاحكام، ج 2، ص: 42

نامحرم مى شوند؟

و آيا خود اين بانوى شير دهنده (كه مادر بزرگ طفل شير خوار حساب مى شود) با شوهرش (كه پدر بزرگ طفل است) نامحرم مى شوند؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه شير كامل با شرائطى كه در رساله ذكر شده داده باشد پدر و مادر طفل به همديگر حرام ميشوند ولى پدر بزرگ طفل و مادر بزرگ او به همديگر حرام نمى شوند.

س 1363

اشاره

- بانوئى از دنيا رفته است و خواهر وى جاى او را گرفته، يعنى با شوهر خواهرش ازدواج كرده است، سپس فرزند دختر خواهرش را (يعنى نوه دخترى خواهرش را) چند ماه شير داده، پدر و مادر طفل شير خوار با هم نامحرم مى شوند؟

و آيا پدر بزرگ و مادر بزرگ، يعنى خاله مادر طفل شير خوار (كه دايه و شير دهنده اين طفل بوده) با شوهرش- كه قبلًا شوهر خواهرش بوده- نامحرم مى شوند؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه خواهرى كه جاى خواهر فوت شده را گرفته شيرش از شوهر فعلى (پدر دختر خواهر) باشد پدر و مادر طفل شير خوار به همديگر حرام مى شوند ولى اگر شير از شوهر قبلى او باشد، يا دختر خواهرش دختر شوهر فعليش نباشد، پدر و مادر طفل به همديگر حرام نمى شوند و در هر دو صورت پدر بزرگ و نامادرى به هم حرام نمى شوند.

س 1364

اشاره

- اگر خاله نوه خواهر خود را اشكال ايجاد مى شود يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، آن بچه فرزند رضاعى مرضعه محسوب است، و با فرزندان مرضعه نمى تواند ازدواج كند. و اللَّه العالم.

س 1365

اشاره

- از زوجينى كه چندين سال است ازدواج نموده اند و بچه دار نشده اند و پزشكان متخصص حاذق به آنها پاسخ منفى داده اند چون خيلى آرزوى فرزند دارند پسرى يا دخترى نزد خود آورده و به عنوان فرزند آن را بزرگ مى كنند. آيا بعد از بلوغ كه طفل مزبور نسبت به زوجين نامحرم مى شود تكليف زوجين

جامع الاحكام، ج 2، ص: 43

چيست و چنانچه كسى مايل به اين كار باشد ابتداءً چه وظائف شرعى را بايد انجام دهد؟

ج

- در فرض سؤال طفل مذكور بر زوجين نامحرم است به اين معنى اگر پسر باشد بر زوجه نامحرم است و اگر دختر باشد بر زوج بلى در صورتى كه طفل قبل از دو سالگى از شير خواهر و يا از شير زوجه برادر به مقدار رضاع محرّم شير بخورد محرميّت نسبت به كسى كه خواهرزاده و يا برادر زاده رضاعى او شده حاصل مى شود و در هر صورت آن طفل از آن زوجين ارث نمى برد. و اللَّه العالم.

احكام لحوق فرزند

س 1366

اشاره

- اگر دو بچه يكى پسر و ديگرى دختر در بيمارستان متولد شوند درحالى كه نه مادرها و نه قابله و نه كارمندان بيمارستان ميدانند كه احد مولودين از كداميك از آنان متولد شده كيفيت لحوق بچه ها را به مادرشان بيان فرمائيد و آيا در اين گونه موارد آزمايش خون پدر و مادر و شير آنها حجت شرعى خواهد بود يا خير؟

ج

- اگر طرفين يعنى اولياء اين دو بچه از آزمايش خون يقين به نتيجه آزمايش پيدا كنند طبق يقين خود عمل نمايند و اگر يقين پيدا نمى كنند ظاهر اين ستكه بايد رجوع به قرعه نمايند

س 1367

اشاره

- ازدواج مجدد من براى بچه بوده حال كه صاحب 2 فرزند شدم بچه هاى من با همسر اول من بسيار مأنوس هستند و همچنين زن اول من با بچه ها نهايت علاقه دارد زن اوّل ميل دارد كه شناسنامه بچه ها بنام او باشد يعنى در شناسنامه قيد شود كه زن اوّل مادر بچه ها باشد در صورتى كه مادر اصلى بچه ها كه همسر دوّم من است حرفى ندارد و من هم حرفى ندارم آيا شرعاً اين عمل جايز است؟

ج

- اين عمل جائز نيست و در نسلهاى بعدى اشكالات تداخل پيش خواهد آمد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 44

س 1368

اشاره

- از آنجائي كه فرزند متولد شده از زوجى ديگر را ميتوان به فرزندى قبول نمود و فرزندخواندگى توسط شرع مقدس صحه گذاشته شده است و سن مولود اهميتى در فرزندخواندگى ندارد- مولود مى تواند يك روزه باشد يا چندساله، مى تواند نه ماهه به دنيا آمده باشد يا هفت ماهه و يا حتى زودتر- لذا اين سؤال مطرح مى شود كه آيا مى توان فرزندخواندگى را از دوران جنينى آغاز نمود؟ بعبارت ديگر آيا مى توان جنين حاصل از نطفه شوهر (اسپرم شوهر) و تخمك همسرش را پس از انعقاد نطفه و تشكيل شدن جنين در همان يكى دو روز اول به فرزندخواندگى داد و زوج ديگرى او را به فرزندى قبول نمايد؟ اگر اين مسأله جايز باشد آيا ميتوان جنين تشكيل شده را در رحم مادر خوانده اش قرار داد كه پس از تولد او را بزرگ نمايد؟

ج

- فرزندخواندگى به هيچ يك از صور مذكوره در سؤال اعتبار ندارد و احكام فرزند در محرميت وارث بردن و غيرهما بر آن مرتب نمى شود و قرآن مجيد فرزند خوانده را از پدر خوانده نفى فرموده است و هر چند نطفه زن و شوهرى را پس از انعقاد در رحم زن ديگر قرار دهند به او ملحق نخواهد شد و به والدين حقيقى خود ملحق است. و اللَّه العالم.

س 1369

اشاره

- فرضاً زنى ايّام قاعدگى وى ديروز تمام شد و وظايف شرعى از قبيل غسل و ... انجام داد و قبل از اينكه شوهر با وى نزديكى كند متأسفانه با عنف و زور به وى تجاوز شد و حامله شد وظيفه زن نسبت به بچه چيست؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه شوهر آن زن هم با او مواقعه نموده به طورى كه الحاق بچه به شوهر زن محتمل باشد بچه ملحق به زن و شوهر او است و حلال زاده است بلى اگر احتمال الحاق ولد به زوج نباشد و يقين داشته باشند كه از زناى به عنف متكوّن شده در اين صورت بچه ملحق به مادر است و نسبت به مادر حلال زاده محسوب مى شود. و اللَّه العالم.

س 1370

اشاره

- شخصى با شخص ديگر عمل لواط انجام داده پس از مدتى خواهر مفعول را فاعل گرفته در موقع ازدواج جاهل به مسأله بوده وقتى كه علم پيدا كرده

جامع الاحكام، ج 2، ص: 45

از زن جدا شده آيا آن بچه هايى كه در زمان جهل به مسأله به دنيا آمده اند حلال زاده هستند يا حرامزاده؟

ج

- در مورد سؤال كه جاهل بوده اند بچه هايى كه در زمان جهل به مسأله به وجود آمده اند فرزند شرعى هستند و حرام زاده نيستند.

احكام محارم

س 1371

اشاره

- در باب محارم از حيث نظر شبهه اى مطرح گرديده كه رفع و جواب مورد استدعاست: مرحوم صاحب جواهر در خصوص جواز نظر به محارم فرموده است: «و كذا له ان ينظر الى المحارم الّتى يحرم عليه نكاحهن نسباً او رضاعاً او مصاهرة او ملكاً ما عدا العورة مع عدم تلذذ و ريبه». مرحوم آيت اللّه آقاى سيد أبو الحسن اصفهانى طالب ثراه در وسيلة النجاة فرموده اند: «و المراد بالمحارم من يحرم عليه نكاحهن من جهة النسب أو الرضاع أو المصاهرة» مرحوم آيت اللّه العظمى گلپايگانى قدس سرّه نيز در تعاليق خود بر وسيلة النجاة در اين خصوص حاشيه اى ندارند. شبهه اين است با حذف قيد «مؤبداً» كه در عبارات برخى ديگر از فقهاء از جمله شهيد ثانى در لمعه: «يجوز النظر الى ...

المحارم و هو من يحرم عليه نكاحهن مؤبداً بنسب، او رضاع، او مصاهرة خلا العورة ...» و مرحوم آيت اللّه العظمى خوئى (قدس سره) در منهاج الصالحين: «يجوز للرجل النظر الى ... المحارم الّتى يحرم عليه نكاحهن مؤبداً لسبب أو مصاهرة أو رضاع بشرط عدم التلذذ ...» آمده است؛ اخت الزوجه از عداد محارم خارج نگرديده است در حالى كه با وجود اين قيد خارج مى گردد. آيا فقهائى كه قيد مزبور را حذف كرده اند قائل به جواز نظر به اخت الزوجه اند يا خير؟ نظر مبارك را نيز در موضوع مرقوم فرمائيد.

ج

- فقهائى كه قيد مؤبد را نفرموده اند نظر به جمله (المحارم التى يحرم عليه نكاحهن) در حرمت ابديّه داشته اند و قيد مؤبد ظاهراً به نظرشان توضيحى مى باشد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 46

به هر حال همه در حرمت نظر نسبت به اخت الزوجه

اتفاق دارند. و اللّه العالم.

س 1372

اشاره

- شخصى پدرش فوت نموده است و مادرش شوهر مى كند فرزندانى از آنها متولد مى شود آيا فرزندان پسر به دخترانى كه از فرزندان شوهر قبلى بدنيا آمده و بزرگ مى باشند محرم هستند يا خير؟

ج

- اگر مقصود اين است كه فرزندان شوهر دوم زن كه از همسر ديگر داشته به فرزندان اين زن كه از شوهر اول داشته محرم هستند يا نه، جواب اين ستكه آنها كه نه از جانب پدر و نه مادر با هم خواهر و برادر نيستند به هم محرم نيستند، و اگر مقصود اين است كه فرزندان اين زن كه از شوهر اول و دوّم دارد به هم محرم هستند يا نه جواب واضح است برادر و خواهر مادرى هستند و به هم محرم مى باشند اگر مقصود اينست كه فرزندان اين فرزندها در صورت دوّم كه همه از يك مادرند با هم محرمند يا خير جواب اينست كه آنها دختر عمو و پسرعموى مادرى يا دخترخاله و پسر خاله مادرى يا دختردائى و پسرعمّه مادرى يا دختر عمه و پسردائى مادرى هستند و هيچ كدام از جهت نسب به هم محرم نيستند.

س 1373

اشاره

- آيا محارم سببى پس از قطع سبب بازهم محرمند؟ مثلًا مادر زن پس از اينكه زن را طلاق بدهند آيا باز محرم مى ماند يا خير؟ و آيا مى تواند پس از طلاق زن با مادر زن ازدواج نمايد يا خير؟

ج

- در مواردى كه حرمت نكاح در حال جمع بين او و زوجه است مثل خواهرزن و دختر زن غير مدخول بها پس از قطع سبب بر طرف مى شود و در مورد مثل مادر زن بعد از قطع سبب نيز محرميت باقى است و پس از طلاق زن هم ازدواج با مادر او جائز نيست.

س 1374

اشاره

- ضمن عرض سلام مستدعى است بفرمائيد علاوه بر حرمت ازدواج ابو المرتضع با اولاد مرضعه و صاحب لبن آيا بين ايشان محرميت هم وجود دارد يا خير؟

ج

- در مورد سؤال علاوه بر حرمت ازدواج جواز نظر در حدّى كه به محارم ديگر جايز است از تعليلى كه در صحيح ايّوب بن نوح (وسائل باب 16 از ابواب ما

جامع الاحكام، ج 2، ص: 47

يحرم بالرضاع ح 1) حرمت ازدواج بر آن معلل شده است (لأنّ ولدها صار بمنزلة ولدك) قابل استظهار و استفاده است و اطلاق كلمات جمعى از بزرگان و اعاظم فقهاء- قدس اللَّه اسرارهم- نيز مؤيد بر اين استظهار است. و اللَّه العالم.

س 1375

اشاره

- زن اجنبيه در شرايط فعلى به چه كسانى اطلاق مى گردد؟

ج

- هر زنى كه از راه نسب مانند مادر و خواهر و دختر و عمه و خاله يا بوسيله شير خوردن كه تفصيل آن در توضيح المسائل ذكر شده و يا از راه دامادى به انسان محرم نباشد، اجنبيه است و شرائط فعلى اثرى در اين حكم ندارد.

س 1376

اشاره

- زن و شوهرى بچه دار نمى شدند بچه بيگانه را آورده اند و بزرگ شده در منزل اينها چه راهى دارد دختر به شوهر و يا پسر به زن محرم شود.

باضافه شناسنامه فرزندى گرفته اند قانوناً وارث زن و شوهر شده آيا اين كار درست است يا نه؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه آن بچه دختر است با اجازه ولى شرعى او آن را صيغه موقت پدر آن شوهر اگر زنده است بنمايند و اگر پسر است با ازدواج با مادر آن زن بعد از بلوغ و انجام دخول اگر مادر آن زن شوهر نداشته باشد محرميّت حاصل ميشود و لكن اين راهها همه جا عملى نيست در هر صورت شناسنامه فرزندى گرفتن براى آن بچه جائز نيست و با شناسنامه گرفتن هم شرعاً وارث آن زن و شوهر نمى شود.

س 1377

اشاره

- عروس دختر و عروس پسرم و عروس خواهر و عروس برادرم به من محرم هستند يا نه؟

ج

- عروس دختر و پسر شما به شما محرم هستند ولى عروس برادر و خواهرتان به شما نامحرم هستند.

س 1378

اشاره

- دائى مادر زن من، با همسرم محرم است يا نه؟

ج

- بطور كلّى دختر هر شخصى خواه آن شخص مرد باشد يا زن بر دائى آن شخص محرم است هر چند در سلسله نسب بلا واسطه يا مع الواسطه فرزند خواهر شخص باشند محرم او ميشوند بنابراين دائى مادر زن شما بر خود آن زن محرم است

جامع الاحكام، ج 2، ص: 48

بلى اگر همسر ديگر داشته باشيد دائى مادر اين همسر به او محرم نيست.

س 1379

اشاره

- پسرم مى تواند (از زن اول) با دختر زن دوم من (دختر خوانده) مى توانند ازدواج كنند؟

ج

- در فرض سؤال، ازدواج پسر شما از زن اول با دختر زن دوم كه از شوهر اول دارد مانعى ندارد. و اللّه العلم.

س 1380

اشاره

- مرد و زنى چندى با هم زندگى كردند و اولاددار نشدند بدين مناسبت از هم جدا شدند و هر كدام همسرى ديگر اختيار كردند و هر دو از همسران جديد خود صاحب فرزندانى شدند حال مى خواهند دختران زن كه از شوهر دوم دارد و پسران مرد كه از زن دوم به وجود آمده ازدواج كنند آيا جايز است يا خير؟

ج

- ازدواج مذكور اشكالى ندارد.

س 1381

اشاره

- در عقد دائم مادر عروس محرم ابدى براى داماد مى شود آيا در عقد موقت هم اينطور است؟ و آيا پدر داماد هم محرم أبدى براى عروس مى شود؟

ج

- در حكم مذكور فرقى بين عقد دائم و موقت نيست و پدر داماد هم با عروس محرم ابدى است. و اللَّه العالم

احكام ازدواج هاى حرام

س 1382

اشاره

- اگر كسى با زن شوهردار زنا كند بعداً مى تواند با او ازدواج كند يا نه، اگر كسى با زن شوهردار ملاعبه كند و تفخيذ نمايد امّا دخول نكند مى تواند بعداً با او ازدواج كند يا نه؟

ج

- در فرض سؤال، زن بر زانى حرام ابدى مى شود ولى در ملاعبه و تفخيذ اين حكم نيست هرچند معصيت بسيار بزرگى است، و اللَّه العالم

س 1383

اشاره

- عرض مى شود كه شخصى با دخترخاله خود (هند) كه (منكوحه عمرو است) زنا كرده است و بعد از مدّتى با دختر هند (كه اسمش جميله است) زنا بالجبر كرده است و بعداً جميله را عقد كرده آيا اين عقد درست است يا خير؟

يعنى عقد با دختر

جامع الاحكام، ج 2، ص: 49

مدخول بها مطلقاً حرام است يا مقيّد به عقد است؟

ج

- بنابر احتياط واجب عقد با دختر مزنى بها اعمّ از اينكه مزنى بها در عقد غير باشد يا نباشد حرام است.

س 1384

اشاره

- اگر مردى با زنى كه در متعه ديگريست زنا كند پس از انقضاى متعه و عدّه شرعى مى تواند با وى ازدواج كند يا حرام مؤبّد است؟

ج

- زناى با زن شوهر دار موجب حرمت ابديه است و از اين جهت فرقى بين نكاح دائم و موقت نيست.

س 1385

اشاره

- شخصى شوهر زنى را به عمد كشته و زن مقتول را قاتل با رضايت زن به عقد گرفته آيا اين ازدواج مشروع است و اولادى كه از اين ازدواج متولد مى شوند حلال زاده اند يا خير؟

ج

- ازدواج مذكور اگر بعد از گذشتن عده وفات (چهار ماه و ده روز) واقع شده باشد اشكال ندارد و فرزندى كه از اين ازدواج به وجود مى آيد حلال زاده است مگر اينكه مرد مذكور درحالى كه زن شوهر داشته با او زنا كرده باشد كه در اين صورت ازدواج با او جايز نيست و اين زن بر آن مرد حرام است. و اللَّه العالم.

س 1386

اشاره

- حدود هشت سال قبل فردى به خواستگارى دختر خاله اش رفت و آن دختر كه او را به هيچ عنوان دوست نداشت جواب رد داد ولى مرد با پافشارى و تهديدات مكرّر خانواده زن را راضى كرد ولى دختر همچنان ناراضى بود تا اينكه شب عقد دختر كه هيچ راه فرارى نديد ناچار به گوشه اى رفت و مخفى شد ولى برادرها و پدرش او را پيدا كرده و با كتك و تهديد او را به عقد آن فرد در آوردند و موقعى كه عروسى كردند چند مدتى زن نمى گذاشت شوهرش با او هم بستر شود و خلاصه او را نزد فالگيرى بردند و او گفت اگر مى خواهى شوهرت تو را طلاق دهد بايد مدتى با او خوش رفتارى كنى و هركارى كه گفت انجام دهى تا او از تو نفرت پيدا كند و طلاقت بدهد و زن هم همين كار را مى كند خلاصه بچه دار مى شوند و مدت 7 سال با هم زندگى مى كنند ولى زن حتى راضى نبود كه شوهرش به او نگاه كند چه رسد با هم هم بستر شوند و ظاهراً و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 50

قلباً به اين ازدواج راضى نبود و شرايط او طورى بود كه نمى توانست طلاق بگيرد حال

با اين شرايط اگر آن زن با مرد غريبه اى زنا كند آيا آن مرد مى تواند با او ازدواج كند يا خير البته شوهر قبلى او زن ديگرى گرفته و اين زن را طلاق مى خواهد بدهد و سؤال ديگر اينكه آيا اين زن احتياج به طلاق گرفتن و عده نگه داشتن دارد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه دختر راضى نبوده و به اجبار او را عقد كرده باشند عقد فضولى است و اگر بعد از خواندن عقد با اظهار نارضائى از وقوع عقد از هم بستر شدن خوددارى مى كرده عقد باطل شده و بر فرض كه بعد هم راضى شده باشد اثرى ندارد و زناى او با مرد ديگر گرچه گناه بسيار بزرگى بوده و بايد توبه كند لكن ازدواجش با مرد زانى اشكال ندارد و در اين فرض نيازى به طلاق نيست و عدّه هم ندارد و اگر پسر خاله به اجبار، با او هم بستر شده بايد مهر المثل او را بدهد لكن اگر بعد از عقد و قبل از ردّ آن راضى به عقد فضولى شده باشد شرعاً همسر پسر خاله است و در اين صورت جدائى او محتاج به طلاق است و بايد عدّه هم نگهدارد و ازدواجش با مرد زانى حرام ابدى است به هر صورت اين حكم است و در تعيين موضوع لازم است مسأله كاملًا به زن و مرد تفهيم شود كه اگر جريان بصورت دوم باشد دوباره اين زن و مرد گرفتار معصيت بزرگ زنا نشوند.

س 1387

اشاره

- اگر كسى لواط كند غير از مادر و دختر و خواهر مفعول اقوام و منسوبين ديگر مفعول مانند: (دختر عمو- دختر دايى- دختر خاله) بر فاعل حرام مؤبد مى شوند؟

ج

- در فرض سؤال فقط مادر و دختر و خواهر مفعول بر فاعل حرام اند و سائر منسوبين مفعول مانند دختر عمو و دختر دائى و دختر خاله به جهت لواط بر فاعل حرام نمى شوند.

س 1388

اشاره

- جوانى 21 ساله هستم ... در سوم راهنمايى مشغول به تحصيل بودم با توجه به عدم آگاهى از مسائل شرعى و احكام اسلام با پسرى عمل لواط انجام

جامع الاحكام، ج 2، ص: 51

دادم و دقيقاً مى دانم كه عمل دخول انجام نشده آيا من مى توانم با خواهر او ازدواج نمايم؟

ج

- در فرض سؤال كه يقين به عدم دخول و لو بعض حشفه، داريد ازدواج با خواهر لواط دهنده اشكال ندارد.

س 1389

اشاره

- آيا جايز است شوهر كافر و زن او مسلمان باشد؟

ج

- جايز نيست.

س 1390

اشاره

- با زنى كه يقين به زانيه بودن او داريم و يقين داريم عده نگه نمى دارد مى توان ازدواج كرد يا خير؟

ج

- اگر مشهوره به زنا باشد احتياط ترك است.

لقاح مصنوعى (حاملگى خارج از رحم)

اشاره

[1]

س 1391

اشاره

- تزريق نطفه مرد بيگانه به زنى كه از شوهرش بچه دار نمى شود چه صورت دارد؟

ج

- جائز نيست. و اللَّه العالم.

س 1392

اشاره

- تزريق منى حيوان بحيوان ديگر يا به انسان را جايز مى دانيد يا خير؟

ج

- تزريق منى حيوان به حيوان ديگر جايز است ولى تزريق منى حيوان به انسان يا انسان به انسان فروع و شقوقى دارد كه در بعضى فروع آن اگر قصد استيلاد نباشد و بمنظور عقلائى ديگر مثل معالجه باشد يا تزريق منى زوج به زوجه باشد در صورتى كه انجام اين كار مستلزم فعل حرامى نباشد حكم به جواز مى شود و بعضى فروع آن محكوم به حرمت و در بعض فروع آن حكم به جواز محل اشكال است بهر صورت بطور كلى نمى توان اين عمل را محكوم به جواز يا عدم جواز دانست بهتر اين است كه بطور موردى سؤال شود تا جواب همان مورد داده شود.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 52

س 1393

اشاره

- زن و شوهرى كه صاحب فرزند نمى شوند به دكتر مراجعه مى كنند دكتر به آنها مى گويد نطفه شما ضعيف است بايد تقويت شود و زن و شوهر خيال مى كنند كه دكتر مى خواهد با تزريق آمپول و يا داروهاى تقويتى نطفه آنان را تقويت كند ولى دكتر بدون اطلاع زوجين منى شخص اجنبى را به رحم زوجه تلقيح مى كند. لطفاً بيان فرمائيد آيا دكتر مجوز شرعى براى اين عمل دارد و در صورت مشروع نبودن فعل دكتر حكم شرعى را در خصوص پزشك بيان فرمائيد؟

ج

- عمل مذكور حرام است و پزشكى كه آن را انجام داده طبق نظر حاكم شرعى محكوم به تعزير مى شود.

س 1394

اشاره

- آيا مى توان نطفه زن و شوهرى را كه بچه دار نمى شوند با هم تركيب نموده و به صورت يك نطفه واحد و آماده (يعنى نطفه اى كه در نهايت تبديل به انسان مى شود) در رَحِمِ زن ديگرى پرورش داد؟

س 1395- آيا اين مورد فوق در مورد زنى است كه رحم او استعداد پرورش انسان را ندارد يا شامل زنانى كه استعداد پرورش انسان را دارند نيز مى شود؟

س 1396- آيا مورد فوق را مى توان در قالب عقد اجاره قرارداد؟

ج

- در مورد زنى كه رحم او استعداد پرورش انسان را ندارد فتوا به جواز تركيب نطفه شوهر او با نطفه او و قرار دادن آن در رحم زن ديگر به شرط اينكه متوقف بر ارتكاب فعل حرام يا مستلزم آن نباشد وجه واضح و قوى دارد و اگر استعداد مذكور را دارا باشد چون اين عمل با مصالح و نظامات تكوينى و تشريعى كه مورد عنايت شارع مقدس است معارض و موجب تفويت و تضييع آنها است احوط ترك اين عمل است. و اللَّه العالم.

س 1397

اشاره

- زنى از شوهر خود بچه دار نمى شود، آيا جايز است نطفه مرد ديگرى غير از شوهر بوسيله دستگاه در رحم او قرار داده شود و بدين وسيله حامله گردد، و اگر جايز است، آيا تمام احكام مادرى و فرزندى مانند محرميّت

جامع الاحكام، ج 2، ص: 53

وارث و ... جارى مى گردد؟

ج

- اگر مقصود انعقاد نطفه مرد اجنبى و زن اجنبيه است جائز نيست و اگر مقصود اين است كه نطفه زن و نطفه شوهرش پس از انعقاد به رحم زن ديگر منتقل نمايد در صورتى كه انجام اين عمل مستلزم فعل حرام نباشد حكم به جواز خصوصاً در صورتى كه رحم زن استعداد نگاهدارى جنين نداشته باشد بعيد نيست.

س 1398

اشاره

- اخيراً در علم پزشكى براى افراد نازا و آنان كه صاحب فرزند نمى شوند عمل JWI را تجويز مى نمايند به اين صورت كه اسپرم زوج را گرفته پس از عمليات پزشكى در رحم زوجه لقاح از خارج مى نمايند در صورت عدم موفقيت اقدام به عمل FWI مى نمايند كه اين عمل هم همچون عمل گذشته است امّا با اين تفاوت كه اسپرم مرد را گرفته پس از عمليات پزشكى و پس از گذشت دو يا سه روز و باربرى اسپرم در دستگاه مخصوص و بدون حضور زوج لقاح از خارج به رحم زوجه مى نمايند لذا خواهشمنديم نظر مبارك را بفرمائيد با تشكر فراوان.

ج

- اگر اسپرم زوج را به رحم زوجه وارد كنند چه بنحو صورت اول و چه صورت دوّم و در خلال اين عمليات هيچ گونه خلاف شرعى مانند نگاه يا مسّ نامحرم و يا امور ديگر واقع نشود كه البته بسيار بعيد است اشكال ندارد و اگر مستلزم حتى يك فعل حرام باشد جايز نيست.

س 1399

اشاره

- انتقال نطفه زوج پس از مرگ به رحم زوجه چه حكمى دارد؟

ج

- اگر مستلزم فعل حرامى نگردد حكم جواز بعيد نيست. و اللَّه العالم.

س 1400

اشاره

- احكام مربوط به فرزندى كه از طريق لقاح مصنوعى متولد شود را از نظر طهارت و ارث و ... بيان فرماييد؟

ج

- در فرض سؤال ولد با مسلمان بودن احد والدين محكوم به طهارت است و بعض احكام مثل حرمت نكاح با محارم بر آن مرتب است ولى ارث بردن ولد از صاحب نطفه محل اشكال بلكه ظاهراً محكوم به عدم است. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 54

جلوگيرى

س 1401

اشاره

- با توجه به لزوم كنترل جمعيت آيا بستن لوله براى خانمها اشكال دارد يا نه؟

ج

- عقيم كردن زن و يا مرد جائز نيست ولى جلوگيرى موقت از انعقاد نطفه اشكال ندارد.

س 1402

اشاره

- استفاده از دستگاه آ- يو- دى (كه براى جلوگيرى موقت از باردارى، ماماهاى زن در رحم خانمها قرار مى دهند) چه حكمى دارد؟

لازم به تذكر است كه مرحوم آية اللَّه العظمى گلپايگانى (ره) مسأله ضرورت را در اينجا مطرح كرده اند. بفرمائيد آيا تنظيم خانواده ها ضرورت محسوب مى شود يا خير؟

ج

- جلوگيرى موقت اگر مستلزم حرام نباشد اشكال ندارد عقيم كردن جائز نيست و تنظيم خانواده شرعاً ضرورت محسوب نمى شود.

س 1403

اشاره

- در مسأله 2446 رساله حضرت عالى آمده: نگاه به عورت ديگرى حرام است و ... آيا در گذاشتن دستگاه آ- يو- دى كه نگاه به عورت صورت مى گيرد، مى توان به خاطر مسأله اضطرار مسأله فوق را ناديده گرفت؟

ج

- تنظيم خانواده ملاك اضطرار نيست.

س 1404

اشاره

- بستن لوله هاى مردان با رضايت زن و شوهر از نظر شما چه حكمى دارد؟

ج

- عقيم كردن جائز نيست و رضايت زن و شوهر مجوّز نيست.

س 1405

اشاره

- براى جلوگيرى طبيعى مرد يا زن شرعاً چه صورت دارد و اگر جايز است رضايت طرفين شرط است يا نه؟

ج

- عقيم كردن جايز نيست ولى جلوگيرى موقت اشكال ندارد و احتياط واجب اينست كه زن با اذن شوهر انجام دهد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 55

س 1406

اشاره

- بستن لوله چه براى زنها و چه براى مردها با توجه بدستور دولت و كنترل مواليد جايز است يا نه؟

ج

- بطور موقت كه باز كردن آن ممكن باشد بشرط اينكه مستلزم فعل حرامى مثل نظر و لمس اجنبى يا نظر غير شوهر بر عورت نباشد جائز است و بطور دائم عقيم كردن جائز نيست.

س 1407

اشاره

- بعد از اينكه چند تا بچه به دنيا بيايد آيا زن مى تواند با رضايت شوهر، تخمدان خود را به وسيله عمل در بياورد؟ تا بچه دار نشود.

ج

- جايز نيست. و اللَّه العالم.

سقط جنين

س 1408

اشاره

- محترماً نظر به اينكه اين جانب داراى شش فرزند هستم كه دوتاى آخرى آنها دوقلو بوده و الآن شش سال سن دارند و اخيراً مجدداً خانمم باردار شده خواهشمند است با عنايت به تعداد فرزندان و مشكلات زندگى فردى و اجتماعى نظر خود را در سقط جنين بفرمائيد.

ج

- در فرض سؤال مجوز شرعى براى سقط جنين وجود ندارد و اسقاط آن معصيت دارد و موجب ديه هم هست قال اللَّه تعالى: (و لا تقتلوا أولادكم خشية املاق نحن نرزقهم و إياكم انّ قتلهم كان خطأ كبيرا)، شايد همين فرزندى كه شخص بفكر سقط آن افتاده است موجب وسعت رزق و رفع مشكلات زندگى و سعادت دنيا و آخرت پدر و مادر شود امر رزق و روزى با خداوند متعال است (فو رب السماء و الأرض إنه لحق مثل ما إنكم تنطقون).

س 1409

اشاره

- هرگاه دكتر تشخيص دهد كه حمل براى مادر زيان دارد و اگر در شكم بماند يا هر دو مى ميرند يا يكى از آن دو، آيا سقط جنين جايز است؟

ج

- در مثل دو غريقى كه هر دو در معرض هلاكت باشند و انسان نتواند هر دو را نجات دهد مخير است كه يكى از آنها را نجات دهد اما اگر هر دو در معرض غرق

جامع الاحكام، ج 2، ص: 56

شدن باشند و نجات يكى از آنها توقف بر هلاك كردن ديگرى داشته باشد مثل همين فرض مورد سؤال، جايز نيست.

س 1410

اشاره

- در مراكز درمانى تخصصى بيماريهاى زنان و زايمان مى نمايند مى توان توسط آزمايشات تشخيصى داد كه جنين بعد از تولد دچار عقب ماندگى ذهنى و اين بعداً بطور قطع منجر به مرگ وى خواهد شد. آيا كادر پزشكى در اين موارد مجاز به سقط جنين مى باشند يا خير؟

ج

- عمل مذكور، جايز نيست هر چند قطع داشته باشيد كه جنين عقب مانده و بعداً هم منجر به مرگ او مى شود، و ديه هم دارد كه بر عهده مباشر است. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 57

طلاق

اشاره

جامع الاحكام، ج 2، ص: 59

طلاق

احكام طلاق

س 1411

اشاره

- اگر كسى با رضايت زن خود را طلاق رجعى بدهد آيا اگر بعد از طلاق در بين عدّه رجوع كند اين رجوع شوهر به رضايت زن موكول است يا نه؟

ج

- در طلاق رجعى جواز رجوع زوج به زوجه در بين عدّه مشروط به رضايت زوجه نيست.

س 1412

اشاره

- اگر شخصى از طرف عده اى وكيل براى خواندن طلاق شود و بعد از اجراء طلاق كه بعضى از آنها رجعى و بعضى ديگر بائن است يقين نمايد كه يكى از طلاقها باطل و شرائط صحت نداشته است در فرض سؤال اگر كسى كه طلاق را خوانده است اسامى مطلّق و مطلقه را نداند و آنان را نشناسد وظيفه شرعى او چه خواهد بود؟

ج

- در فرض سؤال وكيل بايد به ترتيب موكّل اوّلى و دوّمى و سوّمى و هكذا

جامع الاحكام، ج 2، ص: 60

الى آخر از طرف هر يك از آنها زوجه او را طلاق رجعى و خلعى بما بذلت كه واقعاً معين است اجراء طلاق كند و در مورد لزوم اجراء طلاق در طهر غير مواقعه دو طلاق به فاصله ده روز انجام دهد.

س 1413

اشاره

- شخصى كه در طهر غير مواقعه مى خواهد عيال خود را طلاق بدهد اگر شبهةً يا بزنا با اين زن نزديكى انجام بگيرد شوهر مى تواند او را طلاق بدهد يا خير؟

ج

- در مورد سؤال زنا و يا وطى بشبهه از غير زوج مضرّ بطلاق زوج نيست.

و اللَّه العالم

س 1414

اشاره

- مردى با زنى به مدّت دو ماه با اجراى صيغه موقّت با هم بوده اند، پس از دو ماه بدون اجراى صيغه عقد با توافق طرفين تبديل به دائمى گرديده و بعد از يك سال و نيم زندگى مى خواهند از يكديگر جدا شوند. آيا اجراى صيغه طلاق لازم است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال كه بعد از تمام شدن مدّت عقد انقطاعى بدون اجراء عقد با هم زندگى زناشوئى داشته اند نسبت به يكديگر اجنبى هستند و محتاج بطلاق نيست و پس از جدائى اگر هر دو جاهل به مسأله بوده اند در صورتى كه زن حامل نباشد بايد بمقدار سه طهر عدّه نگه دارد و اگر حامل باشد تا موقع وضع حمل بايد عدّه نگه دارد و با فرض جهل هر دو چنانچه فرزندى بوجود آمده باشد محكوم به حلال زاده است ولى اگر هر دو يا يكى از آنها عالم بمسأله بوده مقاربت آنها نسبت به آنكه عالم به مسأله بوده زنا محسوب مى شود، و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است.

س 1415

اشاره

- حدود يك ماه قبل اين جانب با دخترى با موافقت پدرش ازدواج كردم اما بعد از يك هفته بعلت مخالفت دائى آن خانم با اين ازدواج عدّه اى از من خواهش كردند طلاق دهم اما من راضى به طلاق نبودم اما مع الوصف به شخصى براى طلاق وكالت دادم و او طلاق داد با شرائط فوق آيا چنين طلاقى صحيح است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال كه طلاق دادن به جهت خواهش عدّه اى بوده نه اجبار و اكراه آنها، طلاق صحيح است. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 61

س 1416

اشاره

- فردى همسر خود را طلاق داده است در حالى كه قادر به استعلام بوده است، سپس همسر وى اظهار داشته است من در آن موقع طاهر نبوده ام، آيا قول او قبول است؟

ج

- در فرض سؤال قول زوجه قبول است و طلاق باطل است. و اللَّه العالم

س 1417

اشاره

- آيا استعلام شرط صحت است؟

ج

- براى زوج حاضر، استعلام، لازم است لكن اگر بدون استعلام، طلاق داد و بعد معلوم شد شرائط طلاق موجود بوده طلاق صحيح است و اگر معلوم شد شرايط موجود نبوده و يا حقيقت امر (تحقق شرايط يا عدم) معلوم نشد طلاق باطل است. و اللَّه العالم

س 1418

اشاره

- چنانچه زن بعد از اظهار اوّل، اظهار دارد كه پاك بوده ام، حكم طلاق چيست؟

ج

- در مورد سؤال، اظهار دوّمى اثرى ندارد و طلاق محكوم به بطلان است مگر اينكه شوهر يقين كند كه اظهار دوّم صحيح است. و اللَّه العالم

س 1419

اشاره

- زنى دارم چند سال است از من قهر كرده و هر چند به دنبال او مى فرستم حاضر نيست با من سازش كند و بنده هم به هيچ وجه حاضر نيستم او را طلاق دهم و دادگاه به اجبار مى گويد بايد طلاق داده شود و بنده هم راضى نيستم حالا بفرماييد كه تكليف چيست؟

ج

- طلاق بدون رضايت و اذن زوج باطل است ولى اگر طورى است كه واقعاً نمى توانيد با هم زندگى كنيد و توافق اخلاقى نداريد مناسب است رضايت و اذن بدهيد تا راحت شويد. و اللَّه العالم

س 1420

اشاره

- اين جانب در سه مرحله از همسرم به صورت طلاق خلع جدا شده ام و داراى شش فرزند هستم. در زمان طلاق نوبت دوم هنگامى كه در دفترخانه حضور پيدا كرديم همسرم در عادت ماهانه به سر مى برد ولى به خاطر اينكه طلاق صورت گيرد اين مطلب را از مسئول دفتر طلاق پنهان نگه داشت و اعلام

جامع الاحكام، ج 2، ص: 62

كرد كه پاك مى باشد در صورتى كه بعد از اجراى طلاق مادر و خواهر و دختر خاله همسرم مى دانستند كه همسرم بر خلاف گفته اش در عادت ماهانه مى باشد، و هنگام طلاق نوبت سوم نيز دو نفر شاهد طلاق ما بودند كه هر دو نفر شرب خمر داشتند و از مواد ترياك هم مُكرر استفاده مى كرده و مى كنند. نظر به اينكه دخترمان در حال ازدواج مى باشد من و همسرم تصميم گرفتيم به زندگى مان ادامه دهيم ضمناً از مدت طلاق سوّم هشت ماه گذشته است. لذا خواهشمنديم نظر شرعى و قانونى آن را اعلام بفرماييد.

ج

- به طور كلّى طلاق زوجه مدخول بها در حال حيض باطل است و همچنين طلاق در نزد غير عدلين باطل است و در صورت بطلان طلاق، زوجه مذكوره به زوجيّت باقى است. و اللَّه العالم

س 1421

اشاره

- با توجه به اينكه ازدواج مجدد اين جانب به علت عدم تمكين عام و خاص همسر اوّل و به حكم دادگاه صورت گرفته است، آيا ايشان مى توانند به استناد شرطى كه در قباله هاى ازدواج گذاشته شده مبنى بر اينكه هرگاه زوج بدون رضايت زوجه اقدام به ازدواج نمايد زوجه وكيل است خود را مطلّقه نمايد، بدون رضايت اين جانب خود را مطلقه نمايد؟

ج

- در فرض سؤال چنانچه شما در موقع ازدواج واقعاً زوجه را وكيل در طلاق نموده باشيد و وكالت تعليقى نباشد زوجه مى تواند خود را مطلّقه نمايد لكن اگر قبل از اجراء طلاق، زوجه را از وكالت عزل نماييد منعزل و اختيار طلاق با خود شما مى شود و اگر وكالت تعليقى بوده كه اصل وكالت محقق نشده است.

س 1422

اشاره

- با توجه به اينكه طلاق به تقاضاى زوجه بوده و خود ايشان از ابتداى ازدواج بدون دليل موجّه و قابل قبول حاضر به زندگى نبوده اند و هنوز هم دوشيزه بوده و ساكن منزل پدرى مى باشند ولى اين جانب حاضر به سازش و شروع زندگى مى باشم.

ج

- در فرض سؤال اگر شما وكالت زوجه را هر چند منجزه و صحيحه واقع شده باشد ابطال كنيد چنانچه با رضايت خودتان طلاق دهيد بايد نصف مهر را

جامع الاحكام، ج 2، ص: 63

بپردازيد ولى مى توانيد رضايت بطلاق را مشروط به بذل مهريه نماييد و در هر صورت اين جانب به شما نصيحت مى كنم اگر زوجه به هيچ وجه حاضر به ادامه زندگى با شما نيست و تقاضاى طلاق دارد با توجه به اينكه همسر ديگرى اختيار كرده ايد او را مطلقه نماييد انشاء الله مأجور خواهيد بود. و اللَّه العالم

س 1423

اشاره

- زنى بعد از اجراى صيغه عقد نكاح با شوهرش ناسازگارى مى كند و آميزش هم صورت نگرفته بدون طلاق از هم فاصله مى گيرند و زن با فرد ديگرى نامزد مى شود و عقد دائمى هم اجرا مى گردد بعداً زوج دوّم اطلاع پيدا مى كند كه اين زن شوهر دارد و بازهم ارتباطش را با اين زن قطع نمى كند و با هم رفت و آمد دارند. حالا از باب اينكه زوج اوّل بتواند جلو منكر را بگيرد مى تواند اين زن را طلاق ندهد چون اگر طلاق بدهد باعث مى شود كه زن با زوج دوّم ادامه زندگى بدهد. آيا حرمت ابدى از يك طرف ايجاد مى شود چون زن مى دانسته است معقوده است با اين حال بازهم با شخص ديگرى عقد دائم انجام مى گيرد و حالا اين زن با اين مرد دوّم حرام ابدى و مرد براى زن حرام مؤبد مى شود؟

ج

- با علم زن و يا مرد دوّم به اينكه عقد زن شوهردار باطل است به مجرد عقد حرمت ابدى حاصل مى شود و لو دخول انجام نشده باشد و اگر تنها راه جلوگيرى از ارتباط آن دو عدم طلاق زوج باشد نبايد او را طلاق دهد، و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است. و اللَّه العالم

طلاق خلع

س 1424

اشاره

- اين جانب طى درگيرى از شوهرم جدا شده ام و با توجه به اينكه دوازده سكه بهار آزادى مهريه ام بود در حضور سه شاهد كليّه حق و حقوقم را بخشيده ام و طلاق گرفته ام لذا ايشان بعد از چهل روز از جدايى ما به اتفاق دو نفر با حيله و نيرنگ بعنوان دادن نفقه به اين جانب مراجعه كرده است و با اشاره اى كوتاه به دست من ادعا ميكند كه رجوع كرده ام حال اين جانب رجوع ايشان را

جامع الاحكام، ج 2، ص: 64

قبول ندارم دستور چه مى فرماييد؟

ج

- بطور كلّى چنانچه زوجه مايل نباشد با زوج خود زندگى كند و همه يا مقدارى از مهريه خود را به زوج ببخشد كه او را طلاق خلع بدهد بعد از وقوع چنين طلاقى زوج در عدّه حق رجوع به زوجه را ندارد بلى اگر قبل از خروج عدّه زوجه رجوع به بذل كند زوج در ايام عدّه ميتواند رجوع كند. و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

س 1425

اشاره

- حدود دو سال قبل متاركه كرده ام و نوع طلاق خلع مى باشد دو ماه بعد از طلاق شوهرم رجوع كرده بدون اينكه من به مهرم رجوع كنم آيا من شرعاً زن آن شخص هستم يا نه خواهشمندم در اين مورد مرا راهنمايى كنيد آيا رجوع صحيح است يا نه؟

ج

- بطور كلى اگر در طلاق خلع زوجه به مهريه رجوع نكرده رجوع زوج اثرى ندارد و زوجه شرعاً زوجه او محسوب نمى شود.

س 1426

اشاره

- صيغه طلاق خلع و مبارات را اگر بصورت صيغه رجعى اجراء نمايد صحيح است يا اعاده لازم است؟

ج

- اگر بعد از بذل زوجه بلا فاصله طلاق واقع شود و طلاق را مقيّد به على ما بذلت نمايد و لو بدون كلمه خلع و مبارات باشد طلاق خلع و مبارات صحيح است.

س 1427

اشاره

- اگر زنى براى شوهرش بنويسد كه من مهرم را مى بخشم و هر آنچه را از شما گرفته ام پس ميدهم و هر آنچه را كه داده ام مى بخشم بشرط اينكه مرا طلاق دهى، شوهر نيز نوشته است كه بنده با اين درخواست با اين شرايط موافقت مى كنم، اين ورقه موافقت براى طلاق بحساب مى آيد؟ و يا اين نوشته دلالت بر وكالت ضمنى ميكند؟ اگر شخص ثالث با استناد به اين ورقه صيغه طلاق را جارى كند طلاق صحيح است يا خير؟

ج

- عبارات مذكوره در سؤال كه زوجه براى زوج نوشته بمنزله بذل- كه در طلاق خلع لازم است- نيست و آنچه از آن استفاده ميشود جلب موافقت زوج براى طلاق است و جواب زوج هم انشاء توكيل نيست فقط موافقت با طلاق است علاوه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 65

بر اينكه بعد از بذل زوجه بايد زوج بدون فاصله بذل را قبول كند كه در فرض سؤال چون بصورت نامه بوده، محقق نشده و در هر حال آنچه بعنوان طلاق خلع واقع شده اثر طلاق خلع را ندارد بلى اگر به توكيل زوج بوده و مشتمل بر لفظ طلاق هم بوده بعنوان طلاق رجعى صحيح است.

س 1428

اشاره

- كسى كه زوجه اش حامله است و به طلاق خُلعى او را مطلقه مى كند و زن قبل از وضع حمل به بذل رجوع نمى كند آيا اين شخص مى تواند قبل از وضع حمل به زوجه اش رجوع نمايد و يا با خواهر زنش ازدواج كند يا خير؟

ج

- در فرض سؤال كه زوجه قبل از وضع حمل به بذل رجوع نمى كند زوج حق رجوع ندارد و مى تواند با خواهر مطلقه ازدواج كند.

س 1429

اشاره

- خانمى كل مهريه اش را كه عبارت از مبلغ هفتصد هزار تومان وجه و پنج عدد سكه طلا (بهار آزادى) بوده در مقابل اينكه شوهرش او را مطلّقه نمايد صلح نموده به مبلغ يكصد هزار تومان طى 2 قسط پنجاه هزار تومانى (قسط 6 ماهه) پرداخت شود فلذا با وكالت از طرف زوجين و طبق حكم دادگاه مدنى خاص و با عنايت به اينكه زوج نيز قبول نموده صيغه طلاق خلع جارى گرديده. اينك زوجين نامبرده بر سر نوع طلاق مشاجره دارند زوج مدعى است به طلاق رجعى، و زوجه ادعاى خلع دارد و زوج تصميم به رجوع داشته ولى زوجه حاضر به سازش نميشود (بلحاظ كراهت شديد از شوهر) لذا استدعا دارم در اين خصوص حكم شرعى را بيان فرمائيد.

ج

- در تحقق طلاق خلع بذل چيزى در مقابل طلاق از طرف زوجه و قبول زوج و يا وكيل آنها معتبر است بنابراين در مورد سؤال چنانچه منظور از مصالحه اين است كه منهاى صد هزار تومان بقيه مهريّه در مقابل طلاق خلع بذل شده و طلاق هم در مقابل آن بذل واقع شده طلاق خلع اشكال ندارد ولى اگر در مقابل طلاق خلع چيزى قرار نداده اند فقط اصل مصالحه در مقابل طلاق خلع قرار داده شده كما اينكه ظاهر سؤال است وقوع طلاق خلع در اين فرض مورد اشكال است. بلى در اين فرض چنانچه در مقام اجراى طلاق كلمه طالق يا مطلّقه به تنهايى و يا منضماً به

جامع الاحكام، ج 2، ص: 66

كلمه مختلعه گفته شده طلاق بعنوان رجعى محقّق شده. و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است. و اللَّه العالم.

س 1430

اشاره

- خانمى بعد از اينكه از شوهرش طلاق خلع گرفته است و بعد از اتمام عدّه با ديگرى ازدواج نموده و سپس بعد از مدتى كه با شوهر دوّم خود مباشرت هم نموده فهميده كه هنگام طلاق خلع در طهر مواقعه بوده و طلاق خلع صحيح نبوده بلا فاصله از شوهر دوّم بدون طلاق جدا شده و مجدداً از شوهر اوّل طلاق خلع گرفته حالا سؤال اينست كه آيا از شوهر دوّم بعنوان مهر المثل چيزى بزن تعلق مى گيرد يا نه و آيا الآن وكيل با توجه باينكه عقد بذل و طلاق خلع قبلى صحيح بوده بايد طلاق خلع بخواند و يا طلاق رجعى نظر باينكه فقهاء فرموده اند طلاق خلع بايد بلا فاصله بعد از عقد بذل خوانده شود؟

نظر شريفتان را

بفرمائيد.

ج

- در فرض سؤال، چنانچه وكالت سابق از طرف زوج، براى قبول بذل و طلاق خلع و نيز وكالت از طرف زوجه براى بذل باقى است وكيل بايد طلاق خلع بدهد و در هر حال نسبت به مهر المثل بنابر احتياط، زوجين با يكديگر مصالحه نمايند. و اللَّه العالم.

احكام عده

س 1431

اشاره

- احتراماً چنانچه مستحضريد در اكثر فتاوا و از جمله فتواى حضرتعالى مدت عده براى زنان چهار ماه ذكر گرديده است و اين در حالى است كه اخيراً تحقيقات پزشكى گوياى مستند و مستدل اين مطلب است كه مدت عده كمتر از هجده ماه سبب بروز بيماريهاى جنسى و احياناً ايدز مى شود. حال آيا به منظور پيشگيرى از بروز امراض جنسى و ايدز آيا مى توان مدت عده را به هجده ماه افزايش داد؟

ج

- توجه داشته باشيد كه حكمت عده عدم اختلاط مياه و پاكى نسب است نه مصونيت از ايدز يا بيمارهاى ديگر و در عده وفات، مدت چهار ماه و ده روز و در طلاق ميزان ديگرى دارد و اما مبتلا بودن زوج و يا زوجه به مرض مسرى و غيره

جامع الاحكام، ج 2، ص: 67

مربوطه به عدّه نيست و آن بايد با آزمايش طبى روشن شود و علاوه اختيار با خود زن و مرد است مى توانند پس از گذشتن مدت عده شرعى ازدواج نمايند و مى توانند بعد از هجده ماه و بيشتر ازدواج كنند به هر حال زياد كردن مدت عدّه به اين عنوان بدعت و حرام است. و اللّه العالم

س 1432

اشاره

- آيا زن بعد از تمام شدن عدّه طلاق ميتواند شوهر خود را غسل (ميّت) بدهد و اگر بعد از انقضاى عدّه شوهر كرده باشد حكم مسأله چه صورتى دارد؟

ج

- در فرض سؤال قبل از تمام شدن عدّه نيز جواز غسل محلّ اشكال است بلكه اقرب عدم جواز است.

س 1433

اشاره

- زنى بعد از پاك شدن از حيض با شوهرش نزديكى كرده است و بعد از آن طلاق داده شده است. بعداً معلوم شده از همين نزديكى كردن حامله است.

آيا آن طلاق صحيح است يا خير؟ و نيز آيا زن مى تواند بعد از زايمان شوهر كند يا خير؟

در صورت صحيح بودن طلاق مهريه و مخارج ديگر بعهده شوهر مى باشد يا خير؟ آيا پدر دختر حق بخشيدن مهريه و جهيزيه دختر به شوهرش را دارد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه يقين داشته باشند كه اجراء صيغه طلاق بعد از حامله شدن واقع شده طلاق صحيح است و زن ميتواند بعد از زايمان شوهر كند و احتياط مستحب آن است كه دوباره او را طلاق دهد ولى قبل از طلاق دوم با او معامله زن و شوهرى ننمايد و شوهر بايد مهريه و همچنين نفقه زن را در تمام مدت حمل بدهد و مخارج ولادت طفل نيز بر عهده شوهر است و پدر دختر حق بخشيدن مهريه و نفقه او را ندارد مگر با رضايت و وكالت خود دختر.

س 1434

اشاره

- خانمى كه در اثر عمل جراحى رحم او را برداشته اند و يا لوله هاى رحم او را بسته اند كه آبستن نميشود و خانمى كه يائسه نيست، ولى اصلًا خون حيض نديده و نمى بيند اگر او را طلاق بدهند عدّه دارد يا ندارد؟

ج

- بلى زن مذكوره، عدّه دارد با ساير زنها تفاوت ندارد مگر اينكه پس از برداشتن رحم مطلقاً حائض نشود كه در اين صورت اجراء صيغه طلاق بايد پس از

جامع الاحكام، ج 2، ص: 68

گذشتن سه ماه تمام از تاريخ نزديكى با همسر باشد و پس از طلاق هم سه ماه تمام عدّه نگهدارد و همچنين زن مذكوره در ذيل سؤال.

س 1435

اشاره

- زيد زوجه حامله خود را طلاق مى دهد و بعد از طلاق فوت زيد با وضع حمل زوجه مطلّقه در يك آن اتّفاق مى افتد آيا در صورت تقارن فوت زيد با وضع حمل، زوجه از ماترك ميّت ارث مى برد يا نه و در فرض سؤال آيا زوجه بايد عدّه وفات نگهدارد يا خير؟

ج

- در فرض مذكور تحقّق وضع حمل موجب خروج زوجه از عدّه است و تقارن فوت زوج با آن مفهومش تحقق موت بعد از انقضاء عدّه است و اگر مقصود تقارن موت با حال تحقق وضع حمل باشد ظاهر اينست كه تا تحقّق خارجى عرفى صادق نشده، موت در حال عدّه است و در اين صورت زن از شوهر ارث مى برد و بايد عدّه وفات نگهدارد و فرض تحقق وضع حمل با موت در آن واحد فرض نادر و اثبات آن بسيار مشكل است.

س 1436

اشاره

- اين جانب همسر خود را طلاق داده ام در حال عصبانيّت شديد همسرم بعلّت عصبانيت زياد به مجرى طلاق نگفته كه در ايّام عادت ماهانه است و اصلًا از مسأله در عادت اطّلاع نداشته است پس از مدّتى كه متوجه شده به محضر دار مراجعه نموده و جريان را گفته است جواب داده اگر چه طلاق باطل است لكن بعلت ثبت نمى توانم تغيير دهم خواهشمندم تكليف اين جانبان را از نظر زوجيت و بطلان ثبت بيان فرماييد.

ج

- بطور كلّى طلاق بايد در طهر غير مواقعه باشد و چنانچه در حال عادت حيض ماهانه واقع شده باشد باطل است، و در خصوص مورد سؤال چنانچه زن مدّعيه است كه در حين اجراء صيغه طلاق پاك نبوده و در حيض بوده و مرد نيز يقين بصدق او داشته باشد و دعوى طرف ديگر نداشته باشد طلاق محكوم ببطلان است و زوجيّت آنها باقى است بنابراين سر دفتر طلاق نيز كه باستناد اخبار زن بطهارت از حيض طلاق را جارى كرده بايد با تقاضاى زوجين اين جريان را در حاشيه دفتر طلاق و در طلاق نامه ثبت نمايد و بامضاء آنها برساند و اگر نزاعى در

جامع الاحكام، ج 2، ص: 69

بين باشد مرافعه شرعيه لازم است.

س 1437

اشاره

- دخترى را براى پسرى عقد كرده اند و دخول نموده از دُبر و بدون اينكه عدّه نگهدارد براى پسر ديگرى عقد كرده چه صورتى دارد؟

ج

- در فرض سؤال عقد دوّم باطل است و دختر بايد عدّه نگهدارد و بعد ميتواند با ديگرى ازدواج كند پس اگر در ازدواج دوّم دختر و پسر دوم هر دو جاهل بمسأله بوده اند گناهى نكرده اند و چنانچه با پسر دوم نزديكى بعمل نيامده بعد از تمام شدن عدّه دختر اگر پسر دوم بخواهد با او ازدواج كند بايد بعقد جديد باشد و اگر نزديكى بعمل آمده هر چند از دبر باشد دختر بر او حرام ابدى شده و ديگر نميتواند با او ازدواج كند و در اين صورت دختر بايد بعد از تمام شدن عدّه اول يك عدّه هم براى نزديكى با پسر دوم نگهدارد و بعد از تمام شدن هر دو عدّه ازدواجش با غير مرد دوم مانع ندارد و اگر هر دو عالم بمسأله بوده اند چه دخول واقع شده باشد و چه واقع نشده بيكديگر حرام ابدى شده اند.

س 1438

اشاره

- زنى كه مرتب براى افراد متعدد در عقد نكاح موقت قرار مى گيرد نياز به عده دارد؟

ج

- با فرض اينكه يائسه نباشد و مدخوله باشد عده دارد و چنانچه حيض مى بيند عده او بعد از تمام شدن مدت يا بذل آن، دو حيض تمام است و اگر در سنّ من تحيض است و حيض نمى بيند عده او چهل و پنج روز است. و اللَّه العالم

طلاق غائب

س 1439

اشاره

- شخصى از تاريخ 3/ 1/ 63 مفقود الاثر تا تاريخ 3/ 1/ 74 از حيات و ممات او اطلاع در دست نيست همسر ايشان در تاريخ 3/ 1/ 73 شوهر نموده حكم اين موضوع را طبق فتواى حضرت عالى خواهانم.

ج

- بطور كلّى اگر زوجه يقين بموت زوج، حاصل كند و از تاريخ يقين به موت، چهار ماه و ده روز عدّه وفات نگهدارد پس از آن ميتواند شوهر كند لكن اگر بعد از شوهر رفتن معلوم شود كه در تاريخ ازدواج او با مرد دوّم شوهر او زنده بوده

جامع الاحكام، ج 2، ص: 70

ازدواج باطل است، و به زوجيّت شوهر اوّل باقى است و بايد از مرد دوّم بدون طلاق جدا شود و چنانچه دخول هم واقع شده باشد بر مرد دوّم حرام ابدى است و چنانچه زوجه شك در حيات و موت شوهر داشته باشد حق ازدواج با كسى را ندارد مگر اينكه به دستور مجتهد جامع الشرائط كه در رساله ها ذكر شده عمل كرده باشد.

س 1440

اشاره

- شوهر دخترم مدت 4 سال است كه مفقود الاثر گرديده است و از طريق روزنامه هاى كثير الانتشار هم آگهى پخش نموده ايم و لكن متأسفانه هيچ گونه اطلاع از ايشان بدست نياورديم و دختر حقير از ايشان صاحب يك دختر بچه نيز شده است و هم اكنون 6 ساله است لذا از محضر مبارك حضرت عالى استدعى داريم كه تكليف ما را معيّن و مشخّص فرمائيد.

ج

- بطور كلّى زنى كه شوهر او مفقود الاثر شده و موت و حيات او معلوم نيست و اموالى هم ندارد كه نفقه زوجه او از آن پرداخت شود و متبرعى هم كه نفقه زوجه او را تأمين نمايد نباشد در اين صورت ميتواند به حاكم شرع جامع الشرائط مراجعه نمايد و حاكم ضرب الاجل تعيين مينمايد كه تا مدت چهار سال از حال شوهر مفقود الاثر او زير نظر آن مجتهد تفحص شود و بعد از گذشت اين چهار سال كه در آن فحص ادامه داشته چنانچه حال او معلوم نشد بحاكم شرع مراجعه مى نمايد و حاكم شرع او را مطلّقه مى نمايد و بعد از گذشتن چهار ماه و ده روز از زمان طلاق مى تواند با مرد ديگر ازدواج نمايد.

سه طلاقه

س 1441

اشاره

- مردى زنش را سه طلاقه شرعى نموده است ميدانيم كه اين زوجه بر اين زوج حرام مؤبّد است مگر آنكه محلّل در كار باشد ليكن همين شوهر در عدّه طلاق سوّم با او زنا كرده است اكنون سؤال اين است كه آيا بعد از محلّل ميتواند اين زن را بنكاح خود در آورد يا خير؟

ج

- در مورد سؤال زانى ميتواند بعد از محلّل با آن زن ازدواج كند. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 71

س 1442

اشاره

- اگر فردى سه بار زوجه غير مدخول بهاى خودش را طلاق داد اگر باز قصد ازدواج با او را داشته باشد آيا احتياج به محلّل دارد يا نه؟

ج

- در فرض سؤال، ازدواج مطلّق با زوجه مفروضه بدون محلّل حرام است.

س 1443

اشاره

- در جواب سؤال زنى كه با شوهرش شرط كرده بود كه بعد از پنج سال ازدواج او را طلاق بدهد فرموده بوديد كه اين شرط فعل منافات با مقتضاى عقد و دوام عقد ندارد و لازم الوفاء مى باشد.

درحالى كه فقهاء فرموده اند اگر مطلقه ثلاثه با محلّل شرط كند كه با تو ازدواج مى كنم به شرط اينكه بعد از مواقعه مرا طلاق بدهى بطلان اين شرط عند الفقهاء مفروغ عنه عنه بلكه متفق عليه مى باشد مستدعى است نظر مبارك را در فرع مذكور بيان و فرق بين مسألتين را به طور مشروح و مستدلّ بيان فرمائيد.

ج

- آنچه ظاهراً در مسأله محلل بطلان آن مورد اتفاق است اين است كه بر محلل شرط كند (اذا حلّلها فلا نكاح بينهما) كه مفادش اين است كه بعد از وقوع وطى محلّل، نكاح به خودى خود مرتفع باشد و زوجيت بين آنها نباشد كه اين شرط را علاوه بر آنكه مخالف اجماع شمرده اند با كتاب و سنّت كه دلالت دارند بر اينكه نكاح (لا يرتفع بغير الطلاق الا فى موارد مخصوصه ليس المقام منها) مخالف است علاوه بر اينكه از بعض روايات نيز بطلان اين شرط قابل استفاده است مثل صحيح محمد بن قيس عن ابى جعفر عليه السلام (ح 2 ب 10 من ابواب المهور) بلكه خبر ديگر محمد بن قيس (ح 1 ب 38 من ابواب المهور) و اما نسبت به شرط طلاق بر زوج كه شرط فعل است نه نتيجه، اجماع بر بطلان محقق و مسلم نيست و اگر هم باشد اجماع كاشف از رأى معصوم عليه السلام يا خبر معتبر نيست مضافاً بر اينكه در

مورد شرط عدم طلاق بر زوج خبر دلالت بر جواز و صحت دارد (كافى ج 5 ح 404 عن منصور بن بزرج و وسائل ب 20 من ابواب المهور) و ظاهراً فرقى بين فعل و ترك طلاق نيست و با عدم معارضه با اخبار ديگر وجهى براى عدم عمل و حمل بر تقيه نيست مع ذلك در مسأله محلّل ينبغى مراعات الاحتياط بترك شرط الطلاق.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 72

ظهار

س 1444

اشاره

- شخصى آگاه به مسأله در حال مجامعت با همسرش ظهار كرده تكليف زوجين چيست؟

ج

- ظهار در حال مجامعت اثرى ندارد. و اللَّه العالم

س 1445

اشاره

- اگر كسى زنى را به عربى طلاق ظهار دهد و متن عربى را به اين صورت بگويد «ظهرك كظهر امى» ولى شاهد هم نداشته باشد. وظيفه اين فرد چيست؟

ج

- در فرض سؤال كه دو نفر شاهد عادل حضور نداشته ظهار اثرى ندارد. و اللَّه العالم.

س 1446

اشاره

- شخصى از روى ناراحتى به زن دائمى خود بگويد تو ديگر جاى مادر و خواهرم هستى آيا اين زن حرام ابدى ميشود؟

ج

- اگر شرايط لازم براى طلاق موجود نبوده موجب حرمت زوجه نمى شود و اگر با تمام شرائط باشد موجب حرمت مى شود ولى با اداء كفاره رفع حرمت ميشود.

س 1447

اشاره

- كفاره ظهار چيست؟

ج

- كفاره ظهار بترتيب بنده آزاد كردن، دو ماه روز گرفتن و اطعام 60 مسكين است.

مسائل متفرقه طلاق

س 1448

اشاره

- اگر زنى در منزل همسر خود چه از نظر جسمى و چه از نظر روحى در عذاب باشد و همسر وى از او خواسته باشد عقايدى را كه خلاف اعتقادات يك مسلمان است به زور بپذيرد، حكم شرعى چيست؟

ج

- هرگونه آزار رساندن چه روحى و چه جسمى حرام است و گاهى موجب ديه مى شود و آزار شونده مى تواند به دادگاه صالح مراجعه و دادخواهى كند و چنانچه عقايدى را كه مى خواهد به زن بزور تحميل كند از عقايدى باشد كه موجب كفر است و خود اقرار باعتقاد به آنها داشته باشد كافر است و زن از زوجيت او

جامع الاحكام، ج 2، ص: 73

خارج است و بدون طلاق بعد از گذشتن عده مى تواند شوهر كند. و اللَّه العالم

س 1449

اشاره

- با توجه به وكالت ضمن عقد زوجه وكيل است تا در صورت تحقق شرايط مذكور در عقدنامه به دادگاه مراجعه و تقاضاى طلاق نمايد. آيا عدم تمايل به ادامه زندگى از سوى زوجه عسر و حرج محسوب مى شود تا به استناد آن زوجه بتواند تقاضاى طلاق از دادگاه بنمايد؟

ج

- مجرد عدم تمايل به ادامه زندگى عسر و حرج محسوب نمى شود.

و اللَّه العالم

س 1450

اشاره

- مدتى قبل به عقد جوانى درآمدم، بعد از مدتى بين ما اختلاف پيدا شد و من چندين بار به خانه والدين خود برگشتم بعداً وى از كرده خود پشيمان شد و پوزش طلبيد و مرا به منزل برد وى قول داد كه ديگر دعوى نخواهد كرد اما موقعى كه خانه برد بمن گفت كه نيازهاى جنسى و هوسهاى شيطانى دوستش را نيز تأمين كنم ولى من از اين فعل قبيح و شنيع امتناع نمودم در نتيجه او مرا كتك زد و مورد شكنجه قرار داد. مرا از اين وضعيت نجات دهيد.

ج

- از خصوص مورد اطلاع نداريم بطور كلّى شوهر حق ندارد كه زوجه خود را به گناه و ادرار كند و بر زن واجب است كه از اين عمل شنيع خوددارى نمايد و چنانچه شوهر از معاشرت بمعروف و يا تسريح باحسان امتناع نمايد زوجه ميتواند به حاكم شرع مراجعه، تا حاكم او را مجبور به يكى از دو امر نمايد و در صورت امتناع زوج، با درخواست زوجه، حاكم شرع او را مطلّقه مى كند. و اللَّه العالم.

س 1451

اشاره

- شرايط سيزده گانه اى كه در ورقه اى كه به پيوست ارسال مى شود مندرج در دفتر اسناد ازدواج و عقدنامه مى باشد به تصويب شورايعالى قضائى رسيده است و سردفتر ازدواج مكلف است شرايط مذكور را مورد به مورد به زوجين تفهيم نمايد و آن شرط معتبر است كه مورد توافق زوجين واقع و به امضاى آنها رسيده باشد پس از اين مقدمه استدعا دارم به سؤالاتى كه ذيلًا ذكر مى شود جواب مرقوم فرمائيد.

1- آيا شرط اوّل كه در مورد نصف دارائى است شرط فعل است يا

جامع الاحكام، ج 2، ص: 74

شرط نتيجه؟

2- آيا وكالت بلاعزل با حق توكيل نيز كه در ضمن عقد نكاح يا عقد خارج لازم زوج به زوجه مى دهد كه در موارد دوازده گانه حق طلاق با زوجه باشد شرط فعل است يا شرط نتيجه؟ چون زوجه پيش از اجراى صيغه عقد و نكاح با قبول تمام شرايط از طرف زوج حاضر است كه با مشارٌ اليه ازدواج كند).

3- در صورتى كه شرط نتيجه باشد آيا زوج مى تواند زوجه را از وكالتى كه به مشارٌ اليها داده عزل كند؟ يا با توافق زوجين زوجه از وكالت عزل شود؟

و شرائط دوازدگانه اسقاط و ملغى شود يا زوجه خود را از وكيل بودن از طرف زوج عزل كند.

4- در صورتى كه وكالت بلاعزل با حق توكيل غيرى كه زوج در ضمن عقد نكاح يا عقد خارج لازم به زوجه داده باشد كه در موارد دوازده گانه حق طلاق با زوجه باشد نه شرط فعل باشد نه شرط نتيجه آيا زوج مى تواند زوجه را از وكالت بلاعزل با حق توكيل غيرى كه در ضمن نكاح يا عقد خارج لازم به مشار اليها داده عزل كند و يا با توافق زوجين از وكالت عزل يا خود زوجه از وكالتى كه زوج به مشار اليها داده خود را عزل كند يا اينكه تا زمانى كه زوجه همسر زوج مى باشد و نكاح منحل نشده وكالت بلاعزل با حق توكيل غيرى كه زوج به زوجه در ضمن عقد نكاح يا عقد خارج لازم داده به قوت خود باقى است. در صورتى كه زوج مرتكب يكى از موارد دوازده گانه شد زوجه مى تواند با اختيار خود اعمال وكالت نكند و خود را با انجام تشريفات شرعى و قانونى مطلّقه نمايد هر زمانى كه اراده كند اين اختيار را دارد كه اعمال وكالت را بكند.

ج

الف- شرط اوّل شرط فعل است و لكن چون مجهول است باطل مى باشد و التزام به آن الزام آور نيست. و اللَّه العالم

ج ب- اين شرط نيز شرط فعل است لكن يادآورى دو امر لازم است اوّل اينكه وكالت مذكوره در صورتى صحيح است كه منجّز باشد و اگر تعليقى باشد باطل و بى اثر است دوّم اينكه بعد از تحقق وكالت منجّزه اگر زوج زوجه را از وكالت

عزل نمايد زوجه از وكالت منعزل مى شود و قيد بلاعزل در اين جهت اثرى ندارد و از

جامع الاحكام، ج 2، ص: 75

اين توضيح جواب سؤالات بعدى روشن مى شود ضمناً اگر زوجه به طور صحيح از طرف زوج وكالت داشته باشد و زوج هم او را از وكالت عزل نكرده باشد مختار است در اين كه خود را مطلّقه نمايد و يا بر زوجيت با زوج خود باقى باشد و به هر حال الزام اشخاص بر شرط اين امور در ضمن عقد يا عقد خارج جايز نيست.

و اللَّه العالم

س 1452

اشاره

- احتراماً به استحضار حضرتعالى مى رساند كه مردى از دادگاه تقاضاى طلاق همسرش را مى نمايد و بر اساس مقررات دولت جمهورى اسلامى در صورتى كه طلاق به تقاضاى مرد باشد، چنانچه زوجه كارهايى را كه شرعاً در خانه شوهر به عهده وى نبوده است انجام داده باشد، دادگاه مى بايست اجرة المثل كارهاى انجام شده را محاسبه و حكم به پرداخت آن بدهد و يا مبلغى از بابت نحله به زوجه پرداخت شود (زوجه در جلسه دادگاه اظهار مى دارد: كه من حاضر به طلاق نيستم و اگر شوهرم خواست طلاق بدهد بايد مهريه و نفقه من را نقداً بپردازد و اجرة المثل سالهايى را كه با هم زندگى كرده ايم و 16 سال مى باشد ولى در صورت جلسه دادگاه 14 سال ذكر شده به مبلغ يك ميليون تومان مى خواهم و كار منزل را انجام داده و اكثر كارها به امر و اجبار شوهرم بوده است) دادگاه اقدام به محاسبه اجرة المثل طبق نظر كارشناس مى نمايد و شوهر نيز رسماً قبول مى كند كه اجرة المثل را بپردازد ولى زوجه با

قصد اينكه شوهرش وى را طلاق ندهد و در فرض عدم طلاق و استمرار زندگى اظهار مى دارد (من اجرة المثل خود را نمى خواهم و به شوهرم بخشيدم و با طلاق موافق نيستم و حاضرم با شوهرم با خوبى و خوشى زندگى كنم) با اين وجود زوج اقدام به طلاق وى نموده است.

لازم به ذكر است كه: زوج و زوجه هر دو معلم بوده و زوجه تمام حقوق خود را در طى سالهاى زندگى مشترك صرف احداث منزلى كه سند آن به نام زوج بوده و همچنين امورى كه شرعاً به عهده زوج بوده، نموده است.

اكنون با توجه به توضيحات فوق حضرتعالى مرقوم بفرماييد:

الف- آيا زوجه مى تواند با توجه به انجام طلاق و اتمام عده، اجرة المثل

جامع الاحكام، ج 2، ص: 76

معين شده را از زوج تقاضا نمايد؟

ب- با توجه به اينكه صرف حقوق معلمى توسط زوجه، به اميد استمرار زندگى در منزل زوج بوده است، آيا زوجه مى تواند مبالغ هزينه شده از ملك خود را مسترد داشته و از همسر سابق بگيرد؟

ج

- در مسأله طلاق شرعاً جواز و صحت آن موكول بپرداخت وجهى بعنوان اجرة المثل عمل زوجه و حتى پرداخت نفقه او نيست و در مسأله اجرة المثل كار و عمل در خانه زوج اگر بدستور شوهر و بقصد گرفتن اجرت انجام داده باشد اجرة المثل را طلبكار است خواه شوهر او را طلاق بدهد يا همسرى آنها برقرار باشد و اگر بدستور شوهر نبوده و يا بقصد گرفتن مزد انجام نداده اجرة المثل عمل را طلبكار نيست خواه شوهر او را طلاق بدهد يا طلاق ندهد و در اين جهت اگر زن

مدعى دستور زوج باشد بايد دعواى خود را اثبات نمايد و به هر صورت اگر زوجه طلبى را كه از زوج دارد خواه از باب اجرة المثل عمل در خانه زوج باشد يا از جهت ديگر (مثل صداق) بزوج ببخشد بشرط اينكه او را طلاق ندهد و زوج او را طلاق بدهد زوج ميتواند بخشش و هبه را فسخ نمايد و طلب خود را از او بگيرد و نسبت به مخارجى كه زوجه در خانه شوهر كرده اگر بدستور او بوده از زوج طلبكار است و هر مبلغى را كه باو داده اگر بقصد بخشش و هبه نبوده نيز از شوهر طلبكار است و در اين مسائل حقّى كه زوجه پيدا ميكند ثابت است خواه طلاق بين آنها واقع شود يا نشود چنانچه باختيارى كه زوج نسبت به طلاق دارد ارتباط ندارد بايد هر مسلمان مرد باشد يا زن تسليم حكم خدا باشد. والله العالم

س 1453

اشاره

- زنى از شوهرش شكايت كرده و در دادگاه كه او قادر به امر زناشوئى نيست و به علت پيرى از همبسترى عاجز است و من در حال اضطرار بسر مى برم اگر از قرائنى صدق گفتارش ثابت شود اين نوع اضطرار موجب طلاق او مى باشد يا خير؟

ج

- امر طلاق با زوج است و علّت مذكور موجب الزام زوج به طلاق نيست. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 77

امر به معروف و نهى از منكر

جامع الاحكام، ج 2، ص: 78

امر به معروف و نهى از منكر

مراتب امر به معروف و نهى از منكر

س 1454

اشاره

- حدود و مراتب امر بمعروف و نهى از منكر را بيان فرماييد؟

ج

- امر بمعروف و نهى از منكر از فرائض مهمّه اى است كه ساير فرائض به آن اقامه و احكام خدا به آن اجرا مى شود و حدود و ابعاد آن بسيار گسترده است و ظرافت و لطافتهائى را كه بايد در آن به كار گرفته شود بايد ملاحظه نمود تا طورى ادا شود كه مؤثر و جالب و مقبول ذوقهاى سليم باشد و اسباب تنفّر ديگران از دين فراهم نشود و دين بصورت يك نهاد خشن معرفى نشود و آمر بمعروف و ناهى از منكر مورد بغض مردم قرار نگيرند كارهايشان مهما امكن بصورت خيرخواهانه و ليّن باشد و مراتب را رعايت نمايند و مخصوصاً درجات احكام را بشناسند و رعايت كنند و عكس العمل در برابر همه معاصى نبايد در يك حدّ باشد خلاصه دقايق و لطايف بسيار براى اعمال آن لازم است و مهمتر از همه اين است كه افرادى كه امر بمعروف مى نمايند خودشان تربيت دينى صحيح داشته باشند و با عمل امر بمعروف نمايند و مطالب ديگر كه اجمالى از آن را در رساله امر بمعروف و نهى از منكر حقير كه شايد متجاوز از چهل سال پيش نگاشته شده مراجعه نمائيد.

موفق باشيد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 80

س 1455

اشاره

- در چه صورت مى توان در باب نهى از منكر از برخورد فيزيكى استفاده نمود؟

ج

- در هركجا كه موجب ورود جراحتى باشد بايد با اجازه مجتهد جامع الشرايط باشد. والله العالم

س 1456

اشاره

- جوانى بسيجى هستم، تقاضا داشتم توضيح دهيد ك، ه وظيفه ما در برابر افرادى كه از محرمات استفاده مى كنند مانند مشروبات الكى و با حالت مست و يا حالتى ديگر در خيابانها و جامعه حاضر مى شوند و همچنين با دختران و زنان مردم برخورد ناشايست و دور از شئونات اسلامى دارند چيست؟

و همچنين آيا مى توانيم با دختران و پسرانى كه با لباسهاى مبتذل و بسيار زننده كه باعث تحرك شهوت انسان مى شود چگونه بايد برخورد كرد؟ آيا مى توان در مواردى كه در بالا ذكر شده با آنها برخورد فيزيكى داشت؟ در برابر بعضى از آنها به زور متوسل شد؟ البته اين نكته يادآور مى شوم كه ديده شده كه افراد مسئول مانند نيروى انتظامى بسيار در اين مورد قصد كرده اند و به وظيفه خود عمل نمى كنند.

ج

- در تمام موارد مذكور وظيفه هر مسلمانى امر به معروف و نهى از منكر با رعايت شرائط و حدود آن است، اگر احتمال تأثير در گفتن مى دهد بگوئيد چنانچه بدانيد تذكّر شما مفيد نيست واجب نيست تذكر دهيد و نسبت به زد و خورد با اين افراد فعلًا مصلحت آن است كه اين امر را به عهده مسئولين مربوطه قرار دهيد بلى اگر ببينيد كه نسبت به نواميس مسلمين هتك حرمت مى شود با تذكّر شما يا ديگران رفع مزاحمت نمى شود و راه منع منحصر به ضرب زدن به مقدار لازم، و نه بيشتر براى دفع آنها جايز است. والله العالم

س 1457

اشاره

- با كسانى كه به نماز اهميّت نمى دهند چگونه برخورد كنيم؟

ج

- بايد آنها را امر بمعروف نمود و آنها را از زشتى ترك نماز و اهميّت اين فريضه بزرگ الهى آگاه نمود.

س 1458

اشاره

- چگونه امر به معروف و نهى از منكر كنيم كه در دل فرد اثر كند و به

جامع الاحكام، ج 2، ص: 81

امر ما عمل كند؟

ج

- اگر خود آمر به معروف و ناهى از منكر عامل به معروف و تارك منكر باشد ان شاء اللَّه حرف او اثر ميكند در حديث دارد كه مردم را با غير زبان دعوت به كارهاى خوب و ترك كارهاى زشت كنيد يعنى با عمل و روش و رفتار خوب دعوت كنيد.

س 1459

اشاره

- اگر شخصى در ماشينى يا منزلى قرار گرفته كه نوار غنا گذاشته اند و شخص بداند نهى از منكر سودى ندارد تكليف شخص چيست؟

ج

- در مورد سؤال كه ميداند نهى از منكر سودى ندارد نهى از منكر واجب نيست ولى در صورت عدم عسر و حرج بايد ماشين و محل را ترك كند.

س 1460

اشاره

- اگر كسى مساله اى را كه مى داند كتمان كند مشمول آيه شريفه ان الذين يكتمون ما أنزلنا من البينات و الهدى من بعد ما بيناه للناس فى الكتاب اولئك يلعنهم اللَّه و يلعنهم اللاعنون هست يا نه؟

ج

- كتمان ما انزل اللَّه تعالى از عقائد و احكام بدون عذر شرعى جايز نيست و كتمان كنند مشمول اين آيه كريمه است.

س 1461

اشاره

- اين جانب مدتى است كه با يك مسأله شرعى روبرو شده ام و آن اينكه در اين روستا جوانى است 18 ساله كه به عمل زشت لواط عادت نموده جوانان اين روستا را منحرف نموده با توجه به اينكه جو طايفه اى در اين روستا برقرار است نمى شود نامبرده را به حاكم شرع معرفى نمود (چون اگر اسمى از فاعلين آورده شود جنگ و نزاع طايفه اى پيش مى آيد) آيا اگر كسى اين شخص فاسق را كه باعث انحراف جوانان معصوم ميشود به هلاكت برساند آيا در پيشگاه خداوند سبحان مسئول خواهد بود يا خير؟

ج

- كشتن او بدون اثبات در نزد حاكم شرعى مجتهد جامع الشرائط جايز نيست و اگر بطور غير علنى مى توانيد موضوع را در نزد حاكم شرع ثابت نمائيد تا حكم شرع لازم را بدهد واو را نهى از منكر كنيد تا از اين عمل شنيع كه مفاسد آن از جهات متعدّد بسيار است دست بردارد.

س 1462

اشاره

- وظيفه مردم را در قبال بد حجابى و مفاسدى كه در جامعه موجود

جامع الاحكام، ج 2، ص: 82

است چگونه مى بينيد؟

ج

- وظيفه مردم نهى از منكر است با رعايت آداب و شرايط و مراتب آن و تفصيل را در توضيح المسائل ملاحظه نمائيد.

س 1463

اشاره

- اگر كسى ببيند دزد وارد خانه همسايه شده و اگر فرياد بزند و يا اينكه همسايه ها را مطلع كند دزد فرار خواهد كرد مستدعى است بيان فرمائيد در اينگونه موارد حفظ مال مؤمن واجب است يا خير؟

ج

- در مورد سؤال از باب نهى از منكر مانع شدن از دزدى لازم است.

و اللَّه العالم

مبارزه با مفاسد اجتماعى

س 1464

اشاره

- آيا در برابر خلافهايى كه در جامعه ديده مى شود و توسط برادران بسيج جلوگيرى بعمل مى آيد، تنبيه لازم است، در چه مواردى و تا چه حد؟

ج

- بايد ضوابط امر به معروف و نهى از منكر رعايت شود.

س 1465

اشاره

- آيا گشت و رفت و آمد در اماكن عمومى به عنوان مبارزه و برخورد با مفاسد و بدحجابى جايز است يا نه؟ حدود آن را بيان بفرمائيد.

ج

- شرائط و برنامه امر به معروف و نهى از منكر و مراتب آن در فقه بيان شده و اختصار آن را مى توانيد در نوشته اى كه از حقير به نام «راه اصلاح يا امر به معروف و نهى» از منكر طبع شده ملاحظه نماييد و رفتن به مراكز و اماكن عمومى مثل بازار و خيابان كه معرض وقوع بعض منكرات باشد براى انجام اين وظيفه جايز است و با علم به آن لازم است و حكومت اسلامى براى صيانت از اخلاق جامعه و جلوگيرى از مفاسد هم مى تواند بلكه وظيفه دارد كه افرادى را براى منع از منكرات به گشت وگذار در اين اماكن معين نمايد اما جهت نهى از منكراتى كه ظاهر نيست به صرف احتمال وقوع آن فحص و كاوش و تفتيش جايز نيست. و اللَّه العالم

س 1466

اشاره

- در خصوص فريضتين امر به معروف و نهى از منكر ديده شده برادران جهت تذكر به محل تجمع بد حجابها و گروههاى رپ در پاركها و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 83

مجتمع هاى تجارى مى روند با علم به اينكه در اين مكانها افراد بدحجاب و رپ حضور دارند آيا اين كار جايز است يا نه؟

ج

- رفتن به آن محلها جهت نهى از منكر اشكال ندارد بلكه لازم است.

و اللَّه العالم

جامع الاحكام ؛ ج 2 ؛ ص83

س 1467

اشاره

- مكانهايى كه توسط شهردارى ساخته مى شود و موجب فساد بيش از حد مى شود بطورى كه با تذكرات مكرر مردم شهردارى در احيا و بهبود آن اهتمام فراوان دارد مثل پيست دوچرخه سوارى كه ديده شده دختران و پسران مختلط در آنجا بازى مى كنند و مفسده هاى عديده اى دارد از سوى هيچ مقامى اقدامى نمى شود در صورتى كه هيچ راهى جهت جلوگيرى از اين منكر علنى نباشد آيا از بين بردن آن جايز است يا خير؟

ج

- در اينگونه امور بايد به مسئولين مربوطه مراجعه نماييد تا از طريق آنها اقدام شود و يا به علماى اعلام مسموع الكلام منطقه دامت بركاتهم مراجعه شود كه پس از رسيدگى تذكر لازم را بدهند.

س 1468

اشاره

- بعضى از اساتيد حوزه به طلاب جوان اجازه نمى دهند به طور دسته جمعى در فريضه امر به معروف و نهى از منكر شركت كنند آيا امر استاد مقدم است؟

ج

- امر به معروف و نهى از منكر در مواردى كه شرايط آن موجود باشد محتاج به اجازه نيست بلى اگر مجتهد از مورد خاصى نهى نمايد اطاعت او لازم است.

و اللَّه العالم

س 1469

اشاره

- اگر نيروهاى انتظامى در برخورد با مفاسد اجتماعى جديت نشان ندهند آيا وظيفه مردم در امر به معروف و نهى از منكر چيست؟

ج

- امر به معروف و نهى از منكر دو واجب شرعى است و بر همه واجب است چه نيروى انتظامى برخورد با مفاسد به نحو جدى داشته باشند يا نه البته با رعايت شرائط و ضوابط شرعى.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 84

س 1470

اشاره

- متأسفانه مدتى است كه در جامعه ما رايج شده است كه خانمها موهاى خود را از زير روسرى يا چادر خود بيرون مى گذارند شما چه پيشنهادى براى ما جوانان براى جلوگيرى از انحراف ما داريد؟ وظيفه ما در اين موارد چيست؟ (با توجه به اينكه امر به معروف و نهى از منكر نيز مشكل است).

ج

- در هر موردى كه احتمال تأثير بدهيد امر به معروف و نهى از منكر را ترك نكنيد و از ملامت ملامت كنندگان در راه خدا نترسيد و پيشنهاد ما همان دستورات ائمه هدى عليهم السلام است كه تأمل در عظمت معصيت خداى حاضر و ناظر و عظمت و عزت طاعت خدا و بهره هاى عظيم آن بنمائيد و تا مى توانيد خود را در مظان برخورد با اين صحنه ها قرار ندهيد و تكيه گاه معنوى خود را با عمل به واجبات و ترك محرمات قوى كنيد و تا مى توانيد از تشريفات متداوله عصر حاضر در امر ازدواج بكاهيد در اوّلين ازمنه امكان ازدواج نمائيد انشاء اللَّه موفق باشيد.

و اللَّه العالم.

س 1471

اشاره

- همانطور كه مستحضريد، يكى از سنتهاى ملّى ملت ايران برپائى عيد نوروز است، كه پيرايه هائى نيز براى آن قرار داده شده، كه از جمله مراسم چهارشنبه سورى و سيزده بدر است، كه در طول سالهاى اخير برپائى اين برنامه ها علاوه بر بجا گذاشتن تلفات و خسارات جانى و مالى، موجب هتك حرمت مسائل شرعى شده و در روز سيزده بدر در صحراها و بيابانها برخى علاوه بر اختلاط محرم و نامحرم به رقص و پايكوبى و انجام برخى محرمات ديگر مى پردازند، از آنجائى كه متأسفانه روز به روز اين گونه سنتها در حال رواج است، خواهشمند است نظر مبارك را در مورد اين عيد و پيرايه هاى آن بيان فرمائيد، تا متديّنين وظيفه خود را در قبال آن بدانند.

ج

- رقص و اختلاط محرم و نامحرم در هر روز و هرجا حرام است خواه در عيد نوروز باشد يا سيزده و يا غير اينها و همچنين هر عملى كه موجب هتك حرمت اسلام باشد و همچنين آتش بازى در چهارشنبه سورى و يا هر وقت ديگر و شخص

جامع الاحكام، ج 2، ص: 85

مسلمان بايد اسلام را بر همه شئون و مراسم مقدّم بدارد و آنچه كه ايرانيان قبل از اسلام مذكوره بنام مراسم ملّى و غيره انجام ميداده اند محكوم اسلام است و اسلام بر آن خط بطلان كشيده و كسى كه مجدّداً بخواهد تحت هر نامى و عنوانى آن را احياء كند بر خلاف وظيفه اسلامى خود عمل كرده است. و اللَّه العالم.

س 1472

اشاره

- برخى معتقدند گناهانى مانند بدحجابى در انظار مردم يا پخش نوارهاى مبتذل در ماشين ها يا مغازه ها يا برپائى مجالس له و لعب و عروسى كه شئون اسلامى در آنها رعايت نمى شود علاوة بر حرمت اين اعمال، آنها از باب اشاعه فساد يا اعانت بر اثم نيز گناه محسوب شده و در حقيقت با يك عمل چند گناه انجام داده مى شود كه چه بسا گناه اشاعه فساد بزرگتر باشد. خواهشمند است ارائه طريق فرمائيد.

ج

- تظاهر بگناه كه شكستن حريم شرع مقدس و عادى نمودن گناه است و جنبه بدآموزى نيز دارد و اشاعه فساد هم محسوب مى شود ممكن است از دو جهت گناه باشد بلكه گاهى از جهات متعدده و بالنتيجه حرمت آن شديدتر است. و اللّه العالم

توقيف و از بين بردن وسائل فساد

س 1473

اشاره

- توقيف نمودن اشيايى كه جنبه حرام دارند مانند فيلم ويدئو، عكس نامشروع و نوار ترانه كه از نظر شارع مقدس حرام شمرده مى شوند همچنين مواد مخدر بدون اجازه صاحبش و از بين بردن آنها چه حكمى دارد؟ چنانچه به آنان حرام بودن موارد فوق تذكر داده شود و آنان لجاجت به خرج دادند آيا مى توان اشياء آنان را غصب نمود؟

ج

- اگر اصرار بر استفاده از وسائل مذكوره به نحو حرام داشته باشند چنانكه ممكن باشد و فسادى توليد نشود عكس را مى توانيد از بين ببريد و نوار يا وسائل ديگر را در صورت امكان پاك كنيد و بعد از پاك كردن به جاى خود برگردانيد و از بين بردن هروئين نيز اشكال ندارد چون منفعت عقلائيه ندارد.

س 1474

اشاره

- برادرم با ويدئو و با ضبط صوت علاوه بر گوش دادن و ديدن

جامع الاحكام، ج 2، ص: 86

نوارهاى مبتذل و فيلمهاى مربوط به خوانندگان مبتذل و فيلمهاى نيمه برهنه از زنان، اقدام به تكثير نوارها براى افراد مختلف كرده است تصميم گرفتم كه در قالب يك نمايش اين ابزار را كه باعث فاسد شدن خودش و بچه هاى خواهرم و خانواده ام و افرادى كه برادرم براى آنها تكثير مى كند را از خانه دور كنم.

به اين ترتيب كه تظاهر كنيم وقتى كه آنها براى مهمانى از خانه بيرون رفته اند دزد وسايل را ربوده است. و بعد آنها را به جايى كه از آنها استفاده درست مى شود (مثل مدرسه يا مؤسسه تبليغات اسلامى و ...) بدهيم. از نظر شرعى با توجه به بسته بودن راههاى ديگر نهى از منكر عمل ما را درست مى دانيد يا خير.

ج

- در فرض سؤال اگر بدون دور نگه داشتن وسايل مذكور از او نهى از منكر امكان ندارد مى توانيد آن وسايل را در محلى كه از بين نرود و محفوظ باشد بگذاريد تا هر وقت مقتضى شد در دسترس و اختيار او قرار دهيد ولى استفاده حلال ديگران از آن اگر چه براى تبليغات اسلامى باشد چون بدون اذن مالك است جايز نيست.

معاشرت با اهل منكر

س 1475

اشاره

- تقريباً دو سال پيش بود كه از دفتر حضرت آيت اللَّه العظمى گلپايگانى استفتائى به اين مضمون پرسيدم كه بنده در شهر ديگرى غير از شهر خود زندگى مى كنم، در خوابگاه دانشگاه بعضى اوقات هم اتاقيهاى من به راديو كه موسيقى پخش ميكرد يا نوار موسيقى گوش مى دادند البته به فتواى مراجعشان اين عمل براى آنها اشكال نداشت. در جواب فرموده بودند كه اگر شما به اختيار و بعمد گوش ندهيد و اگر صدا قهراً به گوش شما بخورد براى شما اشكال ندارد. در مورد اين قسمت از فتوا كه فرموده اند به اختيار و به عمد گوش ندهيد- انسان خيلى جاها كه مى رود كه در رفتن آنها مجبور نيست امّا مى بيند كه رفتن به آنجا از جهتى منفعتى براى وى دارد مثلًا بازديد از يك نمايشگاه كتاب اگر در اينجا موسيقى پخش ميكردند انسان بايد ترك كند يا خير، يا مثلًا به خانه اقوام و آشنايان يا دوستان دعوت مى شود و در آنجا از راديو و يا مثلًا تلويزيون

جامع الاحكام، ج 2، ص: 87

موسيقى پخش مى شود آيا در اينجا بايد مجلس را ترك كند يا خير؟

ج

- بطور كلّى در مكانها و يا مجالس و منازلى كه رفتن به آنجاها ضرورت دارد مثلًا كار لازمى است كه بايد انجام شود و همچنين در مسافرتهاى متعارف حكم همان است كه بيان شده و در موارد ديگر مانند رفت و آمد به منزل آشنايان در صورتى كه ضرورتى در بين نباشد اگر در نظر آنها هم حرام است بايد نهى از منكر نمائيد و الّا نبايد برويد و اگر آنها بر طبق نظر مرجع تقليد خودشان

حرام نميدانند بايد در رفتن بمجالسشان اكتفا بموارد ضرورت و مقدار ضرورت نمائيد.

س 1476

اشاره

- ارتباط با بعض ساداتى كه نسبت به دين بى اعتنا بوده و ارتباط با آنها خوف خطر دورى از دين دارد چگونه است. و آيا سادات به هر طريقى كه باشند وجه تمايزى با ديگران دارند؟

ج

- در ارتباط با مواضعى كه نسبت به دين و تكاليف دينى دارند تكاليف و وظايف همان است كه با ديگران معمول مى شود بايد با شرايط و آداب و مراتب امر به معروف و نهى از منكر عمل نمود مع ذلك احترام از جهت سيادت آنها بطورى كه موجب تشويق آنها بر معاصى نشود خصوصاً اگر سبب تنبّه و اتصال آنها شود بمورد است.

س 1477

اشاره

- رفت و آمد در منازل كسانى كه نماز نمى خوانند چه حكمى دارد؟

ج

- رفت و آمد در منازل كسانى كه نماز نمى خوانند، به منظور امر به معروف و ارشاد اشكال ندارد بلكه خوب است ولى اگر اصرار بر ترك نماز دارند و در امر به معروف احتمال تأثير نباشد ترك مراوده نمايند.

س 1478

اشاره

- هم نشينى و هم غذا شدن با افراد بى نماز جايز است يا نه؟

ج

- همنشينى با بى نماز وهم غذا شدن با او بمنظور امر بمعروف و ارشاد اشكال ندارد، بلكه مطلوب است ولى در صورتى كه به هيچ وجه تحت تأثير قرار نگيرد معاشرت با او مذموم است.

س 1479

اشاره

- همراهى و رفاقت با كسانى كه نسبت به برخى مسائل شرعى و مراجع عظام بى اعتنايى مى كنند چه حكمى دارد؟

ج

- بايد آنها را ارشاد كرد و اگر معلوم شد كه مغرضند و تذكّرات سودى ندارد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 88

لازم است با آنها قطع رابطه شود.

س 1480

اشاره

- قطع رابطه و مراوده با خويشاوندانى كه نسبت به دين بى اعتنا هستند و رابطه با آنان باعث انجام برخى گناهان (غيبت، تهمت و فساد اخلاقى) مى گردد چگونه است؟

ج

- در فرض سؤال چنانچه نتواند با معاشرت سالم و مصون از گناه تدريجاً آنها را ارشاد كند بايد قطع رابطه كند.

س 1481

اشاره

- رفتن به خانه اقوامى كه بدانيم در صورت رفتن به خانه آنها حتماً گناهى را مرتكب مى شويم چه صورت دارد؟ (تنها راه دورى از آن گناه نرفتن به خانه آنها است)

ج

- در فرض سؤال نبايد برود.

س 1482

اشاره

- من در خانواده اى زندگى مى كنم كه اكثر اعضاء آن أهل نوارهاى مبتذل و فيلمهاى منافى عفّت هستند و هنگامى كه من در مقابل اين اعمال آنها عكس العمل نشان مى دهم و آنها را امر به معروف و نهى از منكر مى كنم در مقابل اين كار با آزارها و اذيت هاى آنها مواجه مى شوم آنها با من بدرفتارى كرده و بر من سختى هاى زيادى را تحميل مى كنند مرا راهنمائى فرمائيد.

ج

- در صورتى كه ترك منزل موجب عسر و حرج است و احتمال تأثير نهى از منكر نمى دهيد، تكليف از شما ساقط است لكن بايد مراقب باشيد خودتان آلوده نشويد و حتى المقدور از محرّمات مذكوره اجتناب نمائيد.

بيدار كردن براى نماز

س 1483

اشاره

- اگر شخصى بواسطه بيمارى با قرص خواب، خوابيده و اگر هنگام نماز وى را از خواب بيدار نمايند موجب ناراحتى و تشديد كسالت وى گردد آيا بايد شخص مذكور را از خواب بيدار نمايند يا نه؟

ج

- در مورد سؤال، چنانچه بيدار كردن شخص مذكور براى او ضرر دارد بيدار

جامع الاحكام، ج 2، ص: 89

كردن او جايز نيست. و اللَّه العالم

س 1484

اشاره

- آيا شخص بيدار وظيفه دارد كه شخص خواب را براى نماز بيدار كند؟

ج

- اگر اذيت نمى شود بيدار كردن او اشكال ندارد و اما اينكه وظيفه باشد معلوم نيست مگر نسبت به افراد خانواده براى عادت دادن آنها به اداء نماز.

س 1485

اشاره

- شخصى در مسجد خوابيده در موقع اقامه نماز جماعت جايز است بيدار كردن آن شخص يا خير؟

ج

- اگر موجب اذيت و ناراحت شدن آن شخص نشود بيدار كردن او اشكال ندارد.

دفاع

س 1486

اشاره

- حدّ مقاومت در مقابل جانى يا سارق براى جلوگيرى از تجاوز يا هتك ناموس و يا سرقت را بيان فرماييد.

الف- آنجا كه احتمال آبروريزى مجنى عليه در كار باشد.

ب- آنجا كه احتمال قتل يا ضرب و جرح شديد مجنى عليه باشد.

ج- آنجا كه مال زياد معمولى يا كم مورد تعرض باشد.

د- جايى كه مقاومت منجر به قتل جانى يا سارق شود؟ و اگر از موارد عدم جواز برخورد با جانى يا سارق باشد تكليف قاتل مدافع و دم متجاوز چيست؟

ج

- الف و ب اشكال ندارد. ج- دفاع جايز است مگر مال بقدرى كم باشد كه قابل اعتنا نيست. د- دفاع جايز است هر چند منتهى به قتل جانى يا سارق شود و خون آنها هدر است ولى اگر از موارد عدم جواز دفاع باشد مثل اينكه در دفاع مراعات الاسهل فالاسهل (1- تنبيه و اخطار 2- صيحه زدن و تهديد 3- ضرب با دست 4- با عصا 5- با وسيله اى كه مجروح كند 6- قتل) را نكند و از حد كافى و مجاز در دفاع تجاوز كند مدافع ضامن است على الاحوط. و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 90

س 1487

اشاره

- آيا در مواردى مثل شرب خمر و مسائلى كه با ناموس مردم مرتبط است، بازهم بايد از مرتبه اول امر به معروف و نهى از منكر (يعنى مرحله اظهار تنفر قلبى) آغاز كرد؟

ج

- دفاع از ناموس در صورتى كه صدق فعلى دفاع داشته باشد جايز بلكه واجب است ولى اگر با مراتب ابتدائى نهى از منكر ممكن است بآن اكتفا شود و در صورت عدم امكان تا قتل شخص مهاجم جايز است و در شرب خمر نيز مراتب نهى از منكر رعايت شود.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 91

احكام غير مسلمين

جامع الاحكام، ج 2، ص: 93

احكام غير مسلمين

دست دادن و معاشرت

س 1488

اشاره

- معاشرت با اهل كتاب و هم غذا شدن با آنها چه حكمى دارد؟

ج

- ذبائح اهل كتاب مردار و نجس است و خوردن آن جائز نيست و خودشان نيز بنابر احتياط واجب نجس هستند بنا بر اين هرچه كه در حال رطوبت با آن ملاقات نمايند بنابر احتياط واجب نجس مى شود.

س 1489

اشاره

- اگر دست تر به در و ديوار يا اشياء متعلّق به مسيحيان، يهوديان و هندوها بخورد حكمش چيست؟

ج

- با علم به نجاست محلّ بايد دست را آب بكشيد و الّا لازم نيست.

س 1490

اشاره

- با غير مسلمان كتابى اگر با دست تر و مرطوب مصافحه نمائيم بايد دست خود را آب بكشيم يا خير؟

ج

- بنا بر احتياط واجب دست خود را آب بكشيد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 94

س 1491

اشاره

- مردى زرتشتى است كه با زن مسلمان مى خواهد ازدواج موقّت نمايد آيا جايز است؟

ج

- ازدواج زن مسلمان با زرتشتى و لو به نحو موقّت باطل است. اللّه العالم

س 1492

اشاره

- آيا به فتواى حضرتعالى زردشتى ها در همه مسائل ملحق به اهل كتاب هستند من جمله آيا زردشتى ها پاك هستند و آيا ازدواج دائم و موقّت با زن و دختر زردشتى جايز است؟

ج

- زردشتى ها مانند اهل كتاب بنابر احتياط نجس هستند و نسبت بنكاح آنها احوط ترك است چه بنحو دوام و چه انقطاع.

س 1493

اشاره

- نگاه كردن و ازدواج و حكم طهارت و نجاست اهل ذمّه چيست؟

ج

- نگاه به مواضعى از كافره كه عادتشان بر عدم ستر آن مواضع است بدون تلذذ و ريبه جائز است و ازدواج موقت با كتابيه جايز است و بطور دوام خلاف احتياط است و اهل كتاب بنظر اين جانب بنابر احتياط محكوم به نجاستند.

س 1494

اشاره

- متعه اهل كتاب و كافر (كسى كه معتقد به اديان آسمانى نيست) جايز است يا خير؟

ج

- متعه نمودن اهل كتاب جايز است ولى متعه ساير كفار جايز نيست.

س 1495

اشاره

- رفتن غير مسلمان و يا اهل تسنن به حرمهاى مقدس معصومين عليهم السلام و امامزادگان چه حكمى دارد؟

ج

- نسبت به اهل تسنن مانع ندارد و نسبت به كفار محلّ اشكال است.

س 1496

اشاره

- فرقه اى از صابئين در خوزستان مى باشند آيا اين افراد اهل كتاب هستند؟ آيا پاك مى باشند يا نه؟

ج

- اهل كتاب بودن صابئين براى ما ثابت نيست.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 95

فرقه هاى صوفيه

س 1497

اشاره

- نظر مبارك در مورد صوفيه و عقائد آنها چيست؟

ج

- صوفيه با فرقه ها و انشعابات بسيارى كه دارند اگر چه در انحراف در يك سطح نيستند و بسا برخى از آنان خارج از ربقه اسلام شمرده نشوند در مجموع منحرفند و عقائد خاصه اى كه دارند غير اسلامى است.

س 1498

اشاره

- اگر در مسأله غلات و مجسمه و مجبره و صوفيه كه مرحوم سيد در عروه دارد نظرى داريد مرقوم فرمائيد.

ج

- نظر حقير همانند نظر شريف استادنا الاعظم الزعيم الاكبر آيت اللَّه العظمى بروجردى- قدس سرّه- با نظر مرحوم سيد صاحب عروه- اعلى الله مقامه- مطابق است، مع ذلك به مؤمنين توصيه مى نمايم كه بطور كلى اگر چه ترتيب آثار كفر و احكام كافر همانطور كه در عروه فرموده است با عدم التزام و عدم التفات به لوازم فاسده اين عقايد بر آنها نشود، از معاشرت و مجالست و مخصوصاً مزاوجت و رفاقت با آنها جداً پرهيز و احتراز نمايند كه معرض خطرات و مفاسد بزرگ است.

س 1499

اشاره

- نظر حضرتعالى در مورد بر خورد با بهائيت و تصوّف چيست؟

ج

- بطور كلى برخورد مساعدتى و موافقت آميز و هر ارتباطى كه موجب ترويج و تقويت فرق ضاله باشد جائز نيست و ترك مصاحبت و مجالست با آنها لازم است.

س 1500

اشاره

- رفتن به خانقاه دراويش (صوفيه) جهت استماع مرثيه و سوگوارى ائمه اطهار عليهم السلام، يا اقامه فاتحه و شركت در آن جايز است يا خير؟

ج

- ترويج باطل است و جائز نيست.

س 1501

اشاره

- كمك به ساختمان خانقاه دراويش و هرگونه مساعدت هاى جنسى به آنان چگونه است؟

ج

- كمك به ساختمان خانقاه و همچنين هر كمك جنسى كه مربوط به مسلك و مرام آنها باشد جائز نيست.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 96

س 1502

اشاره

- در مجالس صوفيه، شركت كردن و يا جنس خريدن از آنها جايز است يا نه؟

ج

- شركت در مجالس آنها جائز نيست و جنس خريدن هم اگر موجب تقويت آنها بشود جائز نيست.

س 1503

اشاره

- سه سال پيش به علت عدم آگاهى به حكم شرعى مسأله، خانمى را از اهل فرقه عَلىُ اللهى) به صورت عقد عادى به عنوان همسرى انتخاب كرده ام در اين مدت به علت داشتن مذهب خاص خودش به انجام تكاليف شرعى مقيد نيستند نماز نمى خواند، روزه نمى گيرد و ساير تكاليف شرعى را انجام نمى دهد و از فرقه خود پيروى مى كند بنابراين: آيا عقد ما صحيح است يا خير؟ اگر باطل است حق مهريه و ساير حقوق را دارند يا نه؟ تكليف بچه هاى ما چيست؟

ج

- به طور كلى در نظير مورد سؤال، چنانچه زوجه واقعاً حضرت امير المؤمنين (ع) را خدا بداند عقد باطل و جدايى زوج از او لازم است و محتاج به طلاق نيست و چون زوج نمى دانسته و ازدواج نموده بچه در فرض سؤال ملحق به پدر و شرعاً محكوم به حلال زاده بودن است و نسبت به لزوم پرداخت مهريه با اينكه زوجه موصوفه محكوم به كفر است وجهى به نظر نمى رسد. و اللَّه العالم

س 1504

اشاره

- آيا فرقه اى كه خود را اهل حق مى نامند مسلمانند يا نه؟ و اگر مسلمانى، از اين فرقه را بكشد قصاص نمودن آن مسلمان جايز است؟

ج

- در مورد سؤال، كسانى كه حضرت على عليه السلام را خدا مى دانند و يا منكر يكى از ضروريات اسلام باشند محكوم به كفر هستند و مسلمان را به جهت قتل كافر نمى شود قصاص كرد ولى حاكم شرع طبق موازين مى تواند قاتل را تعزير نمايد.

و اللَّه العالم

س 1505

اشاره

- فرقه «على اللهى» كه معروف به اهل حق مى باشند، عده اى از آنها در استانهاى متعدد كشور (همدان، كرمانشاه، سنندج، كنگاور) و روستاهاى آن منطقه سكونت دارند و عقيده اينها بر اين است كه نه به اصول دين و نه به فروع دين) و ساير احكام اسلامى از قبيل غسل و غيره عمل نمى كنند، آيا ازدواج با آنها

جامع الاحكام، ج 2، ص: 97

يا بالعكس چه حكمى دارد و غذا خوردن و معاشرت با آنها چه حكمى دارد.

ج

- اگر فرقه مذكوره، حضرت امير المؤمنين عليه السلام را خدا بدانند يا منكر ضرورى دين مانند نماز و روزه و مانند اينها شوند كافرند و واضح است كه ازدواج با آنها جائز نيست و باطل است و اگر آن بزرگوار را خدا ندانند و منكر ضرورى دين هم نشوند چون انحرافات عقيدتى و اخلاقى و عملى بسيار دارند ازدواج با آنها محلّ اشكال است بلكه اجتناب از آن لازم است بلى افرادى از آنها كه قائل بشهادتين ميباشند و اقرار بعقائد باطله و انكار ضروريات دين از آنها ثابت نيست محقون الدم و مال و جان و عرضشان محترم است.

س 1506

اشاره

- آيا بلند گذاشتن شارب تا روى لب استحباب دارد يا نه؟

ج

- استحباب ندارد و به عنوان تشبه به فرقه صوفيه حرام است.

س 1507

اشاره

- اين جانب مدتى است در خصوص فرقه هاى دراويش تحقيق مى نمايم كه يك فرقه على اللهى هستند و فرقه ديگر 6 امامى و قادريه، خاكسارى و ... ولى با فرقه اى كه خود را كامل ترين و بهترين شيعه ها مى دانند فرقه سلسله نعمت اللهى معروف به 121 بيشتر ارتباط داشته و تحقيق نمودم طبق تحقيقات اين حقير اكثر دراويش اين سلسله كه اين جانب با آنها ارتباط داشته ام در شريعت خيلى ضعيف هستند و گاهاً اعتقادى هم ندارند چرا كه اظهار ميدارند شريعت ظاهر است. و در همين رابطه وقتى سؤال مى كنيم مقلد چه كسى هستيد مى گويند در حال تحقيق براى پيدا كردن مجتهد عادل و اعلم هستيم و فعلًا به احتياط عمل مى كنم و دستورات دينى را از نماينده قطبمان سؤال مى كنيم چرا كه قطب ما نائب امام زمان (عج) است و اكثر علماء و مجتهدين اين امر را تائيد نموده اند (البته به گفته دراويش) كه اين جانب كتب آن فرقه را تهيه و مطالعه و به مطالبى برخورد كرده ام كه از حضرتعالى استدعا دارم اين حقير را راهنمايى و رهنمود فرمائيد.

قطب آنان مصاحبه اى انجام داده كه در يكى از كتاب هاى آن فرقه به چاپ رسيده البته قطب مذكور مرحوم گرديده ولى جانشين آن كاملًا اعتقاد به مطالب فوق الذكر دارد. متن مصاحبه به پيوست ارسال و سؤالاتى در خصوص متن مصاحبه مطرح مى گردد.

1- در سؤال 4 مصاحبه مطرح شده كه ما دستورات ظاهرى را از مجتهدين مى گيريم و آنها بايد دستورات باطن و ..، را از ما بگيرند نظر جنابعالى در اين خصوص چيست.

2- در

سؤال 6 مصاحبه مطرح شده كه ما جانشين امام زمان (عج) هستيم و اجازه نامه كتبى داريم خواهشمند است مرقوم فرمائيد صحت دارد يا خير؟

3- در سؤال 8 مصاحبه عنوان شده اجازه نامه در اين زمان موجود است، چرا علماء در اين خصوص پى گيرى نمى كنند تا صحت آن يا عدم صحت آن را به مردم ابلاغ دارند؟

4- در سؤال 12 مصاحبه مطرح شده جانشين قطب با الهام از خداوند تعيين ميشود آيا صحت دارد كه از طرف خداوند وحى ميشود چگونه؟

ج

1- مندرجات در جواب سؤال 4 صحيح نيست و آنچه عقل و نقل در روايات معصومين سلام الله عليهم اجمعين بر آن دلالت دارد ارجاع عموم مردم به علماء و مجتهدين شيعه است و در اين جهت أئمّه عليهم السّلام تفصيلى بين ظاهر و باطن نداده اند و اينكه در اصلاح باطن بايد بما مراجعه شود ادعاى بدون دليل، بلكه معلوم العدم است و هركس به مجتهدين مراجعه و بر طبق نظرات آنها عمل نمايد ظاهر و باطنش هر دو كامل ميشود و اللّه العالم.

ج 2 و 3- مطلب مذكور در جواب سؤال 6 صحت ندارد و اجازه مذكور در سؤال 8 مطلقاً جعلى است و اگر چنين امرى واقعاً وجود داشت در اخبار و آثار أئمّه عليهم السلام ديده مى شد و در زمان غيبت كبرى امام زمان سلام الله عليه جانشين خصوصى ندارد و در اخبار و روايات دستور داده اند كسى كه چنين ادعائى كند او را تكذيب كنيد.

ج 4- الهام الهى كه قابل اتباع است مخصوص انبياء و ائمّه عليهم السلام است و الهام در قلوب غير اين بزرگواران ثابت نيست كه الهام الهى باشد

و حجيّت ندارد و ظاهراً اشخاص مذكور، چون دليلى براى اثبات مدعاى خود ندارند متوسّل به اينگونه امور (الهام) مى شوند كه خود را از مضيقه اثبات مدعى راحت كنند شما ملاحظه نمائيد در كلمات خداى متعال در قرآن و كلمات حضرت رسول اكرم و أئمّه هدى عليهم صلوات الله سفارش ساختن مساجد فراوان است و عين و اثرى از ساختن مراكزى كه اينان مى سازند وجود ندارد.

لازم به تذكر است كه بر ساير بندهاى اين مصاحبه نيز اگر اصل آن جعلى نباشد اشكالات بسيار وارد است از جمله اينكه مى گويد: جانشينى به ارث نيست ولى اتفاقاً اجازه من از پدر و جدّ رسيده بعد از او هم كه به پسرش رسيده مى گويد اتفاقى است و بعد از او كه به پسر پسرش رسيده باز هم اتفاقى و پس از پسرش كه پسر ديگرش مدّعى شده باز هم اتفاقى است.

خلاصه حرف هاى سست و بى پايه اين فرقه واقعاً مضحك است شما اگر بخواهيد مختصرى از وضع دراويش و دعاوى مضحكه آنها اطلاع پيدا كنيد مى توانيد به كتاب خيراتيّه و كتاب فضائح الصّوفيه يا حديقة الشيعه و كتاب هاى ديگر مثل عرفان و تصوّف و كتاب صوفى و عارف چه مى گويد و كتاب هاى عباسعلى كيوان كه از بزرگان آنها بود و بعد از آنها برگشته و كتابى كه اخيراً بنام «از كوى صوفيان تا حضور عارفان» تأليف سيد تقى واحدى صالح على شاه است مراجعه فرمائيد.

فرقه ضاله بهائيت

س 1507

اشاره

- بسيارى از بهائيون مقيم جمهورى اسلامى اظهار مى دارند كه ما تابع قوانين عمومى ايران بوده و هيچ تخلفى را مرتكب نشده ايم ليكن متحمل تضييع حقوق هستيم آيا اصولًا بهائيون بالاخص بهائيت مقيم ايران

اهل ذمّه محسوب مى شود يا خير؟ و آيا پرداخت ديه به اولياى دم شخص بهايى ضرورى است يا خير؟

ج

- بهائى ها اهل ذمّه نيستند و ديه ندارند اهل ذمّه بر يهود و نصارى و مجوس اطلاق مى شود به شرط اينكه مقرّرات شرعى ذمّه را عمل بنمايند. و اللَّه العالم

س 1508

اشاره

- آيا عدم پذيرش درخواست انحصار وراثت از ورّاث بهائى توسط محاكم دادگسترى محمل شرعى دارد؟

ج

- درخواست انحصار وراثت اگر براى تعيين ورثه مسلمان او باشد مانعى ندارد ولى اگر براى تعيين بازماندگان بهائى او باشد چون توارث بين آنها مشروعيت ندارد قبول درخواست مذكور جايز نيست. و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 98

س 1509

اشاره

- آيا پذيرش بهائيون و ثبت نام آنها در از مؤسسات آموزشى بر طبق مصالح و موازين اسلامى است؟

ج

- ثبت نام آنها به عنوان بهائى كه يك سازمان جاسوسى و ضدّ اسلامى است جايز نيست و خلاف مصالح اسلامى و اصول و ارزش هاى انقلاب اسلامى است.

و اللَّه العالم

س 1510

اشاره

- وظيفه مسلمان در برخورد با فرد بهائى در موارد زير چيست؟ خريدوفروش مسائل مربوط به اجاره و عاريه نسبت به لوازم زندگى پذيرفتن هداياى آنان.

ج

- در صورتى كه امور مذكوره در سؤال موجب تقويت آنها بشود جائز نيست. و اللَّه العالم

س 1511

اشاره

- نظر شما پيرامون گفتگو و دست دادن و اظهار دوستى با فرقه ضاله بهائيّت چيست؟

ج

- اظهار دوستى با بهائى با دست دادن و صورتهاى ديگر جايز نيست.

كتب ضلال

س 1512

اشاره

- نظر خود را در مورد خواندن كتابهايى كه باعث بازشدن ذهن خواننده نسبت به دسايسى كه ابرقدرتها بر ضدّ ديگران به كار مى برند- مانند كتابهايى كه فرضاً يك سياستمدار يا يك جاسوس نوشته است با توجه به اينكه ممكن است نكات غير اخلاقى هم تا حدّى در آن باشد- بيان كنيد.

ج

- موارد مختلف است بايد خصوص هر كتاب مورد سؤال قرار گيرد تا جواب مربوط به آن كتاب گفته شود ولى به طور كلّى مطالعه كتابهايى كه ممكن است موجب انحراف در عقيده و يا اخلاق مطالعه گردد جايز نيست. و اللَّه العالم

س 1513

اشاره

- آيا خواندن كتب غير اسلامى مانند بهائيت و كمونيسم و ساير مرامهاى الحادى حرام است يا خير؟

ج

- حفظ و نگهدارى كتب ضلال و خواندن آنها حرام است مگر براى كسى كه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 99

قدرت تشخيص حق از باطل را داشته باشد و غرض صحيحى- مانند ردّ مطالب باطله- داشته باشد. و اللَّه العالم

س 1514

اشاره

- ملاك مضل بودن كتاب چيست؟

ج

- ملاك مضلّ بودن كتاب آن است كه مشتمل بر مطالبى باشد كه معرضيت گمراه نمودن خواننده را از نظر مذهبى داشته باشد. و اللَّه العالم

س 1515

اشاره

- خريدوفروش كتب صوفيه و مطالعه آن چه حكمى دارد؟

ج

- طبع و نشر و خريد و حفظ و مطالعه كتب صوفيه حرام است و كتابهايشان حكم كتب ضلال را دارد كه مطالعه آن فقط براى اهل نظر جهت ابطال باطل آنها جايز است.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 101

حقوق پدر و مادر

جامع الاحكام، ج 2، ص: 103

حقوق پدر و مادر

س 1516

اشاره

- نيكى به پدر و مادر تا چه حد لازم است؟

ج

- پدر و مادر در صورتى كه عاجز از اراده امور زندگى خود باشند واجب النفقه فرزند هستند و اما حدود احسان به آنها را مى توان از اين دو آيه كريمه به ضميمه رواياتى كه در شرح آنها وارد شده فهميد: (و قضى ربك إلّا تعبدوا إلا إيّاه و با والدين احسانا امّا يبلغنّ عند الكبر احدهما أو كلاهما فلا تقل لهما افّ و لا تنهرهما و قل لهما قولًا كريماً و اخفض لهما جناح الذلّ من الرحمة و قل ربّ ارحمهما كما ربّيانى صغيراً- آيات 23 و 24 از سوره بنى اسرائيل) خلاصه معنى آيات و شرح آن بضميمه روايات اين است- اى انسان اگر پدر و مادر نزد تو زندگى كردند تا پير شدند يا يكى از آنها زندگى كرد و پير شد يعنى بجائى رسيدند در پيرى كه مانند بچه احتياج به كسى دارند كه از آنها تعهّد نمايد و به آنها برسد، به آنها (افّ) نگو يعنى كلامى كه انزجار از آن فهميده شود نگو در حديث وارد شده اگر در مقام چيزى آسان تر از (افّ) و كمتر از آن بود خداوند آن را مى فرمود حاصل اين كه والدين را به هيچ قليل و كثيرى آزار نكن و بعضى فرموده اند يعنى اگر خود را به بول و غائط آلوده كردند، استقذار نكن و آنها را پاكيزه كن همانطور كه آنها تو را در

جامع الاحكام، ج 2، ص: 104

حالى كه طفل بودى از قذارات پاكيزه مى كردند و نيز آنها را با غلظت و فرياد زدن ناراحت نكن و اگر چيزى خواستند مضايقه

منما و با آنها به گفتار نرم و لطيف و خوب كه متضمّن كرامت و عزت آنها باشد تكلم كن و در تواضع و كوچكى قولى و عملى و محبّت به آنها مبالغه كن همانطور كه در زمان كودكى تو، آنها با تو اينگونه رفتار مى كردند و صداى خود را بلند نكن و از آنها تقدّم نگير و در حقشان چه در حال حيات و چه بعد از مرگشان به طلب رحمت و مغفرت دعا كن در مقابل زحماتى كه براى تربيت تو در زمان كودكيت تحمل نموده اند و خداوند در اين آيات فرزندان را به احسان به والدين سفارش نموده ولى سفارش فرزندان را به والدين نكرده چون محبّت والدين به فرزند زياد است و محتاج به سفارش نيست ولى محبّت فرزند به والدين كمتر و محتاج به سفارش است و توصيه نسبت بخصوص حال پيرى والدين براى اين است كه در دوران پيرى به خاطر ضعفى كه دارند و تحميل به فرزند هستند احتياجاتشان بيشتر است و الّا در همه احوال (پيرى و قبل از پيرى) بايد مورد محبّت فرزندان قرار گيرند در امور مباحه خواست آنها را بر خواست خود مقدّم بدار و تمام آنچه بيان شد مصداق احسان و برّ به والدين است، و در ضمن حديثى قريب باين مضمون وارد شده كه شخصى به خدمت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله مشرف شد و عرض كرد يا آيا بعد از اين كه پدر و مادرم از دنيا رفتند آيا بازهم من وظيفه اى كه در رابطه با آنها بر عهده ام باشد دارم فرمود بلى براى آنها استغفار كن و دوست

آنها را اكرام كن. و اللّه العالم

س 1517

اشاره

- اطاعت از والدين تا كى واجب است؟

ج

- هميشه واجب است يعنى اگر فرزند پير هم شده باشد بايد از پدر و مادر اطاعت كند.

س 1518

اشاره

- حق پدر و مادر در مقابل فرزند چه چيزهايى است؟

ج

- بر فرزند واجب است پدر و مادر را در غير آنچه معصيت است اطاعت كند و اگر فرزند هم متمكن است و آنها فقيرند مخارج آنها را بدهد و كارى كه موجب اذيّت آنها است هر چند آن كار، فى نفسه جايز باشد انجام ندهد و بعد از

جامع الاحكام، ج 2، ص: 105

مرگ آنها هم فراموششان نكند. و اللَّه العالم

س 1519

اشاره

- حق يك فرزند به گردن پدر و مادر چه چيزهايى است؟

ج

- پدر و مادر بايد بچه را به آداب دينى تربيت كنند و نام خوب برايش انتخاب كنند و اگر احتياجات لازم در زندگى براى خوراك و پوشاك و مسكن دارد در حدّ توانايى تأمين كنند. و اللَّه العالم

س 1520

اشاره

- پدر و مادرم از نماز شب خواندن من اظهار نارضايتى مى كند زيرا بمجرد كوچكترين صدايى از خواب بيدار ميشوند و من نمى توانم رضايت آنها را جلب كنم، تكليف من چيست؟

ج

- نماز شب عمل بسيار مطلوبى است لكن اگر مستلزم مزاحمت براى پدر و مادر باشد مطلوب نيست، بلى اگر بتوانيد طورى عمل كنيد كه اسباب زحمت آنها نباشد مثلًا محل خواب و وضو گرفتن و انجام نماز را تغيير دهيد حتى المقدور نماز شب را ترك نكنيد. و اللَّه العالم.

س 1521

اشاره

- آيا اطاعت امر و حكم پدر شوهر و مادر شوهر مثل حكم شوهر براى عروس، لازم است؟ يا خير؟

ج

- اطاعت پدر و مادر شوهر بر عروس لازم نيست. و اللَّه العالم

س 1522

اشاره

- دخترى كه كارمند است و زحمت خانه دارى را هم دارد نمى تواند زود به زود به منزل پدرش برود و پدر هم از اين وضع ناراضى است آيا شرعاً معصيتى مرتكب شده است؟

ج

- چنانچه دختر كوتاهى و مسامحه در رفتن پيش پدر نكند معصيتى نكرده ولى بايد سعى كند كه بواسطه عذرهاى بى مورد و سرگرمى به امور مادّى خود را از خدمت به پدر و ترضيه خاطر او محروم نكند و در معرض عاق پدر شدن قرار ندهد.

س 1523

اشاره

- رفتن به كلاس قرآن براى قرائت صحيح لازم تر است يا اطاعت والدين؟

ج

- در صورتى كه همزمان باشد اطاعت والدين مقدم است بلى اطاعت والدين در ترك واجب يا فعل حرام جائز نيست.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 106

س 1524

اشاره

- براى محصلى كه نمى تواند در كنار پدر و مادر ادامه تحصيل بدهد و بايد نظير طلاب خارجى از پدر و مادر دور باشد تحصيل بدون رضايت پدر و مادر جايز است يا نه؟

ج

- اگر تحصيل علوم دينى براى آنها واجب عينى نباشد و پدر و مادر از مسافرت براى تحصيل منع مى كنند و مخالفت آنها موجب اذيت و آزار پدر و مادر مى شود رضايت آنها را تحصيل نمايند. و اللَّه العالم.

س 1525

اشاره

- آيا رضايت والدين براى شركت در كلاسهاى ورزشى لازم است؟

ج

- اگر والدين منع كنند و شركت واجب نباشد و مخالفت موجب عقوق و اذيت آنها شود شركت جايز نيست.

س 1526

اشاره

- اگر پدر يا مادر به فرزند بگويد كه من راضى نيستم كه نمازهايت را در خانه بخوانى و بايد نمازهايت را در مسجد بخوانى، آيا بر فرزند واجب مى شود كه در مسجد نماز بخواند؟ اگر در منزل نماز خواند حكم نماز او چيست؟

ج

- در فرض سؤال، اگر پدر و مادر از مخالفت در موردى كه امر مى كنند جدّاً اذيت بشوند، نبايد مخالفت كرد. و الله العالم

س 1527

اشاره

- اگر پدر يا مادر بر فرزند امر كنند كه كار مستحبّى را انجام بدهد مثلًا صدقه بدهد يا روزه بگيرد و يا ... آيا اين فرزند بايد اين فرمان را اطاعت كند؟ اگر تمكّن انجام اين كار مستحبّ را نداشته باشد وظيفه او چيست؟

ج

- اگر متمكن نباشد واجب نيست. و الله العالم

س 1528

اشاره

- اگر پدر و مادر به قصد توهين و تحقير به فرزندشان ناسزا و فحش بگويند يا اينكه او را كتك بزنند در اين صورت وظيفه فرزند چيست؟ آيا اجازه جواب دادن دارد يا نه؟

ج

- نبايد به پدر و مادر توهين كرد و البته سزاوار نيست پدر و مادر هم بدون دليل شرعى موجب نارضايتى فرزند را فراهم نمايند و اگر ضرب و شتم به حدى باشد كه سرخ يا سياه يا مجروح شود موجب ديه نيز مى گردد. و الله العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 107

قوانين و مقررات جمهورى اسلامى

جامع الاحكام، ج 2، ص: 109

قوانين و مقررات

انتخابات

س 1529

اشاره

- نظر حضرتعالى در مورد رأى دادن در انتخابات مجلس شوراى اسلامى و رياست جمهورى چيست؟

ج

- بايد مردان متديّن و صالح كه كفايت محافظت از قوانين اسلام و حقوق ضعفاء و شئون جامعه اسلامى را داشته باشند انتخاب شوند.

س 1530

اشاره

- كسى كه شناخت كامل نسبت به نامزدهاى رياست جمهورى يا نمايندگان مجلس ندارد و تنها اطلاع او بر اساس پوسترهاى تبليغاتى است مى تواند به چنين شخصى رأى بدهد؟

ج

- به مردى كه به او شناخت كامل و لازم دارد رأى بدهد. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 110

رعايت قوانين

س 1531

اشاره

- رعايت قوانين جمهورى اسلامى تا چه حد لازم است؟

ج

- رعايت قوانين جمهورى اسلام لازم است مگر موردى كه خلاف شرع باشد.

س 1532

اشاره

- تخلف از قوانين راهنمايى و رانندگى و بطور كلى قوانين جمهورى اسلامى چه حكمى دارد؟

ج

- تخلف از قوانين راهنمايى و رانندگى و همچنين ساير قوانين مشروعه جايز نيست.

س 1533

اشاره

- چنانچه يكى از كاركنان بانكها يا مؤسسات دولتى با استفاده از اسم و عنوان و تخصص خود در ساعات غير ادارى براى كسى كه مشترى بانك يا مؤسسه است كار كند و حقوق دريافت نمايد در صورتى كه در بانك يا مؤسسه خود به تخصص او نياز باشد و حاضر به انجام كار اضافى نگردد آيا حقوق دوم او چه وضعى دارد حلال است يا حرام؟

ج

- جائز است كارمند در غير ساعات ادارى براى ديگران كار كند، و شرعاً ملزم بقبول اضافه كار در اداره نيست.

س 1534

اشاره

- آيا دولت را مالك ميدانيد يا خير؟

ج

- بطور كلى جهت مالك است دولت باشد يا غير آن لكن هرگونه تصرّف در آن محتاج باجازه مجتهد جامع الشرائط است.

س 1535

اشاره

- در عصر فعلى كه مردم براى گرفتن كوپن از بانكها و يا براى گرفتن ارزاق عمومى از مغازه ها و يا نانوائيها صف مى كشند آيا رعايت حق تقدم در اين موارد واجب است يا خير؟

ج

- در موارد مذكور بنابر احتياط حق تقدم مراعات شود. و اللَّه العالم

س 1536

اشاره

- اگر شخصى از تحويل بليط اتوبوس واحد استنكاف نمايد از نظر شرعى چه حكمى دارد؟

ج

- استنكاف از پرداخت بليط جايز نيست و موجب ضمان مسافر مى گردد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 111

س 1537

اشاره

- آيا دولت اسلامى مى تواند به علت مصالحى مهم، صحت بعض عقود يا ايقاعات (مثل ازدواج يا طلاق) را منوط به ثبت در دفاتر رسمى كشور يا منوط به گذراندن مراحلى خاص كند؟

ج

- صحت عقد و ايقاع موقوف به ثبت در دفتر نيست. و اللَّه العالم

س 1538

اشاره

- كارمندى كه چندين بار كار محوله را صحيح و كامل انجام نداده ولى حقوقش را دريافت كرده چگونه بايد جبران نمايد؟

ج

- بايد از حقوقى كه گرفته به نسبت كم كارى برگرداند و اگر برگرداندن انسان به اداره مربوطه موجب سوء استفاده اشخاص ديگر باشد به حساب دولت واريز كند. و اللَّه العالم

س 1539

اشاره

- اگر كارمندى در جمهورى اسلامى ايران، به دليل مشكلات اجتماعى و خانوادگى نتواند كار خود را ادامه دهد و با استعفايش نيز موافقت نشود آيا جايز است با عدم حضور در محلّ كار باعث اخراج خود گردد؟

ج

- در مورد سؤال اگر مدت اجيرى موقع استخدام دقيقاً ذكر نشده عدم حضور با عدم اخذ اجرت كه باعث اخراج او بشود حرام نيست. و اللَّه العالم

رشوه

س 1540

اشاره

- اگر در اداره اى كار مرا راه نمى اندازند مگر با گرفتن پول آيا اين پول را ميشود بعنوان صدقه داد؟ و با اطمينان به پايمال شدن حق، آيا شخص ميتواند با دادن رشوه به صورتهاى گوناگون، حق خود را بگيرد و از پايمال شدن حق خود ممانعت كند؟

ج

- اگر رسيدن بحق مسلّم و مشروع بدون پرداخت وجهى به كسى كه اداء يا احقاق حق با اوست ميسّر نمى شود جايز است ولى بر گيرنده پول حرام است.

س 1541

اشاره

- پرداخت رشوه به جهت طفره رفتن از خدمت سربازى چه صورتى دارد؟ بر فرض حرام بودن پرداخت رشوه آيا گرفتن اين كارت معافيت نيز محذور شرعى دارد؟

ج

- بطور كلى عمل بر خلاف مقرّرات مشروع نظام اسلامى جائز نيست و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 112

گرفتن وجه براى دادن كارت پايان خدمت جعلى حرام است.

س 1542

اشاره

- اين جانب در يكى از دواير شهردارى مشغول كار هستم و امرار معاش خود و خانواده از طريق حقوق دريافتى از آن اداره تأمين مى شود و در آمد ديگرى ندارم- در شهردارى مثل همه سازمانهاى ديگر براى دريافت عوارض مربوط به امور خدماتى و عمرانى ضوابط و معيارهاى مشخصى وجود دارد، ولى شخصاً شاهد هستم در برخى موارد اين قوانين و مقررات رعايت نشده و گاهى بيشتر گاهى كمتر از حد معمول از مؤديان دريافت مى شود و نيز مؤديان در غالب موارد از پرداخت آن وجوهات رضايت ندارند از طرفى حيف وميل هائى در بودجه شهردارى صورت مى گيرد كه غالباً به نفع تعداد معدودى مى باشد.

الف- آيا حقوق دريافتى من از شهردارى اشكال دارد؟

ب- نظر به اينكه بطور غير مستقيم در حيف وميل اموال شهردارى سهيم هستم آيا ادامه فعاليت حقير در آن اداره جايز است؟ (در تصميم گيرى ما نقشى نداريم).

ج

الف- چنانچه شغل شما در شهردارى عملى باشد كه شرعاً جايز است حقوق شما حلال است مگر اينكه يقين داشته باشيد كه حقوق شما عين همان پولهائى است كه بدون رضايت و يا بر خلاف مقرّرات از اشخاص گرفته اند و با عدم يقين اشكال ندارد.

ج ب- اگر در حيف وميل اموال، سهيم باشيد هر چند بطور غير مستقيم باشد و ادامه فعّاليت شما در آنجا ملازم با حيف وميل باشد يعنى بدون آن، نتوانيد شغل خود را ادامه دهيد، ادامه فعاليت جايز نيست.

س 1543

اشاره

- اگر شخصى در شب عيد مبلغى را با ميل و رضاى خود و آشكارا به عنوان عيدى به مسئول ارگان، يا اداره و يا بانكى بدهد و مسئول مربوطه عين مبلغ عيدى را به نسبت بين كارمندان خود تقسيم نمايد. آيا از نظر شرع مقدس اسلام رشوه محسوب مى شود يا خير؟

ج

- دادن مبلغى به عنوان عيدى و هديه به كارمندان اداره و يا ارگان و يا بانك

جامع الاحكام، ج 2، ص: 113

مانعى ندارد و عنوان رشوه پيدا نمى كند لكن نبايد طورى شود كه بر اثر عادت به گرفتن عيدى، كارمندان در انجام امور افرادى كه عيدى نمى دهند كوتاهى نمايند.

و اللَّه العالم

استفاده از تسهيلات و امكانات دولتى

س 1544

اشاره

- به معلمين مقدارى پول به نام حق مسكن ميدهند در صورتى كه آنها صرف جهت استفاده از مسكن نمى كنند آيا گرفتن اين پول از نظر شرعى چه حكمى دارد؟

ج

- اشكال ندارد.

س 1545

اشاره

- شركت سهامى مخابرات استان در مهر ماه سال جارى در يك اقدام غير منتظره تعدادى تلفن موبايل به رؤساى ادارات و مراكز به صورت خارج از نوبت و با نرخ دولتى 620 هزار تومان واگذار نمود، طى مدت يك هفته برخى از افراد فوق با فروش تلفنهاى مذكور به مبلغ يك ميليون و هفتصد هزار تومان سودى معادل يك ميليون و يكصد هزار تومان نصيب خويش نمودند. اقدام فوق باعث بدبينى و يأس فراوان در بين مردم خصوصاً افراد حزب اللهى و دلسوز انقلاب گرديد. حال با توجه به سود بادآورده يك شبه از بيت المال و دادن امتياز خاص به افراد خاص و همچنين با توجه به اينكه سال گذشته نيز به تعداد كثيرى از افراد مذكور خودروى دولتى تعلق گرفت كه اختلاف فروش در بازار با قيمت خريد يك ميليون تومان به بالا بود متمنى است نظر مبارك را درباره اينگونه امتيازات كه از بودجه بيت المال داده مى شود و معاملات مذكور مرقوم فرماييد.

ج

- ظاهر اين معامله اعطاى حق استفاده از تلفن مذكور به خريدار است بنابراين اگر اعطاى اين حق براى استفاده به شخص خريدار باشد كه غير قابل واگذارى به ديگرى باشد فروش آن به ديگرى صحيح نيست و شركت براى اينكه از اين امكانات سوء استفاده نشود لازم است معامله را فسخ و حق اعطا شده را باطل نمايد و اگر اعطاى حق استفاده از تلفن مطلق باشد و مشروط به عدم واگذارى به غير نباشد در صورتى كه اصل اعطاى اين امتيازات به اشخاص بر اساس مصلحت

جامع الاحكام، ج 2، ص: 114

نظام و ملاحظات لازمه مشروعيت داشته

باشد واگذارى آن به ديگران به مبلغ بيشتر اشكال ندارد و الا اصل مشروعيت عمل مورد سؤال مى شود و همچنين است حكم نسبت به واگذارى ماشين به اشخاص به نرخ دولتى. و اللَّه العالم

س 1546

اشاره

- عده اى بعنوانهاى مختلف مانند: قالى بافى، دامدارى و غيره وام مى گيرند و آن پول را در مصرفى غير از آنچه كه بنامش گرفته اند صرف مى كنند و بعضاً هيچ ارتباطى با دامدارى و قاليبافى ندارند ولى به دروغ سندى تنظيم نموده وعده اى را شاهد مى گيرند و تحت اين عناوين اخذ وام نموده و در مسيرهاى ديگر خرج مى كنند، تكليف شرعى اين وامها چيست؟ مصرف كردن آن در مسير زيارت و غيره چگونه است؟

س 1547- استفاده كردن از امتيازاتى كه گاهى اوقات دولت براى كارمندان خود در نظر مى گيرد توسط افراد عادى و غير كارمند چه حكمى دارد.

ج

- بستگى به مقرّرات اداره مربوطه دارد. و اللَّه العالم

س 1548

اشاره

- مدتى قبل يكى از دوستان ما مى خواست به مشهد مقدس جهت زيارت امام على به موسى الرضا (ع) مسافرت كند. چون خودش كارمند نبود از يكى از دوستان معلمش درخواست كرد تا از اداره آموزش و پرورش معرفى بگيرد و بعد آن شخص با معرفى نامه دوستش به مشهد مسافرت كرد و در مدت اقامت در مدارسى كه آموزش و پرورش جهت كارمندان خود در مشهد در نظر گرفته بود سكنى گزيد آيا اينگونه استفاده از اموال بيت المال را با استفاده از معرفى نامه شخص ديگرى جايز است يا خير؟

ج

- بستگى به مقرّرات اداره مربوطه دارد. و اللَّه العالم

س 1549

اشاره

- چون شخص از اول قصد چنين استفاده اى را داشته آيا غاصب مى باشد يا نه؟ تكليف نمازهايى كه با استفاده از آب آن مدرسه وضو گرفته و يا در محل خوانده است چگونه است؟

ج

- چنانچه بر خلاف مقرّرات اداره مربوطه نبوده اشكال ندارد و الّا نسبت به

جامع الاحكام، ج 2، ص: 115

تصرّفات مذكوره ضامن است و نمازها را هم بايد اعاده نمايد. و اللَّه العالم

س 1550

اشاره

- آيا اگر شخصى از اول قصد چنين استفاده اى را از اموال بيت المال داشته باشد مسافرتش جزء مسافرت هاى حرام است كه بايد نماز را كامل بخواند يا خير؟

ج

- با فرض اينكه غرض اصلى از مسافرت زيارت مى باشد سفر حرام محسوب نمى شود گرچه با توجه به عدم مشروعيت چنين استفاده هايى مرتكب حرام شده است. و اللَّه العالم

س 1551

اشاره

- معلمى كه نمى دانسته و براى او معرفى نامه گرفته است آيا ضامن است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، جهل معلم مرقوم و شخصى كه معرفى نامه خلاف واقع داده به عدم جواز اين استفاده بعيد است ولى با پرداخت اجرة المثل به اداره مربوطه از طرف استفاده كننده ضمان آنها منتفى مى شود. و اللَّه العالم

س 1552

اشاره

- چنانچه شركتى با اين هدف كه از موقعيت شغلى كارگزاران دولت يا بانكها براى كسب امتيازات مالى و پشتيبانى از برنامه هاى شركت بهره مند شود، آنان را بعنوان عضو هيئت مديره شركت معرفى يا انتخاب نموده يا با واگذارى سهام در سرمايه شركت شريك نمايد و آن شخص نيز به هر ترتيب از قصد شركت آگاه باشد، آيا حقوقى كه از طرف شركت به آنان پرداخت ميشود يا اصل و سود سهامى كه از طريق مذكور بنام آنها ثبت گرديده براى گيرنده حلال است يا حرام؟

ج

- اگر امور مذكور موجب انجام عملى بر خلاف مقرّرات مشروعه اداره متبوعه نباشد و يا موجب تضييع حقى از مردم و مراجعين ادارى او نگردد اشكال ندارد.

س 1553

اشاره

- نماز خواندن بر روى چمنهاى پاركها و يا مكانهايى كه از نظر قانونى

جامع الاحكام، ج 2، ص: 116

اشكال دارد (جريمه دارد يا موجب تذكر مى شود) جايز است يا خير؟

ج

- با اجازه مسئولين مربوطه اشكالى ندارد. و اللَّه العالم

س 1554

اشاره

- شخصى فرزند برادر خود را كه در خردسالى پدر و مادر را از دست داده است بعنوان فرزند خوانده پذيرفته و نام او را در شناسنامه خود و همسرش آورده است و در حال حاضر چون كارمند دولت است از امتيازاتى كه ويژه فرزندان كارمندان دولت است از قبيل دفترچه بيمه و گرفتن وجهى تحت عنوان حق اولاد، استفاده مى كند، مى خواهد بداند آيا استفاده از اين حقوق كه مخصوص فرزندان كارمندان است مجاز و شرعى است يا خير؟

ج

- وارد كردن نام برادر زاده را در شناسنامه كسانى كه واقعاً پدر و مادر او نيستند جايز نيست و بعدها موجب اشكالات بسيارى از جهت محرميت به اشخاص، ازدواج، ارث و مسائل بسيار ديگرى است و اما استفاده از امتيازات ويژه فرزندان كارمندان دولت بستگى به مقرّرات دولت دارد اگر اين امتيازات براى اشخاصى است كه تحت تكفّل كارمند دولت باشند هر چند فرزند نباشند دريافت آن اشكال ندارد و الّا جايز نيست.

تصرف در اموال و ثروت عمومى

س 1555

اشاره

- آيا كسانى كه از روى جهالت و نادانى يا از روى ناراحتى به اموال خصوصى يا دولتى ضررى برسانند و بعداً پشيمان شوند ضامن هستند؟ اگر قبل از بلوغ مرتكب اين كار شوند و بعد از بلوغ پشيمان شوند اگر ندانند ضررى كه زده اند متوجه كداميك از نهادهاى دولتى است وظيفه چيست؟

ج

- بمقدار خسارتى كه وارد نموده در صورت امكان به نهاد مربوطه برگرداند و الا در اختيار مجتهد جامع الشرائط بگذارد كه بمصرف شرعى برساند. و اللَّه العالم

س 1556

اشاره

- آيا مى شود مسئول اداره يا ارگانى با صلاح ديد خود بودجه بيت المال را صرف افطارى ماه مبارك رمضان نمايد؟

ج

- تابع مقرّرات دولت است و در صورتى كه بر خلاف مقرّرات باشد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 117

مدعوّين ضامن هستند و بمقدار ارزش غذائى كه مصرف كرده اند به اداره يا ارگان مربوطه واريز كنند بلى در صورت جهل مدعوين ضامن به اينكه خلاف مقررات است قرار ضمان بر دعوت كننده است بلى اگر مشمول مربوط اجناس را بثمن كلى در ذمه براى خودش خريده باشد و از پول دولت پرداخت كرده باشد خودش هم ضامن دولت است و هم بايد بهاى اجناس خريدارى شده را بفروشنده بپردازد و بمصرف كنندگان هم چيزى تعلق نمى گيرد در صورت علم بخلاف مقرّرات بودن مرتكب معصيت هم شده اند بايد توبه كنند.

س 1557

اشاره

- رودخانه اى كه در مسير حركت آن زمينهاى كشاورزى از چند روستا به ترتيب واقع شده و در سالهائى كه خشكسالى نيست زمينهاى كشاورزى همه روستاها از آب همين رودخانه مشروب مى شوند و گاهى كه خشكسالى مى شود آب رودخانه كفايت تمامى روستاها را نمى كند لطفاً بيان بفرمائيد آيا لازم است آب رودخانه را كشاورزان چند روستا تقسيم نمايند يا حق استفاده از آب رودخانه با روستائى است كه ابتداء در مسير آب قرار دارد؟

ج

- در مورد سؤال الاسبق فالاسبق در استفاده از رودخانه مقدم است و با عدم اسبقيت الاقرب فالاقرب نسبت به محل استفاده آب مقدم است ولى اگر سيره و معمول محلّ به نحو ديگر است طبق همان عمل شود.

س 1558

اشاره

- اخيراً منطقه ما گروهى مبلغى را به عنوان سهام روى هم گذاشتند و شركت بهره بردارى از منابع طبيعى ايجاد كردند و البته پروانه و اجازه فعاليت نيز دارند، آيا از نظر شرع مقدس، گروه كمى از افراد به چنين بهانه مى توانند از سرمايه بيش از 60 ميليون ايرانى بهره بردارى كنند و سودش را فقط بين خودشان تقسيم كنند؟

ج

- جنگلهاى طبيعى از انفال است و براى همه مسلمين استفاده از آن جائز است، اختصاص دادن آن به بعضى دون بعض جائز نيست بنابراين اگر اين اشخاص مانع از حيازت ديگران نشوند اشكال ندارد.

س 1559

اشاره

- با فرض اينكه شركت آب و فاضلاب به عنوان يك شركت

جامع الاحكام، ج 2، ص: 118

خصوصى كنار رودخانه، خيابان و يا مراكز عمومى ديگر شهر اقدام به حفر چاه براى آب آشاميدنى كند آيا مالك چاه مى شود يا خير بر فرض مالكيت آيا اين چاه نيز حريم دارد؟

ج

- اگر عمل مذكور معارض با منافعى كه اين اماكن و مراكز براى عموم دارد، مثل صيانت شهر از خطر سيل و آسانى عبور و مرور و جهات لازم ديگر، نباشد حكم ساير تصرفات مباحه در اين اماكن را دارد و در مثل رودخانه حصول مالكيّت بعيد نيست اما در مثل طرق و شوارع عامه ظاهراً بيش از حق سبق و اولويت و عدم جواز معارضه غير با سابق حاصل نمى شود و لذا فروش چاه هاى مورد سؤال و اجاره دادن آنها جايز نيست و هم چنين جواز منع استفاده ديگران از اين محل ها در صورت عدم تعارض با شركت يا فرد سابق محل تأمل است و نسبت به حريم آن تا مقدارى كه ضررى به چاه اول نداشته باشد حريم معتبر است.

س 1560

اشاره

- اگر به شركت آب و فاضلاب به عنوان يك شركت خصوصى يا به فردى خاص اجازه داده شود از آب انهار كبيره كه از مباحات عامه است آب شهر را تأمين كند و شركت مزبور هزينه لوله و لوله گذارى كنتور و نصب آن را از مشتركين دريافت نمايد:

الف) آيا شركت يا فرد خاص مالك آب داخل كانال يا لوله مى شود يا خير؟

بر فرض ملكيت، با توجه به نقش انحصارى و بدون رقيب وى و ضرورى بودن آب براى مشتركين آيا مى تواند به قيمت دلخواه بفروشد؟

ب) چه معيارى را براى رسيدن به قيمت عادلانه براى آب در موارد فوق معرفى مى فرمائيد؟

ج

- مسأله صورى دارد يك صورت اين ستكه شركت خصوصى عامل كه وسايل امكان استفاده ديگران را از انهار كبيره فراهم مى كند موجب انحصار طريق استفاده ديگران از نهر كبير نمى شود در اين صورت نصب تجهيزات لازم براى امكان استفاده از آب و وارد كردن آن در مخازن و لوله ها بى اشكال است و حيازت آب به اين وسيله سبب ملكيت او مى شود و مى تواند استفاده از آن به هر قيمتى كه با اشخاص تراضى كند واگذار نمايد صورت ديگر آنست كه اقدام او سبب انحصار استفاده باو شود در اين صورت شركت خصوصى يا فرد خاص حق اين اقدام را

جامع الاحكام، ج 2، ص: 119

ندارد مگر با اجازه فقيه جامع الشرائط كه با رعايت مصالح عامه در مدت معيّن و تحت ضوابطى كه همه مقرون بصلاح رفاه عموم باشد و اجحاف و تضييع حق ضعفا نشود اقدام نمايد صورت سوم اين ستكه امكان برقرارى تجهيزات متعدد فراهم باشد و بواسطه همين جهت شركت ها و افراد

رغبت به اقدام براى تأمين آب نداشته باشند و مردم در مضيقه باشند در اين صورت ممكن است فقيه جامع الشرائط از وجوه شرعيه مثل زكات يا سهم مبارك امام عليه السلام اقدام نمايد و سپس آب را به همان قيمتى كه فراهم ميشود در اختيار مردم قرار دهد.

س 1561

- الف: در آپارتمانى 5 طبقه زندگى مى كنيم ساكنين طبقه 5 ماههاست بعلت نبود پمپ آب و عدم فشار آب شهرى در طول 24 ساعت طورى است كه كمتر از 5 يا 6 ساعت آن هم از نيم شب به بعد آب دارند. و هنگام پرداخت هزينه كاركرد آب به علت اين كه كل ساختمان صرفاً داراى يك كنتور آب مى باشد از همه ساكنين به طور مساوى هر رقمى كه سازمان آب اعلام مى نمايند تقسيم نموده و دريافت ميگردد.

1- ساكنين طبقه هاى بالائى كه طبعاً آب كمترى دارند و مصرف كمتر، اظهار مى نمايند شرعاً به اين تقسيم مساوات راضى نيستيم آيا دين شرعى براى طبقات زيرين كه دائماً از آب بهره مند هستند مفروض است

2- چنانچه رضايت طبقات فوقانى جلب نگردد تكليف نماز و وضوى مهمانان قبلى طبقات زيرين، و خود ساكنين طبقات از حيث وضو و غسل چگونه است؟

ج 1

اشاره

- در مورد سؤال ساكنين طبقات زيرى نسبت به زيادى مصرف ضامن هستند. و الله العالم

ج 2- نماز و وضوى مهمانان اشكال ندارد و همچنين وضو و نماز ساكنين طبقه هاى زيرين نيز اشكال ندارد ولى پول مصرف زائد را ضامن هستند. و الله العالم

س 1562

اشاره

- شخصى يك دستگاه راديو از امور تربيتى جايزه گرفته است كه اين جايزه حق او نبوده حال با توجه به اينكه مدتها از آن زمان مى گذرد تكليف اين

جامع الاحكام، ج 2، ص: 120

شخص براى جبران اين گناه چيست آيا مى تواند مقدارى پول برابر با قيمت راديو به حساب مدرسه سازى بپردازد در اين صورت آيا قيمت فعلى راديو بايد محاسبه شود يا قيمت قبلى؟

ج

- در فرض سؤال بايد عين راديو را اگر باقى است و الّا مثل آن را به اداره مربوطه برگرداند.

س 1563

اشاره

- آيا دست فروشى در پياده روها و مسير عبور و مرور مردم جايز است؟

ج

- اگر موجب سدّ معبر مسلمين و مزاحمت با عبور اشخاص شود جايز نيست. و اللَّه العالم.

تصرف در اموال دولت غير اسلامى

س 1564

اشاره

- خوردن مال حكومت غير اسلامى مثلًا (برق بدون كنتور و امثال آن) جايز است؟

ج

- اگر در حال حرب با دولت مذكور نباشند جايز نيست. و اللَّه العالم

س 1565

اشاره

- برداشتن اجناس و وسائل قيمتى كه در سرزمينهاى غير اسلامى و غير مسلمان نشين پيدا مى شوند اگر مورد احتياج افراد مسلمان باشد و موجب سوء ظنّ نگردد چه حكمى دارند؟

ج

- اگر تصرف در آن معرض سوء ظن ديگران به امانت و صحت عمل مسلمانان باشد به هر ترتيبى كه در عرف آنها معمول است عمل شود، و الّا اشكال ندارد.

س 1566

اشاره

- عدم استفاده از بليط در مترو و اتوبوس داخل شهرى يا بين شهرى و تصاحب بعضى از اجناس بشكل غير قانونى در صورت نياز به آنها و عدم استطاعت مالى در تهيه آن در بلاد كفر چه حكمى دارد؟ (قابل توجه است كه درصد دزديها محاسبه شده در فروشگاها روى قيمت اجناس برده مى شود).

ج

- مسلمانان در بلاد بيگانه طورى معاملات و معاشرت خود را قرار دهند كه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 121

موجب جلب اعتماد و حسن ظنّ آنها بمسلمين شوند و مسلمانان را صالح و درستكار و امين بشناسند.

احتكار، واسطه گرى و دلالى و گران فروشى و قاچاق كالا

س 1567

اشاره

- آيا احتكار از نظر شرع مقدس اسلام عملى حرام است يا مكروه؟

ج

- احتكار در صورت اضطرار و احتياج مردم و نبودن كسانى كه بمقدار كفايت، اشياء مورد احتكار را در اختيار مردم بگذارند حرام است و حبس طعام بمنظور بالا رفتن قيمت در صورتى كه موجب اضرار بمردم نباشد و حوائج مردم بوسيله غير محتكر تأمين شود مكروه است و اگر حبس طعام بخاطر صرف در احتياجات شخصى خود حبس كننده باشد نه حرام است و نه مكروه. و اللَّه العالم.

س 1568

اشاره

- آيا موضوع احتكار تنها منحصر به كالاهاى مذكور در روايات مى باشد يا اينكه شامل تمام نيازمنديهاى مردم است؟

ج

- احتكار محقق مى شود به حبس گندم و جو و خرما و مويز و روغن، و همه آنچه كه موجب نياز ضرورى عامه است و فقدان يا كمى آن موجب اختلال در معيشت مردم و نظام حيات اقتصادى آنان است ملحق به طعام است. ذكر اين مطلب لازم است كه جايز نيست محتكر را مجبور به فروش اجناس خود به قيمت معينى كنند بلكه حق دارد بقيمتى كه مى خواهد بفروشد مگر در صورتى كه بخواهد اجحاف كند كه حاكم شرع جامع الشرائط او را مجبور به ترك اجحاف مى كند بدون اينكه قيمتى و نرخى براى اجناسش تعيين كند و اگر امتناع كرد حاكم شرع نرخ تعيين مى كند نرخى كه در آن اجحاف بر خريداران نباشد. و اللَّه العالم.

س 1569

اشاره

- كسانى هستند كه واسطه مى شوند و جنس دولتى را گرانتر از نرخ دولتى به ديگران مى فروشند، اين كار حرام است يا خير؟

ج

- فروش اجناس دولتى به قيمت گرانتر از قيمت تعيين شده جائز نيست.

و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 122

س 1570

اشاره

- فروش بعضى از داروها منحصراً با تجوير و نسخه پزشك صورت مى گيرد كه فروش آنها بدون نسخه از نظر قانونى منع دارد، برخى نياز به نسخه پزشك ندارد و مى توان آنها را بدون نسخه به بيمار داد. قسمتى ديگر از داروها مخدّر است و فقط معتادين استفاده مى نمايند و در كل موارد ياد شده، بصورت سهميه به داروخانه ها تحويل مى گيرد و بايد به نرخ دولتى در اختيار مردم گذاشته شود. آيا مى توان آنها را در بازار آزاد به قيمت خيلى بالاتر و در اختيار معتادين با قيمت گران قرار داد يا خير؟

ج

- در صورتى كه با داروخانه شرط شده باشد كه به نرخ دولتى و طبق قانون توزيع شود و صاحب داروخانه قبول كرده باشد تخلّف از آن جايز نيست و در صورت تخلّف طرفى كه شرط كرده مى تواند معامله را فسخ نمايد. و اللَّه العالم.

س 1571

اشاره

- اگر براى حلوا درست كردن مثلًا 3 كيلو آرد از نانوائى بخريم آيا اشكال دارد؟

ج

- اگر آرد را دولت به نانوا فروخته و شرط كرده كه آن را نان كند و به مردم بدهد بر نانوا فروختن آن جائز نيست و مردم هم نبايد آرد را از نانوا بخرند.

س 1572

اشاره

- اجناسى كه به قيمت دولتى خريدارى مى شود اگر كسى آنها را در بازار آزاد به قيمت گران بفروشد چه حكمى دارد؟

ج

- اين امر بستگى به مقرّرات دولت دارد. و اللَّه العالم

س 1573

اشاره

- اين جانب كارگرى هستم در يك پمپ بنزين مشغول كار هستم كارفرما جنسهايش را از دولت خريدارى مى كند و با دولت قرارداد بسته كه جنس آنان را با نرخى كه دولت تعيين مى كند به فروش برساند اما به بنده دستور مى دهد كه از قيمت دولتى گرانتر بفروشم من هم به گفته كارفرما جنسها را از نرخ دولتى گرانتر به فروش مى رسانم آيا بنده نيز در اين مورد مسئوليتى دارم يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، بر شما جايز نيست به دستور كارفرما اجناس را گرانتر از

جامع الاحكام، ج 2، ص: 123

نرخ دولتى بفروشيد ولى به قيمت مصوب هم بدون اجازه كارفرما حق فروش نداريد. و اللَّه العالم

س 1574

اشاره

جامع الاحكام ؛ ج 2 ؛ ص123

بعضى از تجّار ايرانى جنسهايى به عنوان تجارت از طريق بنادر به ايران وارد مى كنند در صورتى كه از نظر گمرك اين اجناس مرجوعى تشخيص داده شوند به علّت عدم ارجاع آنها در بندر، متروكه باقى مى ماند. گمرك آنها را بعد از مدتى در معرض فروش قرار مى دهد آيا خريد و تصرف در اين چنين جنسها جايز است يا خير؟ (در ضمن رضايت و عدم رضايت تاجر معلوم نمى باشد).

ج

- خريد جنس بايد با رضايت مالك شرعى آن باشد بلى اگر يقين حاصل شود كه مالك از آن باختيار اعراض كرده تصرّف در آن جايز است. و اللَّه العالم.

س 1575

اشاره

- وارد كردن كالاهائى كه دولت ممنوع كرده با پرداخت رشوه به مأمور گمرك براى ورود چنين كالائى جايز است؟

ج

- در اين مورد طبق مقررات جمهورى اسلامى عمل شود.

س 1576

اشاره

- خريدن و تصرف در اشياء مصادره شده توسط نيروهاى انتظامى يا گمرك و ساير نهادهاى دولتى جايز است؟

ج

- اگر مشروع بودن مصادره محرز نباشد جايز نيست. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 125

مراسم و مجالس مذهبى

جامع الاحكام، ج 2، ص: 127

مراسم و مجالس مذهبى

مداحى و نقالى

س 1577

اشاره

- نظر شرع را در مورد نقالى بيان فرمائيد.

ج

- نقّالى اگر نقل صحيح تاريخ زندگى و اخلاق و سيره انبياء عظام و ائمه طاهرين عليهم السلام باشد اشكالى ندارد بلكه مفيد و مستحب است ولى اگر از روى شمايل و نقش باشد همان ذهنيت هاى غير واقعى را در اذهان ترسيم مى نمايد و در بعضى موارد خلاف ادب و احترام مى شود. و اللَّه العالم

س 1578

اشاره

- برخى از ذاكرين در مدائح اهل بيت عليهم السلام تعبيراتى را بكار مى برند كه بنظر مى رسد با شأن اهل بيت عليهم السلام منافات دارد، آيا بكار بردن اينگونه الفاظ چه صورت دارد؟

ج

- بايد از بهترين مدايح كه مشتمل بر مضامين صحيح و اقتباس از آيات و احاديث و نكات شعرى اديبانه و دور از غلو است، استفاده شود.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 128

جشن هاى مذهبى و مجالس مولودى

س 1579

اشاره

- آيا دست زدن در مجالس مولودى ائمه اطهار (ع) جايز است و همچنين اگر در هنگام دست زدن، بدن و شانه ها با ريتم شعر تكان بخورد، چه حكمى دارد؟

ج

- لهو است و اشكال دارد و مخصوصاً اشكالش در صورت دوّم بيشتر است و مشابه مجالس رقص و سماع بعض فرق باطله است و علاوه با احترام و قداست اين مجالس عزيز مناسب نيست و معلوم نيست اين چه گرايشى است كه بعضى به امور لهويه و ملاهى پيدا كرده اند و چه شيطانى پشت ترويج اين حركات است.

س 1580

اشاره

- چند صباحى است كه در ايام مواليد ائمه اطهار عليهم السلام مجالس با شكوه و با عظمتى جهت سرور و شادباش مى گيرند، امّا در مجالس زنانه، خانم جلسه زنان حاضر در جلسه مكلف مى كند كه برخيزند و برقصند تا اين كه حاجت خويش را بگيرند زيرا استدلالشان اين است كه خود ائمه به ما گفته اند در شادى ما شاد و در غم ما غمناك باشيد.

ج

- رقص زن فقط براى شوهر به تنهائى جايز است و در ساير موارد حرام مى باشد، و خوشنودى ائمه اطهار سلام اللّه عليهم اجمعين با عمل حرام انجام نمى گيرد و آنچه فرموده اند يفرحون لفرحنا مقصود اين نيست كه مجلس معصيت گرفته شود و اعمال خلاف شرع در آن صورت بگيرد كما آن كه سيره افراد لاابالى و غير متشرع در مجالس چنين است خداوند متعال گويندگان و شنوندگان را به آنچه وظيفه شرعى آنهاست هدايت فرمايد تا با برداشت غلط از آيات و روايات موجبات اضلال مردم را فراهم ننمايند.

س 1581

اشاره

- در مجالسى كه به عنوان تولى و تبرى براى خشنودى اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام برگزار مى گردد چنانچه در مجلسى كه فقط بانوان شركت دارند و صداى آنان به نامحرمان نرسد بخوانند و برقصند چگونه است؟

ج

- در مورد سؤال رقصيدن اشكال دارد و خوانندگى هم اگر غنا باشد حرام است و اگر غنا نباشد مانعى ندارد و كف زدن اگر به نحو لهوى باشد اشكال دارد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 129

مجالسى كه به عنوان تولى و تبرى برگزار مى شود هرچه از محرمات و مشتبهات منزه باشد اولى است.

س 1582

اشاره

- معمولًا در مراسم عيد الزهراء سلام اللَّه عليها كف زدن و پايكوبى و رقص را مستند بحديث رفع القلم مى دانند آيا صحيح مى باشد؟

ج

- عيد الزّهراء با سائر ايّام در اين جهت فرقى ندارد و مورد رفع القلم نيست.

س 1583

اشاره

- شركت در مراسمى كه بعنوان جشن ولادت ائمه معصومين عليهم السلام جهت شادى به كف زدن و دست زنى نسبتاً شديد مشغول ميشوند چه حكمى دارد؟

ج

- اگر كف زدن با نحوه خاصى كه تناسب با مجالس لهو دارد انجام شود جايز نيست و شركت در آن مجلس هم جايز نيست بنحو كلى در اينگونه مراسم مناسب است به ذكر مدايح ائمه عليهم السلام بپردازيد كه هم موجب سرور است و هم ثواب و نيز يادآورى فضائل آن بزرگواران كه موجب تشديد محبّت و ولايت و بالنتيجه تكميل معرفت خواهد شد و دست زدن بر خلاف شأن اينگونه مجالس است علاوه بر اينكه ممكن است تدريجاً امور ديگرى هم كه قطعاً جايز نيست در اين مجالس وارد شود.

س 1584

اشاره

- ساز و دهل (و ساز نقاره) در روز تولد يكى از ائمه اطهار يا در جشن عروسى جايز است يا نه؟

ج

- استفاده از آلات مذكوره در هيچ روزى جايز نيست.

س 1585

اشاره

- گوش دادن به نوار موسيقى در روز تولد ائمه اطهار يا در جشن عروسى اشكال دارد يا نه؟

ج

- در موارد مذكوره و غير آن مطلقاً حرام است.

س 1586

اشاره

- در مراسم تولد يا رحلت ائمه اطهار آيا زدن نى اشكال دارد يا نه؟

ج

- در موارد مذكوره و غير آن مطلقاً حرام است.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 130

عزادارى

روضه خوانى

س 1587
اشاره

- اين جانب به عنوان روضه خوان در مجالس مطالب و روايت ها را على الخصوص ذكر مصيبت اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام را بيشتر از كتاب طريق البكاء ايراد مى كنم كتاب مذكور تا چه حدّ معتبر و روايت هاى آن صحيح است؟

ج

- كتاب طريق البكاء مشتمل بر ضعاف است جهت ذكر مصائب اهل بيت عصمت عليهم السلام خوب است از كتب مرحوم محدث قمى مثل منتهى الآمال و نفس المهموم كه به فارسى هم ترجمه شده و مثل قمقام ذخّار و ابصار العين كه آن هم ترجمه شده استفاده شود. و اللَّه العالم

س 1588
اشاره

- به نظر حضرتعالى خواندن اشعار بى معنا و مفهوم توسط افرادى در مجالس عزادارى ائمة عليهم السلام چه حكمى دارد؟

ج

- در صورتى كه لغو و بى فايده باشد از آن اجتناب شود.

س 1589
اشاره

- روضه خوانى زنان در مجالس زنانه چگونه است؟

ج

- روضه خوانى زنان در مجالس زنانه در صورتى كه نامحرم صداى آنها را نشنود مانعى ندارد. و اللَّه العالم

لباس عزا

س 1590
اشاره

- پوشيدن لباس سياه رنگ در عزادارى ايام محرّم و صفر چگونه است (آيا كراهت دارد؟)

ج

- بعنوان عزا و اظهار حزن در مصيبت اهل بيت عليهم السلام رجحان دارد.

س 1591
اشاره

- در ايام محرم و صفر كه شخصى لباس مشكى پوشيده آيا اگر با همين لباس نماز بخواند و چون به منظور امام حسين (ع) پوشيده است بازهم براى نماز كراهت دارد؟

ج

- چون بعنوان اظهار حزن پوشيده و از اين جهت داراى رجحان است ممكن است در مورد سؤال كراهت آن مرتفع شود.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 131

س 1592
اشاره

- آيا به نظر جنابعالى پيراهن سفيد در ماه محرم پوشيدن مورد اشكال است؟

ج

- اگر به قصد اعراض از عزادارى سيّد الشهداء عليه السلام نباشد اشكال ندارد.

و اللَّه العالم

زنجيرزنى و سينه زنى

س 1593
اشاره

- نظر به اينكه روش جمعى از محبين و شيفتگان عزادارى حضرت ابا عبد اللَّه الحسين عليه السلام عزادارى بنحو سنتى اعم از سينه زدن و زنجير زدن بوده و مى باشد اخيراً بعضى در زدن زنجير شبهه كرده اند نظر حضرتعالى در اين باره چيست؟

ج

- ان للحسين عليه السلام حرارة مكنونة في قلوب المؤمنين لا تبرد أبداً سينه زنى و زنجير زنى در عزاى سيد مظلومان حضرت أبى عبد الله الحسين سيد الشهداء عليه السلام از شعائر مذهبى است و موجب احياء حقّ و زنده نگهداشتن مراسم عاشورا يعنى بهترين و والاترين جلوه جهاد فى سبيل اللَّه و فداكارى و جانبازى بندگان صالح خدا مخصوصاً حضرت امام حسين و اهل بيت بزرگوارش عليهم السلام و قيام آنان در برابر باطل بگونه اى كه ابعاد آن قيام الهى فوق حدّ تصور است مى باشد چنانچه عزادارى بصورت نوحه خوانى و گريه كردن و گرياندن بسيار مطلوب و مرغوب و موجب اجر و مورد تأكيد ائمه اهل بيت عليهم السلام است.

س 1594
اشاره

- اگر فردى طورى سينه يا زنجير بزند كه بدنش كبود يا قرمز بشود آيا بايد كفاره بدهد؟

ج

- اگر ضرر معتد به براى بدن نداشته باشد در عزاى حضرت سيد الشهداء عليه السلام مانعى ندارد.

س 1595
اشاره

- زدن زنجير بطورى كه پشت انسان سياه شود در عزادارى چگونه است، حمل عَلَم در دسته ها كه هم گران قيمت است و هم از نظر وزن سنگين

جامع الاحكام، ج 2، ص: 132

است چه صورت دارد؟

ج

- در مراسم عزادارى حضرت سيد الشهداء عليه السلام اشكال ندارد و حمل علم بعيد نيست از تعظيم شعائر محسوب شود و بى اشكال باشد.

س 1596
اشاره

- حكم جرح و سرخ شدن بدن در عزادارى براى حضرت سيّد الشهداء و معصومين (ع) چگونه است؟

ج

- سرخ شدن بدن و مجروح شدن آن در صورتى كه عرفاً قابل تحمل باشد اشكال ندارد.

س 1597
اشاره

- آيا سينه زدن عزاداران حسينى با سينه لخت جايز است؟

ج

- اگر در معرض ديد زنان نامحرم نباشد اشكال ندارد. و اللَّه العالم.

س 1598
اشاره

- همان طور كه مستحضريد در بعضي از دسته هاى عزادارى آقاى امام حسين عليه السّلام، گروهى از زنان پشت سر دسته در كوچه و خيابان حركت مى كنند نظر جنابعالى در مورد اين موضوع چيست؟

ج

- با توجّه باينكه وجوب مثل نماز جمعه از بانوان ساقط است و يكى از حكمتهاى آن حضور نيافتن در اين مجامع عمومى است اگر بانوان همراه دسته جات نباشند به سفارشات اسلامى نزديكتر است و اگر حضور آنها معرض مفسده و نظر اجانب باشد جايز نيست. و اللّه العالم

تعزيه

س 1599
اشاره

- به مناسبت ايام محرم و صفر و ايام وفات و شهادت ائمه اطهار عليهم السلام مراسم تعزيه برگزار مى شود و اين مراسم به نحوى است كه بعضى افراد نقش امام معصوم يا نقش شخصيتهايى برجسته مثل حضرت عباس عليه السلام را اجرا مى كنند و در بعض تعزيه ها كسانى كه اين نقشها را به عهده مى گيرند داراى اخلاق و سابقه درخشانى نيستند فقط به جهت اينكه خوب برنامه اجرا مى كنند آن نقش را بعهده مى گيرند، نظر مبارك را نسبت به اصل

جامع الاحكام، ج 2، ص: 133

موضوع و اينكه نقش امام معصوم را به نمايش مى گذارند بيان نمائيد؟

ج

- بطور كلى تعزيه خوانى چنانچه مشتمل بر محرمات نباشد اشكال ندارد. و درخشان بودن سابقه تعزيه خوان شرط نيست ولى اگر سوء سابقه خصوص سوء حال فعلى عرفاً توهين باشد نبايد آن اشخاص مجرى باشند و اصولًا مناسب اين است كه عزادارى حضرات ائمه طاهرين عليهم السلام به صورت مجلس روضه خوانى برگزار شود تا سخنرانان عالم و وعاظ و روضه خوانهاى متعهد ضمن ذكر مصائب آن بزرگواران با ذكر فضائل و مناقب و تاريخ زندگى ايشان و بيان احاديث و احكام و تبليغ معارف اسلام و دفع بدع و شبهات، مردم را آگاه و به مكتب اهل بيت عليهم السلام هدايت و ارشاد نمايند.

آلات لهو در عزادارى

س 1600
اشاره

- استفاده از وسائلى چون طبل، سنج، دوهل و بعضا نى، و دستگاههاى ديگر چه حكمى دارد؟

ج

- به مسأله 2833 توضيح المسائل مراجعه فرمائيد. و اللّه العالم

س 1601
اشاره

- استفاده از انواع علم ها؟ و چلچراغها در دسته هاى عزادارى چه حكمى دارد؟

ج

- في حدّ نفسه اشكال ندارد ولى در همه امور رعايت اعتدال و ميانه روى خوب است و بايد عمده نظر به حقايق قيام بزرگ حسينى عليه السّلام و گرفتن درس دين دارى و فداكارى براى دين و ثواب عزادارى و تعظيم شعائر باشد. و اللّه العالم

س 1602
اشاره

- نظر مبارك راجع به طبل و سنج جهت هماهنگ نمودن سينه و زنجير زدن در عزادارى ماه محرم چيست؟

ج

- مراسم عزادارى حضرت سيد الشهداء عليه السلام كه به صورت مجالس روضه و سخنرانى و حركت هيئتهاى عزا برگزار مى شود از شعائر بزرگ مذهب و موجب احياء آثار اهل بيت عليهم السلام و از علائم شعور دينى و تبلور احساسات مذهبى است بايد مظاهر آن مظاهر ايمانى بوده و هر چه از آلايش استعمال اين

جامع الاحكام، ج 2، ص: 134

وسائل و آلات منزه تر باشد و ساده و بى پيرايه تر برگزار شود شكوه معنوى آن برتر و جلوه هاى آموزنده آن بيشتر مى شود اين پيرايه ها و آلايش ها خصوصاً استفاده از آلات لهو كه شرعاً ممنوع است از حال عزا و سوگوارى و توجه به مفاهيم بلند و آموزنده اين مراسم مانع مى شود اميد است در برگزارى اين شعائر همگان موفق و مشمول عنايات خاصه حضرت بقية اللَّه ارواح العالمين له الفداء باشند.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 135

راديو و تلويزيون

جامع الاحكام، ج 2، ص: 137

راديو و تلويزيون

[أحكام راديو و تلويزيون

س 1603

اشاره

- نظر شما درباره برنامه هاى تلويزيون و راديو چيست؟

ج

- برنامه ها مختلف است بعضى از آنها اسلامى و بى اشكال است مثل برنامه هاى قرآنى و اذان و اخلاقيات و سخنرانيهاى مذهبى كه اشخاص شناخته شده و مورد اعتماد ايراد مى نمايند و خلاصه آنچه در چهارچوب تعاليم اسلام موجب تقويت وجدان دينى و معرفت و آگاهى افراد بجريانهاى سياسى و دامهاى ابليسى و انحرافى دشمنان اسلام باشد و سبب شناخت بيشتر انسان نسبت به دين و زندگى سالم و آزاد و ترقى دنيا و آخرت و اينگونه امور گردد و حس استقلال اسلامى و فروتن نبودن در برابر كفار و مستكبرين را تقويت نمايد چنان كه برنامه هاى خبرى و علمى آن نيز اشكال ندارد و كلا آنچه در مسير تربيت و توسعه بينش افراد باشد مفيد است لكن بايد از بخشهائى از آن كه متضمن غنا و ساز و آواز و استعمال آلات طرب و به اصطلاح موسيقى و لو سنتى باشد اجتناب نمود.

س 1601

اشاره

- نگاه كردن به فيلمها و صحنه هاى تلويزيون و ويدئو كه جز اتلاف

جامع الاحكام، ج 2، ص: 138

وقت فايده اى بر او نيست آيا جايز است يا داخل در «عمره في ما أفناه» مى گردد؟

ج

- اين فيلمها اگر قبيح و موجب فساد و اختلاف باشند مسلماً پخش آنها و نظر به آنها حرام است و بقيه هم اگر ضررى جز اتلاف وقت و عمر عزيز نداشته باشند براى اينكه شخص عاقل خود را به آن مشغول نكند و بيهوده عمر را تلف ننمايد و مداومت و استمرار و اعتياد به آن پيدا نكند براى لزوم اجتناب از آن كافى است و يكى از مواردى كه بر حسب بعض احاديث روز قيامت انسان به غبن خود آگاه ميشود از آن روز يوم التغابن ناميده شده همين ساعات عمر است كه مى بينيد بى حاصل از دستش رفته است و مصداق «ان الانسان لفي خسر» شده است.

س 1605

اشاره

- آهنگهايى كه از تلويزيون و راديو و پخش مى شود و همچنين فيلمهاى خارجى كه زنان با سرهاى باز و لباسهاى ناجور بازى مى كنند آيا تماشاى اين فيلمها اشكال دارد يا خير؟ و همچنين سرودهايى كه از تلويزيون و راديوپخش مى گردد؟

ج

- چون آهنگهاى مورد سؤال نوعاً لهو محسوب مى شود حرام است و همچنين نظر به فيلمهاى مذكور و سائر فيلمهاى مبتذل جايز نيست و سرودها اگر به الحان غنا خوانده شود نيز حرام است.

س 1606

اشاره

- گوش دادن به دكلمه زن كه از راديوى جمهورى اسلامى يا نوار مشابه آن پخش مى گردد چگونه است؟

ج

- اگر موجب تحريك و خلاف شرع نشود مانعى ندارد.

س 1607

اشاره

- نظر كردن خانمها به فيلمهاى ورزشى كه از سيماى جمهورى اسلامى ايران پخش مى شود بويژه در ورزش كشتى و شنا كه اكثر بدن مردان نمايان است چگونه است؟

ج

- جائز نيست.

س 1608

اشاره

- سرودها و موسيقى هائى كه از راديو و تلويزيون پخش مى شود با مجوز وزارت و ارشاد اسلامى و با نامعلوم بودن آلات لهوشان چه حكمى دارد؟

ج

- موسيقى مطلقاً حرام است و سرودها اگر غنا نباشد اشكال ندارد و مجوّز مذكور تأثيرى در ملاك حرمت ندارد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 139

س 1609

اشاره

- حكم سرودها و موسيقى هائى كه از راديو و تلويزيون پخش مى شود چيست؟ غناء مطربيّت شخصى است يا نوعى؟

ج

- در صورتى كه همراه موسيقى و يا مشتمل بر غناء باشد جائز نيست و مطربيّت نوعى است. و اللَّه العالم

س 1610

اشاره

- آيا خريدن تلويزيون براى استفاده در منزل مجاز است يا خير؟

ج

- اگر خريد تلويزيون براى استفاده از منافع حلال آن باشد مانعى ندارد ولى استفاده محرم از قبيل موسيقى و غنا از آن جايز نيست. و اللَّه العالم

فيلم و سينما

س 1611

اشاره

- آيا فعاليت در سينما و تلويزيون شرعاً مانعى ندارد؟

ج

- چنانچه عملى كه انجام مى دهد خلاف شرع نباشد مانعى ندارد. و اللّه العالم

س 1612

اشاره

- مردانى كه نقش زنان كفار را به نمايش ميگذارند ميتوانند لباس زنانه بپوشند؟

ج

- نميتوانند.

س 1613

اشاره

- نشان دادن چهره كامل پيامبر صلى الله عليه و آله و حضرت زهرا عليها السلام و ساير ائمه عليهم السلام در حالات زير چه حكمى دارد؟

الف: نشان دادن چهره كامل بدون هيچ گونه تغيير در چهره پردازى (چهره بازيگر بدون گريم كردن و تغيير در نقش ائمه)

ب: نشان دادن چهره كامل همراه با گريم، به گونه اى كه تماشاگر با كمى دقت مصنوعى بودن آن را بفهمد.

ج- استفاده از اشخاصى كه در تمام مدت بازيگرى خود فقط نقش ائمه عليهم السلام را بازى كنند.

د: استفاده از بازيگرانى كه فقط نقشهاى مثبت را بازى مى كنند.

ج

- نشان دادن چهره حضرت زهرا عليها السلام اهانت به آن حضرت است و بايد ترك شود و نشان دادن چهره حضرت رسول اكرم و ائمه طاهرين صلوات اللَّه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 140

عليهم اجمعين چون حاكى از چهره واقعى آن بزرگواران نيست و به اختلاف كسانى كه خود را شبيه ايشان مى نمايند چهره هاى گوناگون كه بسا برخى از آنها نامناسب است ارائه مى شود و اشخاصى كه در نقش شبيه آنها عمل مى كنند گاه در بين مردم اعتبار اخلاقى ندارند و حتى ممكن است اشخاصى باشند كه سوابق خوبى در جامعه ندارند و خلاصه به جهات متعدّد كه در اينجا مجال شرح آن نيست موجب اهانت و تحريف بعضى حقايق مى شود لذا مورد تجويز نيست. و اللَّه العالم.

س 1614

اشاره

- شرايط افرادى كه ميتوانند در نقش ائمة عليهم السلام ايفاء نقش نمايند چيست؟

ج

- بايد طورى باشد كه باعث توهين به آن بزرگواران نشود.

س 1615

اشاره

- كسانى كه نقش كفار را ايفاء ميكنند (با توجه به سؤال قبل) آيا بايد داراى همان شرايط باشند يا اينكه هر كسى بدون قيد و شرط ميتواند در نقش كفار باشد و لو از نظر اجتماعى وجيه نباشد؟

ج

- بملاحظه كفار شرط خاصى ندارد بايد مسلمان شرائط و تكاليف اسلامى را رعايت نمايد و مواظب باشد كه اين برنامه ها موجب ترويج فساد و اخلاق كفار در بين مسلمين نشود.

س 1616

اشاره

- بازى افراد در نمايشها و فيلمها در نقش زن و شوهر و خواهر و برادر و ديدن آنها را جايز مى دانيد يا خير؟

ج

- هرگاه اجنبى از يكديگر و غير محرم باشند جايز نيست و ديدن آنها بستگى بنحوه پوشش آنها دارد.

راديوهاى بيگانه

س 1617

اشاره

- به نظر حضرتعالى نشر اخبار مستمعه از راديوهاى خارجى كه بر ضد حكومت اسلامى تبليغ مى كنند در بين مردم عادى چه حكمى دارد؟

ج

- نشر اخبارى كه موجب ضعف نظام اسلامى مى باشد جائز نيست.

س 1618

اشاره

- اشخاصى هستند كه هرچه از راديوهاى بيگانه مى شنوند قبول

جامع الاحكام، ج 2، ص: 141

مى كنند و براى كسان ديگر هم نقل مى نمايند، لازمه پاسخگوئى به اين افراد گوش دادن به راديوهاى بيگانه است، آيا گوش دادن به منظور پاسخگوئى جائز است؟

ج

- بمنظور پاسخ گوئى و رفع اشتباه ديگران جايز است.

س 1619

اشاره

- استفاده مطالب تاريخى و سياسى از راديوهاى بيگانه جائز است يا خير؟ زيرا بعضاً دروغ يا تحريف شده مى باشد و گاهى همراه با آهنگ مى باشد.

ج

- در صورتى كه مشتمل بر آهنگ يا تبليغات سوء و منحرف باشد جائز نيست. و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 143

ورزش

جامع الاحكام، ج 2، ص: 145

ورزش

مسابقات ورزشى و تماشاى آن

س 1620

اشاره

- ورزش «فوتبال- واليبال» و غيره كه برد و باختى در ميان نيست صرف ورزش است چه حكمى دارد؟

ج

- صرف ورزش كه مشتمل بر فعل محرّم نباشد اشكال ندارد.

س 1621

اشاره

- در بسيارى از كشورها ورزش و بازى، از ارزش بيش از حد برخوردار مى باشد و در نتيجه جوانهاى ما هم براى درآمدى بيشتر و همچنين براى مقبوليت در جامعه مى خواهند فقط ورزشكار بشوند- آيا رفتن بچه هاى مسلمان به اماكنى براى گذراندن تمام وقت در لهو و لعب بنام ورزش به مصلحت اسلام و مسلمين مى باشد.

ج

- بديهى است مصلحت اسلام و مسلمين نيست و اشتغال به ورزش زايد بر آنچه براى سلامت جسم مفيد است لهو يا لغو است و بحكم «وَ الَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ» مؤمن از آن خوددارى مينمايد و بهر حال اينگونه اعمال با

جامع الاحكام، ج 2، ص: 146

توجه بتعاليم اسلامى و تربيتى كه منظور اين دين حنيف است اگر حرام نباشد قطعاً مذموم و مكروه است.

س 1622

اشاره

- تماشاى برنامه هاى ورزشى كه از تلويزيون پخش مى شود با توجه به لباسى كه بازيكنان پوشيده اند (قسمت هائى از اندام پوشيده نيست) براى خانمى كه به سن تكليف رسيده چه حكمى دارد؟

ج

- چون اين گونه برنامه ها معرض تهييج و مظفر ريبه و التذاذ است، تماشاى آن براى خانمها محل اشكال است خداوند تعالى همه را از شرور و فتن و مصائد و مكاره شيطان حفظ فرمايد. و اللّه العالم

س 1623

اشاره

- بفرماييد براى ورزشكار مسلمان و متعهد چگونه لباسى مناسب است؟

ج

- مناسب با ادب و شرف و حيا و وقار مسلمان در لباس ورزشى اين است كه بطورى كه معمول شده كوتاه نباشد و علاوه بر قسمتهاى بالاى بدن بين ناف و زانو را هم بپوشاند. (ما بين السرة و الركبة عورة)

س 1624

اشاره

- تبليغات بيش از حد، بسيارى از جمله دختران را به سوى فوتبال و جمع آورى عكسهاى فوتباليستها و نصب آنها در منازل كشانده و اثرات نامطلوبى را از نظر تحصيلى و الگودهى داشته و در برخى موارد موجب بروز برخى منكرات در جامعه گرديده است ارشاد حضرتعالى در اين زمينه چيست؟

و نگاه كردن زنان به صحنه هاى ورزشى مانند شنا و كشتى و ... چه مى باشد؟

ج

- متأسفانه نسبت به اين امور بيش از حد تشويق و ترغيب مى شود و عواقب سوء و آثار منفى بسيار دارد از جمله اثرات نامطلوبى كه در سؤال ذكر كرده ايد و آثار نامطلوب ديگر و فعلًا بصورت سرمايه پرسودى براى عده اى شده است. و نگاه كردن زنان هم به اين گونه صحنه ها با توجه به عوارض قطعيه نامناسبى كه دارد جايز نيست و خانواده هاى متدين از آن خوددارى مى كنند و اگر وضع، بشكل كنونى پيش برود شايد در مدتى نه چندان دور، ورزش بانوان هم به صورت غير مشروع و مفسد اخلاق جامعه امرى عادى و متعارف شود و هيچ كس هم اعتراض نكند خداوند همه را از شرور و فتن آخر الزمان محفوظ فرمايد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 147

س 1625

اشاره

- در مسابقه اى كه شرطبندى جايز است (مثلًا تيراندازى) مبلغ شرط براى بازنده سنگين است و او را دچار مشكل مى كند آيا عمل به شرط لازم است؟

ج

- در موردى كه عقد سبق و رمايه داراى شرائط صحت باشد وفا بشرط لازم است.

س 1626

اشاره

- در مسابقاتى كه امروزه كاربرد نظامى دارند، از قبيل موتور سوارى در صحرا آيا شرط برد و باخت جايز است؟

ج

- جواز آن محلّ تأمّل است ولى حكومت مى تواند براى برنده اين مسابقات جوائزى قرار دهد.

س 1627

اشاره

- خريدوفروش عكسهاى ورزشى چه حكمى دارد ضمناً برخى از اين عكسها رنگى و با شورت مى باشند راهنمايى لازم را مبذول فرمائيد و آيا سود حاصله از ورزش حلال است؟

ج

- خريد و فروش آن عكسها اگر موجب ترويج فساد و انحراف اخلاق نگردد حرام نيست ولى براى افرادى كه نگاه كردن به آنها موجب تحريك مى شود نگاه كردن جايز نيست اما سزاوار است مؤمنين از ترويج و نشر اينگونه عكسها كه موجب سرگرمى جوانان مسلمان به مسائل كم ارزش و دورى آنها از اهداف مقدس اسلامى و رشد و پيشرفت جامعه اسلامى مى گردد خوددارى نمايند. و اللّه العالم

س 1628

اشاره

- در بعضى مسابقات مخارج تهيه وسايل بازى از قبيل توپ و جايزه از بازيكنان دريافت مى شود. دريافت مخارج جايزه از بازيكنان توسط برگزار كنندگان مسابقات چه حكمى دارد؟

ج

- در صورتى كه فقط بازى كنندگان مخارج اعطاء جوايز را خودشان مى دهند صورت قمار و برد و باخت دارد و حرام است.

س 1629

اشاره

- در شهرى يكى از ورزشهاى جايز، معمولًا با شرط برد و باخت انجام مى شود (يعنى به صورت حرام) انجام اين بازى در آن شهر و شهرهاى

جامع الاحكام، ج 2، ص: 148

ديگر بدون اين شرط چه حكمى دارد؟

ج

- اگر انجام آن بدون برد و باخت حلال باشد اشكال ندارد.

س 1630

اشاره

- در شهرى يك بازى را بازيكنان معمولًا مقارن با يك كار حرام مى نمايند. اين بازى در آن شهر چه حكمى دارد؟

ج

- اگر عملى حلال باشد مقارن واقع شدن آن با عمل حرام در صورتى كه بهم مربوط نباشند و عمل حلال مقدمه يا ملازم عمل حرام نباشد اشكال ندارد.

س 1631

اشاره

- در بعضى مسابقات، تماشاگران بر روى برد و باخت بازيكنان شرطبندى مى كنند اين عمل چه حكمى دارد؟

ج

- جايز نيست.

س 1632

اشاره

- بر فرض مذكور در سؤال قبل آيا بازيكنان در صورت اطلاع لازم است بازى خود را ترك كنند؟

ج

- بر آنها ترك بازى در صورتى كه حلال باشد واجب نيست.

س 1633

اشاره

- بازى دو نفر نامحرم چه حكمى دارد؟

ج

- چون در بيشتر موارد معرض ريبه و فساد است حرام است و بطور كلّى مسلمان متّقى و متعهّد مطلقاً اختلاط با نامحرم پرهيز مى نمايد.

س 1634

اشاره

- مسابقه دو نفر نامحرم: در يك ورزش كه حركات تند ندارد، طرفين تماس با هم ندارند و نگاه لذت نمى كنند، مثلًا مسابقه تيراندازى چه حكمى دارد؟

ج

- همان طور كه گفته شد اگر مورد حلال براى اين اعمال فرض شود اين برنامه ها با سنن و آداب اسلامى در ارتباط مردان با زنان سازگار نيست و غالباً انگيزه آن شكستن سنن اسلامى و افكار شيطانى است و در جامعه اسلامى اين برنامه ها زمينه وقوع ندارد.

س 1635

اشاره

- شركت در مسابقاتى كه حريف در آن از كشور دشمن مسلمين

جامع الاحكام، ج 2، ص: 149

مى باشد و انجام مسابقه به منزله رسميت دادن به آن كشور است، چه حكمى دارد؟

ج

- اگر مسلمانان بطور متعارف رسميت آن كشور را نپذيرفته باشند يا اصلًا آن را غاصب و غير قانونى بدانند مسابقه با آن حريف جائز نيست.

س 1636

اشاره

- مسابقات علمى نظامى با شرط برد و باخت چه حكمى دارد؟

ج

- اگر جايزه را حكومت يا شخص ثالثى بدهد كه بين بازيكنان برد و باخت نباشد بى اشكال است.

س 1637

اشاره

- جوائز مسابقه ورزشى يا در مسابقات علمى راديوئى يا تلويزيون و يا جوائز قرض الحسنه بانكى و همچنين جوائزى كه معمول است بصورت كتبى و تعيين جوائز توسط قرعه به كسانى كه جواب درست داده اند، اعطا مى شود.

واصل عمل چه حكمى دارد؟

ج

- موارد مختلف است اگر شركت كنندگان پول جمع مى كنند و مقدارى از آن را بعنوان جائزه به بعضى مى دهند اشكال دارد.

بكس

س 1638

اشاره

- بكس (مشت زنى) حرفه اى و آماتورى چه حكمى دارد؟

ج

- با اينكه معرض خطر و ضرر براى طرفين است جايز نيست.

س 1639

اشاره

- در بعضى از ورزشها استفاده از ضربه گيرها از نظر قوانين ورزشى الزامى است. تخلف از اين قوانين، كه احتمالًا موجب خطر شوند، چه حكمى دارند؟

ج

- اگر تخلف و عدم استفاده از ضربه گيرها معرض خطر باشد جايز نيست.

س 1640

اشاره

- حكم مسابقه بوكس و شمشير بازى چون غالباً به زخمى شدن و صدمه زدن به طرف منجر ميشود چيست؟

ج

- بكس جائز نيست و در صورت سياه شدن و يا كبود و يا سرخ شدن و يا

جامع الاحكام، ج 2، ص: 150

مجروح شدن عضو، ديه دارد كه در توضيح المسائل مقدار هر يك ذكر شده است و شمشير بازى اگر موجب صدمات بدنى باشد همين حكم را دارد.

احكام ورزشهاى خطرناك

س 1641

اشاره

- در شمشير بازى يا بوكس اگر يكى از طرفين مسابقه كشته شود ضامن كيست؟

ج

- بحسب موارد قتل عمد و شبه عمد و خطا، حكم قتل فرق دارد پس اگر عمدى بوده مباشر قتل، قصاص مى شود و اگر شبه عمد بوده بايد ديه بدهد و اگر خطا بوده ديه بر عاقله است.

س 1642

اشاره

- بعضى مربيان، حركات ورزشى را دقيق نمى آموزند و اين باعث ناراحتى هايى در مفصل و اندام ورزشكار مى شود آيا مربى ضامن است؟

ج

- كسى كه به فنّ و عملى جاهل است جائز نيست بعنوان معلّم و مربّى آن فنّ مردم را اغفال كند و اگر كسى را مغرور به انجام عملى نمايد كه موجب زيان و ضرر شود طبق ضوابط شرعى ضامن است و بايد از او جلوگيرى شود.

س 1643

اشاره

- يك مربى ورزشى بدون رضايت والدين كودكى نابالغ را به كلاس راه مى دهد كودك بدون تقصير مربى در اثر سانحه ورزشى مجروح مى گردد آيا مربّى ضامن است؟

ج

- بدون اذن پدر نبايد او را بپذيرد و اگر بسبب شركت او در ورزش صدمه اى بر او وارد شود كه عرفاً بعنوان سبب اقوى از مباشر به مربّى ورزشى نسبت داده شود مربّى ضامن ميشود، ولى اگر شخص ديگرى مباشرت در ايراد جرح داشته مباشر ضامن است.

س 1644

اشاره

- در فرض سؤال قبل اگر كودك كشته شود، آيا مربّى ضامن است؟

ج

- دائر مدار منتسب شدن قتل بمربّى است ولى اگر شخص ديگرى او را كشته باشد همان شخص قاتل مسئول است.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 151

مسائل مربوط به ورزش

س 1645

اشاره

- در بعضى از سبكهاى ورزشى، استاد ضمن آموزش فنون رزمى مطالبى را از عقايد غير اسلامى، معمولًا به طور مرموز در پوشش آيات و روايت القاء مى نمايد. شركت در كلاسهاى اين اساتيد چه حكمى دارد؟

ج

- حرام است.

س 1646

اشاره

- بر فرض سؤال قبل، اساتيدى فقط فنون ورزشى اين سبكها را آموزش مى دهند و از آموزش عقايد خوددارى مى كنند. شركت در كلاسهاى اين اساتيد چه حكمى دارد؟

ج

- اشكال ندارد.

س 1647

اشاره

- چه نوع ورزشهايى براى جوانان مسلمان مناسب است؟

ج

- هر ورزش مشروعى كه براى پرورش و تربيت قواى جسمانى و همچنين براى آمادگى نظامى و رزمى جوانان براى مقابله نظامى با دشمنان اسلام مفيد باشد مطلوب و بلكه در بعض موارد تا حدودى لازم است.

س 1648

اشاره

- افراط در ورزش بطورى كه مسائل جدّى زندگى را تحت الشعاع قرار دهد چه حكمى دارد؟

ج

- بصورتهائى كه رايج است و از حدود نظر به فوائد تربيت بدنى آن بيرون است رجحان ندارد و اگر مستلزم ترك كار و تحصيل معاش واجب و اختلال امور زندگى يا اخلاقى شود جايز نيست.

س 1649

اشاره

- افراط يا عدم يادگيرى درست بعضى حركات ورزش باعث ناراحتيهاى مفصلى يا عضلانى مى گردد بخصوص در ورزشهاى رزمى؛ حكم در افراط يا عدم توجه به تذكرات استاد چيست؟

ج

- در ورزشهاى رزمى بايد بتذكرات استاد توجه شود و در هر موردى كه عدم توجه به تذكّرات استاد باعث ضرر و نقص در بدن بشود عدم توجّه حرام است.

س 1650

اشاره

- بعضى جوانان مسلمان به ورزش كم توجهى دارند و تقويت عضلات خود را در دوران جوانى منظور نمى دارند ورزش براى جوانان چه حكمى دارد؟

ج

- اينگونه اشخاص كار مفيدى را ترك كرده اند.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 153

فعاليت اجتماعى بانوان

جامع الاحكام، ج 2، ص: 155

فعاليت اجتماعى بانوان

ورزش بانوان

س 1651

اشاره

- مستدعى است نظر مبارك خويش را در مورد ورزشهاى بانوان از قبيل- دوچرخه سوارى اسب سوارى، قايقرانى و دو ميدانى در اماكن و معابر عمومى بيان فرماييد. در ضمن بفرماييد تماشاى اين نوع برنامه ها از تلويزيون چه حكمى دارد؟

ج

- اجراء اين گونه برنامه هاى خلاف عفّت و غيرت و سنن و تعاليم اسلامى باسم ورزش در اماكن و معابر عمومى علاوه بر آنكه نمايش و جلوه دادن مفاتن بدن بانوان بمردان اجنبى است مستلزم ترويج فحشاء و منكرات و مفاسد عظيمه است و تماشاى اين برنامه ها و تشويق و ترغيب به آنها حرام است خداوند متعال جامعه اسلامى ما را كه در عصر حاضر پرچم اسلام و حاكميت احكام اسلام را در دنيا به اهتزاز درآورده و مسلمانان را سربلند و عزيز قرار داده از اينگونه خطرات كه موجب تشويش اذهان و خدشه دار شدن شخصيت اسلامى ما است حفظ فرمايد.

س 1652

اشاره

- حضور بانوان در ميادين ورزشى مردان، وقتى كه مردان با شورت و زيرپوش يا فقط با شورت بازى مى كنند، چه حكمى دارد؟

ج

- نگاه كردن به بدن اجنبى يا اجنبيه حرام است.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 156

س 1653

اشاره

- حضور بانوان در ميادين ورزشى مردان، وقتى كه مردان لباس كامل به تن دارند مثلًا (ورزشهاى رزمى) چه حكمى دارد؟

ج

- جواز آن مورد تأمّل است.

س 1654

اشاره

- حضور مردان در ميادين ورزشى زنان چه حكمى دارد؟

ج

- اگر مستلزم نظر ببدن آنها باشد بى شبهه حرام است و بدون آن اگر مستوره هم باشند چون مستلزم نظر به مفاتن بدن كه از زير لباس ظاهر است ميباشد و معرض ريبه و فتنه و التذاذ است جايز نيست اصولًا اين برنامه ها با مجموعه تعاليم اسلام در مورد روابط مردان با بانوان سازگار نيست و مرد مسلمان غيرتمند و هم چنين زن عفيفه مسلمان كه به آداب اسلامى و در مجتمع اسلامى تربيت شده باشد وارد در اين رشته برنامه هاى مفسده انگيز و خلاف عفت و غيرت اسلامى نخواهد شد نعوذ باللَّه من شرور انفسنا.

س 1655

اشاره

- تماشاى مسابقات ورزشى مردان از تلويزيون، وقتى كه مردان شورت و زيرپوش يا فقط شورت بتن دارند، چه حكمى دارد؟

ج

- براى مردها اشكال ندارد.

شركت در كلاسهاى مختلط

س 1656

اشاره

- هم اكنون در كليه واحدهاى دانشگاههاى آزاد اسلامى در كل كشور كلاسهاى خانمها و آقايان جدا هستند نظر حضرتعالى چيست؟

ج

- البته جدا كردن كلاسهاى دختران و پسران كار لازمى است چون معلوم است كه كلاسهاى مختلط مفسده زياد دارد بطور كلى ورود زن در صحنه اجتماع و دوشادوش مردان و به طور مختلط با آنها در همه امور، شركت كردن، مفاسد بسيار دارد كه مجال شرحش نيست و بلكه از كثرت وضوح، نياز بشرح ندارد گذشته از اينكه بموازات آن، لطمه هاى فراوان به خانواده و تربيت اطفال و امور منزل وارد مى شود خداوند متعال جامعه مسلمانان را از فتنه ها و مفاسدى كه بيشترش در اثر غرب گرائى و تقليد از كفار و اعمال و رفتار آنها است حفظ فرمايد و عفاف و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 157

حجاب و شخصيت ارزشمند اسلامى بانوان مسلمان را در حصن حصين ايمان و تعهد خودشان از هر گزند و خطرى مصون بدارد و مردها را نيز در اظهار غيرت و شجاعت و صراحت بيان توفيق عطا فرمايد.

س 1657

اشاره

- من دخترى هستم دبيرستانى با اينكه مدرسه مان دخترانه است ولى تمام معلمهايمان مرد هستند و نيمى از معلّمها مجرد مى باشند معلّمها در سر كلاس در حالى تدريس مى كنند كه با نگاه كردن توأم است و خود معلّمها به هيچ وجه راضى نيستند تدريسشان با نگاه نكردن توأم باشد و ما مطمئنيم كه حد اقل براى يك معلّم شده با قصد لذّت نگاه مى كند و در اين موقعيّت ما اگر با پوشيه سر كلاس بياييم اكثر اهالى روستا و خود معلّمها استهزاء و مسخره مان مى كنند و يا اكثر دخترها راضى و حاضر به زدن پوشيه نيستند اكنون نظر خود را در مورد مدرسه رفتن ما مرقوم فرماييد كه ما تكليف خود را بدانيم.

ج

- با اهتمامى كه وزارت آموزش و پرورش در رعايت جهات مذهبى ابراز ميدارد با اينكه براى اسلامى شدن آموزشگاهها تأكيدات زياد شده است مسئولين آموزش و پرورش منطقه موظفند ترتيبى بدهند كه وضع اسلامى در كلاس بر قرار شود و الّا اگر كلاس بوضعى باشد كه در سؤال مرقوم شده است حضور در آن جايز نيست.

س 1658

اشاره

- حكم شركت جستن در كلاسهاى مختلط از پسر و دختر دانشگاهها چيست؟

ج

- تحصيل علوم نافعه فى نفسه راجح است ولى در خصوص مورد سؤال حكم بر حسب موارد اشخاص مختلف است.

س 1659

اشاره

- در كلاس هاى ما دخترها يك طرف و پسرها يك طرف هستند.

گاهى اوقات شده است كه من تنها داخل كلاس شده ام و از پسرها كسى نبوده و يك يا چند دختر همكلاسى ما فقط در كلاسند. با توجه به اينكه وظيفه من سلام كردن است آيا به آنها كه دختر هستند سلام بكنم يا خير؟ گرچه اگر سلام نكنم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 158

مرا امُّل حساب مى كنند و اگر سلام كنيم ممكن است سوء برداشت هايى شود.

ج

- در مواقعى كه پسرها نيستند و فقط دخترها هستند حتى المقدور وارد كلاس نشويد تا هيچ گونه اتهّام و يا سوء برداشتى نشود. و اللَّه العالم

س 1660

اشاره

- در محيطهاى دانشگاهى فرانسه هنگام بر خورد با اساتيد زن يا دانشجويان دختر ناگزير به مصافحه هستيم و الّا حمل بر اسائه ادب دانشجويان مسلمان مى شود. مصافحه (دست دادن) با زنان غير مسلمان در اين بلاد چه حكمى دارد.

ج

- مصافحه با اجنبيه بدون حايل (مثل دستكش) جايز نيست بايد عذر شرعى خود را براى آنها بيان كنيد تا بفهمند كه غرض خلاف ادب نيست بلكه بر اساس ادب و احترام به شخصيت اسلامى زن است اگر همه مسلمانانى كه با بيگانگان در ارتباطند اين جهت را رعايت كنند آنها اين عمل را كه يك ادب اسلامى است مثل سائر مميّزات و مشخصات مسلمان مانند نخوردن گوشت خوك و نياشاميدن شراب خواهند شناخت و اين سوء تفاهم مرتفع ميشود.

س 1661

اشاره

- ارتباط و دوستى بين دختر و پسر تا چه حدّ از نظر شرعى صحيح است؟ آيا ارتباط تلفنى جايز است؟

ج

- ارتباط برقرار كردن بين دو نامحرم با تلفن و غيره به هيچ نحوش صحيح نيست و معرض فتنه و فساد است. و اللَّه العالم

مشاغل اجتماعى بانوان

س 1662

اشاره

- وضعيت حقوق زن كه در ارتباط با كار (شغلش) دريافت مى كنند در رابطه با شوهر چه وضعيتى دارد؟

ج

- حقوقى كه زن دريافت مى نمايد ملك خود اوست و به شوهر تعلّق ندارد.

س 1663

اشاره

- اين جانب معلمى هستم كه در يكى از مناطق محروم استان همدان مشغول تدريس هستم و نيز دانشجوى رشته مديريت دولتى دانشگاه پيام نور مى باشم و نيز در مدارس مختلط تدريس مى كنم و دانشگاه هم به صورت مختلط

جامع الاحكام، ج 2، ص: 159

است البته با رعايت حجاب اسلامى طبق مسأله شماره 2876 رساله عمليه جنابعالى اين كار را جايز ندانسته است. مى خواستم بدانم كه آيا اين مسأله مربوط به زمان سابق و زمانهايى است كه شئونات اسلامى رعايت نمى شود يا هم اكنون را هم در بر مى گيرد.

ج

- همانطورى كه در مسأله 2876 توضيح المسائل ذكر شده چنانچه سنن اسلامى در ارتباط با بانوان و مردان رعايت نشود و در مدارس و مراكز تعليم و تربيت كارهاى حرام مثل خواندن غنا و نواختن آلات موسيقى و ملاحى و مناهى به فرزندان مردم تعليم كنند حكمش مثل زمان سابق است و فرقى با اين زمان ندارد ولى البته انتظار در عصر حاضر كه انقلاب اسلامى مسلمانان فداكار براى نوسازى جامعه بر اساس معيارهاى مقدس و الهى اسلامى به لطف خدا پيروز شد اين ستكه همه مراكز مخصوصاً مراكز تعليم و تربيت و مدارس و دانشگاه ها با مراعات تعاليم نجات بخش اسلام بهترين جلوه هاى قداست را همگام با كسب موفقيّتهاى بزرگ علمى و تحصيلى داشته باشند.

س 1664

اشاره

- كار كردن زنان و مردان در ادارات در يك اطاق چگونه مى باشد؟

ج

- اگر نظر و لمس و يا امور ديگرى مثل خلوت مرد نامحرم با زن نامحرم كه شرعاً حرام است واقع نشود و موجب فساد اخلاق نباشد فى حدّ نفسه اشكال ندارد و لكن نوعاً خالى از فساد نيست.

س 1665

اشاره

- خانمى است كه با رضايت شوهرش براى تدريس در آموزش و پرورش مى رود، ولى بعداً شوهرش ضرر آن را بيش از منفعتش مى بيند و از رفتن ايشان ممانعت بعمل مى آورد، آيا ادامه تدريس ايشان منوط به اجازه شوهرش است يا اينكه چون در ابتداء شوهر راضى بوده است اكنون نمى تواند جلوگيرى كند؟

ج

- ظاهر اين ستكه جواز ادامه شغل همسر دائر مدار بقاء اذن شوهر است بلى اگر زن با اذن شوهر طبق ضوابط شرعى اجير شده باشد عدول شوهر از اذن موجب فسخ اجاره نميشود. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 160

س 1666

اشاره

- رانندگى بانوان با حجاب اسلامى چه صورتى دارد؟

ج

- رانندگى بانوان فى حد نفسه جايز است ولى در معابر و خيابانها كه غالباً مستلزم برخورد با مردها است اگر هم مستلزم فعل حرامى نشود بدون ضرورت و ناچارى ترك آن اولى و با عفت اسلامى زن موافقتر است.

س 1667

اشاره

- اسلام به دختران و زنان ماندن در خانه و كارهاى مربوط به آن را انجام دادن توصيه مى كند، يا تحصيل در مدارس و دانشگاهها؟

ج

- در اين مسأله حكم دختران با بانوان شوهردار تاحدى تفاوت دارد بطور كلى در خانه ماندن زن اگر ضرورتهاى شرعى يا جهات مرجحه مهمتر در بين نباشد اولى و ارجح است و حتى براى مخدرات شرعاً امتيازى هست كه براى بانوانى كه عادت به بيرون رفتن دارند نيست مثل اينكه قاضى دادگاه بخواهش مدّعى نميتواند خانم مخدّره را به دادگاه احضار نمايد بلكه بايد خودش يا شخصى را براى سؤال نزد او بفرستد مع ذلك تحصيل در مدارس بمقدارى كه عرفاً ضرورت دارد يا براى مشاغل يا مصالحى كه موجب بى نيازى بانوان از مراجعه به مرد اجنبى ميشود مثل رشته هاى مختلف پزشكى در صورتى كه تحصيل با مراعات تكاليف شرعى انجام شود مستحسن و در بعض موارد واجب كفائى است. اما ادامه تحصيل براى بانوان شوهردار بايد با موافقت شوهر باشد راجع به خانه دارى هم معلوم باشد كه بر خانمها خدمت در خانه واجب نيست ولى خانه دارى و همكارى با شوهر و اداره خانه فضيلت و ثواب بسيار دارد و از اعمال صالحه مهمّه بانوان است. و اللَّه العالم.

صداى زن

س 1668

اشاره

- در مجالسى كه بين اقوام و اقارب بعنوان شب نشينى، ميهمانى و غيره تشكيل مى شود غالباً زنان آنها هم حضور دارند، تكلم كردن زنها در اينگونه مجالس چه صورت دارد، درحالى كه مردان صداى آنها را استماع كرده و آنها را مى شناسند؟

ج

- اگر معرض تلذّذ و ريبه شنوندگان نامحرم نباشد اشكال ندارد. و اللَّه العالم

س 1669

اشاره

- صحبت با همراه خود در معابر (مسيرهاى رفت و آمد مثلًا خانه تا

جامع الاحكام، ج 2، ص: 161

مدرسه) در صورتى كه نامحرم صداى ما را بشنود آيا از لحاظ شرعى اشكال دارد؟

ج

- صحبت به نحو متعارف اشكال ندارد ولى اگر طورى صحبت كنيد كه نحوه صحبت نظر شنونده نامحرم را جلب مى كند جايز نيست. و اللَّه العالم

س 1670

اشاره

- گاهى اوقات مشاهده ميشود زنان شاعره با حضور در برنامه هاى شب شعر، به قرائت سروده هاى خود كه معمولًا با احساسات شاعرانه و تغيير صداها و حركتهاى موزون دستها كه مستلزم جلب توجه به متن شعر است همراه ميباشد مى پردازد ... و برخى موارد در كنفرانسها و سمينارها از سخنرانان زن استفاده ميشود كه هيچ اجبارى به حضور آن سخنران خاص جلسه نيست و ميتوان از خطباى مرد ديگر استفاده نمود نظر حضرتعالى در اين خصوص چيست؟

ج

- قال الله تعالى فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ برنامه هاى مرقوم چون غالبا ساده و بى پيرايه انجام نمى شود و از تهييج و تحريك افرادى كه به فرمايش قرآن در دل بيمارى دارند مصون نيست و متضمن اختلاط زن و مرد و مفاسد بسيار است، مجاز نيست و گرايش به تشكيل اين مجالس از وسوسه هاى شيطانى و تسويلات نفس اماره است.

س 1671

اشاره

- گوش دادن به صداى زن نامحرم در موارد زير چه حكمى دارد؟

الف) گفتگوى معمولى ب) خنده و گريه ج) آوازخوانى د) قرآن خوانى.

ج

- در آوازه خوانى جائز نيست ولى در موارد ديگرى كه در سؤال ذكر شده چنانچه معرض تلذّذ و فتنه نباشد مانعى ندارد.

س 1672

اشاره

- آيا در صورتى كه امام مرد و مأمومين زن باشند وجود مكبّر زن اشكال دارد؟

ج

- محل اشكال است.

س 1673

اشاره

- اگر كسى از راه تلفن مزاحم شود و با او دوست و با او حرف بزند از نظر اسلام اشكال دارد؟

ج

- صحبت زن با اجنبى اگر با ريبه و لذت باشد حرام است.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 162

س 1674

اشاره

- استماع صداى زن در موارد ذيل چه حكمى دارد؟

الف) قرآن ب) سرود ج) همخوانى

ج

- در هر موردى كه معرضيت براى انگيزش شهوت و تحريك اجنبى داشته باشد جايز نيست و غالباً معرضيّت دارد.

س 1675

اشاره

- قرآن خواندن يا سرود و دكلمه خواندن دختران دانش آموز در حضور معلمان مرد چه حكمى دارد؟

ج

- دختران و بانوان از خواندن سرود بصورت دسته جمعى خوددارى نمايند. و اللَّه العالم

س 1676

اشاره

- شنيدن صوت ... قرآن زن براى مرد (به صرف استماع كلام خدا) چطور است؟ تواشيح و همخوانى چطور؟

ج

- اگر غناء نباشد و التذاذ و ريبه نيز در بين نباشد اشكال ندارد.

س 1677

اشاره

- دخترى هستم 15 ساله هشت ماه است كه خداوند سعادت حفظ 176 آيه از سوره مباركه بقره را به روش ترتيل حفظ هستم. در مهد قرآن شهرستان ما كه چند شاخه هم شده است (در زمان و مكانهاى مختلف براى دخترها و پسرها) هرچند وقت يك بار آقايانى از استان جهت سنجش وضع كلاسها به مهد آمده و از ما پرسشهايى مى كنند. از نظر شما خواندن قرآن من براى اين افراد كه مسلماً نامحرم هستند اشكال دارد يا خير؟

ج

- اقدام شما به حفظ و تلاوت قرآن و ان شاء اللَّه تقيد به ساير امور مذهبى قابل تقدير است و من جهت موفقيت امثال شما دعا مى كنم و اما نسبت به قرآن خواندن زن با صداى بلند كه مرد نامحرم آن را مى شنود در صورتى كه معرض ريبه و تلذذ باشد اشكال دارد. و اللَّه العالم

س 1678

اشاره

- خواندن قرآن توسط زن نزد مردان چه حكمى دارد؟

ج

- اگر معرض التذاذ مرد اجنبى باشد جائز نيست «و لا تخضعن بالقول فيطمع الذي في قلبه مرض» بطور كلى اجراء اين برنامه ها از سوى زنها با حضور مردها غالباً خالى از رجحان و در بعض موارد معرض ريبه و تهييج و حرام

جامع الاحكام، ج 2، ص: 163

است بر حسب بعض روايات جز در موارد ضرورت يا براى حوائج متعارف توصيه شده است كه زن در حضور مرد اجنبى سكوت نمايد.

س 1679

اشاره

- آواز دسته جمعى زنان چه حكمى دارد؟

ج

- براى خودشان و براى محارمشان اگر غنا نباشد اشكال ندارد.

س 1680

اشاره

- خوانندگى زن براى زنان چه حكمى دارد؟

ج

- اگر غنا نباشد و همراه با استفاده از آلات لهو نباشد اشكال ندارد.

س 1681

اشاره

- خوانندگى زن اگر بصورت محزون باشد، در نزد مردان چه حكمى دارد؟

ج

- براى غير شوهر به هر نوعى كه معرض ريبه و التذاذ و تهييج شهوت باشد جائز نيست.

آرايش بانوان

س 1682

اشاره

- آرايش كردن خانمها در بيرون از خانه و يا آنهايى كه مشغول كار و يا درس هستند چه حكمى دارد؟

ج

- اگر در معرض ديد نامحرم است بايد خود را بپوشاند.

س 1683

اشاره

- آرايش ابرو براى خانم چه حكمى دارد؟ آيا زينت شمرده مى شود كه در اين صورت پوشانيدن آن از نامحرم لازم باشد؟

ج

- بلى زينت است بايد از نامحرم، مستور شود.

س 1684

اشاره

- در داخل شهرها، آرايشگاههاى زنانه اى هستند كه انواع و اقسام آرايشها را انجام مى دهند و حتى بسيارى از خانم هاى بد حجاب در آن آرايشگاهها مى روند و آرايش مى كنند؛ با علم به اين مسأله كه هيچ آرايشگاه زنانه اى نيست كه با آرايش در آن برخى زنان خود را براى مردان بيگانه به معرض نمايش نگذارند آيا مى شود مردى همسرش را جهت آرايش و پوشيدن لباس عروس به آرايشگاه بفرستد يا خير؟

ج

- صرف آرايش افراد بد حجاب در آرايشگاه زنانه موجب اشكال براى

جامع الاحكام، ج 2، ص: 164

آرايش ديگران نمى شود.

س 1685

اشاره

- رنگ زدن ناخن ها با رنگ هاى مصنوعى (مانند لاك) در غير مواقع غسل و وضوء به عنوان زينت چگونه است؟

جامع الاحكام ؛ ج 2 ؛ ص164

ج

- مانعى ندارد. و اللَّه العالم

پوشش و حجاب بانوان

س 1686

اشاره

- آيا پوشانيدن كف و روى پا از نامحرم براى زن لازم است؟

ج

- بنابر احتياط لازم است.

س 1687

اشاره

- دست دادن زن با مرد نامحرم از زير چادر چه حكمى دارد؟

ج

- در صورتى كه معرض فساد نباشد و همراه با فشردن نباشد اشكال ندارد ولى خلاف رسوم اسلامى و معمول بين مسلمين است شخص متدين باتقوا از آن اجتناب ميكند، از پيامبر اكرم- صلى الله عليه و آله- روايت شده كه فرمودند: «نحن معاشر الانبياء لا نصافح النساء».

س 1688

اشاره

- آيا زن مى تواند لباس يا كفش مرد را به مدّت كوتاهى بپوشد و بالعكس؟

ج

- قدر متيقّن از حرمت اين ستكه مرد پوشش مختص به زنها و زن پوشش مختص بمردها را لباس خود قرار دهد، بنابراين پوشيدن موقت در منزل و امثال آن اشكال ندارد.

س 1689

اشاره

- بلند گذاشتن ناخن دست ها براى خانم ها با ملاحظه رعايت نظافت آنها چه صورتى دارد؟

ج

- كار مناسبى نيست و بر خلاف شئون زن مسلمان است. و اللَّه العالم

س 1689

اشاره

- ازدواج با زنان بد حجاب آيا جايز است يا خير؟

ج

- ازدواج با بد حجاب بنفسه باطل و حرام نيست بلكه اگر مطمئن باشد كه بتواند طرف را با موعظه وادار به پوشيدن حجاب كامل نمايد بسيار خوب است ولى اگر اطمينان به ترك بد حجابى نداشته باشد اقدام به ازدواج با او نكند. و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 165

س 1691

اشاره

- آيا پوشيدن مانتو با مقنعه كفايت از چادر و حجاب مى كند؟

ج

- مناسب است خانمها جهت پوشش از چادر استفاده كنند. و اللَّه العالم

س 1692

اشاره

- پوشيدن جورابهاى نازك و بدن نما براى خانمها در جلوى افراد نامحرم چه حكمى دارد؟

ج

- جايز نيست.

س 1693

اشاره

- بيرون گذاشتن موى سر از چادر و يا روسرى از سوى خانمها در انظار عمومى و در ديد نامحرمان چه صورت دارد؟

ج

- حرام است.

س 1694

اشاره

- پوشيدن لباس در رنگهاى زننده و جلب نظركننده در اجتماع براى آقايان و خانمها چه حكمى دارد؟

ج

- مجرد رنگ موجب حرمت نيست لكن اگر بنحوى باشد كه انگشت نما باشد يا موجب مفسده ديگرى شود بايد از آن اجتناب گردد.

س 1695

اشاره

- تراشيدن ريش از سوى آقايان و همچنين زينت آلات طلا اعم از انگشتر، ساعت و يا گردنبند براى آقايان چه صورتى دارد؟

ج

- حرام است و نماز مرد به همراه زينت آلات طلا باطل است.

س 1696

اشاره

- شركت در مجالس عروسى و جشنهايى كه در آن برنامه هاى موسيقى اجرا مى شود چگونه است؟

ج

- جايز نيست.

س 1695

اشاره

- آيا اينكه بعضى مواقع كاغذهايى نوشته مى شود بدين مضمون كه مثلًا دخترى در حرم حضرت زينب خوابش برد و حضرت از او خواست كه به زنان بگويند حجاب را رعايت كنند و ... و در پايان از خواننده كاغذ خواسته مى شود از روى اين كاغذ چند بار بنويسيد و اگر ننويسد اتفاق بدى براى او مى افتد نظر حضرت عالى در اين مورد چيست و گاهاً ديده شده پشت مفاتيح نوشته مى شود؟

ج

- رعايت حجاب در اسلام از مسائل ضرورى است ولى نقل خواب بنحو مذكور و نشر آن وجه صحيحى ندارد.

س 1696

اشاره

- آيا پوشيدن دستها تا مچ و پاها و صورت براى زنها لازم است، يا خير؟ توضيح دهيد.

ج

- پاها بايد پوشيده شود و نسبت به دست و صورت بنابر احتياط واجب بايد پوشيده شود. و اللَّه العالم

س 1697

اشاره

- حكم چادر با توجه به آيه 59 سوره احزاب چيست؟

ج

- چادر بهترين پوشش اسلامى است و با آن مفاتن بدن مستور و عفت جامعه حفظ مى شود.

س 1698

اشاره

- نظر حضرتعالى در مورد مباح بودن يا كراهت يا استحباب نقاب زدن (روبند) براى بانوان در جامعه امروز چيست؟

ج

- حفظ حجاب براى زن از امور واجبه است و احتياط واجب براى زن، مستور نمودن صورت است با هر وسيله اى كه ممكن است. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 167

احكام نگاه كردن

جامع الاحكام، ج 2، ص: 169

احكام نگاه كردن

نگاه به زن مسلمان

س 1700

اشاره

- نگاه مرد به صورت اجنبيه بدون شهوت و ريبه حلال است يا حرام؟

ج

- حرمت نگاه در مفروض سؤال خالى از قوت نيست.

س 1701

اشاره

- مى دانيد كه زن هايى مثل زن عمو، دايى و .. و نيز زن هاى همسايه هستند كه فرد به هر حال با آنها غريبه نيست. اگر شخص آنها را از نظر ظاهرى نشناسد يا موقع برخورد نگاهى نكند. از لحاظ عرفى فكر مى كنند هدف ما بى احترامى به آنها بوده، به علاوه ممكن است فرد جاها و مواقع مختلف به آنها برخورد كرده باشد ولى چون نمى خواسته نگاه كند و يا اصلًا قيافه آنها را نمى شناخته است با آنها مانند غريبه ها برخورد كرده و طبعاً احوال پرسى هم از خويش وابسته به آن زن ها هستند نكرده و اين باعث پيدايش يك سرى كدورت هايى مى شود. با توجه به اينكه آن زن ها غالباً ما را نگاه كرده و مى شناسند بفرماييد در مورد طرز

جامع الاحكام، ج 2، ص: 170

برخورد و نگاه كردن به آنها نظرتان چيست؟

ج

- قطع معاشرت و آشنايى نكنيد ولى نگاه هم نكنيد و علّت را براى آنها بگوييد كه حكم شرع است و بر همه واجب است اطاعت كنند. و اللَّه العالم

س 1702

اشاره

- نگاه بى اختيار مرد بزن بى روسرى چه حكمى دارد؟ و آيا صحبت زن با مرد خويشاوند و غير خويشاوند جايز است؟

ج

- در صورتى كه بدون قصد و بر حسب اتفاق چشم انسان به زن نامحرم بيفتد و زود نظر خود را برگرداند و نگاه را ادامه ندهد اشكال ندارد و صحبت كردن با نامحرم خويشاوند باشد يا غير خويشاوند اگر به صورت و موى آنها نگاه نكند و در صحبت كردن قصد لذت نكند اشكال ندارد.

س 1703

اشاره

- اگر زنى آرايش كرده وارد خيابان شود و جوان بى تقصير به او نگاه كند حكمش چيست؟

ج

- اگر نگاه بى اختيار بيفتد گناه نيست و همين كه ديد فوراً نگاهش را بردارد كه بر حسب روايات موجب زياد شدن ايمان مى گردد ولى نگاه عمدى گناه است و اگر خداى نخواسته كسى مرتكب آن شد بايد فوراً توبه كند.

س 1704

اشاره

- آيا احكام نظر در همسر مطلقه (يا همسر موقتى كه وقتش تمام شده باشد) مشابه فردى است كه هيچ وقت محرم نبوده؟ مثلًا ديدن عكسهاى خانوادگى گذشته كه محرم يكديگر بوده اند و بارها آنها را در گذشته ديده است چه حكمى دارد؟

ج

- همسر مطلقه كه در عده رجعيه نباشد و همسر موقتى كه مدتش تمام شده باشد حكم اجنبيه را دارد، لكن حرمت نگاه بعكس مذكور معلوم نيست.

س 1705

اشاره

- صحبت با زن نامحرم چه صورت دارد، نگاه به وجه و كفين زن نامحرم بدون شهوت چه صورت دارد، انداختن عكس زن نامحرم چه صورت دارد؟

ج

- صحبت با زن نامحرم اگر قصد ريبه و تلذّذ نباشد اشكال ندارد و نگاه به

جامع الاحكام، ج 2، ص: 171

وجه و كفّين اگر با قصد لذت باشد حرام است و نظر بدون لذت را هم بنابر احتياط واجب بايد ترك كند و انداختن عكس هم اگر مستلزم نظر نباشد اشكال ندارد و الا حكمش همان است كه گفته شد. و اللَّه العالم.

س 1706

اشاره

- اگر مجبور شويم به صورت و دست نامحرمى (بدون قصد لذت) نگاه كنيم چگونه است؟

ج

- اجبار به معنى متعارف در بين مردم مجوز معصيت نيست بلى اگر اجبار شرعى باشد مثلًا بخاطر امرى كه اهميّت آن شرعاً بيشتر از نظر به نامحرم است و اهميت آن شرعاً ثابت شده باشد در اين صورت اشكال ندارد.

نگاه به زن غير مسلمان

س 1707

اشاره

- نگاه كردن به عكس برهنه زنان اهل كتاب و مشركين بدون لذت و شهوت و بدون آنكه مقدمه گناه شود چه حكمى دارد؟

ج

- چون معرضيت براى فساد دارد جايز نيست. و اللَّه العالم

س 1708

اشاره

- احتراماً خواهشمندم حكم شرعى نگاه كردن به فيلم هايى كه بازيگر زن خارجى (احياناً مسيحى) در آن ايفاى نقش مى كند و موها و بقيه اعضاى بدن پوشش اسلامى را ندارد را مرقوم فرماييد.

ج

- چنانچه نظر همراه با التذاذ باشد و يا مفسده اخلاق و لو در آينده داشته باشد جايز نيست. و اللَّه العالم

نگاه براى خواستگارى

س 1709

اشاره

- براى اينكه انسان جمال و زيبائى زن را ببيند در وقت ازدواج تا چند مرتبه مى تواند عروس را ببيند و چه مقدار از بدن او را حق دارد ببيند؟

ج

- بنابر احتياط واجب اكتفا كند به ديدن وجه و كفّين و اگر با يك مرتبه نگاه مقصود حاصل نشود يعنى اطلاع بر حال او پيدا نكند تكرار نظر مانع ندارد و شرط است در جواز نظر اينكه از حال او قبل از نظر، اطلاع نداشته باشد و احتمال تزويج با او را بدهد و الا جايز نيست.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 172

نگاه زن به مرد

س 1710

اشاره

- دانش آموزان و دانشجويان دخترى كه در كلاس درس آقايان شركت مى كنند وظيفه آنها نسبت به نگاه كردن، سؤال و جواب و ديگر برخوردهاى بين شاگرد و استاد چيست؟

ج

- نگاه عمدى با التذاذ و ريبه حرام و بدون آن نيز بنابر احتياط واجب ترك شود و اما صحبت كردن در صورتى كه التذاذ و ريبه در بين نباشد اشكال ندارد و الّا جايز نيست. و اللَّه العالم

س 1711

اشاره

- آيا بر زن واجب است وجه و كفّين را از نامحرم بپوشاند و آيا نگاه اجنبى به وجه و كفين اجنبيه و نامحرم و بالعكس جايز است و آيا نگاه زن نامحرم به سر و گردن و پاهاى مرد نامحرم آن مقدارى كه معمولًا آن را نمى پوشانند جايز است؟

ج

- بلى پوشاندن وجه و كفّين بنابر احتياط لازم است و نگاه اجنبى بآنها حرام است و نگاه زن به مواضعى كه در بين متدينين پوشاندن آنها مرسوم نبوده مانند سرو گردن چنانچه بدون نظر شهوت باشد اشكال ندارد.

س 1712

اشاره

- حكم نگاه كردن زنان به بازو، آرنج مردان نامحرم چيست؟

ج

- جايز نيست.

س 1713

اشاره

- چنانچه زنى بدون قصد و لذت به مرد نگاه كند جايز است؟

ج

- به مواضعى كه بر حسب متعارف مردان آن را نمى پوشانند جايز است ولى احتياط ترك نظر استقلالى است.

س 1714

اشاره

- آيا نگاه كردن زنان به مردان شناگر در سواحل و استخرها جايز است؟ در صورتى كه چنين موردى پيش آمد وظيفه ما چيست؟

ج

- جايز نيست و در مواردى كه پيش بيايد در صورت امكان و احتمال تأثير بايد نهى از منكر نمود. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 173

نگاه به عكس و فيلم

س 1715

اشاره

- نگاه كردن به عكس بانوانى كه آنان را مى شناسيم و حجاب اسلامى هم دارند بدون قصد و لذّت چگونه است؟

ج

- خلاف احتياط و غيرت اسلامى است.

س 1716

اشاره

- نگاه كردن به عكس بانوانى كه آنان را مى شناسيم و حجاب اسلامى ندارند بدون قصد و لذت چه صورتى دارد؟

ج

- اشكال دارد.

س 1717

اشاره

- نگاه كردن به عكس برهنه زنان مسلمان ناشناس بدون قصد لذت چه حكمى دارد؟

ج

- چون معرضيت براى فساد دارد جايز نيست. و اللَّه العالم

س 1718

اشاره

- نگاه كردن به دست و ناخن هاى رنگ آميزى شده خانم ها يا عكس هايى كه دست و ناخن هاى بلند رنگ آميزى شده خانمها را نشان مى دهد، از نظر شرعى چه حكمى دارد؟

ج

- نگاه به دست و ناخن هاى رنگ آميزى شده آنان اشكال دارد و نگاه به عكس ناخن هاى رنگ آميزى شده هم اگر همراه با قصد لذّت و ريبه باشد جايز نيست. و اللَّه العالم

س 1719

اشاره

- ديدن زن بى حجاب در تلويزيون چه صورت دارد؟

ج

- اگر معرض ريبه يا التذاذ نباشد و زن را نشناسد جواز آن بعيد نيست.

عكس گرفتن و فيلمبردارى از زن

س 1720

اشاره

- اخيراً يعنى چند سالى است كه در بين بعضى از مخدرات مذهبى عكس گرفتن در مجالس عروسى و جشنها و يا مهمانيهاى خودمانى شايع گشته و حتّى بدون چادر با موهاى پريشان و مثلًا آستينهاى كوتاه مرتكب اين امر مى گردند و مدّعى هستند كه چاپ كننده اين فيلمها خانمها مى باشند و بيگانه و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 174

اجنبى آن را نگاه نمى كند، امّا تحقيقى كه حقير در اين امر نموده ام خبرى كه دال بر چاپ فيلم از جانب بانوان باشد بدست نيامد و يا مى گويند الآن چاپ فيلم توسط دستگاه كامپيوتر انجام مى شود ولى در آن طرف دستگاه مردى ايستاده عكسها را گرفته داخل پاكت مى گذارد، على اىّ حال نظر اينگونه افراد اين است كه اگر عكس را بيگانه چاپ كند چون نمى شناسد اشكالى ندارد آيا نظر حضرتعالى در اين مورد چيست و آيا اجازه مى فرماييد به صورت مزبور عكس گرفته شود حتى اينكه چاپ كننده مرد باشد و صاحبان عكس را نشناسند؟

ج

- نفس عمل در صورتى كه در تمام مراحل بوسيله بانوان انجام گيرد اشكال ندارد و در صورتى كه در معرض بعض مفاسد اخلاقى و يا بر خلاف عفت و حياء باشد اشكال دارد و اگر متصدى ظهور فيلم مرد نامحرم باشد و صاحبان عكس را بشناسد نگاه كردن به آنها جايز نيست و در صورتى كه آنها را نمى شناسد جواز نگاه محل اشكال است. و اللَّه العالم

س 1721

اشاره

- فيلمبردارى از مجالس عروسى و جشن عقد كنان با توجه به اينكه كليه مراسم و حتى رقص هاى زنان ديگر فيلمبردارى شود؛ چه حكمى دارد؟

ج

- اگر در معرض ديد نامحرم و ترويج فساد باشد اشكال دارد.

پوشش آقايان

س 1722

اشاره

- حدود پوشش شرعى آقايان چيست؟ آيا لباس آستين كوتاه جايز است؟

ج

- در جايى كه معرض نظر اجنبيه است احتياط براى مرد پوشيدن لباس آستين دار است. و اللَّه العالم.

س 1723

اشاره

- آيا استفاده از لباس بدن نما براى آقايان بنحوى كه حجم كامل بدن مشخص باشد جايز است؟

ج

- خلاف شرم و حيا و متانت است و اگر موجب رؤيت بدن باشد براى ستر مواضعى كه پوشاندن آن واجب است، كافى نيست. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 175

س 1724

اشاره

- منظور از حدّ شرعى حجاب براى آقايان چيست؟ اين امر مورد شبهه جامعه قرار دارد و مى گويند با مسائلى كه از سوى بعضى افراد صادر مى شود، لباس احرام در زمان حج از لحاظ حجاب مردان به زير سؤال مى رود.

ج

- بر مردان بر حسب حكم اوّلى، مستور نمودن عورتين واجب است و همه اعمّ از مرد و زن و محرم و نامحرم بجز همسر و مملو كه نظر بر عورتين مرد حرام است و همچنين نظر زن اجنبى بساير مواضع مرد بجز جاهائى كه پوشاندن آنها براى مرد از سابق متعارف نبوده حرام است و در حال نماز و طواف هم اگر عورتين مستور نباشد نماز و طواف باطل است و اين احكام با قطع نظر از ساير ملاحظات است، لكن بعض احكام با ملاحظات ديگر، رعايت آنها لازم است مثلًا ظاهر شدن مرد در اجتماع و در بين زنان و مردان با پيراهن آستين كوتاه كه بازوها نمايان است طبعاً در بسيارى از موارد جلب توجه زنان را مى كند و در انظار مردان نيز سبك است و تدريجاً موجب فساد اخلاق و شيوع بى عفتى در مردان و زنان و تبعات ديگر مى شود لذا رعايت پوشش خوب براى مردان پوششى كه موجب اينگونه امور نباشد راجح بلكه لازم بنظر مى رسد و پوشش مخصوص در حال احرام يك امر استثنائى است كه خود مشتمل بر اسرار و حكمتهائى است و با ساير احوال. قابل مقايسه نيست. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 177

لباس و زينت

جامع الاحكام، ج 2، ص: 179

لباس و زينت

لباس

س 1725

اشاره

- مستدعى است بيان فرمائيد چنانچه كسى لباس محلى شهر خود را در شهر ديگر بپوشد به نحوى كه جلب نظر كند چه حكمى دارد؟ در ثانى اگر از اين كار هدفى داشته باشد مثلًا لباس اهالى آن شهر را مناسب نداند و قصدش اين باشد كه مردم را به پوشيدن لباس محلى شهر خودشان

تشويق كند- با اين فرض كه لباس محلى مردم شهر را اسلامى تر بداند و يا لااقل سعى كند به وسيله آن لباس محلى از تهاجم فرهنگى بيگانه و و مانند آن جلوگيرى كند- اين عمل چه حكمى پيدا خواهد نمود؟

ج

- پوشيدن لباس مربوط به شهر و يا قبيله خاصى از مسلمين با آنكه مردم مى دانند مربوط به آنهاست اشكال ندارد و به آن صدق لباس شهرت نمى كند، بلى چنانچه به نحوى باشد كه عرفاً انگشت نما شود به عنوان لباس شهرت اشكال دارد و البته اين مسأله غير از تشبه به كفار است.

س 1726

اشاره

- آيا اگر يك فرد غير روحانى با عبا رفت و آمد كند اين را خلاف

جامع الاحكام، ج 2، ص: 180

عرف و يا لباس شهرت مى گويند؟ يا لباس خلاف عرف به لباسى مى گويند كه در بين مردم بيگانه و عجيب باشد؟

ج

- موارد خلاف عرف مختلف است و عرف آن را بخوبى تشخيص ميدهد و پوشيدن عبا و رفت و آمد با آن براى غير روحانى اشكال ندارد.

س 1727

اشاره

- اخيراً در ميان برخى از جوانان مدل مو و لباس هايى مد شده كه از كشورهاى اروپايى و بلاد بيگانه ارائه مى گردد (مانند رپ، هوى و ...) نظر به اينكه پوشيدن اين لباس ها و خود را اينگونه آرايش دادن عرفاً از مصاديق تشبيه به كفار است آيا شرعاً حرام است يا حلال؟

ج

- به طور كلّى تشبّه به كفار حرام است و جوانان مسلمان بايد از آرايش بنحو مذكور پوشيدن اينگونه البسه اجتناب نمايند. و اللَّه العالم

س 1728

اشاره

- آيا لباسهايى كه معمولًا شأن و موقعيت قاريان قرآن كريم نيست، از مصاديق لباس شهرت براى ايشان مى باشد؟

ج

- مجرد مخالف شأن بودن لباس، آن را لباس شهرت نمى كند. و اللَّه العالم

س 1729

اشاره

- پوشيدن لباس در رنگهاى زننده و جلب نظركننده در اجتماع، براى خانمها چه صورتى دارد؟

ج

- اگر به نحوى است كه جلب نظر و توجه اجنبى مى كند جايز نيست. و اللَّه العالم

س 1730

اشاره

- پوشيدن لباسهاى مارك دار، لباس و شلوار لى و ... چه حكمى دارد؟

ج

- براى زنان كه موجب تهييج و جلب توجه اجنبى است جايز نيست و براى مردان هم بر خلاف شئون و متانت آنها است. و اللَّه العالم

س 1731

اشاره

- استفاده از كراوات چه صورت دارد؟

ج

- گرچه حرام بودن آن مسلم نيست ولى سزاوار نيست مسلمين از آن استفاده كنند بلكه احتياط ترك استفاده از آن است خداوند متعال مسلمين را در حفظ استقلال و شخصيت اسلامى در همه ابعاد موفق فرمايد. و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 181

س 1732

اشاره

- با توجّه به تهاجم فرهنگى دشمنان اسلام و مسلمين كه از جمله مى خواهند همچون گذشته با الان و غير ساده بودن لباس مردان به ويژه جوانان و الوان غير ساده بودن چادر و روپوش و جوراب زنان و يا نازك بودن آنها، جامعه را بفساد بكشانند، آيا توليد و مصرف اينگونه البسه چه حكمى دارد؟

ج

- عرضه هر نوع لباس و كفش و جوراب و هر كالا كه معرض فساد جوانان و انحطاط جامعه و سلب مصونيت اخلاقى عموم باشد جايز نيست.

س 1733

اشاره

- عكسهاى مبتذلى از زنان مكشفه و مردان بى حيا كه بر روى البسه، روفرشيها و ظروف و بالشها و ... انداخته مى شود چه صورتى دارد؟

ج

- استفاده از اينگونه البسه و فرشها اگر ترويج فحشاء و بدآموزى به افراد بر آن مترتب ميشود جائز نيست ولى مجرّد داشتن عكس موجب حرمت توليد و خريد و فروش آنها نميشود.

س 1734

اشاره

- لباسى كه از پوست پلنگ است از اروپا مى آورند آيا پوشيدن آن جايز است و پاك است يا نجس؟

ج

- در فرض سؤال كه از بلاد كفر آورده شده پوشيدن آن جايز نيست و نجس هم هست بلى اگر مسلمان پلنگ را با رعايت شرائط ذبح كند پاك است ولى در اين صورت هم نماز با آن باطل است.

س 1735

اشاره

- از موارد زير كدام مستحب است؟

الف- عبا (در غير از نماز)

ب- شال كمر (كه ديده مى شود بعضى از علما التزام به بستن آن دارند)

ج- كلاه (مثل آنچه كه مسجدى ها بر سر مى گذارند)

د- عصا (براى پايين تر از 40 سال و براى غير از سفر)

ج

- استحباب هيچ يك از موارد مذكوره بنظر نرسيده است.

س 1736

اشاره

- پارچه هائى كه از بلاد كفر مى آورند (چينى، ژاپنى و ...) حكم حلال يا حرام، پاك يا نجس بودن آنها چيست اگر چه مى گويند با دستگاه تمام

جامع الاحكام، ج 2، ص: 182

اتوماتيك است. و با دست انسان تماس ندارد ولى مى دانيم كه سازنده آن دستگاهها نيز همان كفار و مشركين هستند؟

ج

- پارچه هاى غير پوستى چنانچه علم به نجاست آن نداشته باشيد محكوم بطهارت است. و اللَّه العالم

استعمال طلا براى مرد

س 1737

اشاره

- استعمال طلاى سفيد براى مرد به عنوان زينت چه حكمى دارد؟

ج

- با فرض طلا بودن حرام است.

س 1738

اشاره

- اگر بجنس طلاى زرد چيزى اضافه كنند كه مثلًا نقره اى شود، آيا حرمت استعمال براى مردان باقيست؟

ج

- جواز دائر مدار اين ستكه عرفاً آن را طلا نگويند، استفاده از طلا با خليط مس و يا نقره براى مردان جايز نبست و در اين صورت فرقى بين طلاى سرخ و زرد و سفيد نيست.

س 1798

اشاره

- پلاتين و يا طلاى سفيد براى مرد اشكال دارد؟

ج

- اگر پلاتين طلا نباشد و فلزّ ديگر باشد براى مرد اشكال ندارد.

تراشيدن ريش

س 1740

اشاره

- شغل برادرم آرايش گرى است و گاهى به تقاضاى افراد ريش آنها را مى تراشد يعنى تيغ مى زند چنانچه مزد گرفتن حرام باشد مى شود براى تخلص از اجرة حرام به امور زير متمسك شد؟

الف- شخصى كه ريش خود را مى تراشد اجرت را هبه كند يا صلح كند؟

ب- اجرتى كه در مقابل اصلاح سر است بگيرد و در مقابل ريش اجرت نگيرد.

ج- به افراد بگويد پولى كه از شما مى گيرم از بابت تراشيدن ريش حرام است ولى شما راضى باشيد پول را به من بدهيد؟

جامع الاحكام، ج 2، ص: 183

ج

- الف- ريش تراشيدن حرام است و بايد آن را ترك كند ولى اگر مبلغى را كه باو ميدهد بطور جدى (نه صورى) با قصد به او هبه نمايد ظاهراً رفع اشكال از پول مى شود ولى حرمت عمل رفع نمى شود.

ج- ب- اگر طرفين بر آن قرار بگذارند اشكال ندارد ولى در اين صورت هم حرمت عمل باقى است.

ج- ج- رفع اشكال نمى شود. و اللَّه العالم

س 1741

اشاره

- خريدوفروش تيغ و ماشين خودتراش كه صرفاً جهت تراشيدن ريش به كار مى رود چه حكمى دارد؟

ج

- اشياء مذكوره فوائد محلله نيز دارد بنابراين خريدوفروش آن اشكال ندارد مگر اين كه فروشنده به قصد اين كه مشترى از آن در جهت ريش تراشى استفاده كند فروخته باشد كه در اين صورت معامله باطل است. و اللَّه العالم

س 1742

اشاره

- كوتاه كردن ريش با ماشينهاى معمولى دستى تا حدود يك ميليمتر جايز است؟

ج

- بايد بنحوى باشد كه عرفاً صدق ريش كند. و اللَّه العالم

س 1743

اشاره

- آيا تراشيدن دو طرف گونه ها و گذاشتن ريش روى چانه كافى است و اين مقدار صدق ريش مى كند؟

ج

- تراشيدن اطراف ريش حرام نيست ولى تراشيدن خود ريش به هر صورت باشد و لو به نحو مذكور در سؤال جايز نيست.

س 1744

اشاره

- نظر حضرتعالى پيرامون تراشيدن سبيل و ريش چيست؟

ج

- تراشيدن ريش حرام است ولى تراشيدن سبيل اشكال ندارد.

س 1745

اشاره

- اگر مقدور است تا حدودى علت وجوب گذاردن ريش را توضيح فرماييد.

ج

- حرمت تراشيدن ريش از بعض روايات معتضده به سيره متشرّعه استفاده مى شود و فقيه اگر وجوب يا حرمت كارى را از ادلّه استفاده نمايد دانستن فلسفه آن

جامع الاحكام، ج 2، ص: 184

لازم نيست هر چند در خصوص مورد ضررهاى بهداشتى براى پوست صورت و لثه از قول اطباء متخصص نقل شده است و در اين مورد مى توانيد به كتاب اوّلين دانشگاه و آخرين پيامبر اثر شهيد دكتر رضا پاك نژاد و همچنين كتاب تراش ريش از نظر بهداشت مراجعه نماييد. و اللَّه العالم

س 17546

اشاره

- آيا افرادى كه در اثر ريش گذاشتن احساس خارش مى كنند بنحوى كه موجب اذيّت مى شود مى توانند ريش خود را بتراشند؟

ج

- احساس خارش مجوز تراشيدن ريش نيست. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 185

مواد مخدر

جامع الاحكام، ج 2، ص: 187

مواد مخدر

س 1747

اشاره

- تقاضا دارد فتواى آن مرجع عاليقدر را درباره مصرف مواد مخدر و مقدمات آن از قبيل- كشت، توليد، نگهدارى، مخفى كردن، حمل، توزيع، خريدوفروش اعلام فرمائيد.

ج

- ضرر اين سموم مهلك و خطرات خانمانسوز آنها براى دين و ايمان و شرف و استقلال و سلامت روح و جسم و همه شئون جامعه از واضحات است. هر عمل و معامله و حمل و نقلى كه موجب سلب مصونيت جامعه اسلامى از خطر ابتلاء افراد باعتياد به اين سموم گردد مؤكداً حرام است، و نهى از منكر و جلوگيرى از آن علاوه بر اينكه از وظائف مستقيم حكومت است بر همگان نيز طبق ضوابط شرعى واجب است، وهمه بايد هم آهنگ از اين منكر و ساير منكرات كه موجب فساد و تباهى اخلاق اسلامى جامعه است جلوگيرى نمايند.

س 1748

اشاره

- نظر حضرتعالى در ارتباط با استعمال دخانيات ترياك و مواد مخدر و سيگار چيست؟

ج

- ضرر اعتياد به مواد مخدّره مسلم است لذا شرعاً حرام است و استعمال

جامع الاحكام، ج 2، ص: 188

دخانيات نيز در هر موردى كه ضرر معتدّ به داشته باشد حرام است.

س 1749

اشاره

- معتادان به ترياك سوخته ترياك را جمع كرده و آن را طبخ مى كنند و از آن شيره بدست مى آيد آيا شيره ترياك حلال است؟

ج

- شيره حكم خود ترياك را دارد.

س 1750

اشاره

- خوردن شراب مانع مى شود كه انسان تا چهل روز نماز او مورد قبول حق تعالى واقع نشود آيا خوردن عرق (كه از تبخير شراب بدست آيد) چنين حكمى را دارد؟

ج

- عرق و شراب هر دو حرام و احكام آنها يكى است.

س 1751

اشاره

- استفاده از مواد مخدر به شرطى كه در كنار آن از غذاهاى مقوى و تأمين كننده نيازهاى بدن استفاده شود چه حكمى دارد؟

ج

- جواز آن محل تأمل است علاوه بر اينكه تجويز آن فتح باب عذر ارتكاب اين سمّ مهلك و خطرناك براى ديگران است و خلاف مصلحت نوعى تحريم اين سمّ است.

س 1752

اشاره

- آيا شروع كردن به استفاده از سيگار و دخانيات حرام است و آيا ترك آن واجب؟ و آيا ترك سيگار در جامعه براى افرادى كه مورد نظر و توجه مى باشند مانند: مسئولين ادارات و سازمانها، مسئولين مجامع فرهنگى- آموزشى چون دانشگاهها و مدارس، بسيجيان، رزمندگان، معلمين، پاسداران، پزشكان و روحانيون واجب است؟ بر كدام دسته مورد تأكيد بيشترى داريد؟

ج

- ميزان در حرمت اين است كه ضرر معتد به داشته باشد و همين طور نسبت به وجوب ترك، بلى مواردى كه موجب ايذاء غير شود در آن مورد نيز از جهت عنوان ايذاء حرام است ولى در اين صورت، حرمت مخصوص به همان مورد تحقق ايذاء است و البته از جنبه اخلاقى و حفظ متانت در شرائط كنونى عدم شروع به آن و يا ترك آن براى اصناف مذكوره تأكيد بيشتر مى دارد. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 189

وصيت

جامع الاحكام، ج 2، ص: 191

وصيت

وصى

س 1753

اشاره

- شخصى در زمان حيات زيد قبول كرد كه وصى او باشد پس از چند سال از فوت زيد كليه امور مربوط به اموال زيد را به ديگرى تحويل داده آيا با اين كار ابراء ذمه از آن شخص مى گردد؟

ج

- در فرض سؤال كه وصى در زمان حيات موصى وصيت را پذيرفته است واجب است طبق آن عمل نمايد و تحويل آن به غير موجب ابراء ذمه وصى نمى شود. بلى وصى مى تواند براى انجام امور وصايت ديگرى را وكيل كند. و اللَّه العالم

س 1754

اشاره

- شخصى در حضور عده اى از مؤمنين و فرزندان وصيت كرد كه قطعه زمين معينى را پس از فوتش بعنوان ثلث مال محسوب دارند و درآمد آن را در امور خيريّه مصرف نمايند اما وصيّت نامه در دست نيست و وصى هم معلوم نيست كه چه كسى است فرزندان شخص متوفى سالها در آمد زمين را صرف

جامع الاحكام، ج 2، ص: 192

امور خيريه محل نمودند آيا اين وصيت لازم الاجراء است. و در صورت لزوم چون وصى معلوم نيست پسران و دختران با شرائط تقوى مساويند يا خير؟

ج

- بطور كلى اگر شرعاً وصيّت ثابت شود و بيش از ثلث تركه نباشد نافذ و عمل به آن واجب است و اگر وصى معلوم نباشد هر يك از ورثه اعم از پسر يا دختر كه علم بوصيّت دارد مى تواند آن را اجرا و عملى نمايد.

س 1755

اشاره

- خانم محترمه اى (مقلد مرحوم آيت الله آقا نجفى ره) حدود 20 سال قبل فوت كرده و وصيتنامه مفصلى تنظيم و جهت انجام امور وصيتنامه 6 نفر را به عنوان وصى و ناظر تعيين كرده است. و جهت حق الزحمه اين 6 نفر 12% از ثلث ماترك را قرار داده كه بالسويه ميان اين شش نفر تقسيم شود.

در طول اين سالها 3 نفر از اين 6 نفر فوت كرده اند اكنون اين سؤال مطرح است كه:

آيا حق الوصايه 3 نفر متوفى به 3 نفر باقى مانده مى رسد؟ (يعنى 3 نفر باقى مانده سهم هر يك از آنها 4% مى شود؟ يا اينكه حق الوصايه 3 نفر متوفى داخل در ثلث ما ترك شده و 3 نفر باقى مانده همان 2% قبلى را بايستى به عنوان حق الوصايه خود بردارند؟

ج

- با طلب مغفرت براى مرحومه موصيه كه نوه مرحوم عالم مجاهد و مرجع شهير آية اللَّه آقاى آقا نجفى اصفهانى عليه و على والده الفقيه وجده المحقق صاحب الحاشية و عم أبيه صاحب الفصول و على اخوته المرحومين آيات اللَّه الشيخ محمد حسين والد صاحب الوقاية و الشيخ محمد على و المجاهد الكبير الحاج آقا نور اللَّه الرحمة عن اللَّه و الرضوان مى باشد از اين وصيت نامه كه قوت ايمان و تقوى و تعبد و تعهّد دينى اين بيت شريف ظاهر و لائح است استظهار مى شود كه مقصود از تعيين دوازده درصد براى شش نفر نامبردگان تمليك مجانى به آنها نبوده بلكه غرض تعيين حق العمل سه نفر مشروط عليهم و حق النظاره سه نفر ناظر بوده على هذا با فوت هر يك از ناظرين حق نظارت او

نسبت به آينده منتفى مى شود و ظاهراً سهم او در ملكيت مشروط عليهم باقى مى ماند و به آنها تعلّق دارد اگر چه احتياط اين ستكه نسبت به آن با سائر ورثه مصالحه نمايند و اما اگر بعض از مشروط

جامع الاحكام، ج 2، ص: 193

عليهم فوت كرده باشند نظر به اينكه انفاذ شرط بر عهده ورثه او است و چيزى كه براى او معين شده در مقابل عمل او است به وارث و قائم مقام او كه عمل انجام مى دهد مى رسد نكته لازم به تذكر اين ستكه چون ظاهر عبارت اعتبار استحصال نظارت هر يك از سه ناظر است احتياط اين ستكه بجاى ناظر متوفى از طرف مجتهد جامع الشرائط شخصى معين شود و اگر اجرة المثل عمل او كمتر از سهم ناظر متوفى از دوازده درصد است به همان اجرة المثل اكتفا شود.

س 1756

اشاره

- آيا جايز است كه با عدم حضور وصى ميّت، اموال ميّت رسيدگى شود يا خير؟

ج

- رسيدگى به اموال ميّت و عمل به وصاياى او بايد با حضور و دخالت وصى باشد. و اللَّه العالم

تصرف بر خلاف وصيّت

س 1757

اشاره

- آيا عمل به وصيت واجب است؟

ج

- عمل به وصيت شرعى واجب است. و اللَّه العالم

س 1758

اشاره

- مسلمانى از دار دنيا رفت وصيّت كرد كه دو فرزند بزرگش وصى او شوند و يك سوم از محصول زمين مزروعى را بعنوان ثلث مال در نظر گرفته بود كه هر ساله در جهت امور خيريه صرف نمايند. ولى اين دو فرزند يكى اهل دين و ديانت ديگرى بر عكس اول ميباشد يعنى كلّ زراعت را بخودش اختصاص ميدهد براى پدر هيچ گونه خرجى نمى كند آيا با اين وجود ميشود زمين را بفروشند كلّيه پولش را بعنوان ثلث براى ميّت خرج كنند يا خير؟

ج

- بايد طبق وصيت زمين مذكور را حفظ كنند و عوائد آن را مصرف امور خيريه بنمايند و تصاحب عوائد زمين و عدم صرف آن در امور خيريه غصب و حرام است.

س 1759

اشاره

- آيا جايز است كه وصى پول سهميّه ميّت را كه از فروش يكى از ملكهاى مورد وصيت دريافت كرده است براى رفاه ورثه در خريد خانه صرف

جامع الاحكام، ج 2، ص: 194

كند و بعداً پس از فروش ملك دوم مورد وصيت يكجا تمام ثلث ميّت را به مصرف شرعى برساند.

ج

- جائز نيست.

س 1760

اشاره

- آيا وصى شرعاً مى تواند و حق دارد كه قسمتى از ثلث ميّت را كه بايستى در امر خير مصرف شود به عنوان قرض الحسنه به يكى از ورثه قرض دهد تا وى براى خود خانه اى تهيه كند و يا كار ازدواج خود را سر و سامان بخشد و بعداً به تدريج و كم كم وجه را دريافت نمايد و صرف امور خيريه بنمايد.

ج

- وصى شرعاً چنين حقى ندارد.

س 1761

اشاره

- در فاصله بين فوت و فروش ملك مورد وصيت بعضى از ورثه از آن خانه (ملك مورد وصيت) استفاده كرده اند حال بيان فرمائيد كه آيا لازم است مال الاجاره اى براى آن در نظر گرفته شود و 13 بر ثلث افزوده گردد و يا نيازى به چنين محاسبه اى نيست؟

ج

- اگر تأخير غير فاحش بوده مال الاجاره لازم نيست و اگر تأخير فاحش بوده اجرة المثل اجاره محاسبه و به ثلث اضافه شود.

س 1762

اشاره

- اگر طبق گفته ميّت عمل نشود وصى مى تواند در كار ميّت دخالت كند؟

ج

- وصى بايد براى عمل به وصاياى ميّت دخالت كند. و اللَّه العالم

س 1763

اشاره

- بعرض مى رساند كه پدر اين جانب قطعه زمينى در آبادان دارد و وصيت كرد محصول آن زمين براى خانواده كاشف الغطاء ارسال شود. در زمان جنگ محصول زمين كه خرما باشد از بين رفت و همچنين به خانواده كاشف الغطاء دست رسى ندارم و ظاهراً كسى از اين خانواده محترم نمانده حالا اين جانب در جهت تعمير زمين چه تكليفى دارم؟ و در ضمن اگر محصولى داد صرف چه چيزى نمايم؟

ج

- در فرض مسأله ميتوانيد از عوائد زمين جهت تعمير آن مصرف نمائيد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 195

و بقيه عوائد آن بايد بخانواده مرحوم كاشف الغطاء قدس سرّه داده شود و بعيد است كسى از آن خانواده باقى نمانده باشد بايد از اشخاص مطلع كسب اطلاع نمائيد تا آنها را شناسايى نمايند ولى در صورتى كه نسل آن مرحوم بكلى منقرض شده باشد كه بسيار بعيد است قطعه زمين متعلق به ورثه حين الفوت موصى است.

س 1764

اشاره

- وصيت نامه اى توسط شخصى در قيد حيات تنظيم و در متن وصيت نامه وراث را راهنمائى نموده اند كه سهم الارث خود را به برادر كوچك خودشان و همچنين مادرشان واگذارى نمايند تمام وراث در قيد حيات موصى، نامه را تنفيذ و امضاء نموده اند كه حاكى از قبول آنان نسبت به وصيت نامه مى باشد سؤال اين است كه اولًا: عمل به وصيت نامه با توجه به امضاى تمام وراث ذيل وصيت نامه واجب مى باشد يا خير؟ (با توجه به اينكه وصيت مازاد بر ثلث تركه مى باشد).

ثانياً: بر فرض اينكه از نظر قانون وراث موظّف به عمل كردن بر طبق وصيت نامه نباشند آيا در صورت مخالفت مرتكب معصيت شده اند يا خير؟

ج

- در مورد سؤال كه طبق وصيّت نامه درخواست و تقاضاى موصى را ورّاث قبول كرده اند بنابر احتياط همانطورى كه موصى از آنها خواسته عمل نمايند.

س 1765

اشاره

- شخصى در حال حيات به دامادش گفته كه وصيت مى كنم پانصد هزار تومان از مال مرا بعد از فوت در بانك بگذاريد و يا به كسى بدهيد و از ربح آن سالى پنجاه هزار تومان روضه خوانى كنيد دامادش گفته اين كار جايز نيست و لذا وصيت كرده كه از مبلغ پانصد هزار تومان هر سالى پنجاه هزار تومان روضه خوانى كنيد سپس از دنيا رفته ورثه اين مبلغ را به كسى به مضاربه داده اند كه از منافع آن پنجاه هزار تومان روضه خوانى كنند و مازاد را به زوجه او بدهند آيا اين عمل جايز است يا بايد از اصل مال سالى پنجاه هزار تومان روضه خوانى كنند تا تمام شود؟

ج

- در فرض سؤال، به مضاربه دادن مبلغ مذكور جايز نيست بلكه بايد آن مبلغ را در محل امنى محفوظ بدارند و هر سال مبلغ پنجاه هزار تومان از آن را صرف

جامع الاحكام، ج 2، ص: 196

روضه خوانى بنمايند تا تمام شود.

وصيت به ثلث

س 1766

اشاره

- كسى كه وصيّت ميكند ثلث اموال مرا خرج خيرات از قبيل خمس و نماز و روزه و غيره نمائيد آيا جميع اموال از قبيل پول نقد زمين كشاورزى ماشين بارى تريلى و لودر را شامل ميشود يا بعضى از اين اموال را؟

ج

- بلى در فرض مذكور وصيت جميع اموال موصى را شامل ميشود.

س 1767

اشاره

- شخصى متولّى و وصىّ شده بر ثلث شخص كه بعد از مرگ باغى را با دويست درخت خرما صرف در امور خيريه كند آيا مى شود اين باغ را فروخت و آن را جهت آن مرحوم صرف در خيرات نمود؟

ج

- بايد چگونگى وصيت ملاحظه شود اگر موصى وصيت كرده كه باغ را بعنوان ثلث صرف در خيرات بنمائيد وصى ميتواند بفروشد و صرف در خيرات نمايد و اگر وصيت كرده كه باغ بماند و عوائد آن صرف خيرات شود در اين صورت باغ را نبايد بفروشند بلكه بايد عوائد آن را صرف خيرات نمايند.

س 1768

اشاره

- شخصى متولى ثلث كسى است در اثر جنگ درختان خرما كه ثلث آن مرحوم است از بين رفت دولت خسارت نخلها را داده الآن با اين پول چه كار كند صرف در خيرات كند يا واجب است درخت بكارد؟

ج

- بايد غرس اشجار كند.

س 1769

اشاره

- پدر اين جانب وصيت كرده كه ثلث مالم را براى اين جانب خرج كنيد و وصى پدرم هم مى خواهد تمام ثلث را يك جا بگيرد و ما از ايشان مهلت مى خواهيم كه به ما مهلت دهد ولى ايشان قبول نمى كند لطفاً بفرمائيد وظيفه ما در اين مورد چيست؟

ج

- تأخير در عمل بوصيت بدون عذر شرعى جائز نيست شما بايد ثلث را در اختيار وصىّ قرار دهيد و تأخير نيندازيد.

س 1770

اشاره

- آيا ميتوان مقدارى از ثلث مال ميّتى را كه وصيت كرده براى نماز

جامع الاحكام، ج 2، ص: 197

و روزه و ردّ مظالم از آن استفاده شود جهت بناى مسجد جديد الاحداث استفاده نمود؟

ج

- با فرض اينكه مصرف ثلث را در انجام نماز و روزه و ردّ مظالم تعيين نموده باشد صرف آن در موارد ديگر هرچه باشد جايز نيست.

س 1771

اشاره

- شخصى فوت كرده ثلث مالش را وصيت كرده چند سال نماز و روزه و مابقى را در راه خدا مصرف كنند در ضمن چند تا پسر و دختر بى سرپرست و محتاج دارد آيا مى شود از مابقى ثلث كه در مورد خاصى وصيت نشده به فرزندان محتاج ايشان داده شود يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، وصيت از اولاد خود موصى منصرف است. و اللَّه العالم

س 1772

اشاره

- شخصى در زمان حيات خود ثلث مال خود را محاسبه نموده و با قيمت آن روز وصيت نموده كه صرف نماز و روزه و امور خيريه گردد حال كه فوت نموده ثلث مال او كه شامل وسيله نقليه و لوازم ديگر مى باشد، قيمتش بيشتر از قيمت زمان محاسبه مى باشد آيا كدام قيمت معتبر است؟ قيمت فعلى يا قيمت قبلى كه خود محاسبه كرده؟

ثانياً اگر لوازمى كه به عنوان ثلث قرار داده نماء و سودى داشته باشد آيا آن نماء و سود هم جزء ثلث محسوب مى گردد يا فقط عين همان لوازم ثلث اوست؟

ج

- در فرض مذكور چنانچه با تعيين قيمت ثلث حين الوصية وصيت بمبلغ معين كرده باشد وصيت در همان مبلغ نافذ است و اگر با وجود تعيين قيمت، به ثلث اموال حين الوصية وصيت كرده اعيان متعلق وصيت است و قيمت فعلى آن بايد در آنچه موصى معين كرده صرف شود و نماء و سودى كه بعد از وصيت حاصل شده نيز جزء كل تركه است. بلى نماء و سودى كه پس از فوت موصى براى عين تعيين شده براى ثلث حاصل شود تابع عين است و از ثلث محسوب مى شود.

س 1773

اشاره

- آيا ثلث متوفى كه وصيت شده بصورت خيرات و اطعام بفقراء مصرف شود ميتوان كل يا قسمتى از آن را بصورت قرض و دين به زن و فرزندان آن مرحوم داد و اين در صورتى است كه آنان احتياج فورى و خيلى

جامع الاحكام، ج 2، ص: 198

شديد به اين مقدار مال دارند و پس از رفع مشكلشان به موصى اليه برگردانند؟

ج

- ثلث ميّت بايد بدون تأخير بمصارف تعيين شده برسد و قرض دادن آن و لو مختصر هم باشد به اشخاص مذكور در سؤال جايز نيست.

س 1774

اشاره

- احتراماً مرحوم والد در زمان حيات وصيت نموده كه كل سرمايه حجره شان كه در حدود سى ميليون ريال ميباشد به عنوان قسمتى از ثلث منظور گردد حدود سه هفته قبل از فوت، ايشان مبلغ بيست و چهار مليون ريال از سرمايه فوق را جهت سفارش خريد چاى در اختيار اخوى محترمشان قرار ميدهد. اينك حدود 5 ماه از فوت ايشان ميگذرد چاى مذكور وارد و فروخته شده است با توجه به متن وصيت نامه، مبنى بر اينكه سرمايه حجره تماماً بايد صرف ثلث گرد و در واقع متعلق به ورثه نميباشد و با عنايت به اينكه اين جانب به عنوان پسر ارشد تنها وصى ايشان ميباشم خواهشمند است نظر مبارك را در مورد اينكه مبلغ مزبور در اختيار اين جانب قرار گيرد تا به مصرف خيرات برسانم مرقوم فرمائيد.

ج

- در مورد سؤال كلّ سرمايه موجود در حجره حين الفوت موصى از كالا و نقد اگر زائد بر ثلث تركه نشده باشد جزء مال الوصايه است و بايد بوسيله وصى در مواردى كه موصى معين كرده صرف شود.

س 1775

اشاره

- اگر در حال وصيت چيزى مشخص را براى خانمش وصيت كرده باشد و پسر بزرگ نه در حال مرگ مادرش شي ء مورد نظر را و نه بعد از فوت مادرش پرداخت نكند مديون نيست؟

ج

- اگر آنچه براى همسر خود وصيت كرده از ثلث بيشتر نبوده يا اگر بيشتر بوده ورثه امضاء كرده باشند شى ء مورد وصيت بعد از فوت موصى لها (همسر) بورثه او مى رسد و كما فرض اللَّه بين پسر بزرگ و سائر ورثه تقسيم مى شود و پسر بزرگ اگر مخالفت كند يا اگر در اختيار اوست سهم سائر ورثه را ندهد مسئول و ضامن است.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 199

وصيت بيش از ثلث

س 1776

اشاره

- در باب ارث كه پسر 2 برابر دختر مى برد آيا براى پدر و مادر جائز است كه وصيت كنند كه وارث ذكور و اناث مساوى ارث ببرند يا نه؟

ج

- وصيت تا مقدار ثلث نافذ است و زائد بر آن موقوف بامضاء و اجازه ورثه است بنابراين انسان ميتواند وصيت كند از ثلث مالم فلان مبلغ به فلان دخترم مثلًا علاوه بر سهم الارث بدهيد و اما وصيت به اينكه پسر و دختر بعنوان ارث مساوى باشند نفوذ ندارد.

س 1777

اشاره

- انسان ميتواند وصيت كند تا همسرم زنده است منزل مسكونى بايد در اختيار او باشد و هيچ كدام از ورثه حق دخالت و تصرف ندارند آيا در اين مورد رضايت و عدم رضايت وراث اثر دارد يا ندارد؟

ج

- بلى ميتواند و رضايت ورثه شرط نيست ولى بايد توجه داشت كه در اين وصيت هم بايد ملاحظه ثلث بشود يعنى مجموع وصيتهاى مالى او كه وصيت به ثلث نموده و از جمله همين وصيت از ثلث تركه بيشتر نشود.

س 1778

اشاره

- شخصى وصيت نمود كه وضع خانه مسكونى او و املاك صحرا به همان وضع كه هست باقى بماند و ورثه بهم نزنند و در اختيار همسر باشد تا چندى كه حيات دارد و بعد از فوت همسرش ورثه سهم خود را ببرند و ضمناً ثلث اموال منقول و غير منقول را به مصرف نماز روزه و مخارج بعد از مرگ و خيرات مبرات برسانند و اگر قبل از فوت همسر ورثه خواستند تقسيم كنند بايد با اجازه مشار اليها باشد آيا وصيت نافذ است يا نه و آيا تقسيم موقوف به اجازه مشار اليها مى باشد يا نه؟

ج

- در مورد سؤال اگر موصى اوّل ثلث مال خود را جهت صرف در استيجار نماز و روزه و مخارج بعد از مرگ و خيرات معين نموده وصيت او نسبت به اينكه خانه و غيره مادام الحيوة در اختيار همسرش باشد وصيّت زائد بر ثلث است و نفوذ آن موقوف بر اجازه ورثه است و اگر اوّل درباره همسرش وصيت نموده و بعد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 200

نسبت به ثلث وصيت كرده حكم ديگرى دارد در صورت حاجت مرقوم داريد تا جواب داده شود. و اللَّه العالم

س 1779

اشاره

- شوهر اين جانبه فوت نموده است وصيت كرده و صريحاً نوشته است فرزندانم هيچ گونه حقى ندارند كه مادرشان را از عمارت و خانه بيرون نمايند آيا اين وصيت نافذ است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه وصاياى مالى متوفى مانند مخارج ايام ثلثه و اجرة المثل تصرفات همسرانش در خانه و اثاث البيت تا چندى كه زنده هستند و شوهر نكرده اند مجموعاً از ثلث تركه، تجاوز نكند نافذ است و نسبت به زائد بر ثلث منوط بامضاء كبار ورثه است و در سهم صغار، نفوذ ندارد و اگر مجموع وصايا از ثلث تجاوز كند و ورثه مازاد بر ثلث را اجازه نكنند بايد بمقدارى كه ثلث وافى باشد عمل كنند با رعايت ترتيبى كه در وصيت نامه ذكر شده است توضيحاً بدهى مالى ميّت مانند مهريه و خمس و مظالم و غيرها اگر متوفى وصيت نكرده باشد كه از ثلث پرداخته شود از اصل تركه خارج ميگردد و بعد ملاحظه ثلث مى شود.

س 1780

اشاره

- شخصى از دنيا رفته است و وصيّت نموده كه كليّه اموال او را صرف راه خير كنند، و اين شخص فرزند ندارد و وارثين او يك همسر و پنج برادر ويك خواهر ميباشد يكى از برادرانش را وصى خود قرار داده و فقط گفته طبقه بالاى ساختمان و مغازه هاى جنب خيابان مال همسرم باشد، حال نظريه مبارك را راجع به اين وصيّت بيان فرمائيد، چنانچه يكى از ورّاث بخواهد سهميه خود را بگيرد وصى مسئوليتى دارد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، پس از اداء ديون واجبه و پرداخت خمس، وصيت نسبت به ثلث بقيه ماترك او نافذ و زائد بر ثلث محتاج به امضاء ورثه هر كدام نسبت به سهم خود است و اگر امضاء نكنند هر وارثى ميتواند سهم الارث خود را از دو ثلث تركه مطالبه نمايد و در اين صورت بايد وصى سهم الارث مطالبه كننده را بدهد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 201

منجزات مريض

س 1781

اشاره

- آيا وصيت مريض يا سفيه نافذ است؟

ج

- وصيت مريضى كه عقل و شعور او بجاست نافذ و قبول است و سفيه هم نسبت به چيزهائى كه احتياج به صرف مال ندارد صحيح است و در امور مالى صحيح نيست. و اللَّه العالم

س 1782

اشاره

- شخصى با داشتن چند فرزند دختر و پسر در سن 75 سالگى در اثر عارضه سكته مغزى از زبان و دست فلج شده ولى ميتوانسته منظور خود را با ايماء و اشاره به اطرافيان بفهماند بنا به اظهار يكى از پسران آن مرحوم چند ماه قبل از فوت كه منزل آن پسر مهمان بوده مغازه شخصى خود را كه مدت ده سال تعطيل بوده در حضور عيال همان پسر به او بخشيد بعد از اين جريان روزهاى متوالى مكرّر منزل بقيه فرزندان رفت و آمد داشته ولى در اين مورد به هيچ يك از فرزندان اظهار نكرده اند حال تكليف ورثه در اين مورد چيست (توضيح آن كه آن مرحوم وصيت نامه معتبر و سه وصى داشته است)؟

ج

- بطور كلى اگر او در حال صحت مشاعر به فرزند خود هبه نموده و بخشيده باشد و به قبض فرزند خود داده باشد هبه نافذ و صحيح است ولى اگر اين كيفيّت مورد اختلاف باشد مرافعه شرعيّه لازم است.

س 1783

اشاره

- پدرم در حال موت (يعنى چند روز قبل از موت) مى توانست حرف بزند ولى با اشاره مطلب و مقصود خود را رساند آيا وصيت او نافذ است يا نه؟

ج

- بلى در فرض سؤال كه با اشاره مقصود موصى عرفاً مفهوم باشد صحّت وصيّت بعيد نيست اگر چه با امكان مصالحه احوط تصالح است. و اللَّه العالم

س 1784

اشاره

- شخصى در مرض موتش وصيت نموده تمام ما يملك او از جمله زمينى كه دارد مصرف تكفين و تدفين و خيرات نمايد و وارث او اولاد خواهر از طبقه دوّم مى باشد آيا اين وصيت زائد بر ثلث محتاج بامضاء ورثه است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال نفوذ وصيت در زائد بر ثلث نسبت به سهم كبار ورثه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 202

محتاج به امضاء كبار ورثه است و اگر ورثه صغير دارد وصيت در زائد بر ثلث نسبت به سهم صغار معلّق به بعد از بلوغ آنها است كه اگر بعد از بلوغ اجازه كردند در سهم خودشان نافذ است و الّا نفوذ ندارد.

س 1785

اشاره

- شخصى دو سال قبل از فوتش با وجود مرضى كه منجر به فوت او شده است جميع ما يملك خود حتى الوتد فى الجدار را فروخته به همسرش (ورثه شرعى او از ارث محروم شده اند) آيا اين معامله صحت شرعى دارد يا خير؟

اگر در فرض مذكور احتمال اجبار در معامله باشد حكم آن چيست؟

اگر در فرض مذكور احتمال قصد ضرر زدن به ورثه باشد حكم آن چيست؟

ج

- معامله مذكور محكوم به صحت است و احتمال اجبار و قصد ضرر زدن مضرّ بصحة معامله نيست.

ديون ميّت

س 1786

اشاره

- شخصى در حال حيات خود خمس و زكاه و حج مديون است ولى مضايقه و مسامحه مى كند تا از دنيا مى رود و ضمناً فرد متوفّى بچّه صغير دارد آيا تكليف خمس و زكات و حج او چه مى شود نحوه پرداخت بدهكارى ايشان به چه صورت است و چنانچه نماز روزه بدهكار باشد به چه شكل بايد اداء گردد؟

ج

- در مورد سؤال بمقدارى كه متوفّى خمس و زكات مديون است و همچنين به مقدار اجرت حجّ ميقاتى بايد از اصل تركه ميّت قبل از تقسيم ارث اداء شود و اما نسبت به نماز و روزه ميّت چنانچه وصيّت نكرده باشد به عهده پسر بزرگ او است و اگر وصيّت كرده باشد از ثلث تركه او بايد نماز و روزه او را استيجار كنند البتّه وصيّت در زائد بر ثلث نفوذ ندارد. و اللَّه العالم

س 1787

اشاره

- پدر اين جانب هشتاد سال عمر نمود در زمان حيات خود چندان پايبند به اعمال واجب شرعيه من جمله نماز، روزه و حج نبود اكنون كه ايشان

جامع الاحكام، ج 2، ص: 203

فوت نموده اند معادل حدود يك مليون تومان (ملك) از خود بجاى گذاشته، همسرى عليل و دو پسر و چهار دختر هم از ايشان باقى ماندهاست، اعمال واجب شرعيه ايشان كه به جاى نياورده اند تكليفى داريم؟ آيا با وجود عدم وصيت ما تكليفى نسبت به نماز، روزه، حج و احتمالًا خمس و سهم امام ايشان داريم يا نه؟

ج

- در فرض سؤال اگر به ملك او خمس تعلق نگرفته مثل اينكه خودش آن را نخريده و به ارث به او رسيده باشد از بابت خود اين ملك ظاهراً اداء خمس واجب نيست ولى اگر آن را خريدارى كرده يا كسى به او بخشيده خمس آن بايد اداء شود و همچنين اگر مى دانيد كه از راههاى ديگر اشتغال ذمه به خمس يا زكات دارد بايد از مال او اداء شود و همچنين اگر كفاره افطار عمدى يا عذرى بر ذمّه او باشد بايد از مال او اداء شود و اما نسبت به حج اگر وضع مالى او طرزى بود كه بدون آنكه در معاش اختلالى واقع شود مى توانست به حج برود و راه هم باز بوده بايد براى او حج ميقاتى بگيريد و اگر وضع معاش بطرزى بوده كه واجب الحج نبوده از بابت حج چيزى بر ذمه او نيست و امّا قضاء نماز و روزه او اگر بجهت عذر شرعى انجام نداده باشد بر پسر بزرگتر او واجب است بلكه بنابر احتياط اگر عمداً هم

بجا نياورده باشد پسر بزرگتر بايد آن را قضاء يا براى قضاء آن اجير بگيرد.

س 1788

اشاره

- اين جانب به شخصى وكالت رسمى دادم كه مقدارى از درآمدهاى مرا از اجاره مغازه و امثال آن جمع آورى و به من تحويل دهد نامبرده درآمدها را جمع كرده و قبل از تحويل فوت نموده است اكنون ورثه او اظهار مى دارند كه پرداخت ديون موكول به انحصار وراثت و امثال ذلك است خواهشمند است مرقوم فرمائيد ديون متوفى از اصل ما ترك كسر مى شود يا بايد پس از تقسيم ما ترك پرداخت شود؟

ج

- ورثه بايد ديون متوفّى را از اصل تركه پرداخت نمايند و تأخير آن بدون رضايت طلب كار جائز نيست و اين محتاج به انحصار وراثت نيست.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 204

س 1789

اشاره

- شخصى در كوره آجرپزى در اثر ريزش خاك جان خود را از دست مى دهد. و صاحب كار ديه متوفى را مى پردازد. از متوفى اولاد به جاى نمانده و ورثه او منحصر است به پدر و مادر و زنش و ضمناً مديون هم مى باشد و غير از اثاثيه منزل از قبيل فرش، يخچال تلويزيون و .... از اموال دنيا چيزى از او باقى نمانده آيا قبل از پرداخت ديون و بدهى او ماترك و ديه بر ورثه تقسيم مى شود يا بعد از پرداخت ديون او؟ در صورتى كه ديون او تمام ما ترك و ديه را فرا بگيرد و يا بيشتر از آن مسأله چه حكمى دارد؟ در صورتى كه قضاى نماز و روزه بر گردن او باشد آيا قضاى آنها از ما ترك و ديه قبل از تقسيم بر ورثه برداشته مى شود يا خير؟

ديگر اينكه نفقه زن را در ايام عدّه چه كسى بايد پرداخت كند و از كجا؟

پولهائى كه پدر متوفى از خودش بدون رضايت به عنوان شيربهاء يا عناوين ديگر به فاميل عروسش داده و مقدار آن هم زياد بوده در صورت داشتن شهود مى تواند آنها را پس بگيرد يا حق ندارد؟

ج

- در مورد سؤال بايد قبلًا ديون مالى ميّت از تركه ميّت كه ديه هم جزء تركه ميّت محسوب است ادا شود سپس اگر چيزى باقى ماند بين ورثه كما فرض اللَّه تقسيم شود و براى قضاى نماز و روزه او اگر وصيت نكرده باشد از تركه او برداشته نمى شود و لكن در فرض سؤال كه متوفى اولاد ندارد احتياط واجب اين است كه اگر قضاء بعهده ميت باشد پدرش

آن را قضا نمايد و زوجه در ايام عدّه وفات نفقه ندارد، و اما نسبت به چيزهايى كه پدر متوفى به فاميل عروس تمليك نموده چنانچه هبه يعنى بخشش بوده و متّهب ها نسبت نسبى با واهب ندارند اگر عين اشيا موجود باشد مى تواند پس بگيرد، ولى اگر عين آنها موجود نباشد نمى تواند چيزى مطالبه كند و اين در صورتى است كه صاحب كار شرعاً مديون پرداخت ديه باشد ولى اگر مديون نباشد و تبرعاً يا طبق روش عرفى آن را بورثه بدهد جزء تركه ميت محسوب نمى شود و به هر نحوى كه صاحب كارخانه بورثه پرداخت، ملك خود آنها است و اداء ديون ميت از آن واجب نيست.

س 1790

اشاره

- اين جانب برادرى داشتم مجرّد بوده چندى قبل بدون وصيّت نامه در

جامع الاحكام، ج 2، ص: 205

سن 60 سالگى فوت كرده داراى 3 برادر و دو خواهر ميباشد از ايشان يك خانه بجا مانده كه برادر بزرگتر مى گويد خانه را بفروشيم برايش نماز و روزه بخريم ولى ديگر ورثه با اين برنامه مخالفند آيا برادر بزرگتر مى تواند بدون رضايت ديگر ورثه خانه را بفروشد و صرف نماز و روزه كند يا خير؟

ج

- در مورد سؤال برادر بزرگتر بدون رضايت بقيه ورثه حق ندارد سهم آنها را بفروشد بلى نسبت به سهم خودش بهر نحو مايل است ميتواند اقدام نمايد ولى سزاوار است هر يك از ورثه از سهم خود براى ميّت خيراتى مثل استيجار نماز و روزه بدهند.

س 1790

اشاره

- معروض ميدارد ... بر اينكه شخصى فوت نموده ... پاى صغير در ميان است خانه بهمين حال بماند و قرض ... كم كم از مالى باقى و غيره جور كرده ادا ميكنم آيا بالغ وضع ميتوانند خانه را بفروشند يا خير و در صورت جواز فروش شرعاً كيفيت ارث بر گردن ورثه چگونه بوده و حق ... تركه چه نحوى است و آنچه جهيزيه كه ... است متعلق بزوجه است يا اينكه جزء اموال ميّت است؟

ج

- در مورد سؤال، بايد از تركه ميّت قرض ميّت اداء شود و لو بفروختن خانه و صغير بودن وارث مانع از جواز بيع نيست بلى اگر طلب كار براى اداء دين مهلت بدهد تأخير اداء دين مانعى ندارد، و كيفيت تقسيم ارث در مورد سؤال اين است كه بعد از أداء ديون و وصيت نافذه ميّت پدر و مادر هر يك يك ششم و زوجه ميّت يك هشتم از تركه را ميبرد و بقيه تركه به پسر او ميرسد و جهيزيه اى كه زوجه با خود بمنزل شوهر آورده متعلّق به زوجه است به ورثه متوفى تعلّق ندارد و ضمناً چون ولى صغير جدّ پدرى او است بايد با ملاحظه صرفه و مصلحت صغير عمل نمايد.

در صورتى كه مادر صغير اينگونه اظهار شفقت به او مى نمايد و طلبكارها هم مهلت مى دهند اگر پدر و مادر هم كه هر يك شش يك خانه را مى برند بنحوى ملاحظه صغير را بنمايند احسان به او است و اجر و ثواب دارد.

س 1791

اشاره

- شخصى در وصيت خود فقط از مجالس و ختم و مصارف در مساجد يا قبرستان يادآورى كرده ولى از واجبات مثل نماز و روزه و رد مظالم و غيره مثل نماز وحشت و ختم قرآن و ختم در ماه رمضان يادآورى نكرده (با وجود وارث صغر) حم شرعى را بيان فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال آنچه براى مصارف مذكوره تعيين نموده اگر از ثلث مجموع تركه بيشتر نباشد بايد بر حسب وصيت انجام شود و اگر بيشتر از ثلث باشد در مقدار زائد بر ثلث منوط بامضاء كبار ورثه است نسبت به سهم خودشان و در سهم صغار نفوذ ندارد و اگر ورثه يقين داشته باشند كه واجبات مالى مثل مظالم و كفاره و خمس و مهريه زن بر ذمّه دارد بايد از تركه او بپردازند هرچند وصيّت نكرده باشد و بعد از پرداخت آنها ثلث باقيمانده را در مواردى كه در وصيت تعيين شده مصرف نمايند و اگر يقين دارند كه نماز و روزه بر ذمّه دارد بر پسر بزرگ واجب است آنها را انجام دهد.

س 1792

اشاره

- اگر شخص وفات كند و ورثه او همه صغير باشند چنانچه شخص متوفى وصيت نكرده باشد آيا ميشود از اموال شخص متوفى كه بعد از وفاتش تعلق به ورثه صغيرش گرفته برداشته صرف در خيرات و فاتحه نمايند و آيا قرض ميّت را مى شود پرداخت نمايند و يا نمى توانند و ضمناً آيا ميشود خمس را از مال او اداء كرد يا نمى شود؟

ج

- اگر يقين به تعلّق خمس به اموال متوفى داشته باشند، يا بدانند كه ذمه او مشغول است بايد خمس و ساير ديون را بپردازند و سپس اموال را تقسيم نمايند و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 206

از سهم صغار نميتوانند خرج مجالس فاتحه و خيرات براى ميّت نمايند.

جامع الاحكام ؛ ج 2 ؛ ص206

س 1793

اشاره

- كسى كه در حيات خود ربا مى خورده بعد از فوت او با اموالش چه كار بايد كرد؟

ج

- هر مقدارى كه ربا گرفته بايد از تركه او به كسانى كه ربا داده اند و يا ورثه آنها پرداخت شود.

س 1794

اشاره

- پدرم در وصيت نامه خود خواستار انجام امورات شرعيه از قبيل نماز، روزه، رد مظالم، تدفين و مراسم هفته و چهل و سالگرد شد كه از اصل مال او پرداخت شود ولى تعيين ثلث در ما ترك و يا اينكه مستطيع مى باشد يا خير چيزى بيان ننموده است تكليف چيست؟

ج

- در مورد سؤال، نسبت به مظالم در صورتى كه اشتغال ذمه موصى يقينى باشد و مخارج تدفين از اصل تركه ادا مى شود و اما اگر يقينى نباشد مانند اجرت نماز و روزه و مراسم هفته و چهلم و سالگرد از ثلث خارج مى شود و در صورتى كه زايد بر ثلث باشد نسبت به مقدار زايد موقوف به اجازه كبار ورثه از سهم خودشان است. و اللَّه العالم

س 1795

اشاره

- شخصى وصيت نموده كه اولادش 20 سال قضاى نماز و روزه به جا آورند در صورتى كه موصى عمداً و بدون عذر نماز و روزه اش را بجا نياورده آيا اين وصيت نافذ است و بر اولاد اكبر ذكور واجب است به اين وصيت عمل نمايند يا خير؟

ج

- در فرض سؤال اگر اكبر ذكور يقين دارد اين مقدار نماز و روزه بعهده والد او بوده واجب است بعد از موت والد خود انجام دهد اگر چه عمداً ترك كرده باشد و اگر وصيت كرده كه پسر بزرگتر از تركه او برايش نماز و روزه استيجار نمايد پسر بزرگتر مى تواند در صورتى كه ثلث تركه وافى براى اين كار است از آن بردارد و در مازاد بر ثلث اجازه ورثه لازم است.

س 1796

اشاره

- شخصى وفات كرده حدود 4 ميليون تومان به مردم بدهكار است و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 207

داراى 7 فرزند كه 4 تن آنها صغير مى باشند. از مال دنيا فقط سه دانگ خانه دارد و مختصر اثاثيه منزل هم دارد اجناس هم دارد كه كفاف قرض او را نمى دهد در اين مورد چه جواب مرقوم مى داريد و در بانك صادرات هم سه نفر ضامن اند.

ج

- در فرض سؤال، بايد ورثه از تركه متوفى هر چند خانه و اثاث خانه باشد و هر چند متوفّى صغير هم داشته باشد به مقدارى كه تركه وفا مى كند از دين او بپردازند و اگر دينى باقى بماند ورثه يا پدر متوفّى تكليفى نسبت به آن ندارند و اگر ضمانت بانكى به اين نحو بوده كه آن سه نفر ضامن شده اند كه بانك به متوفّى وام بدهد مشروط به اينكه اگر متوفى آن وام را به بانك برنگرداند آنها بدهند ضمانت باطل است و چيزى بر عهده ضامن نيست. و اللَّه العالم

احكام متفرقه وصيت

س 1797

اشاره

- مادر ما از دنيا رفته است و وصيت نموده كه ثلث مالش را صرف نماز و روزه او كنند و بقيه بين ورثه تقسيم شود. حال برادر ما، تمام ما ترك را ضبط كرده و نه سهم ما را مى دهد و نه سهم ثلث را، و مى گويد چون من عيال وار هستم ثلث بمن ميرسد خواهشمندم تكليف ورثه را تعيين فرمائيد.

ج

- بطور كلى اگر متوفى وصيت كرده باشد ثلث را در مورد خاصى مصرف كنند بايد بهمان مصرف برسد و ورثه هم هر يك سهم الارث خود را مى بردند. و اگر نزاع موضوعى در بين باشد مرافعه شرعيه لازم است.

س 1798

اشاره

- شخصى به اين عبارت در وصيت نامه خود نوشته است. مبلغ شش ميليون تومان در بانك سپه بنام اين جانب و دو دختر اين جانب مى باشد كه طبق قرارداد شرعى كه با آنها گذاشته شده، استفاده از آنها تا زنده بودن مربوط به خود اين جانب مى باشد، و اگر تا زمانى كه زنده هستم و آنها شوهر كردند به خاطر جهيزيه اى كه دادم آنها مال كلّ ورثه است و اگر شوهر نكرده باشند هركدام دو مليون كه به نامشان مى باشد غير از سهم الارث متعلق به خود آنها مى باشد.

مشار اليه به رحمت خدا رفته، درحالى كه دو دختر نامبرده هنوز شوهر

جامع الاحكام، ج 2، ص: 208

نكرده اند، آيا وصيت او كه ظاهر در وصيت تمليكيه و در تعليق ملكيت آنها به شوهر نكردن آنها در حيات موصى است شرعاً معتبر است يا خير؟

ج

- با حمل بر صحت قرارداد واقع فيما بين موصى و دختران او ظاهر اين ستكه مصالحه اى بين آنها در مورد چهار مليون تومان از مبلغ مرقوم واقع شده كه بر حسب آن چهار ميليون تومان را به دخترهايش صلح كرده و شرط كرده كه مادام الحيوة حق تصرّفاتى را كه منافى با مالكيت آنها نباشد در آن داشته باشد و چنانچه آنها در زمان حيات او شوهر رفتند جهيزيه آنها را در مقابل اين وجه تهيه نمايد بنابراين در صورتى كه در زمان حيات او دخترها بشوهر نرفته اند اين چهار ميليون تومان در ملكيت آنها باقى ميماند و چنانچه فرضاً قرار داد مذكور قابل حمل بر صحت نباشد و چهار مليون تومان ملك خود موصى باشد بر حسب اين عبارت حدّ اقل وصيّت تمليكيه

است و اگر زائد بر ثلث تركه ميّت نباشد نافذ است و در مازاد محتاج بامضاء سائر ورثه است و به دخترهاى نامبرده علاوه بر سهم الارث آنها تعلق دارد و چون دليل بر لزوم جزم و تنجيز در عقود اجماع است و با فرض تحقق آن و حمل آن بر اجماع تعبدى، قدر متيقن آن بعض عقود مثل بيع و نكاح و وكالت است و شامل وصيت كه در اصل آن نيز تعليق وجود دارد نميشود و بر حسب اطلاقات اين وصيّت محكوم بصحت است.

س 1799

اشاره

- شخصى طى وصيت نامه پيوست به شرح متن وصيّت نامه ملكى را ثلث خود قرار داده است چند سؤال شرعى مطرح است

الف: اينكه نوشته شده اولاد ذكور مقصود اولاد ذكور پس از پنجاه سال است يا حين الفوت و يا ورثه آنها؟

ب: آيا قبل از تمام شدن مدت 50 سال اجازه تبديل به احسن داده مى شود يا خير؟

ج

- الف: استظهار اينكه مراد موصى از عبارت (و پس از مدّت پنجاه سال مورد ثلث بايد بين أولاد ذكور بالسويه تقسيم نمايند) اولاد ذكور پس از پنجاه سال باشد قريب بنظر ميرسد چنانچه ظاهر اين ستكه در صورتى كه اولاد ذكور بلا واسطه حين الوصيه موصى زنده باشند فرزندان آنها را شامل نيست ولى چنانچه پس از

جامع الاحكام، ج 2، ص: 209

پنجاه سال بعض اولاد ذكور بلا واسطه فوت شده باشند فرزندان آنها با اولاد بلا واسطه در بردن سهم از مورد وصيّت مشاركت خواهند داشت و اگر چه ظاهر اين است كه با اولاد بلا واسطه بالسويه سهم ميبرند احتياط اين است كه با تراضى و مصالحه عمل نمايند و اگر همه اولاد بلا واسطه فوت شده باشند بين اولاد مع الواسطه بالسويه تقسيم ميشود.

ب: قبل از تمام شدن مدت پنجاه سال تبديل مورد وصيّت بعنوان تبديل باحسن جايز نيست. و اللَّه العالم.

س 1800

اشاره

- الف: شخصى وصيت كرده كه وصى او از ثلث ماترك، حياطش را از ورثه اش بمدت سى سال اجاره كنند تا پسرش در آنجا سكونت كند. آيا در اين صورت ورثه مى توانند اين وصيّت را قبول نكنند يا اجاره ندهند، و در اين صورت تكليف وصى چيست؟

ب: اگر ميّت، ورثه صغير يا غايب داشته باشد جايز است او را در حياط خود غسل داد يا نه؟ براى اينكه ميّت را در حياط خود غسل دهند اجازه ورثه لازم است يا نه؟

ج

- الف: در فرض سؤال، وصىّ بايد براى اجاره نمودن حياط، مراجعه به ورثه كند لكن بر ورثه واجب نيست حياط را اجاره دهند بلى اگر اجاره دادند وصى بايد از ثلث آن را اجاره نمايد. و اللَّه العالم

ب: در مثل اين فرض بنابر احتياط اجازه ورثه لازم است اگر وارث صغير داشته باشد احتياطاً بايد با اجازه ولى شرعى سهم صغير را براى هر تصرّفى اجاره نمايند و مال الاجاره بمصرف صغير برسد و در مورد غايب از حاكم شرع جامع الشرائط اذن بگيرند. و اللَّه العالم

س 1801

اشاره

- الف- آيا در سكنى و عمرى جايز است كه شرطى شود يا نه مثلًا شخصى حياط خود را يا قسمتى از آن را عمرى مى كند بزوجه اش مشروط بر اين كه مادامى كه ازدواج نكرده تا آخر عمر در آنجا سكونت كند و در صورت ازدواج ديگر حقى نداشته باشد؟

جامع الاحكام، ج 2، ص: 210

ب- و آيا جايز است كه انسان وصيت كند كه پس از تمام شدن عمرى يعنى پس از وفات كسى كه برايش عمرى شده ملك عمرى شده به شخص معينى داده شود. البته در صورتى كه بيشتر از ثلث نباشد يا نه.

ج

- الف: جايز است سكنى به اين صورت باشد كه شوهر سكناى خانه خود را تا موقعى كه زوجه اش شوهر نكرده براى او قرار دهد و اگر به اين صورت، قرار داد، زوجه بعد از ازدواج حق سكونت ندارد و اگر ازدواج نكرد و لو تا آخر عمر، حق دارد و عمرى قرار دادن به صورت شرط، به نحو مذكور در سؤال هم مانع ندارد. و اللّه العالم.

ج- ب: در عمرى ملك عمرى شده به ملكيت، مالك آن باقى است بنابراين، وصيت به اين كه بعد از اتمام شدن عمرى، ملك، به شخص معينى داده شود و حسب الفرض، زائد بر ثلث هم نباشد اشكال ندارد. و اللَّه العالم

س 1802

اشاره

- اگر ورثه در اثر تقليد از مراجع مختلف اختلاف نظر داشته باشند، به چه نحوى بايد عمل نمايند؟

ج

- در صورت مفروضه چنانچه ورثه با يكديگر در نحوه عمل توافق كنند احوط است و الّا رفع امر به حاكم شرع جامع الشرائط مى شود و او طبق نظر خود حكم مى كند. و اللَّه العالم

س 1803

اشاره

- از اين به بعد ورثه نسبت به استفاده از تركه تقسيم ناشده همچون استفاده از ميوه درختان چگونه بايد عمل كنند؟ آيا حكم رفتن به خانه برادر و خواهر و دوست را دارد؟ يا بايد هر كس به اندازه سهم آينده اش استفاده نمايد؟

(و لو مقدار اندك يك كيلو ميوه)

ج

- اگر استفاده از آنها با تراضى نسبت به يكديگر باشد اشكال ندارد و الّا حكم بقيّه اموال متوفّى را دارد كه هر يك از ورثه در آن حسب السهم شريكند. و اللَّه العالم

س 1803

اشاره

- اگر شخصى در زنده بودن خود با عقل و هوش سالم ملكى را در وصيت نامه اى كه نوشته است به نوه خود ببخشد و در وصيّت نامه ذكر كند كه كسى از وراث حقى به او ندارند و وصيت نامه هم به مهر و امضاى شوراى روستا رسيده باشد و اين شخص هم ملك آن مرحوم را كه به او بخشيده احيا كرده باشد و تمام دستورات شخص فوت شده را كه در وصيت نامه ذكر شده است از قبيل نماز و روزه و رد مظالم و بدهى هاى ديگر و تكاليف آن مرحوم را انجام داده باشد آيا وراث مى توانند اين ملك را به تصرف خود در بياورند؟

ج

- بطور كلى اگر كسى در حال حيات ملكى را به نوه خود و يا به هر كس ديگر ببخشد و ملك را در اختيار متهب قرار دهد يعنى به قبض او بدهد ورثه حقى

جامع الاحكام، ج 2، ص: 211

به آن ندارند و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است. و اللَّه العالم

س 1804

اشاره

- در مواردى كه هزينه مخارج هفتم و چهلم و ... باعث تصرف در اموال ميت كه صغيردار و يا بخطر افتادن آبروى شخص مصيبت ديده مى شود و براى حفظ آبروى خود ناچار به گرفتن قرض از اين و آن مى شود، حكم شرعى چيست؟

ج

- در مورد سؤال، چنانچه متوفى وصيت به صرف مخارج ايام هفته و چهلم و غيره نموده باشد بمقدار ثلث تركه با ملاحظه ساير وصاياى نافذه اعتبار دارد و لو ورثه صغير داشته باشد ولى اگر وصيت نكرده باشد از سهم ورثه صغير صرف در مخارج ايام هفته و چهلم و غيره جائز نيست و كبار مختارند از مال خودشان مصرف نمايند البته توجه داشته باشيد در صورتى كه ورثه هم متمكن نباشند نبايد خود را با قرض و غيره در مضيقه قرار دهند. يادآورى اين مطلب لازم است كه اگر مؤمنين بجاى بعض مخارج غير لازم كه در اينگونه موارد مرسوم شده است و چنانچه در سؤال نوشته ايد گاهى بايد تصرّف در مال صغيره يا قرض كردن انجام شود امورى را كه بيشتر بدرد متوفى مى خورد نظير قضاء نماز و روزه و اداء حقوق واجبه مانند خمس و زكاة و مظالم بجا آورند بسيار بهتر و بلكه در بعض موارد لازم است. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 213

ارث

جامع الاحكام، ج 2، ص: 215

ارث

تقسيم ارث

س 1805

اشاره

- زنى فوت كرده اولاد ندارد پدر و مادر و چهار برادر و 2 خواهر دارد تكليف تقسيم ارث و مهرى كه طلب دارد و جهيزيه اى كه در خانه شوهر دارد چيست؟

ج

- در فرض سؤال بعد از اداء ديون مالى و وصيت نافذ، نصف تركه آن زن به شوهرش مى رسد و مهريّه و جهيزيه هم جزء تركه او محسوب است و يك ششم تركه او به مادرش مى رسد و بقيه تركه به پدر او مى رسد.

س 1806

اشاره

- در صورتى كه شخصى بدون وصيت از دنيا رفته و فرزند بزرگ هم دارد و صغيرى به تكليف نرسيده نيز دارد مصارف اموال او چه حكمى دارد؟

ج

- در فرض سؤال آنچه را كه ورثه مى دانند بر ذمّه متوفى است مانند ديون به مردم و يا وجوهات شرعيه و يا حج بايد از اموال او به مصرف آنها برسانند هر چند صغير داشته باشد توضيح اينكه ديون مالى از اصل مال خارج مى شود و بعد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 216

باقيمانده بين ورثه تقسيم ميگردد و قضاء نماز و روزه هم اگر بر ذمه ميّت باشد بر عهده پسر بزرگ است يا خودش انجام دهد و يا از مال شخصى خودش استيجار نمايد.

س 1807

اشاره

- شخصى در زمان حيات خويش حقوق تنها وارث خود را كه خواهرش بوده بعنوان مصالحه از او سلب نموده كه با پرداختن مبلغ 14000 تومان به وارث خود، مشار اليها هيچ گونه حقى نسبت به ارث برادر خود بعد از وفات وى نداشته باشد و جميع ما يملك را نيز به همسر خويش صلح نموده است و اين صلح و مصالحه دو سال قبل از فوت مشار اليه و در حالت مرضى بوده است كه منجر به وفات وى شده است با توجه به اجمالى كه گذشت آيا اين صلح و مصالحه صحيح است و مانع ارث مى شود يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، صلح مذكور صحيح نيست و مانع ارث نمى شود ولى صلح به همسر اگر با شرائط صحت واقع شود نافذ است و خواهر مصالح نسبت به مورد صلح بعنوان ارث حقى ندارد.

س 1808

اشاره

- اشخاصى كه در شركتهاى غير دولتى و يا كارخانه هاى شخصى مشغول كار هستند در صورت فوت از طرف شركت مبلغى به ورثه آنان وجه نقد مى دهند آيا اين وجه داخل در تركه ميّت است يا نه؟

ج

- اين امر تابع مقرّرات شركت و يا كارخانه مربوطه است و حكم تركه را ندارد.

س 1809

اشاره

- اگر زنى كه خانه دار است از اموال شوهر بدون رضايت او، و باغ يا زمين و طلا هم جهت زينت ايشان خريدارى نموده است كه شوهر طلا را به او بخشيده است آيا بعد از فوت زن، اين اموال مال شوهر است يا مال وارث زن؟

ج

- در مورد سؤال اگر خريد زمين و باغ و غيره به ذمه بوده (كما اينكه معمولا همينطور است) آنها ملك زوجه شده و بعد از فوت او به ورثه او مى رسد و لو اينكه از مال شوهرش بدون رضايت او قيمت آنها را پرداخته باشد بلى هر مقدار از مال شوهر بدون رضايت شوهر برداشته بايد از مال او برداشته شود و به شوهر و يا ورثه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 217

او داده شود و اما نسبت به طلاجات هر مقدار طلاجات را شوهر به زوجه خود بخشيده است حكم بقيه تركه زوجه را دارد و اگر نبخشيده متعلق به شوهر است و به وارث زوجه نمى رسد.

س 1810

اشاره

- كسانى كه از ميت باقى مانده اند: 1- زوجه دائمى (كه دختر عموى متوفى بوده) 2- دختر عموى ديگر از مادر ديگر 3- يك نفر پسر دايى 4- از دايى ديگر سه پسر دايى و سه دختر دايى ابوينى 5- دو پسر خاله و دو دختر خاله از يك مادر و پدر (ابوينى) لطفاً معلوم فرمائيد آيا دختر دايى ها و پسر و دختر خاله ها بطور مساوى ارث مى برند يا «للذكر مثل حظ الانثيين»؟

ج

- در مورد سؤال، زوجه دائمى او به عنوان زوجيّت ربع تركه را ارث مى برد البته زوجه در مورد سؤال از زمين منزل مسكونى ارث نمى برد و از قيمت هوايى منزل ربع مى برد و ثلث تركه را اولاد دايى و خاله او مى برد و در مورد سؤال كه فرض شده از دو دايى و يك خاله اولاد باقيمانده، سهم الارث يك دايى به اولاد او مى رسد يعنى مثلًا يكى از دائى ها كه فقط يك فرزند از او باقى مانده تمام سهم الارث يك دايى به يگانه فرزند او مى رسد و سهم الارث يك دايى ديگر به شش فرزند او (سه پسر و سه دختر) مى رسد و سهم الارث يك خاله به دو پسر و دو دختر كه از او باقى مانده مى رسد و به نظر اين جانب نسبت به تقسيم سهم الارث دايى و خاله ابوينى و همچنين اولاد آنها بنابر احتياط مصالحه شود و بقيه تركه به اولاد عموى ابوينى او كه زوجه او مى باشد مى رسد و دختر عموى ديگر كه در سؤال براى او ذكر شده چون نوشته ايد از مادر ديگر است يعنى فقط أبى است با بودن دختر عموى

ابوينى (كه زوجه اوست) ارث نمى برد. و اللَّه العالم

س 1811

اشاره

- متوفى اضافه بر اموالى كه داشته يك باب منزل و يك دستگاه تلفن را قانوناً به نام يكى از ورثه نموده و در زمان حيات خود تصميم فروش آن را داشته، از نظر شرعى براى بقيه ورثه چه حكمى دارد آيا اين دو شي ء متعلق به كليه ورثه يا اين كه به مالك قانونى آن تعلق دارد؟

ج

- در فرض سؤال، اگر منزل و تلفن را با اينكه بنام يكى از ورثه كرده

جامع الاحكام، ج 2، ص: 218

نبخشيده و چنانچه در سؤال مذكور است قصد فروش آن را داشته متعلّق بهمه ورثه است و اگر نزاع موضوعى در بين باشد مرافعه شرعيه لازم است.

س 1812

اشاره

- مقدار نسبتاً زيادى كتب فقهى، تفسيرى، اعتقادى، اخلاقى و غيره از يكى از علماء كه برحمت ايزدى پيوسته موجود است، آن مرحوم داراى سه فرزند است يك پسر روحانى و دو دختر، حال سؤال اين است: آيا كتابها فقط به پسر مى رسد يا جزء ماترك ميت است كه بحسب قانون ارث بين ورثه بايد تقسيم شود ضمناً بر فرض اينكه فقط به پسر مى رسد، بعد از پدر آن پسر هم از دنيا رفته در اين فرض كتابها به پسر بزرگ مى رسد يا بايد بين همه ورثه تقسيم شود.

ج

- كتابها متعلّق به همه ورثه است هر چند پسر روحانى داشته باشد بنابراين موردى براى سؤال دوّم باقى نمى ماند.

س 1813

اشاره

- باستحضار مى رساند كه پدرى با داشتن همسر 2 پسر و 2 دختر فوت مى نمايد و بعد از فوت پدر يك پسر و يك دختر نيز فوت مى كنند حال مى ماند يك پسر و يك دختر و مادرشان، تا اينكه دختر شوهر مى كند و يك دخترى از او بجا مى ماند و خودش نيز مى ميرد حال مى ماند يك پسر و يك دختر كه خواهرزاده پسر مى باشد حالا امر بفرمائيد؟

خواهر زاده چقدر ارث از دارائى مى برد- و مادر چقدر از ارث و از دخترش كه فوت كرده چقدر ارث مى برد؟

ج

- در فرض سؤال، پس از فوت پدر يك هشتم از تمام تركه او بعد از استثناء ديون ميّت و وصيّت نافذه به همسرش مى رسد و بقيه طورى تقسيم مى شود كه هر پسرى دو برابر دختر ببرد و بعد از فوت يك پسر و يك دختر اگر اولاد نداشته اند سهم الارثى كه از پدر به آنها رسيده به مادرشان مى رسد و بعد از فوت دخترى كه شوهر رفته و يك دختر دارد سهم الارث پدرى و ساير اموالى كه دارد يك چهارم آن به شوهر و بقيه چهار قسمت مى شود يك قسمت به مادرش و سه قسمت به دخترش مى رسد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 219

طبقات

س 1814

اشاره

- متوفى در وصيت نامه خود زمين خويش را براى دختر خويش وصيت نموده چون اولاد ذكور نداشته و مدتى بعد از فوت متوفى دختر ايشان نيز فوت كرده مادر دختر در قيد حيات است آيا زمين متوفى بعد از فوت دختر براى مادرش انتقال پيدا ميكند چون دختر وارث ديگر ندارد يا به پسر عموى دختر منتقل مى شود اگر بعد از فوت دختر زمين به مادر منتقل شود، و پسر عموى دختر با قدرت خود تصرف كرده باشد حكم مسأله چيست؟

ج

- بعد از فوت دختر اگر دختر مادر داشته ارث او به پسر عمويش نمى رسد و تصرّف پسر عمو بدون رضايت مالك شرعى غصب و حرام و موجب ضمان اجرة المثل است.

س 1815

اشاره

- در باب ارث فقهاء عظام ميفرمايند طبقه اول ورّاث پدر و مادر و اولاد هستند و با نبودن اولاد، اولاد اولاد هر چه پائين بروند سؤال اين است كه اگر ميت هم اولاد دارد و هم اولاد اولاد از اولادهاى ديگر آيا اولاد ميت مانع و حاجب از ارث برادرزاده ها يا خواهرزاده هستند يا خير. برادرزاده ها و خواهرزاده ها سهم پدر و يا مادر خود را مى برند و اولاد ميت تا هستند فقط حاجب از ارث فرزندان خود مى باشند نه فرزندان برادر و يا خواهر.

ج

- با بودن اولاد بلاواسطه اولاد اولاد (يعنى نوه مطلقاً) ارث نمى برد.

س 1816

اشاره

- محترماً بعرض عالى ميرساند شخصى دار فانى را وداع كرده است فرزندانى از او باقى مانده است و زوجه او هم در حيات مى باشد و وصيّت ننموده است و يكى از پسران مرحوم فرزندى دارد آيا اين نوه كه پدرش قبل از پدر بزرگش از دنيا رفته است در ارث سهيم مى باشد يا خير؟

ج

- در مورد سؤال كه متوفى فرزند بلا واسطه دارد نوه او ارث نمى برد. و اللَّه العالم

س 1817

اشاره

- خانمى چندين سال قبل فوت نموده كه در هنگام فوت اولاد و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 220

همسر و پدر و مادر نداشته فقط شش خواهر داشته كه پنج خواهر با او پدر و مادرى بوده اند و يك خواهر هم پدرى تنها بوده يعنى از مادر با زن فوت شده جدا بوده بفرمائيد آيا با بود خواهران پدر و مادرى خواهر پدرى تنها سهم ارث ميبرد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، با بود خواهران پدر و مادرى- خواهر پدرى تنها از متوفى ارث نميبرد.

س 1818

اشاره

- پسر بنده فوت كرد و يك زن و يك بچه از او باقى ماند بعد از مدتى بچه فرزندم هم فوت كرد آيا بنده و زوجه پسرم از بچه و فرزندم ارث مى بريم يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، موقعى كه پسر شما فوت نموده وارث او پدر و مادر و بچه و زوجه او بوده يعنى يك ششم به مادر و يك ششم به پدر و يك هشتم به زوجه مى رسد و بقيه متعلق به بچه اوست و موقعى كه بچه فرزند شما فوت نموده آنچه از بچه فرزند شما باقى مانده به مادرش مى رسد و با وجود مادر به شما كه جد او محسوب ميشويد از مال او ارث نمى رسد.

س 1819

اشاره

- خانمى دو شوهر كرده است شوهر اول قبل از خودش برحمت خدا رفته مهريه خانم از شوهر اول يك ساعت آب ملك مى باشد شوهر دوم اين خانم هم زنده مى باشد اين خانم 4 برادر 3 خواهر دارد و شوهر اولى 2 برادر 2 خواهر از نظر ارث چه حكمى دارد؟ (در ضمن اين خانم از هيچ كدام از شوهرها بچه ندارد)

ج

- در مورد سؤال بعد از اداء ديون و وصيت نافذه نصف تركه آن خانم هر چه هست به شوهر دوم او مى رسد و بقيه تركه بين برادران و خواهران او كما فرض اللَّه تقسيم مى شود اگر برادران و خواهران ابوينى هستند هر برادر دو برابر خواهر ارث ميبرد. و با وجود خواهر و برادر ابوينى برادر و خواهر ابى ارث نميبرد و ارث او به برادر و خواهر شوهر اول نمى رسد.

س 1820

اشاره

- ميت ورّاث طبقه اول و طبقه دوم ندارد عيال هم نگرفته بوده از طبقه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 221

سوم عمه و خاله هم ندارد 2 عمو داشته كه هر دو فوت شده اند از يك عمو 1 پسر داشته كه آن هم فوت شده و يك نوه پسر از آن مانده و عمو ديگر سه دختر داشته هر سه فوت شده اند و چهار نوه پسر و يك نوه دختر مانده كه موجودند و يك دائى داشته كه فوت شده و يك پسر دائى زنده است لطفاً حكم ارث را ذيلًا مرقوم بفرمائيد.

ج

- بطور كلى با بودن پسر دائى، نوه عمو ارث نمى برد.

س 1821

اشاره

- شخصى فوت كرده كه فرزند ندارد و خواهر و برادر هم ندارد فقط چند خاله زاده دارد كه همه خاله زاده هاى پدر و مادرى هستند يعنى مادر متوفّى با مادر خاله زاده ها همگى خواهرهاى پدر و مادرى بوده اند آيا اين خاله زاده ها از متوفى ارث مى برند يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه متوفى خاله هاى متعددى داشته سهم هر يك از خاله ها به فرزندش مى رسد توضيح اينكه اگر از يك خاله مثلًا يك بچه دارد و از خاله ديگر مثلًا پنج بچه، سهم خاله اول به آن يك بچه مى رسد و سهم خاله دوم به آن پنج بچه، كه به طور مساوى بين آنها تقسيم مى شود چه فرزندان خاله از يك جنس باشند و پسر و دختر باشند.

س 1822

اشاره

- آيا هر وقت شخصى قبل از پدرش فوت نمايد فرزندان آن شخص از ارث پدرى او بهره مند ميشوند يا خير؟ (يعنى شخصى فوت مى نمايد و چند تا بچّه هم دارد و پدر آن شخص در حيات ميباشد. آيا فرزندان متوفى از پدر پدر يعنى از جد خود ارث ميبرند يا خير)؟

ج

- در فرض سؤال، اگر پدر پدر فرزند داشته باشد يا بودن فرزند بلا واسطه نوه ها كه فرزندان بواسطه باشند ارث نمى برند.

س 1823

اشاره

- شخصى فوت كرده همسر نداشته بلا عقب است نامبرده سه نفر خواهر ناتنى مادرى دارد ويك برادر پدرى دارد ويك خواهر پدر و مادرى دارد توضيح بفرمائيد تركه ايشان به چه نحو تقسيم مى شود؟

ج

- در فرض سؤال بعد از اداء ديون مالى و وصيّت نافذه، ثلث مال او به سه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 222

خواهر مادرى او مى رسد كه بين خودشان بطور مساوى تقسيم ميكنند و دو ثلث بقيه به خواهر ابوينى او مى رسد و با بود خواهر ابوينى برادر پدرى او ارث نمى برد.

س 1824

اشاره

- خانمى از دنيا رفته و داراى هيچ فرزندى نيست و در ضمن شوهر و پدر و مادر ايشان هم از دنيا رفته اند و ايشان داراى يك خواهر ابوينى و يك برادر ويك خواهر امّى ميباشد. آيا به ايشان ارث مى رسد و قسم هر كدام چقدر مى باشد؟

ج

- در فرض سؤال، بعد از اداء ديون مالى و وصيّت نافذه متوفّى، تركه او سه قسمت مى شود ثلث آن به برادر و خواهر امّى مى رسد كه بين خود بطور مساوى تقسيم ميكنند و دو ثلث آن به خواهر ابوينى مى رسد.

احكام ارث زوجين

س 1825

اشاره

- خانه اى داريم به قيمت شش ميليون و پانصد و شصت هزار تومان لطفاً جنابعالى معلوم كنيد سهم هر كدام از افراد ذيل را، خانواده داراى 5 دختر و 2 پسر مى باشد در ضمن سهم زوجه را هم تعيين كنيد چون پدر خانواده در قيد حيات نيستند.

ج

- به نظر اين جانب چنانچه زوجه از متوفّى فرزند دارد مانند بقيّه ورثه از همه تركه اعم از منقول و غير منقول ارث مى برد و سهم او 18 است و بقيه به فرزندان متوفى مى رسد و هر پسرى دو برابر دختر مى برد. و اللَّه العالم

س 1826

اشاره

- احتراماً به عرض مى رساند خانمى است كه سه سال پيش ازدواج نموده كه حدود 5 ماه پيش بر اثر بيمارى فوت نموده است در ضمن بچه هم ندارند تكليف مهريه و جهيزيه ايشان به چه صورت مى باشد؟

ج

- در فرض سؤال، نصف ما ترك زوجه اعمّ از مهريه و جهيزيه و طلاجات و ساير اموال او، به زوج و بقيه به پدر و مادرش مى رسد.

س 1827

اشاره

- زيد حياط مسكونى خود را با مخلفات و ما فيها من الاثاث از ثلث ما ترك به يكى از ورثه يا غير ورثه وصيت نموده است آيا همسرش از اعيان آن

جامع الاحكام، ج 2، ص: 223

سهميه مى برد يا نه و در صورت عدم آيا از ساير ما ترك معادل آن را مى برد يا نه؟

(توضيح اينكه ساير ما ترك شخص معهود كلا اراضى بدون اعيان هستند كه اگر زن از مخلفات ارث نبرد ديگر چيزى كه ارث به آن تعلق گيرد وجود ندارد).

ج

- بنظر اين جانب چنانچه زوجه از متوفى فرزند نداشته باشد از زمين خانه ارث نمى برد نه عيناً و نه قيمتاً ولى از قيمت اعيانى در صورتى كه متوفى از زن ديگر داراى فرزند باشد هشت يك و در صورت نداشتن فرزند چهار يك مى برد و از بقيه اموال ميّت چه زمين و چه غير آن ارث مى برد و چنانچه زوجه از متوفى فرزند داشته باشد از همه اموال ميّت ارث مى برد و در فرض سؤال كه خانه و اموال منقول متوفى بعنوان ثلث تعيين گرديده زوجه از زمينهاى زوج سهم الارث خود را مى برد.

س 1828

اشاره

- در تاريخ 22/ 1/ 70 عقد زناشوئى بين من و شوهرم انجام شد، شوهرم چون مرد شصت ساله بود نسبت به سنش خريد آينه و شمعدان را قبيح مى دانست و قرار شد پول آينه و شمعدان را در هر زمان كه شد بدهد. ولى نداد و عند المطالبه باقى ماند.

در عقدنامه نوشته يك جلد كلام اللَّه مجيد پول طلا بقيمت سيصد هزار تومان و آينه و شمعدان پول آينه و شمعدان مشخص نيست. حالا ورثه شوهرم مى خواهند مهريه و مطالبات شرعى بالا را بپردازند آيا بايد به قيمت آن زمان باشد يا خير؟ قيمت زمان فوت شوهرم محاسبه شود يا خير؟ نسبت به وضع مالى شوهرم كه بسيار خوب بوده محاسبه شود يا خير؟

ج

- در فرض سؤال كه در عقدنامه آئينه و شمعدان جزء مهريه آمده اگر نوع آن مشخص شده بايد خود آن و يا قيمت فعلى آنها از تركه او پرداخت شود، و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

س 1829

اشاره

- شوهر مرحومم داراى خانه مسكونى و دكان و زمين و اموال منقول مى باشد از متوفى فرزندى دارم سهم الارث اين جانبه در ماترك او به چه ترتيبى است لطفاً بيان فرمائيد؟

ج

- به نظر حقير پس از اخراج مخارج تغسيل و تكفين و دفن و ديون ثابته كه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 224

مهر زوجه نيز از آن محسوب است يك هشتم از عين كل تركه اعم از منقول و غير منقول كه منزل مسكونى را نيز شامل مى شود، به شما مى رسد.

س 1830

اشاره

- با توجه به اينكه شوهر اين جانبه در يك درگيرى و نزاع فوت نموده و از او داراى فرزندى نمى باشم و چون داراى پدر و مادر مى باشد لذا تقاضا مى شود سهم الارث اين جانبه را در ذيل اين ورقه مرقوم داريد؟

ج

- در فرض سؤال كه زوج اولاد ندارد زوجه يك از تمام تركه او باستثناء عين و قيمت زمين خانه حكم اموال او است و زوجه از آن سهم خود را مى برد.

س 1831

اشاره

- دختر اين جانب كه حدود 14 ماه در عقد دائمى شخصى بوده است و حدود 10 روز به ازدواج رسمى آنها مانده بود كه دخترم بر اثر حادثه سوختگى در بيمارستان فوت نمود.

در ضمن به اطلاع مى رسانم كه مهريه آن مرحومه از قرار زير مى باشد. يك جلد كلام اللَّه مجيد. آئينه شمعدان. 5 مثقال طلا. 112 سكه بهار آزادى. شير بهاء مبلغ 150000 تومان كه دريافت نموده ام، و 5 مثقال طلا هم بعنوان مهريه براى دختر خريده اند و تحويل داده اند مقدار زيادى لباس و وسايل لازمه ازدواج كه شوهرش خريدارى نموده است. اين جانب در اين مدت كه فرزندم در عقد ايشان بوده مقدارى جهيزيه برايش تهيه نموده بودم كه در صدد بودم بطور كامل تكميل نمايم كه بر حسب حادثه دخترم فوت شد از محضر جنابعالى خواستارم كه بطور كامل و واضح در مورد مسائل شرعيه آن مرحومه و مسائل مربوط به نماز و روزه را پاسخ بفرمائيد.

ج

- در مورد سؤال، آنچه مهريه بوده تمام آن را استحقاق دارد و مانند ساير اموالش اگر داشته باشد، بين ورثه تقسيم مى شود و همچنين طلائى كه شوهر براى دختر خريده و تحويل او داده و نيز لباسها و سائر اشيائى كه زوج تحويل داده و تمليك نموده تماماً متعلق به دختر است و آنچه بعنوان شيربها گرفته ايد هر مقدار كه عين آن باقى است با مطالبه زوج بايد برگردانيد و آن مقدارى كه در آن تصرف شده

جامع الاحكام، ج 2، ص: 225

برگرداندن آن لازم نيست و حق ندارند آن را مطالبه نمايند و جهيزيه را هم اگر تحويل نداده ايد متعلق به خودتان است و

باحتياط واجب هر مقدار نماز و روزه كه يقين داريد بر ذمه دختر بوده بايد برايش بجا آوريد يا برايش استيجار نمائيد يادآورى مى شود تقسيم ارث دختر بدين گونه است نصف تمام تركه دختر به زوج و ثلث آن به مادر و بقيه به پدر مى رسد.

س 1832

اشاره

- اين جانب پسرى داشتم كه در اثر تصادف فوت نموده است كه داراى زن و يك پسر و حقير و مادرش وارثين او هستيم و تمام دارائى مرحوم پول خونى است كه به ما داده اند به اضافه يك قطعه زمين بدونِ ساختمان و مبلغ 000/ 150 تومان (صد و پنجاه هزار تومان) پول مهريه زوجه اوست:

آيا پول مهريه را از اصل مال بايد بدهيم يا از سهميه پسر مرحوم ضمناً جهيزيه زن مرحوم به خود زن تعلق مى گيرد يا خير؟ (چون به عنوان شيربهاى او گرفته شده).

ج

- در فرض مسأله مهريه از اصل مال بايد اداء شود و آنچه از جهيزيه كه ملك زن بوده متعلق به خود زن است و كسى در آن حقى ندارد. و اللَّه العالم.

س 1833

اشاره

- شوهرم چندى قبل مرحوم شد و اولاد هم نداشت، خواستم 2 مسأله را بعرض برسانم:

الف: اول اينكه مهريه من زمين است. از تاريخ ازدواج با ايشان تا 16 سال قبل كه عازم مكه مكرمه بود بمن گفت اگر اجاره زمينت را تا حال كه عازم مكه هستم بمن صلح كنى من شما را هم با خود مى برم، من هم صلح كردم و با ايشان به مكه رفتم. از 16 سال قبل تا حال كه فوت كردند هر چه مطالبه مى كردم مقدارى از اجاره زمينم را بمن بده تا براى دوا و دكتر يا كمبود لباس و غيره به مصرف برسانم ايشان امتناع مى كردند. آيا اين اجاره را بايد از اموال ايشان برادرش كه وارث است بدهد يا خير؟

ب: و ديگر اينكه آيا من از زمين مزروعى ايشان حق دارم يا خير؟

ج

- الف: در مورد سؤال چنانچه اجاره زمين را نگرفته ايد و نبخشده ايد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 226

ميتوانيد از تركه زوج حق خود را مطالبه نمائيد. و اللَّه العالم.

ب: بنظر اين جانب زوجه از زمين مزروعى ارث ميبرد. و اللَّه العالم.

س 1834

اشاره

- بنده به عقد دائمى فردى در آمدم با اينكه ايشان مريض بوده و هيچ گونه ابراز نكرده مدتى قبل نامبرده فوت نمود آيا از مهر چيزى بمن تعلق مى گيرد يا نه و چه كسى مديون مى باشد؟

ج

- بطور كلى اگر مردى در مرضى كه به آن مرض از دنيا رفته زنى عقد كرده و با او نزديكى نكرده آن زن از آن زوج ارث نميبرد و حق مهر ندارد و اگر در آن مرض حين العقد از دنيا رفته و لكن علت موت او مرض ديگر يا از جهت ديگر باشد احتياط اين است كه با ورثه در مهر و ميراث مصالحه نمايند و زوجه نيز احتياطاً عده وفات نگه دارد. و اللَّه العالم.

س 1835

اشاره

- اگر وارث ميّت فقط يك خواهر پدرى و يك خواهر مادرى و يك زوجه باشد، ارث ميان آنان چگونه تقسيم مى شود؟

ج

- در فرض سؤال زوجه ربع مال و خواهر مادرى يك ششم مال و بقيه را خواهر پدرى ميبرد و زوجه در مورد سؤال از زمين خانه ارث نميبرد نه از خود زمين و نه از قيمت آن ولى از قيمت هوائى آن ارث ميبرد. و اللَّه العالم.

س 1836

اشاره

- شخصى در حدود 70 ساله كه سكته ناقصى هم باو رسيده بود و هميشه قرص ميخورد با اين حال با دخترى ازدواج كرده و بخانه آورده و در حدود يك ماه يا كمتر با هم بودند و در اين مدت مقدمات جماع را هم فراهم كرده اند. ولى مرد در اثر مريضى كه داشت يا پيرى قادر به مجامعت نشده است حال آن مرد وفات كرده مستدعى است حكم مهر و ارث زوجه را بيان فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال، زوجه تمام مهر را از شوهر طلبكار است و سهم الارث خود را نيز اگر موت زوج مستند به آن سكته نبوده، كما فرض اللَّه مى برد، و اللَّه العالم.

س 1837

اشاره

- آيا كادوهايى را كه هنگام عروسى آورده اند به زوجه تعلق مى گيرد يا جزو ارثيه زوج است؟

ج

- هر كادويى كه براى شخص زوجه آورده شده مثل اين كه پدر و مادر

جامع الاحكام، ج 2، ص: 227

زوجه و يا منصوبين ديگر او اشيايى را بعنوان كادو به قصد اين كه مال زوجه باشد آورده باشند متعلق به زوجه است و جزء ارثيه متوفى نيست. و اللَّه العالم

س 1838

اشاره

- آيا لباسهايى كه شوهرم برايم خريده و به او تمليك نكرده بعد از فوت شوهرم مى توانم استفاده نمايم؟ (در ضمن از همسرم فرزندى ندارم).

ج

- لباسهاى زوجه كه شوهر براى او خريده بعد از فوت شوهر جزء اموال شوهر محسوب است و همه ورثه از آن ارث مى برند البته زوجه هم سهم الارث خود را از آن لباسها ميبرد.

س 1839

اشاره

- آيا زنى كه در عقد دائم بوده، ولى هنوز مراسم عروسى برگزار نشده است، از شوهر متوفاى خود، ارث مى برد يا نه؟

ج

- بلى زوجه دائم از شوهر ارث مى برد هر چند عروسى نكرده باشد. و اللَّه العالم

س 1840

اشاره

- آيا در صورت تعلق ارث، مقدار سهم الارث يك چهارم از ديه كامل است يا كمتر؟

ج

- در صورتى كه زوج مقتول اولاد نداشته باشد زوجه يك چهارم از ديه كامل زوج را ارث مى برد. و اللَّه العالم

س 1841

اشاره

- آيا زن دائمه بر خلاف مصالحه خانواده شوهر حق الارث خود را مطالبه كند؟

ج

- زوجه مى تواند نسبت به سهم الارث خود از ديه مصالحه نكند و تمام ربع ديه كامله را مطالبه نمايد. و اللَّه العالم

س 1842

اشاره

- آيا با توجه به اينكه تمام درآمد شوهرم از تهران براى پدر و مادرش ارسال مى شد، حقير مى توانم از خانواده شوهر، مهريه را مطالبه كنم؟ به چه ميزان، مهريه كامل يا نصف آن؟

ج

- از خانواده شوهر نمى توانيد مهريه طلب كنيد ولى از ماترك ميّت كه از جمله آنها ديه است مى توانيد تمام مهريه خود را مطالبه نماييد و بر ورثه او واجب

جامع الاحكام، ج 2، ص: 228

است كه مهريه زوجه او را مانند ساير ديون متوفى از ما ترك او بپردازند. و اللَّه العالم

س 1844

اشاره

- بيوه زنى هستم كه از شوهر مرحومم يك باب خانه مسكونى به ارث مانده است 4/ 1 (يك چهارم) اين خانه مهريه اين جانب است، آيا از بقيه زمين خانه ارث مى برم يا خير؟ لازم به توضيح است كه ساختمان اين خانه مخروبه است و ارزشى ندارد ولى زمين آن داراى ارزش است. ضمناً از شوهر مرحومم فرزندى وجود ندارد و ورّاث آن مرحوم طبقه دوم (برادرزادگان) مى باشند.

ج

- در فرض سؤال، شما فقط 14 كه مهريه است حق داريد و از بقيّه زمين خانه مذكور، ارث نمى بريد. و اللَّه العالم

س 1844

اشاره

- اين جانب داراى 4 فرزند ذكور كه سه فرزند ازدواج نموده كه مشتركاً كشاورزى موتور آب و نانوايى و غيره داشته و كار مى كنيم و هيچ گونه اموال و املاك در اختيار هيچ كدام و به تصرّفشان ندادم اخيراً يكى از فرزندانم كه كر و لال و داراى جنون ادوارى بود. در عين حال كه در امورات كشاورزى فردى كارآمد بود ولى هزينه درمان سالانه وى نيز زياد بود مرحوم شده ضمناً ايشان فاقد فرزند نيز مى باشد مرقوم فرماييد حقوق شرعى همسر ايشان به ذمه اين جانب چگونه مى باشد؟

ج

- در مورد سؤال هر مقدار كه فرزند متوفاى شما به دستور شما براى شما كار كرده و در حال جنون بوده اجرة المثل كار خود را استحقاق دارد و اگر در حال افاقه بوده، و قصد مجّان در كار كردن نداشته اجرة المثل كار خود را (اگر اجرة المسمّى در بين نبوده) استحقاق دارد كه بعد از كسر نمودن مخارج خود و زوجه اش (اگر مخارج آنها را شما مجّانى نمى داده ايد) آنچه باقى مانده تركه آن مرحوم محسوب است كه بعد از اداء ديون مالى و وصيت نافذه بين ورثه او كه زوجه هم يكى از آنها است كما فرض اللَّه تقسيم مى شود و مهريه زوجه اگر قبلًا داده نشده جزء ديون ميّت محسوب است و اگر متوفى مالى از خود باقى نگذاشته و از پدر هم چيزى به عنوان كار طلب ندارد زوجه او حقّى به پدر متوفّى ندارد. و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 229

ارث كسانى كه در يك حادثه كشته شده اند و تقدم و تأخر فوت آنها معلوم نيست.

س 1845

اشاره

- در مورد ارث بردن اشخاصى كه از يكديگر ارث ميبرند و بواسطه هدم و غرق و يا غير اينها فوت شوند، به صورتى كه تاريخ فوت (تقدم و تأخر و تقارن) مجهول باشد، آيا احكام مربوط به هدم و غرق در مورد غرق در غير از آب نيز اثرى دارد يا خير؟

ج

- بنظر اين جانب احكام مذكوره اختصاص به هدم و غرق در آب ندارد بلكه در هر حادثه اى كه مشابه آنها باشد مانند غرق در غير آب و يا سقوط هواپيما و تصادف ماشين جارى است. و اللَّه العالم.

س 1846

اشاره

- به عرض مى رساند كه زن و شوهرى كه فاقد اولاد مى باشند در اثر سانحه تصادف اتومبيل دار فانى را وداع گفته اند از آن مقام محترم تقاضامنديم حكم شرعى را بيان فرمائيد.

ج

- در مورد سؤال چنانچه تقدم و تأخر و تقارن فوت زوج و زوجه معلوم نيست و وارث طبقه اول نيز ندارند آنچه زوج هنگام فوت داشته بعد از اخراج ديون مالى و وصيت نافذه چهار يك تركه زوج بعنوان ارث بزوجه مى رسد و از زوجه هم به وارث زنده او مى رسد (البته زوجه از زمين خانه ارث نميبرد) و همچنين آنچه زوجه حين فوت داشته بعد از اداء ديون مالى و وصيت نافذه نصف آن بعنوان ارث به زوج مى رسد و از زوج هم به وارث زنده او مى رسد و بقيه تركه هر كدام به ساير ورثه خود آنها كما فرض اللَّه مى رسد.

س 1847

اشاره

- در يك حادثه رانندگى تمام اعضاى يك خانواده اعم از مرد- زن- يك پسر و دو دختر همگى فوت مى كنند ولى به نقل قول از كسانى كه بعد از تصادف بالاى سر آنها ميرسند اظهار ميدارند كه يكى از فرزندان آنها كه دختر بوده يكى دو ساعت زنده بوده و بعداً فوت مى كند ولى هيچ كسى كه بگويد كه آن چهار نفر بقيه كدام اوّل فوت نموده و كدام بعد، وجود ندارد و كسى نمى داند جز

جامع الاحكام، ج 2، ص: 230

خداوند تبارك و تعالى و با توجّه به اينكه همگى از دار دنيا رفته اند اند و با فرض اينكه آخرين فردى كه از آن خانواده فوت مى كند همان دختر باشد مستدعى است نحوه تقسيم ارث آنان را بيان فرمائيد.

الف: مرد متوفى داراى پدر و مادر و چهار برادر و پنج خواهر مى باشد و برادران و خواهران مرد متوفى همگى از يك پدر و مادر مى باشند.

ب: زن (متوفى فيه) داراى پدر و

مادر و سه برادر و يك خواهر مى باشد كه برادران و خواهر (زن متوفى فيه) همگى از يك پدر و مادر مى باشد.

ج

- در فرض سؤال برادران و خواهران مرد متوفى از او ارث نميبرند بلكه ارث او به پدر و مادر زنده و فرزندان و زوجه او كه در تصادم فوت نموده اند مى رسد يعنى بعد از اداء دين و وصيت نافذ متوفى يك ششم از تركه به پدر و يك ششم به مادر ويك هشتم به زوجه او مى رسد و بقيه به فرزندان او مى رسد كه پسر دو برابر دختر ميبرد و آنچه به فرزندان رسيده دو ثلث آن به جد و جده پدرى و يك ثلث آن به جد و جده مادرى آنها مى رسد و يك هشتم زوجه به دخترى كه بعد فوت نموده و پدر و مادر زوجه مى رسد و سهم اين دختر نيز به اجداد چهارگانه او مى رسد كه كما فرض اللَّه بين آنها تقسيم مى شود و اگر زوجه و فرزندان قبل از فوت مالى داشته اند تقسيم آن هم با بعض تفاوت بهمان تفصيل است كه راجع به اموال مرد متوفى ذكر شد كه بايد با راهنمائى شخص مسأله دان تقسيم شود. و اللَّه العالم.

ميراث غائب و مفقود الاثر

س 1848

اشاره

- اين جانب خواهرى دارم كه مدت چهار سال است كه مفقود الأثر شده و چند خواهر و برادر دارد خواهشمند است نسبت به تقسيم اموال او، ما راهنمائى فرمائيد.

ج

- در مورد سؤال، تا ورثه يقين بفوت مفقود الأثر پيدا نكنند نميتوانند تركه او را تقسيم كنند و در صورت يقين به فوت بعد از اداء ديون شرعى، بمقدار يكه يقين دارند كه در ذمّه متوفّى و در عين تركه او هست، ميتوانند اموال او را بين خود كما فرض اللَّه تقسيم كنند. و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 231

س 1849

اشاره

- شخصى در حدود 70 سال پيش در سن 30 سالگى رفته روسيه، و تا حال از وى خبرى نرسيده زنده است يا مرده داراى اولاد است يا نه، يك برادر ابوينى داشته و يك برادر امى برادر ابوينى اش در حدود 14 سال پيش وفات كرده و داراى اولاد هم بود. اكنون در مورد املاك او چه ميتوان كرد؟ عمر طبيعى تا چند سال است؟ اگر فرض كنيم كه زنده است، در املاك او چه كسى اولى بتصرف است؟

ج

- در فرض سؤال بايد بمقدارى صبر كنند كه يا از طريق تواتر اخبار و يا قرائن علم بموت او حاصل گردد و يا بيّنه شرعيه بر موت او قائم شود و يا از جهت طولانى شدن مدّت غيبت او اطمينان پيدا كنند كه مرده است و تا به اين مرحله نرسيده حق تصرّف در اموال او را ندارند و موقعى كه موت او به يكى از راههائى كه گفته شد به ثبوت شرعى رسيد وارث او كسى است كه در حين ثبوت شرعى موت وارث مى باشد پس اگر امروز مثلًا موت او شرعاً ثابت شود وارث او منحصراً برادر امى است و اگر بعدها ثابت شود حكم مسأله از جهت ارث ممكن است تفاوت پيدا كند و اگر فرزندان برادر ابوينى مدعى باشند كه موت او قبل از موت پدرشان بوده است بايد به ثبوت شرعى برسانند، و الا مسموع نيست. و اللَّه العالم.

س 1850

اشاره

- احتراماً بعرض ميرساند كه اخوى اين جانب دوازده سال قبل در جنگ مفقود الأثر گرديده و مشخص نبود كه شهيد است يا اسير و اكنون پس از دوازده سال شهادت او مسلّم و محرز شده است. اين شهيد همسر داشته اما فرزند ندارد استدعا دارد به سؤال ذيل پاسخ فرمائيد:

الف: حقوق اين شهيد در طول اين دوازده سال بطور كامل و يكجا توسط همسر او گرفته شده و خرج مى شده است آيا تمام اين حقوق از او بوده است يا اينكه چيزى از آن بعنوان ارث يا غيره به پدر و مادر و برادر و خواهر آن شهيد مى رسد)؟

ب: اكنون كه شهادت او مسلّم شده است مقدارى پول بعنوان

پول خون يا غرامت توسط اداره اى كه آن شهيد در آن كار مى كرده داده مى شود اين پول از چه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 232

كسى است آيا منحصراً از همسر اوست يا فقط ساير ورثه يا بايد بين آنان تقسيم شود؟

ج: با توجه به اينكه وى در سال 61 شهيد شده و خبر شهادتش در سال 73 آمده است و از طرفى پدر آن شهيد در سال 66 مرحوم شده آيا پدر آن شهيد از شهيد ارث مى برد يا شهيد از پدر خود ارث مى برد و ملاك روز شهادت آن شهيد است يا روزى كه خبر شهادت او آمده است؟

د: دو سال قبل از آنكه شهادت آن شهيد محرز شود همسر او از بنياد شهيد تقاضاى طلاق نموده و رئيس بنياد شهيد حكم طلاق او را صادر كرده او را طلاق داده است آيا اين همسر از آن شهيد ارث مى برد يا خير و آيا از پول خون ارث مى برد يا نه و آيا در مدّت اين دو سال حق داشته است كه حقوق شهيد را گرفته و خرج كند يا خير؟

ج

- الف: در مورد سؤال بايد از مسئولين بنياد شهيد سؤال شود و طبق مقرّرات بنياد شهيد كه حقوق را مى دهد رفتار شود و حكم ارث را ندارد. و اللَّه العالم.

ب: حكم جواب اوّل را دارد. و اللَّه العالم.

ج: با فرض اينكه فرزند قبل از فوت پدر شهيد شده فرزند مذكور از پدر ارث نمى برد ولى پدر از آن شهيد ارث ميبرد يعنى ملاك روز شهادت آن شهيد است نه روز خبر شهادت. و اللَّه العالم.

د: در مورد سؤال كه در وقت شهادت

شهيد زوجيت محقق بوده زوجه از ما ترك شهيد ارث مى برد و امّا نسبت به پول خون و حقوق دريافتى به جواب اول و دوم مراجعه نمائيد. و اللَّه العالم.

نزاع در ارث

س 1851

اشاره

- ملكى دو قسمت آن در بالاى جاده و قسمت ديگر آن در زير جاده واقع است. در مورخ 8/ 10/ 74 اين زمين ها بين وراث طبق نوشته اى تقسيم شده است. دو نفر از وراث از كيفيت زمينها با اطلاع بوده و وارث ديگر بى اطلاع

جامع الاحكام، ج 2، ص: 233

و بى سواد بوده است زمينى كه در زير جاده و متعلق به شخص بيسواد است داراى عيوب زيادى است خواهشمند است جهت حل اختلاف بين سه فرد مسلمان نظر خود را بيان فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال وارثى كه مغبون شده حق فسخ تقسيم را دارد و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است.

س 1852

اشاره

- ملكى بعد از فوت پدر حدود 40 سال است كه در دست ماست ولى هنوز هم تقسيم نشده است حالا وارثين سه برادر از ما ادعاى زمين و سود حاصله از آن را مى كنند. حق ارث و طلب سود حاصله را دارند يا نه؟

ج

- در مورد سؤال با فرض اينكه زمين موروثى بين ورثه تقسيم نشده يعنى همه وارثين حق خود را از آن نبرده اند بايد سهم آنها با اجرة المثل اجاره سهمشان را متصرف بپردازد مگر اينكه سائر ورثه عين يا منافع آن را به ورثه اى كه متصرفند واگذار كرده باشند و اگر نزاع موضوعى در بين باشد مرافعه شرعيّه لازم است.

س 1853

اشاره

- در مسئله ارث بعضى موارد اتفاق افتاده زمين مزروعى نزد اولاد برادر مانده مثلًا 30 سال، برادر و خواهر مرحوم شده اولاد خواهر ادعاى حق مادر را ميكند آيا اولاد برادر بايد اثبات هبه يا رضايت خواهر نمايد يا ذو اليد مقدم است و اولاد خواهر بايد ثابت كند كه امانت مانده (واقع قضيه هم معلوم نيست كه خواهر راضى شده يا نه)؟

ج

- در مورد سؤال اگر ذو اليد قبول دارد كه ملك قبلًا متعلّق به ديگرى بوده است بايد بطريق شرعى اثبات كند كه ملك به هبه و غيره به او منتقل شده و مجرّد ذو اليد بودن در اين فرض اثر ندارد اجمالًا فرض سؤال نزاع موضوعى است و محتاج به مرافعه شرعيه است.

س 1854

اشاره

- محترماً بعرض عالى ميرسانم شخصى فوت شده و در بين ورثه هم صغير هست و طلبكار هم دارد با چه شرايطى طلب ثابت مى شود و ورثه ملزم به دادن دين از اموال مرحوم شده اگر چك يا سفته ارائه بدهند و يا بگويند در دفتر مرحوم هم نوشته شده است آيا با اينها در طلب ثابت مى شود و واجب مى شود

جامع الاحكام، ج 2، ص: 234

به ورثه دين مورّث را از مالش بدهند؟

ج

- دعواى دين بر ميّت با اقامه بيّنه و قسم مدّعى، ثابت مى شود و به مجرّد چك و سفته در صورتى كه حتى با ضمّ قرائن ديگر موجب علم نشود حكم بثبوت آن نمى شود و بر ورثه نيز با عدم علم به اشتغال ذمه ميّت تكليفى نيست بلى اگر ورثه قطع باشتغال ذمّه ميت و شك در اداء دين داشته باشند بعيد نيست كه استصحاب اشتغال ذمّه جارى بشود. و اللَّه العالم.

س 1855

اشاره

- الف: زن و شوهرى مدّت 52 سال زندگى مشترك داشته اند و صاحب اولاد نشده اند زوج فوت نموده و حال زوجه ادّعا دارد كه در زمان حيات از ايشان مطالبه اجاره زمين مزروعى شخصى خود را نموده و شوهر نپرداخته، آيا مى تواند از ورثه مطالبه نمايد؟

ب: زوجه فوق بعد از سه سال شوهردارى بخاطر بچّه دار نشدن سه جريب زمينِ خود به شوهر صلح نموده است آيا بعد از فوتِ ايشان شرعاً اين زمين به زوجه عودت داده مى شود يا خير؟ در صورتى كه زمينِ مذكور به زوجه تعلق بگيرد اجاره بها دارد يا خير؟

ج: آيا طلب زوجه قبل از تقسيم به ورثه برداشته شود يا بعد از تقسيم به ورثه؟

ج

- الف: فرض سؤال از مصاديق ادّعاى بر ميّت است كه نياز به بيّنه و قسم مدّعى در نزد حاكم شرع جامع الشرائط دارد. و اللَّه العالم.

ب: با فرض تحقق صلح صحيح شرعى ملك مذكور از ما ترك زوج محسوب مى شود. و اللَّه العالم.

ج: كلّيه ديون ميّت كه از جمله آن طلب زوجه است، قبل از تقسيم تركه بايد ادا شود.

س 1856

اشاره

- شخصى سفارش مى دهد كه وسيله اى را براى او خريدارى نمايند تا پس از تحويل گرفتن پول آن را بدهد. وسيله خريدارى مى شود و به وى تحويل مى گردد ولى آن فرد وجه آن را نمى دهد و خريدار نيز كه فرزند وى بوده مطالبه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 235

نمى كند و پس از مدتى سفارش دهنده فوت مى كند و از وسيله خريدارى شده نيز استفاده نمى نمايد آيا وسيله خريدارى شده متعلق به ورثه است يا متعلق به فرزندى كه خريده و پول آن را نگرفته.

ج

- در فرض سؤال، چنانچه همه ورثه قبول دارند كه پول وسيله خريدارى شده پرداخت نشده بايد پول آن را از تركه ميّت بپردازند و وسيله متعلّق بهمه ورثه است و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

س 1857

اشاره

- اعيانى خانه مسكونى كه ملك زيد بوده پس از فوت او به فرزندان صغير و كبيرش رسيده و يكى از آنها اقدام به تهديد بنا كرده است، آيا ديگران سهمى در اين خانه جديد دارند؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه وارثى كه خانه را تجديد بنا كرده با اجازه ورثه از مال خودش براى شخص خودش بنا كرده ورّاث ديگر از آن سهمى ندارند و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است توضيح آنكه در اجازه نسبت به سهم صغير امر باقيم شرعى او است كه طبق مصلحت او عمل نمايد.

س 1858

اشاره

- هنگام تقسيم تركه پدر سهم دختران را ندادند و آنها سكوت نموده پس از گذشت چند سال مدعى شده اند آيا سكوت آنها دليل بر رضايتشان نبوده است؟

ج

- در مورد سؤال مجرد خاموشى دختران هنگام تقسيم تركه پدر، دليل اعراض از سهم خود و يا تمليك آنها سهم خود را به برادران نيست. و اللَّه العالم

س 1859

اشاره

- چنانچه افرادى از ورثه ماترك متوفى را از قبيل اثاث البيت و آب و زمين و اشجار پنهان و آشكار بنفع خود تصرف نموده و حق ساير ورثه ضعيف را نداده اند، تصرف در اموال آنها شرعاً چه صورتى دارد؟

ج

- بطور كلى تصرف هر يك از ورثه در ماترك متوفى بدون رضايت وارثى كه حقّش پرداخت نشده حرام است. و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 236

نماء ارث

س 1860

اشاره

- شخصى در وصيت نامه خود اينچنين وصيت نموده است كه عينا بيان مى گردد «هر چه در بانك دارم به اسم خودم مبلغ 670000 تومان بابت مهريه همسرم مديون مى باشم بدهيد و بقيه را از كارخانه برداشت كنيد و به او بدهيد» با توجه به گذشت زمان به علت طى نمودن مراحل ادارى انحصار وراثت و ترخيص پول از بانك مقدارى سود بر اين پول اضافه شده است كه در حال حاضر از مبلغ دين افزون تر است لطفاً بفرمائيد مبلغ اضافى از دين متعلق به فرد مذكور مى باشد يا بايد بين ورثه تقسيم شود؟

ج

- در فرض سؤال آنچه بر پول مذكور اضافه شده متعلّق بهمه ورثه است و بايد كما فرض اللَّه حسب السهم تقسيم شود.

ارث ديه

س 1861

اشاره

- آيا تقسيم ديه بين ورّاث بر حسب سهم الارث صورت مى گيرد بالسويّه؟ ديه متوفايى كه وراث او منحصر به پدر و مادر مى باشند به چه نسبت بين ايشان تقسيم مى شود؟

ج

- ديه هم مانند ساير اموال، طبق سهام ارث تقسيم مى شود بلى متقرّب به ام از ديه ارث نمى برد و در صورت انحصار وارث به پدر و مادر تقسيم ديه متوفى به اين نحو است كه اگر مادر حاحب ندارد يك ثلث به مادر و دو ثلث به پدر مى رسد و اگر حاحب دارد 16 به مادر و 56 به پدر مى رسد و مقصود از حاحب اين است كه متوفى دو برادر يا يك برادر و دو خواهر و يا چهار خواهر پدرى داشته باشد. و اللَّه العالم

س 1862

اشاره

- شخصى در اثر تصادف ماشينش با ماشين ديگر كشته شده است آيا همسر نيز مانند بقيه اولياء مقتول از ديه اى كه گرفته مى شود يا نه؟

ج

- همسر نيز جزء ورثه است و از ديه ارث مى برد.

س 1863

اشاره

- در قتل خطايى و قتل شبه عمد آيا قاتل از مورث ارث مى برد يا نه؟

ج

- قاتل در مورد قتل خطايى از مقتول ارث مى برد ولى از ديه اى كه عاقله

جامع الاحكام، ج 2، ص: 237

مى پردازد ارث نمى برد و شبه عمد هم همين حكم را دارد. و اللَّه العالم

س 1864

اشاره

- اگر مردى زوجه خود را با مرد اجنبى در يك فراش ببيند يا در حالتى كه به منزله وجود در يك فراش است مشاهده كند و هر دوتاى آنها را بكشد، آيا زوج از زوجه خود ارث مى برد يا نه؟

ج

- آنچه را فقهاء ذكر نموده اند اين است كه اگر مردى زوجه خود را در حال زنا ببيند جايز است در همان حال هر دو را بكشد پس اگر در چنين حالتى قتل انجام شود زوج از زوجه ارث مى برد. و اللَّه العالم

ارث محجور

س 1865

اشاره

- پدر اين جانب حدود چهار سال پيش فوت نموده است از ايشان همسر، فرزندان و مادر ايشان در قيد حياتند و با توجه به اينكه مادر نامبرده كه 16 از ما يملك ارث مى برد اكنون هوش و حواسى ندارد.

الف: آيا فرزندان ايشان مى توانند نسبت به حساب و كتاب و تحويل سهم ايشان اقدام كنند يا خير؟

ب: از مادر متوفى يك پسر و سه دختر در قيد حياتند آيا تمام فرزندان بايد دخالت كنند يا وكالت فقط با پسر ايشان است؟

ج

- در مورد سؤال امر اموال نام برده با رعايت غبطه و مصلحت با حاكم جامع الشرائط است و مداخله فرزندان در مال او با اجازه حاكم شرع جائز است. و اللَّه العالم.

س 1866

اشاره

- آيا به ديوانه ارث پدرى مى رسد يا نه؟

ج

- بلى به ديوانه هم ارث مى رسد و در اين جهت فرقى با عاقل ندارد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 238

ارث صغير

س 1867

اشاره

- شوهر بنده فوت نموده است متوفى داراى عيال و يك فرزند ذكور 5/ 5 ساله و يك مادر مى باشند طفل صغير فعلًا تحت حضانت مادر قرار دارد.

سؤال شرعى اين است كه آيا عيال متوفى شرعاً حق دارد مهريه اش را از ماترك متوفى وصول نمايد و وسيله معاش صغير از چه راهى تأمين مى شود و مادر صغير مى تواند موجودى نقدى و غير نقدى متوفى را در اختيار خود بگيرد و هزينه زندگى صغير را تأمين سازد يا اينكه جدّ مادرى اين وظيفه را عهده دار شود؟

ج

- در فرض سؤال يك ششم تركه متوفّى به مادرش و يك هشتم آن بشما مى رسد و بقيه متعلّق به فرزند است و اگر متوفّى براى خودش وصى تعيين ننموده شما ميتوانيد با اجازه مجتهد جامع الشرائط مهريه خود را بر داريد و معاش صغير را از سهم الارث خودش مصرف كنيد لكن براى مخارج خودتان نميتوانيد از سهم صغير مصرف كنيد. و اللَّه العالم.

س 1868

اشاره

- زيد از دنيا رفته وارث او مادر و همسر و سه فرزند هستند بعد از مدتى مادر او هم از دنيا مى رود حال همسر متوفى با داشتن سه فرزند صغير اقدام به فروش مغازه و منزل مسكونى متوفى نموده است آيا اين كار براى اداره زندگى آنها جايز است؟

ج

- در مورد سؤال تركه متوفى بعد از موتش باين طريق تقسيم مى شود كه بعد از اداء ديون ميّت اگر داشته باشد و مهريه همسر، (16) شش يك سهم مادر و (18) هشت يك سهم همسر و بقيه متعلّق به فرزندان او است و هر پسرى دو برابر دختر ميبرد و بعد از فوت مادر متوفى سهم الارث او به فرزندانش كه برادر و خواهر متوفاى مذكور هستند مى رسد و همسر متوفى اگر از طرف مجتهد جامع الشرائط قيّم صغار شده بايد در مخارج و حفظ اموال صغار ملاحظه و مصلحت آنها را بنمايند و همچنين اگر خود متوفى او را قيّم نموده باشد و الا حق تصرف در اموال را ندارد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 239

ارث فرزندى كه از لقاح مصنوعى متولد مى شود

س 1869

اشاره

- ارث بردن فرزند متولد از لقاح مصنوعى- كه عبارت از قرار دادن نطفه مرد است در رحم زن- اگر نطفه از يك مرد اجنبى باشد چه حالتى دارد؟ و آيا اين فرزند از مادر و مادر از فرزند ارث مى برد؟

ج

- احتياط لازم بر اين طفل و ساير ورثه اين است كه با يكديگر مصالحه نمايند. و اللَّه العالم

ارث فرزند خوانده

س 1870

اشاره

- از نظر دين اسلام، فرزند خوانده، حكم فرزند واقعى را ندارد (ارث نمى برد با همسر انسان محرم نمى شود) حالا شخصى، فرزند نداشته فرزند كسى را به عنوان فرزندى گرفته مدت 20 سال نگه داشته از او كار گرفته آيا شرعاً نبايد اجرت المثل به او پرداخت كند؟ لقب آن كودك را به لقب خودش تغيير داده است؟ حالا تكليف اين فرزند خوانده چيست؟

ج

- اگر بچه مذكور، از زمانى كه بتكليف رسيده با رضايت خود بدون مطالبه اجرت كار كرده نسبت به اين مدّت حق مطالبه اجرت ندارد ولى اجرة المثل قبل از زمان بلوغ را طلبكار است و اگر براى بچه بعنوان فرزند خودش شناسنامه گرفته بايد ابطال كند و بايد معلوم كند كه فرزند واقعى او نيست تا امر مشتبه نشود و از جهت ارث و سلسله نسب و محرميّت و غيرها و لو در آينده با مشكلات عديده مواجه نشوند.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 241

تصرف در مال غير

جامع الاحكام، ج 2، ص: 243

تصرف در مال غير

اراضى اصلاحات ارضى و زمين شهرى

س 1871

اشاره

- فرد تحويل گيرنده زمين از سازمان زمين شهرى كه بعضاً مالك اصلى آنها اعلام نارضايتى مى كنند چه وظيفه اى دارد؟

ج

- اگر مالك شرعى زمين راضى نباشد جايز نيست و هر تصرّف در ملكى كه به خود شخص تعلق نداشته باشد بايد با اذن مالك شرعى آن باشد خواه مالك شخصى باشد يا جهت و شخصيت حقوقى، و با احتمال عقلائى مالكيت سازمان و جهل به مالكيت غير، تصرف در آن با اذن سازمان جايز است.

س 1872

اشاره

- زمينى را كه بوسيله قانون اصلاحات ارضى مالكش به حكومت وقت فروخته باشد و اين زمين را حكومت وقت به كشاورزى كه روى آن كار مى كرده است فروخته است آيا خريدن اينگونه زمين ها از كشاورزى كه امروزه مالك است جايز مى باشد؟

ج

- چنانچه مالك زمين با طيب نفس و رضا و رغبت زمين را به حكومت وقت

جامع الاحكام، ج 2، ص: 244

فروخته و كشاورز زمين را با رعايت ضوابط شرعى خريدارى كرده باشد خريدن آن از كشاورز مرقوم اشكال ندارد، و الّا اختيار آن با مالك شرعى آن است.

س 1873

اشاره

- در روستاهاى كشور بعد از اصلاحات ارضى براى روستائيان سند اصلاحات ارضى صادر گرديده است روستائيان در مواقع نياز يك قطعه زمين از آن سند طبق عرف محل با حضور چند نفر شهود با سند عادى به ديگرى ميفروشند و صيغه هم جارى مى گردد آيا چنين سند عادى در شرع مقدس اسلام و قانون جمهورى اسلامى قابل قبول است يا خير؟

ج

- زمينهائى كه با سند تقسيم اراضى در تصرّف روستائيان قرار گرفته اگر با رضايت واقعى مالك در اختيار آنها قرار گرفته فروش آنها با سند عادى اشكال ندارد ولى اگر بى رضايت مالك به روستائيان فروخته شده به ملكيت مالك اصلى باقى است و قابل خريدوفروش با سند عادى يا رسمى نيست و متصرف غاصب و ضامن است. و اللَّه العالم.

س 1874

اشاره

- ملكى در مدت 30 سال قبل از طرف دولت توسط اداره كشاورزى به كشاورزى فروخته شده است و اين كشاورز راضى نيست كه وضوخانه براى مسجد در اين زمين ساخته شود آيا براى اين كه صاحب زمين راضى نيست اگر اين وضوخانه را بسازند غصبى است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال اگر كشاورز مالك شرعى آن زمين باشد ساختن وضوخانه در آن زمين بدون رضايت او جائز نيست و غصب است و احكام غصب بر آن جارى است و اگر كشاورز مالك شرعى نيست اختيار با مالك آن است.

س 1875

اشاره

- با توجه به اينكه دولت بعد از واگذارى زمين كشاورزى به روستائيان، پول زمين ها را بصورت اقساط دريافت كرده است، شرعاً تصرف و زراعت در زمين هاى فوق صحيح مى باشد يا خير؟

ج

- در فرض مسأله اگر مالكين شرعى زمين راضى باشند مانعى ندارد و الّا بايد بنحوى كه ممكن است رضايت آنان جلب شود.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 245

س 1876

اشاره

- آيا خريدن محصولات كشاورزى از كشاورزى كه زمينش غصبى است مثلًا از زمينهاى اصلاحات ارضى است جايز است؟ اگر اين كشاورز محصولى را كه از اين زمين غصبى بدست آمده است بفروشد آيا جايز است كه اين محصول را از آن فرد دوم بخريم؟ اگر اين كشاورز مقدار ديگرى زمين هم داشته باشد كه غصبى نيست و ما ندانيم كه اين محصول از كداميك از اين دو زمين بدست آمده است آيا لازم است كه از او در اين مورد سؤال كنيم؟

ج

- معامله صحيح است، بلى در صورتى كه زراعت را در زمين غصبى انجام داده باشد فعل حرام، مرتكب شده و ضامن اجرة المثل مدت تصرّف نيز هست.

و اللّه العالم.

تصرف زن و فرزند در مال پدر

س 1887

اشاره

- فرزندى كه پدر او در سال فقط 2 هفته الى 4 هفته در خانه باشد و فرزند بخواهد چيزى را به ديگران بدهد آيا اشكال دارد؟

ج

- بايد آنچه به ديگران مى دهد با رضايت پدر باشد.

س 1878

اشاره

- زنى كه شوهر او در خانه نيست آيا اين زن مى تواند از خانه شوهر به ديگران كمك كند و از خانه شوهر در تمام كارهاى بيرون از خانه شركت كند؟

ج

- بايد آنچه را به ديگران كمك مى كند با اجازه شوهر باشد و خروجش از منزل نيز محتاج به اجازه شوهر است.

اشراف بر خانه همسايه

س 1879

اشاره

- آيا جايز است شخص آن قدر ساختمان منزل خود را بالا ببرد تا مشرف به خانه هاى همسايه گردد يا خير؟

ج

- ظاهراً دليلى بر عدم جواز نيست و اشراف بر خانه همسايه كه فعل شخص است غير از تعليه بناء است بفرمايش علامه قدس سرّه (و يمنع فى الملك من الاشراف على الجار لا من التعلية المقتضية لإمكانه).

س 1880

اشاره

- شخصى در همسايگى ما پنجره اتاقش را به سمت حياط ما باز

جامع الاحكام، ج 2، ص: 246

مى نمايد و به حياط اين جانب نظر مى كند آيا جايز است يا نه؟

ج

- پنجره باز كردن براى او جايز است ولى نظر نمودنش بداخل حياط شما جايز نيست و شما مى توانيد روى ديوار خودتان حائلى كه جلو پنجره او را بگيرد احداث نمائيد. و اللّه العالم

مسائل متفرقه تصرف در مال غير

س 1881

اشاره

- كوچه بن بستى هست كه چندين خانوار در آن ساكن هستند و همه در آن كوچه به منزلشان در دارند و يك قسمت كوچه حريم بعضى از ساكنين كوچه هست كه قبلًا در نداشته فعلًا يكى از ساكنين مى خواهد از حريم خودش به كوچه در قرار بدهد و بعضى از همسايه ها مانع مى شوند آيا همسايه مجاور يا مقابل مى تواند از حريم و ديوار خود اين شخص مانع درب قرار دادن آن باشد يا خير؟

ج

- در مورد سؤال مالك ديوار بدون اجازه كسانى كه منزلشان به كوچه درب دارد حق تردد در كوچه مذكوره را ندارد و مجرد مالكيت ديوار مجوز تردد نيست.

س 1882

اشاره

- جاده اى است عمومى كه مى خواهند توسعه داده و آسفالت كنند اكثر مردم موافقت كرده اند و زمين خود را داده اند شخصى زمين خود را به هيچ عنوان نمى دهد و لو به فروختن آيا جايز است جبراً و با تهديد زمين را از او گرفت يا خير؟

ج

- اجبار او بر فروش، بدون ضرورتهاى شرع پسند جايز نيست.

س 1883

اشاره

- اگر شاخه درخت كسى در باغ همسايه برود آيا همسايه مى تواند ميوه اين شاخه را تصرف كند؟

ج

- در فرض سؤال، جواز تصرف همسايه در ميوه درخت يا شاخه او منوط به اجازه صاحب درخت است.

س 1884

اشاره

- اگر شاخه هاى درخت زيد عمرو را از استفاده نمودن از بام خود

جامع الاحكام، ج 2، ص: 247

مانع شود آيا بر زيد قطع شاخه هاى درخت خود لازم است يا نه و اگر لازم باشد و زيد راضى به قطع نباشد قطع نمودن آن با رجوع به حاكم شرع و بدون رجوع به حاكم توسط عمرو چه صورت دارد؟

ج

- در فرض سؤال عمرو مى تواند از زيد كه مالك درخت است بخواهد كه شاخه هاى درخت خود را از فضاى ملك عمرو خارج كند و يا قطع كند و اگر زيد كه صاحب درخت است امتناع كند خود عمرو مى تواند اگر ممكن است بدون قطع كردن شاخه را برگرداند به ملك خود زيد و اگر برگرداندن ممكن نيست مى تواند آن را با اجازه حاكم قطع كند. و اللَّه العالم

س 1885

اشاره

- در زمان كودكى مالى از راه غير مشروع به زيد رسيده و شايد از ماجرا بى خبر باشد آيا بر من واجب است كه به او بگويم كه اين مال چگونه به دستش رسيده يا نه؟

ج

- گفتن او به عنوان ارشاد جاهل مانع ندارد. و اللَّه العالم

س 1886

اشاره

- در حدود سى و هشت سال قبل در اثر جارى شدن سيل نهالى از زمين زيد به زمين عمرو آمده و نهال مزبور الحال بزرگ شده و قيمت آن در حدود دوازده هزار تومان است صاحب نهال مى گويد مال من است و صاحب زمين مى گويد مال من است مستدعى است حكم شرعى آن را بيان فرماييد.

ج

- در مورد سؤال چنانچه صاحب نهال (زيد) از آن نهال اعراض كرده بوده ديگر حقّى به آن ندارد و اگر اعراض نكرده درخت متعلق به او است. و اللَّه العالم

س 1887

اشاره

- شخصى مقدارى از طلاى همسرش را فروخته و خرج نموده و حالا فوت كرده است آيا ولى ميت عين طلاها را به زوجه متوفى بدهد يا قيمت آن را بپردازد؟

ج

- اگر طلا ملك زوجه بوده و به شوهر نبخشيده بوده بايد از تركه متوفى پرداخت شود پس اگر مانند سكه بوده و بدون اذن زوجه فروخته و يا زوجه آن را قرض داده بوده بايد مثل آن را بدهند ولى اگر مانند گوشواره و گلوبند و انگشتر بوده در صورتى كه با اذن زوجه فروخته همان قيمت فروخته شده را اگر زوجه به او

جامع الاحكام، ج 2، ص: 248

نبخشيده بدهكار بزوجه است و اگر بدون اذن او بوده مسأله تفضيل دارد.

خسارت وارده بر مال غير

س 1888

اشاره

- شخصى به خيال اينكه مال متوفى به او مى رسد، از مال متوفى سه كيلو نخود برداشته و كاشته است آيا حاصل اين سه كيلو كه مثلًا پنجاه كيلو هست به وراث متوفى مى رسد يا كسى كه آن را كاشته، و در صورت رسيدن به وراث، آيا به اين شخص (كشت كننده نخود) مزدى مى رسد يا نه؟

ج

- در فرض سؤال، تمام پنجاه كيلو متعلّق به ورثه متوفى است و شخص مذكور، هر چند اشتباه كرده و به خاطر اين عمل گناه نكرده لكن مستحق اجرت نيست. و اللَّه العالم

س 1889

اشاره

- اگر شخص يا اشخاصى ملك زراعتى شخصى را بزور تصرّف نمايند علاوه بر اينكه اصل زمين را بايد به مالك اصلى برگرداند آيا محصولات كشاورزى زمين را ضامن هستند كه به مالك اصلى برگردانند يا نه؟ و همچنين اگر خساراتى بر اشجار و ساختمانهاى مسكونى زمين مغصوبه وارد آورده باشند نيز ضامن هستند يا نه؟ و هكذا زمينهاى زراعتى كه در قلمرو ملك مالك اصلى احداث نموده اند ملك مالك اصلى است يا ملك احداث كننده؟

ج

- غصب حرام است و غاصب ضامن اجرة المثل عين مغصوبه در مدّت غصب است و همچنين غاصب ضامن خسارات وارده بر اشجار و ساختمان مغصوبه است و اگر زمين مغصوبه را غاصب آباد و تعمير كرده باشد حق مطالبه اجرت در مقابل آن را از مالك زمين ندارد بلى محصولى كه غاصب در زمين مغصوبه زراعت كرده ملك خود او است.

س 1890

اشاره

- در خصوص املاك اصلاحات ارضى كه شخصى از آن زارع اوليه بعنوان نصفه كارى در آن كشاورزى مى كند آيا براى زارع دوم درآمد آن ملك حلال است يا خير؟

ج

- بطور كلّى تصرّف در ملك شرعى ديگرى بدون اذن و رضايت او حرام و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 249

غصب است و متصرّف اجرة المثل زمين را به صاحب شرعى آن مديون است ولى زراعتى كه در ملك غصبى شده باشد متعلّق بزارع است.

س 1891

اشاره

- شخصى كه متنبه شده و به جبران ما فات پرداخته در ضمن اصلاح خود به ياد مى آورد كه در سن نوجوانى 2 رأس گوسفند پيدا كرده و به جاى آنكه دنبال صاحبان آنها بگردد يكى را فروخته و پول آن را مصرف و ديگرى را ذبح كرده و خورده حال اگر بخواهد به قيمت آن وقت نوجوانى از جانب صاحبش صدقه بدهد مبلغ چندانى نخواهد بود و مشكلى نيست ولى اگر بخواهد به قيمت يوم الدفع بپردازد مبلغ زيادى مى شود كه از توان او خارج است اينك بفرمائيد تكليف او چيست؟

ج

- بايد بمقدار قيمت يوم التلف صدقه بدهد.

س 1892

اشاره

- آيا زمينى كه داراى سند مالكيت رسمى مى باشد مى توان آن را تصرف نمود بدون آن كه معوض يا وجه آن را بدهند؟ در صورتى كه بخواهند وجه آن را بدهند بايد به نرخ چه سالى كارشناسى شود؟

ج

- بطور كلى حكم غصب معلوم است كه غاصب حق تصرف ندارد و بايد ملك را به مالك برگرداند و اجرت المثل مدت تصرف را نيز ضامن است و بدون رضايت مالك نمى تواند به جاى زمين قيمت يا معوض را بدهد و در صورت رضايت مالك به قيمت بايد به هر نرخى كه مالك رضايت بدهد پرداخت شود، و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيّه لازم است. و اللَّه العالم

س 1893

اشاره

- شخصى در كودكى بدون اجازه مقدارى از مال كسى را برداشته و مى خواهد جبران نمايد بطورى كه صاحب مال هم نفهمد آيا از طرف صاحبش صدقه دهد يا در خانه او بگذارد؟

ج

- داخل در مال او كند بطورى كه يقين كند كه به دست او رسيده است.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 250

تصرف در مال صغير

س 1894

اشاره

- اگر در معامله اى كه ولى قهرى براى فرزند صغيرش انجام داده رعايت غبطه و مصلحت صغير نشده باشد آيا آن معامله صحيح است يا خير؟

ج

- اگر معامله ولى در اموال صغار بر اساس غبطه و مصلحت صغار نباشد نفوذ ندارد.

س 1895

اشاره

- آيا به منزل صغير مى شود رفت و آمد كرد يا نه؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه ولىّ شرعى يعنى جدّ پدرى داشته باشد و يا خود متوفّى و يا حاكم شرع جامع الشرائط قيّم تعيين نموده باشند با اجازه آنها رفت و آمد مانع ندارد.

جامع الاحكام ؛ ج 2 ؛ ص250

س 1896

اشاره

- شخصى سه فرزند صغير دارد اين شخص در حال حيات خود به ديگر ورّاث مى گويد من اجازه مى دهم كه بعد از وفات من اشخاص تا چهل روز به خانه ام رفت و آمد نمايند آيا اين مقدار اجازه مجوز ورود افراد به خانه او مى شود يا خير؟

ج

- همين مقدار كافى است.

س 1897

اشاره

- اين جانب با دختر عمويم كه داراى يك پسر و يك دختر صغير از شوهر قبلى است ازدواج نمودم و خودم هم صاحب يك دختر و يك پسر هستم و خودم مبلغى با رضايت قيّم كه مادرشان است بعنوان اجاره خانه پرداخت مى كنم و محل كار من در قم است و سكونت دائمى در آن خانه دارم و خرج بچه هاى خودم به عهده من است و چون عقد رسمى است مبلغى بعنوان خرجى به زنم پرداخت مى كنم آيا به بچه هاى خودم كرايه تعلق مى گيرد يا نه؟ آيا مهمانى كه به خاطر من به آن خانه مى آيد اشكال شرعى دارد يا نه؟

ج

- در فرض سؤال، شما بايد در مدّت اجاره، مال الاجاره عادله بر طبق قيمت روز براى سكونت خود و بچه هايتان تعيين نمائيد و در صورتى كه بچه هاى همسرتان جد پدرى نداشته باشند با اجازه مجتهد جامع الشرائط باشد و در اين

جامع الاحكام، ج 2، ص: 251

صورت سكونت بلا اشكال است.

س 1898

اشاره

- در سال 1370 مرد خانواده مرحوم شد و يك سال و نيم بعد يكى از پسران او فوت كرده و از وى بچه هاى صغير باقى است. طبق معمول همسر وى (همسر پدربزرگ صغير) در خانه مسكونى مرحوم زندگى مى كند آيا مى تواند با اجازه وراثى كه در قيد حياتند بعضى از لوازم غير ضرورى منزل را به فروش رساند و لوازم ديگرى كه مورد نيازشان مى باشد جايگزين نمايد؟

ج

- اجازه وراث اثرى نسبت به سهم صغير ندارد بلى اگر فروش و يا تبديل به مصلحت صغير باشد در اين صورت ولىّ يا قيّم شرعى صغير مى تواند اين را به فروش برساند يا تبديل نمايد. و اللَّه العالم

س 1899

اشاره

- پدرى مغازه فرزند صغير خود را به مدت معين با شرط واگذارى، به غير اجاره داده است پدر فوت شده، آيا مادر طفل صغير كه قيّم است حق دارد اجاره را فسخ نمايد يا خير و آيا مستأجر حق دارد اجاره را به غير واگذار نمايد يا خير؟

ج

- در مورد سؤال، چنانچه نحوه واگذارى، به نحو مشروع (كه تفصيل آن در توضيح المسائل مسأله شماره 2851 مذكور است) بوده قيّم نمى تواند فسخ كند ولى بعد از تمام شدن مدت اجاره، قيّم بايد ملك را تحويل بگيرد و نسبت به باقيمانده مدت اجاره هم اگر شرط واگذارى به غير در ضمن عقد لازم ذكر شده باشد مستأجر مى تواند بقيه مدت را به غير واگذار نمايد و الّا نمى تواند. و اللَّه العالم

س 1900

اشاره

- بنده چند سال قبل با زنى ازدواج نمودم كه آن زن دو فرزند داشت پس از ازدواج و گذشت شش سال آن زن و فرزندانش از من ادعاء مال مى كنند و در موقع ازدواج تمام دارائى آنها يك گاو ماده و يك رأس الاغ و بيست هزار پول افغانى بود كه نزد اين جانب بود، چيز ديگرى نزدم نداشتند آيا آنان حق مطالبه اشياء فوق الذكر را دارند يا نه البته با توجه به اينكه من مدت شش سال

جامع الاحكام، ج 2، ص: 252

مخارج شان را داده ام و از افغانستان به ايران آوردم آيا در صورتى كه آنها حق مطالبه اين 3 قلم را داشته باشند من هم حق مطالبه مخارج آنها را كه پرداخت نموده ام دارم يا نه؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه در انفاق به آن دو فرزند قصد مجان نبوده و بدستور ولى شرعى آنها در صورتى كه صغير بوده اند به آنان انفاق نموده ايد مى توانيد مقدارى كه نفقه به آنها داده ايد مطالبه واخذ نمائيد و بقيه اموال را به ايشان مسترد داريد و چنانچه قصد مجان داشته ايد و يا بدون اذن ولى شرعى صغار چيزى بر ايشان خرج كرده ايد نمى توانيد مطالبه نمائيد و اموالشان را بايد مسترد نمائيد. و اللَّه العالم.

س 1901

اشاره

- آيا مادر مى تواند جهت نگهدارى و سرپرستى فرزندانش مثلًا در حد يك كارگر ساده و يا بيشتر حقوق دريافت بدارد؟ (البته بعد از دريافت مهريه و حق الارث خود) ضمناً بعرض مى رساند پدربزرگ پدرى نيز درگذشته است.

ج

- در مورد سؤال با نظر وصى، اگر باشد و اگر وصى در بين نيست با نظر حاكم شرع جامع الشرائط پرداخت اجرت به مادر مانعى ندارد. و اللَّه العالم.

س 1902

اشاره

- شخصى 16 سال قبل فوت كرده فرزند ارشد ايشان اموال باقى مانده از پدرش را كه نزد او به امانت گذاشته شده بوده به نفع خود مى فروشد، بدون اجازه حاكم شرع و دادستان و قيم و تا اين تاريخ هيچ مبلغى به سه صغير پرداخت نشده است آيا شرعاً حق فروش دارد يا خير؟ آيا با توجه به اينكه دينارى پرداخت ننموده به قيمت 16 سال قبل ارزيابى شود يا امروز؟

ج

- بطور كلى معامله آنچه فرزند ارشد از تركه بدون اذن سائر ورثه و شركاء و قيم صغار فروخته نسبت به سهم شركاء فضولى است كه در صورت رد بايد عين آن (در صورت باقى بودن) و در صورت تلف عين اگر قيمى است قيمت يوم التلف آن را حساب نمايد توضيح اينكه در فروش اموال صغار علاوه بر اذن قيم رعايت مصلحت آنها نيز لازم است.

س 1903

اشاره

- اگر پدر شخص متوفى كه قيم و ولى قهرى صغار متوفى هم مى باشد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 253

اقرار به شركت زوجه آن مرحوم نسبت به خانه موروثى از باب مهرش بنمايد آيا نسبت به سهم صغار آن مرحوم از باب قاعده «من ملك شيئاً ملك الاقرار به» نفوذ دارد و ميتوان نسبت به سهم بوده صغار هم مالك دانست همانطور كه از باب اقرار نسبت بسهم خود ولى قهرى مالكيت و شركت زن محرز مى شود؟

ج

- اقرار ولىّ عليه مولّى عليه بما هو اقرار نفوذ ندارد لكن ولىّ ميتواند طبق يقين خود عمل نمايد بلى اقرار ولىّ نسبت به تصرّفات و اعمالى كه بر حسب ولايت در اموال مولّى عليه مى نمايد، نافذ است. و اللَّه العالم.

قيّم صغير

س 1904

اشاره

- شخصى بدون وصيّت، به رحمت خدا رفته است و چند پسر و دختر صغير و كبير و دو برادر دارد، اما صغار ولىّ شرعى ندارند. آيا ممكن است پسر بزرگ او را با نظارت عموهايش قيّم اطفال صغار قرار داد يا نه؟

ج

- در فرض سؤال به مجتهد جامع الشّرائط يا مأذون از مجتهد در امور حسبيه اگر در محل باشد مراجعه نماييد تا با رسيدگى و ملاحظه مصلحت صغار، برادر صغار را اگر صالح شناخت يا شخص صالح ديگر را به عنوان قيّم معين نمايد اين در صورتى است كه صغار جدّ پدرى نداشته باشند و الّا امر آنها با جدّ پدرى آنها است. و اللَّه العالم

س 1905

اشاره

- يكى از دو برادر كه باجناق هم هستند، از دنيا رفته آيا باجناق دوّم مى تواند سرپرستى خانواده برادرش را كه از دنيا رفته بعهده بگيرد يا اينكه زن بايد خودش قيّم شود. (در ضمن اين زن داراى 5 بچه است كه بزرگترين آنها 8 سال دارد و بى سرپرست مى باشند) به همين خاطر برادرش كه باجناق هم هست مى خواهد سرپرستى خانواده برادر را بعهده بگيرد آيا اين كار شرعاً صحيح است؟

ج

- در مورد سؤال چنانچه متوفّى باجناق و يا زوجه خودش را وصى و قيّم صغار قرار نداده باشد آنها هيچ كدام شرعاً قيّم صغار نيستند اگر صغار جدّ پدرى ندارند بايد براى صغار توسط مجتهد جامع الشرائط قيّم تعيين شود.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 254

مال پيدا شده و بدون صاحب

س 1906

اشاره

- ميزان در تشخيص مال مجهول المالك و لقطه چيست؟

ج

- لقطه در اصطلاح فقهاء عظام عبارت است از هر مالى كه مالكش آن را گم كرده، و مجهول المالك در اصطلاح آن بزرگواران مالى است كه مالك آن معلوم نيست ولى گمشده هم نيست مثلًا زمينى است كه مردم مالك آن را نمى شناسند يا با قوت مالك ورثه را نمى شناسند. و اللَّه العالم.

س 1907

اشاره

- لطفاً محل مصرف مجهول المالك را بيان فرماييد؟

ج

- فقراى غير سادات، كه بايد از طرف مالك واقعى به عنوان صدقه به آنها پرداخت شود و احتياطاً با اذن مجتهد جامع الشرائط باشد. و اللَّه العالم

س 1908

اشاره

- در يكى از دبيرستانها مقدارى طلا به تدريج پيدا شده على رغم تلاش و پيگيرى مسئولين دبيرستان صاحبان طلا پيدا نشده است بفرماييد تكليف شرعى چيست؟

ج

- در مورد سؤال اگر به مقدار يك سال تعريف شده و مأيوس از پيدا شدن صاحب آنها هستيد، مجازيد آنها را از طرف صاحبانش به فقير غير سيد صدقه بدهيد. و اللَّه العالم

س 1909

اشاره

- اگر شخصى كوپن پيدا كند تكليف او چيست؟

ج

- بايد مكرّراً اعلام كند تا صاحبش پيدا شود و در صورتى كه بعد از اعلام مأيوس از پيدا شدن صاحبش بشود بايد آن را به فقير غير سيّد بعنوان صدقه از جانب صاحبش بدهد و احتياطاً از حاكم شرع هم اجازه بگيرد.

س 1910

اشاره

- شخصى مبلغى پول خارجى (مانند دلار و پوند) پيدا كرده است و از پيدا شدن صاحب پول نااميد است و يا طبق موازين شرع آن را تعريف كرده است و پول پيدا شده زياد و مورد توجه است و مى خواهد آن را از طرف صاحب پول به چند نفر صدقه بدهد و اين پول پيدا شده دو نوع قيمت و ارزش دارد قيمت دولتى هر دلار مثلًا 300 تومان و قيمت آن در بازار آزاد 450 تومان آيا اين

جامع الاحكام، ج 2، ص: 255

شخص مجاز است اين پول را براى اين منظور به پول ايرانى تبديل نمايد و در صورت جواز قيمت قانونى و دولتى آن را صدقه بدهد يا بايد قيمت آزاد آن را به فقرا پرداخت نمايد؟

ج

- در فرض سؤال، مى تواند خود پولهاى خارجى را از طرف صاحبش صدقه بدهد و اگر فروخته باشد بايد تمام ثمنى را كه گرفته صدقه بدهد و نمى تواند به مقدار نرخ دولتى صدقه بدهد و بقيه را براى خود بردارد، لكن اگر صاحبش بعداً پيدا شد بايد به او بگويد كه صدقه دارم پس اگر راضى به صدقه نشد بايد وجه را به او برگرداند و اين در صورتى است كه بدون تعريف از پيدا شدن صاحبش مأيوس باشد و اگر طبق دستور شرع تعريف كرده جايز است پولها را تملك كند با ضمانت اين كه اگر صاحبش پيدا شد و راضى نشد، به او برگرداند و يا از طرف صاحبش صدقه بدهد و اگر صاحبش پيدا شد و راضى به صدقه نشد پول را به او برگرداند.

و اللّه العالم

س 1911

اشاره

- چنانچه قطعه جنس قيمتى (مانند طلا و ساعت و ...) باشد پيداكننده طبق شرع حاكم شرع آن را تعريف نموده و يا از پيدا شدن آن جنس نااميد بوده است آيا پيدا كننده آنها شرعاً مجاز است به كارشناس و خبره مراجعه كرده طبق تعيين قيمت اين اجناس را بفروشد و يا خودش به همان قيمت تعيين شده آنها بر دارد و پول آنها را بفقرا بدهد و يا بايد خود جنس را به يك نفر فقير بدهد؟

لازم به يادآورى است كه منظور از اين فروش بردن سود مشخص نيست.

ج

- در فرض سؤال، خود اجناس را صدقه بدهد بلى مى تواند آنها را پس از صدقه دادن به فقير بخرد و مى تواند به همان نحوى كه در سؤال قبل ذكر شد براى خود تملّك كند. و اللّه العالم

س 1912

اشاره

- فردى حدود پنج سال پيش چند كارتن سيگار پيدا نموده است و حدود چهار سال است تفحص نموده است ولى از صاحب سيگارها نااميد و مأيوس شده است در حال حاضر ارزش اين سيگارها به قيمت فعلى حدود مبلغ صد هزار تومان مى باشد و فردى كه پول سيگارها نزد اوست ساكن روستا مى باشد و در اين روستا توسط اهالى يك باب منزل به عنوان خانه روحانى ساخته شده است كه فعلًا خانه مذكور احتياج مبرم به تعميرات اساسى دارد چنانچه اجازه مى فرمائيد پول مذكور را خرج منزل روحانى نمايند كتباً مرقوم فرمائيد و چنانچه خانه مذكور شرائط آن را ندارد آيا اجازه مى فرمائيد كه مبلغ فوق را بين 20 نفر از اهالى همين روستا تقسيم نمايند.

ج

- در مورد سؤال صرف پول مذكور در تعمير خانه عالم جائز نيست، بلكه بايد پول مذكور به فقير غير سيّد عوض صاحبش صدقه داده شود مجازيد كه پول را به بيست نفر از فقراى غير سيّد روستاى مذكور بپردازيد.

س 1912

اشاره

- ساليان متمادى زمينى بى صاحب است و هيچ كسى هم ادعايى نسبت به آن ندارد و حتى كسانى كه كشت مى كنند هم نه قرار دادى و نه مدركى در دست ندارند وظيفه آنان چيست مى شود وقف كرد و يا فروخت و در راه خير

جامع الاحكام، ج 2، ص: 256

مصرف كرد؟

ج

- در فرض مذكور اگر مأيوس از دسترسى به صاحبان آن باشيد بايد با اجازه حاكم شرع آن را به فقراء غير سيد تحويل دهيد. و اللَّه العالم

س 1913

اشاره

- حدود 10 سال پيش با يك افغانى شريك شديم كه خانه اى بسازيم و بفروشيم خانه را ساختيم و قولنامه كرديم بعد از قولنامه كردن او خواست به افغانستان برود و پولى كه داده بود نگرفت و رفت كه بيايد و تا امروز برنگشته سهم استفاده او از اين خانه 150000 ريال شده است تكليف ما با اين پول چيست؟

ج

- در صورتى كه از پيدا شدن صاحب آن مأيوس باشيد مجازيد وجه را از طرف صاحبش به فقير غير سيد صدقه بدهيد البته اگر صاحب پول پيدا شد و راضى بصدقه نگرديد بايد وجه را مجدداً به او بپردازيد.

س 1914

اشاره

- چاه نفتى نزديك محل ما بود سرپرست آن براى محل لوله كشى كرد كه مردم از آب لوله استفاده كنند بعداً برنامه بهم خورد لوله ها همچنان ماندند. نيامد آنها را ببرد اگر كسى يك تكه لوله را ببرد و استفاده شخصى كند از نظر شرعى چگونه است؟

ج

- اگر صاحب لوله از آن اعراض كرده باشد استفاده از آن براى غير جائز است و اگر اعراض معلوم نيست تصرّف در آن جايز نيست.

س 1915

اشاره

- در زمينهاى روستائى و كشاورزى درختهاى گردوئى مى رويد كه بذر آن را كلاغ از جاهاى ديگر مى آورد و در زمين پنهان مى كند و درخت گردو سبز مى شود و رشد مى كند و به آن كلاغ كاشته مى گويند مى دانيم كه بذر اين درخت مجهول المالك است حال تكليف صاحب زمين در مورد اين درخت چيست؟

ج

- در اينگونه موارد كه صاحبان گردو مى دانند، گردوها معرضيّت براى خوردن و يا اتلاف بوسيله حيوانات دارد ظاهراً اعراض صدق مى كند و كسى كه در زمين او درخت بعمل آمده ميتواند آن را تملك كند. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 257

س 1916

اشاره

- در روستاها مردم مرغ و اردك و غاز خود را در بيرون رها مى نمايند تخمى كه اين حيوانات در مزارع و يا حاشيه مرداب مى گذارند با علم به اينكه اين تخمها يا خوراك حيوانات وحشى مى شوند و يا از بين مى رود آيا صاحب زمين زراعى و يا اهالى مى توانند از آن تخمها استفاده نمايند؟

ج

- اگر از عمل صاحبان آنها ثابت شود كه اعراض از تخم آنها كرده اند برداشتن آن اشكال ندارد و اگر اعراض ثابت نشود حكم مجهول المالك را دارد. و اللَّه العالم.

س 1917

اشاره

- كتابهائى كه در فرودگاه جده طى سال گذشته توسط مأموران سعودى از زائران خانه خدا اخذ و ضبط گرديده، اكنون به سازمان حج و زيارت عودت داده شده است. درحالى كه اكثر كتابها تكرارى و مشابه و صاحبان آنها در بين هفتاد هزار از زائران سال گذشته نامشخص است و تشخيص كتابها هم حتى از سوى صاحبان آنها كارى است دشوار و گاهى غير ممكن و مراجعه صاحبان آنها به سازمان براى دريافت كتب موجب عسر و حرج مى باشد لطفاً حكم شرعى را نسبت به اين كتابها بيان فرمائيد.

ج

- در صورتى كه اطمينان حاصل شود كه صاحبان آنها بعد از ضبط دولت عربستان اعراض از آن نموده اند تصرّف اشكال ندارد و الّا در صورتى كه صاحبان آنها معلوم باشند بايد به آنها برگردانند و اگر معلوم نباشد مجهول المالك است و حكم آن را دارد. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 259

شركت

جامع الاحكام، ج 2، ص: 261

شركت

احكام شركت

س 1919

اشاره

- اگر انسان مشتركاً با شخصى لباسى را بخرد و آن شخص بگويد من راضى نيستم، با آن مى شود نماز خواند يا خير؟

ج

- نماز با لباس مذكور جايز نيست مگر با اذن شريك.

س 1920

اشاره

- اين جانب بيست و پنج سال قبل خانه اى مسكونى به مساحت تقريبى صد و هفتاد متر مربع داراى دو اتاق و يك آشپزخانه بدون هيچ گونه امكانات ديگر شراكتاً به طور مساوى با زيد خريدارى كرده و از آن تاريخ تاكنون بدون هيچ گونه صحبت و يا قرار داد خاصى در اختيار اين جانب بوده است و در خلال اين مدت اين حقير با سرمايه شخصى خود مبادرت به تجديد بنا و احداث ساختمان جديد و ساير امكانات رفاهى از قبيل لوله كشى آب، گاز، برق، تلفن و غيره نموده و در اين خصوص نيز نامبرده نه مخالفتى با اين كار داشته و نه پولى بابت احداث ساختمان جديد و ساير امكانات آن پرداخته است و اكنون پس از گذشت بيست و پنج سال اظهار مى دارد كه در تمام ساختمان شريك مى باشد،

جامع الاحكام، ج 2، ص: 262

مستدعى است در اين خصوص حكم شرعى را بيان نمائيد.

ج

- در مورد سؤال چنانچه تجديد بناء و ايجاد امكانات رفاهى با سرمايه شخصى خود شما بوده ديگرى در آن بناء و امكانات رفاهى شريك نيست.

س 1921

اشاره

- شخصى كالاى مواد اوليه مانند (نخ و پارچه) را نقد، با شركت ديگران به قيمت نقدى خريدارى مى كند سپس كالاى خريدارى شده را خودش به مدت با قيمت زيادترى برمى دارد نخ و پارچه را براى خودش تكميل نموده به فروش مى رساند سؤال بنده اين است تفاوتى كه به صاحب پول بابت مدت كالاى خريدارى شده كه خودش برمى دارد مى دهد چه صورتى دارد اين معادله صحيح است يا خداى نخواسته اشكال شرعى دارد؟ (ضمناً پوشيده نباشد صاحب پول يا شريك كالاى مذكور را روشن نكرده و نمى كند فقط با اعتمادى كه نسبت به ايشان دارد معامله صورت مى گيرد).

ج

- در صحت خريدوفروش شرط است مالى كه مورد معامله واقع مى شود مجهول نباشد و بوصف و ديگر خصوصيات لازم معلوم و معين باشد لذا با فرض تعيين و مشخص بودن مورد معامله شريكى كه تمام آن را براى خود برمى دارد اگر از طرف سائر شركاء وكالت در فروش سهام آنها بخودش به مبلغ معين يا هر مبلغى كه خواست داشته باشد مسأله صحيح است و اضافه قيمتش كه به شريك مى پردازد مانعى ندارد. و اللَّه العالم.

س 1922

اشاره

- چند نفر برادر در زمان پدرشان و بعد از فوت ايشان زندگى داشته و با هم كار كرده اند و يكى را بعنوان امين و بزرگ قرار داده اند ولى ايشان خيانت كرده و قسمتى از املاك و دارائى كه خريده اند بنام خود كرده آيا اين چهار برادر شريك هستند و يا اينكه فقط مخصوص صاحب سند است؟

ج

- در مورد سؤال، چنانچه املاك مذكوره براى چهار برادر خريدارى شده ولى يكى از آنها در مقام نوشتن قباله ملك را باسم خود ثبت كرده اين ثبت كردن شرعاً اثرى ندارد و ملك متعلّق بهمه چهار برادر است ولى اگر امين و بزرگ ملك را براى خودش خريده و در اين صورت اگر معامله عين به عين بوده نسبت به سهم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 263

برادران معامله فضولى است در صورت اجازه معامله از طرف آنها ملك خريدارى شده متعلق به همه برادران است و در صورت عدم اجازه آنها معامله نسبت به سهم آنها باطل است و اگر نسبت به ثمن معامله ذمّه اى بوده ملك متعلق به خريدار است و ديگران در آن حقى ندارند و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است.

س 1923

اشاره

- اين جانب ساكن يكى از روستاهاى استان مركزى مدت زيادى با پدرم مشترك زندگى مى كردم و اموال از منقول و غير منقول با هم تهيه كرديم و شايد بتوان گفت كه بنده در جمع آورى مال نقش بيشترى داشتم حال پدرم مى گويد شما از اين اموال حقى نداريد چون هرچه فرزند مال داشته باشد مال پدر است خواهشمند است حكم شرعى را بيان فرمائيد كه آيا بنده حقى دارم يا نه؟

ج

- بطور كلى ملك فرزند متعلق به پدر نيست بلكه متعلق به خود فرزند است و چنانچه تحصيل اموال منقول و غير منقول در گذشته معلوم نباشد كه بچه نحو بوده آيا براى پدر بوده يا براى خودش و يا هر دو قسم بوده اگر كار را با مصالحه تمام كنند موافق با احتياط است بلى اگر نزاع موضوعى در بين باشد محتاج به مرافعه شرعيه است. و اللَّه العالم.

س 1924

اشاره

- پدرم سرمايه مغازه اش را در اختيار من و برادرم گذاشته تا سود حاصل از آن مال ما باشد مدت سه سال با هم كار كرديم و سود را هم ضميمه سرمايه نموديم پس از بررسى اموال معلوم شد كه مقدارى از سود را برادرم بدون رضايتم برداشته و بقيه سود با اصل سرمايه در اختيار پدرم مى باشد و حقم را نمى دهند آيا مى توانم بدون رضايت پدرم حقم را تدريجاً از سرمايه اى كه سود در آن است بردارم يا نه و اگر راه ديگرى هست راهنمايى فرماييد.

ج

- در فرض سؤال تمليك سود قبل از حصول آن از جانب پدر به شما و برادرتان صورت شرعى نداشته و اگر معاملات به عين سرمايه دكان و سود آن انجام مى شده تمام آن ملك پدر شماست به هر نحوى كه روى آن عمل كند مختار است فقط شما اجرة المثل عمل خودتان را اگر بيشتر از سودى كه به شما در آن معامله

جامع الاحكام، ج 2، ص: 264

مى رسيده نباشد طلبكاريد و مى توانيد آن را با مراجعه به حاكم شرع جامع الشرائط و اذن او از سرمايه و سود موجود تقاصاً برداشت كنيد، و اگر معاملات را براى خودتان و به اثمان كلى خريدارى مى كرديد آنچه را به ذمه خريده ايد ملك شما شده و معاملاتى كه روى آن شده همه به خود شما و برادرتان مربوط مى شود هرچند ثمن آنها را بعداً از سرمايه دكان داده باشيد به هر حال چون در اين صورت مسأله تفاصيلى پيدا مى كند و تفكيك معاملات واقع شده از يكديگر محتاج به محاسبات دقيق است بهتر اين است كه با پدر و برادرتان

در اين جريان تراضى نموده و به مصالحه و سازش رفع اختلاف نماييد. و اللَّه العالم

س 1925

اشاره

- جمعى از مردم به شركت يك حلقه چاه عميق جهت شرب زراعت خود حفر نموده اند كه اين چاه هم با موتور وهم با برق كار ميكند عده اى از شركاء هر رشن آب مالكى خود را هرچند ساعت كه باشد استفاده ميكنند وعده ديگر همه رشن ها احتياج به گرفتن سهم آب خود ندارند و آبى نميگيرند ولى كاركرد موتور هم هزينه مصرف برق وهم هزينه كار كرد موتور و فرسودگى موتور را نسبت به سهم خود پرداخت مينمايند آيا آن عده كه از آب موتور هميشه وهمه رشن ها استفاده نمى كنند چنانچه موتور مرقوم احتياج به تعمير و يا هزينه مصرف برق داشته باشد بايستى با آن عده كه همه رشن ها از كاركرد موتور استفاده ميكنند هزينه پرداخت نمايند يا خير و آيا آن عده كه همه رشن ها به مالكيت خود را از موتور مذكور استفاده مينمايند رضايت بقيه كه همه رشن ها از آب موتور استفاده نمى كنند را احتياج دارد و يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، هزينه برق و تعمير بايد به نسبت مقدار استفاده از آب پرداخت شود، و تصرّف در مال مشترك بايد با رضايت شركاء باشد ولى چنانچه از اوّل رشن بندى، قرار همه شركاء بر اين بوده كه هر كس به نسبت سهم خود حق استفاده از موتور را دارد، چه بقيّه شركاء از موتور استفاده كنند و چه نكنند مادام كه از رضايتى كه داده اند عدول نكرده اند تجديد رضايت لازم نيست.

س 1926

اشاره

- آيا در امور مربوط به شركت هاى سهامى عام (با تعداد شركاء و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 265

سهامداران زياد) و غير دولتى رأى اكثريت و بالاى 50 درصد آن گونه كه در مديريت و اداره اين شركت ها نافذ است در امور مرتبط با مالكيت نظير هبه، پاداش و دخل و تصرف در اموال نيز نافذ بوده و يا صرفاً در محدوده و حيطه اموال و حق السهم شركاء و سهامدارانى كه نسبت به انجام چنين امورى اعلام رضايت نمايند عملى مى باشد؟

ج

- در مورد سؤال رأى شركاء در امور مربوط به مالكيت فقط در محدوده حق السهم خود معتبر است.

س 1927

اشاره

- آيا استفاده از اموال نظير خودروها و منازل سازمانى كه عملًا متعلق به كليه سهامداران بوده و رضايت تمامى آنان محل ترديد است، مجاز مى باشد؟

ج

- در صورت شك در رضايت تمام و يا بعض شركاء تصرّف جايز نيست.

و اللَّه العالم

س 1928

اشاره

- در صورت علم و اطلاع از نارضايتى تعدادى از شركاء و يا سهامداران چه حكمى دارد؟

ج

- تصرّف جايز نيست. و اللَّه العالم

س 1929

اشاره

- كارخانه برنجكوبى بين چند وارث بايد تقسيم بشود يكى از شركاء مى گويد يا سهميه مرا بخريد يا بفروشيد يكى از شركاء ميگويد نه ميفروشم و نه ميخرم درب كارخانه را مى بندم تكليف ساير شركاء و ساير وراث چيست؟ (اگر كارخانه بسته شود ضرر زيادى به اين شركاء وارد مى زند و عده زيادى شالى در كارخانه گذاشته اند كه تبديل به برنج نمايند).

ج

- تصرّف هر يك از شركاء در كارخانه بايد به رضايت سائر شركاء باشد و بايد با هم در اداره كارخانه توافق كند و اگر يك نفر يا بيشتر از شركاء از توافق خوددارى كند با مراجعه به دادگاه شرعى دادگاه حكم لازم را براى جلوگيرى از تعطيل كارخانه و ورود ضرر بشركاء صادر مى كند، و شريكى را كه از توافق خوددارى كرده ملزم به قبول مى نمايد و اگر جلوگيرى از بسته شدن كارخانه متوقف بر فروش آن به شريك ممتنع يا خريد سهم او باشد در اين مورد نيز تصميم عادلانه گرفته مى شود، لازم بياد آورى است شريكى كه بدون اذن و وكالت از طرف سائر شركاء

جامع الاحكام، ج 2، ص: 266

مخارجى براى كار خانه نموده حق مطالبه آن را از آنها ندارد.

س 1930

اشاره

- كارخانه برنجكوبى چند وارث و چند شريك دارد شوهر يكى از وراث كه حقى در كارخانه دارد بدون اجازه شركاء كارخانه را تعمير و لوازم خريده چند سال بهره بردارى مى كند از درآمدش مخارج خود را بر ميدارد و منافع را بين شركاء تقسيم مى كند اكنون اختلاف پيدا كرده اند ميگويد چون بدون اجازه اين عمل را انجام دادم بايد مصالحى خود را بردارم آيا حقى دارد كه مصالح كه خريده بعد از چند سال ببرد يا نه ثانياً چنانچه حق برداشتن داشته باشد، ضررى كه به اصل كارخانه وارد مى آيد مربوط به اين شخص هست يا نه؟

ج

- در فرض سؤال، كسى كه بدون اجازه شركاء كارخانه را تعمير كرده مخارجى را كه بعنوان انجام بعض كارها مانند نصب ادوات و يا نظائر آن متحمل شده نميتواند مطالبه كند ولى اعيان مصالحى كه بكار رفته متعلق به او است و ميتواند بردارد هر چند سالها بر آن گذشته باشد مگر اينكه صريحاً اعلام كرده باشد كه اين مصالح را به شركاء بخشيده ام بلى اگر برداشتن مصالح، مستلزم تخريب باشد بايد خرابيها را از مال خود جبران نمايد و اگر مخارجى را كه براى تعمير و خريد لوازم مى كرده از عوائد كارخانه بوده نسبت بسهم شركاء ضامن است و اگر صورت عمل آنها در اين چند سال بنحوى بوده كه عرفاً شخصى كه شوهر يكى از شركاء است به عنوان وكالت عمل مينموده و مصالح را از عوائد كارخانه خريدارى ميكرده مصالح متعلّق به همه شركاء است و به هر صورت در هر يك از اين مسائل چون نزاع موضوعى در بين است بايد مراجعه به

دادگاه شرعى شود.

س 1931

اشاره

- 6 ماه قبل تعدادى از فرهنگيان تصميم مى گيرند كه يك مدرسه غير انتفاعى تأسيس كنند و با يكى از فرهنگيان كه مجوّز تأسيس مدرسه دارد مشاركت مى نمايند و در مدت 4 سال با تلاش زياد مدرسه را سر و سامانى مى دهند سپس بين آنها اختلاف افتاده و چون مدرسه قانوناً بنام يك نفر است در اختيار همان يك نفر قرار مى گيرد و بقيه بالاجبار دستشان از مدرسه كوتاه مى شود و ساير اعضا اگر چه پس از چند ماه و تعدادى پس از يك سال سهم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 267

خود از ميز و صندلى و سرمايه موجود در حساب بانكى را گرفتند ولى هنوز مدعى هستند كه زحمات آنها در اين مدت بى نتيجه مانده. اين جانب پس از گذشت يك سال از جدايى آنها با صاحب امتياز فوق مشاركت نموده ام. حال با توجه به اينكه اعضاى قبلى مدعى هستند كه رضايتشان جلب نشده خواهشمندم اين جانب را راهنمايى فرمائيد كه آيا مى توانيم به مشاركت با گروه جديد ادامه دهم يا خير؟

ج

- در فرض سؤال چنانچه شركاء سهم خود را از همه اعيان گرفته اند تصرف در آن اعيان براى صاحب امتياز و شريك بعدى مانعى ندارد و ادّعاى حق شركاء سابق نسبت به افزايش اعتبار مدرسه و امثال ذلك بجهت تلاش آنها در مدرسه، با توجه به اينكه مى دانسته اند امتياز بنام ديگرى است شرعاً اعتبارى ندارد. و اللّه العالم.

س 1932

اشاره

- خريد سهام از شركتهاى دولتى و يا سرمايه گذارى در شهرك سازى و يا فروشگاههاى زنجيره اى كه سال بسال به صاحبان سهام مقدارى سود پرداخت مى شود چه حكمى دارد؟

ج

- اگر كارخانه اى را مثلا سهم بندى كنند و بفروشند اشكال ندارد و اشخاصى كه از آن سهام ميخرند در سود و زيان آن حسب السهم شريك مى شوند و قبل از وجود كارخانه يا شهرك، فروش معنى ندارد، بلى اگر از اشخاص پول بگيرند كه با آن پولها مشتركا كارخانه يا شهرك بسازند و اشخاصى را كه پول داده اند به نسبت پولى كه داده اند شريك كنند بلامانع است و مانند فرض اوّل در سود و زيان، حسب السهم شريك مى شوند. و اللّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 269

احكام شفعه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 271

احكام شفعه

س 1933

اشاره

- زمينى از مرحوم پدرمان به من و چهار خواهرم به ارث رسيد و خواهرانم پس از تقسيم زمين سهم خود را به شخص ديگرى فروختند كه اين شخص اسباب ناراحتى مرا فراهم نموده، آيا حق شفعه براى اين جانب هست يا خير؟

ج

- در مفروض سؤال شما حق شفعه نداريد حق شفعه در مورد دو نفر شريك است و شما چند شريك بوده ايد.

س 1934

اشاره

- اگر در يك محدوده سه چهار قطعه زمين پهلوى هم باشد و آب نهر و يا كاريز آن نيز يكى باشد صاحب زمين قطعه چهارم اگر بخواهد زمين خود را اجاره دهد سالانه به مبلغ 20000 تومان اجاره مى كنند، همين مبلغ را بيشتر همسايه هاى صاحب زمين مى دهند ولى صاحب زمين حاضر نمى شود، آيا شركاء حق شفعه دارند؟

ج

- در فرض مذكور حق شفعه ثابت نيست.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 272

س 1935

اشاره

- اگر يكى از شركاء بخواهد سهم آب زمين خود را به غريبه اى بفروشد آيا ساير شركاء مى تواند مانع شوند و آيا در اجازه زمين يا آب حق شفعه هست؟

ج

- حكم اين مسأله حكم مسأله قبلى است.

س 1936

اشاره

- شخصى يك مقدار زمين كشاورزى را به پسر دائى خودش هبه نموده كه اين پسر دائى به مدت هفت سال از اين زمين استفاده برده و بعد از هفت سال اين زمين را به كسى ديگر فروخته و مدّت هفت سال ديگر اين شخص ثانى از آن زمين استفاده برده بعد از چهارده سال پسر عموى صاحب اوّلى زمين كه زمينش را هبه كرده ادعاى شفعه بر اين زمين را نموده آيا حق شفعه براى پسر عموى بعد از چهارده سال ثابت مى شود يا نه؟

ج

- در مورد سؤال حق الشّفعه شده مگر آن كه شفيع از فروش زمين تا هفت سال بعد مطلع نشده باشد.

س 1937

اشاره

- شخص زارعى زمينى را به مقدار 25 جريب بمدت تقريباً 50 سال به عنوان مزارعة كشت و زرع مى كرد و در اين مدت نهال زيادى در آن غرس كرده كه بعضى آنها به ثمر رسيده و بعضى در شرف ثمر رسيدن است اكنون صاحب زمين مى خواهد آن را به ديگرى بفروشد زارع مى گويد بنده زمين را خريدارم و قيمت آن را مطابق عرف محل مى پردازم ولى مالك زمين قبول نمى كند با توجه به آنكه زارع در اشجار مغروسه با مالك زمين شريك است و طبق فتواى حضرت آية اللَّه العظمى گلپايگانى زارع حق ريشه در زمين مذكور طلب دارد و فقهاء رضوان اللَّه تعالى عليه در كتاب شفعه فتوى مى دهند كه اگر شخصى با مالك در زمين شريك نباشد ولى در نهر و يا طريق آن شريك باشد حق الشفعة طلب دارد و همين طور كه در اشجار آن شركت دارد تبعاً للارض آيا زارع مذكور حق اولويت خريد زمين دارد يا نه و اصولًا براى چنين زارعى حق الشفعة ثابت است يا خير حكم اللَّه را بيان فرمائيد.

ج

- اگر مالك و زارع در زمين و اشجار شريك باشند و مالك سهم خود از زمين و درخت را با هم به كسى بفروشد زارع حق شفعه دارد و اگر مالك در همين فرض كه با زارع در زمين و درخت شريك هستند درخت را تنها بفروشد زارع حق شفعه ندارد و نيز در فرض سؤال كه زارع فقط در درخت شريك باشد و مالك سهم خود را از زمين و درخت به كسى بفروشد زارع نسبت به هيچ يك از زمين و درخت

حق شفعه ندارد. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 275

هبه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 277

هبه

س 1939

اشاره

- شخصى منزلى را تمليك پسرش كرده مسلوب المنفعه ما دام الحياة اين تمليك صحيح است يا نه؟

ج

- معناى اين تمليك هبه و بخشش به فرزند است ولى مادام كه بقبض او نداده ميتواند از هبه خود برگردد و در اين صورت اگر بخواهند معامله با اينكه ما دام الحيات مسلوب المنفعه باشد تمام شود به صورت مصالحه تمليك نمايد و فرزندش اگر كبير است قبول كند و اگر صغير است خود پدرش از طرف او قبول نمايد.

س 1940

اشاره

- شخصى شش پسر و شش دختر دارد و به دخترها هنگام ازدواج جهيزيه لازم داده ولى به پسرها چيزى نداده است آيا جايز است آنچه از اموالش باقى مانده است همه را به عنوان هبه بين پسرها تقسيم كند؟

ج

- مانع ندارد و براى تحقق و لزوم هبه و هديه بايد اموال مورد هديه را به قبض و تصرف پسرها بدهد و الّا اگر فوت كند و به قبض و تصرف آنها نداده باشد دخترها نيز از آن اموال كما فرض اللَّه ارث ميبرند.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 278

س 1941

اشاره

- شخصى مى خواهد پسرش را زن بدهد آيا مى تواند بدون اجازه ساير فرزندانش هرچه بخواهد از اموال و دارائيش را به آن پسر ببخشد؟

ج

- پدر مى تواند هرچه مى خواهد از اموالش را به يكى از فرزندانش ببخشد و اجازه ساير فرزندان لازم نيست. بلى رعايت انصاف لازم است تا اينكه موجب اختلاف و مشاجره بين آنها نشود.

س 1942

اشاره

- پدر اين جانب حدود چهار سال پيش فوت نموده است از ايشان همسر فرزندان و مادر ايشان در قيد حياتند كه نتيجتاً 16 از ما يملك به مادر متوفى ميرسد مادر متوفى چند روز بعد از فوت پدرم كه در آن زمان گاهى حواسش جمع و گاهى حواس پرتى داشت در حال جمع بودن حواس سهم خودرا صريحاً به بقيّه وارث بخشيده است ولى اكنون هيچ گونه هوش و حواسى ندارد و با توجه به اينكه مادر متوفّى يك پسر و سه دختر ديگر دارد كه همگى در قيد حياتند آيا اين بخشش صحيح است يا خير و از نظر شرعى تكليف ما چيست؟

لازم به تذكر است كه مورد بخشش تمام در تصرف اين جانبان (ساير ورثه) بوده و هست.

ج

- در مورد سؤال چنانچه آن مادر درحالى كه مشاعرش سالم بوده سهم الارث خودرا به كسى بخشيده و به قبض متهب داده يعنى در اختيار متهب قرار داده يا در اختيار او بوده مال موهوب ملك متّهب شده و ديگران حقى در آن ندارند و اگر مشاعر واهبه حين هبه سالم نبوده مال موهوب به ملكيّت او باقى است. و اللَّه العالم

س 1943

اشاره

- زيدى ملك مشاعى به عمر هبه غير معوضه نموده آيا زيد مى تواند ملك هبه شده را از وارث عمر و مطالبه نمايد (در حالى كه ملك موجود است و در آن هيچ گونه تغييرى داده نشده)؟ آيا انجام امور واجبه و مستحبه در آن ملك اشكال شرعى ندارد؟

ج

- در صورتى كه عين موهوبه به قبض موهوب له داده شده باشد بعد از موت موهوب له، هبه لازم مى شود هر چند هبه غير معوّضه باشد و عين موهوبه هم موجود باشد بنابراين واهب حق ندارد عين موهوبه را از ورثه موهوب له مطالبه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 279

كند. و اللَّه العالم

س 1944

اشاره

- اگر شخصى منزل را بنام همسرش در محضر اسناد ثبت كند ولى نه صيغه هبه بخواند و نه اقباض شرعى كند باين معنى كه اين منزل را نه تخليه كرده، نه در اختيارش قرار داده، بلكه خودش با فرزندانش و همسر مذكور در آن منزل زندگانى مى كند تا اينكه آن زن وفات مى كند آيا اين منزل ملك آن زن محسوب مى شود، يا مال شوهر است كه پولش را ادا كرده است؟

ج

- بطور كلى در هبه صيغه خواندن لازم نيست بلكه اگر مالك ملكى را بقصد تمليك مجانى در اختيار كسى قرار دهد يعنى بقبض او بدهد ملكيت حاصل ميشود بلى چنانچه در هبه قبض محقّق نشده باشد ملكيت حاصل نمى شود و در مورد سؤال تحقيق قبض محل اشكال است بلى اگر معلوم شود كه تصرف شخص مذكور باذن همسرش بوده در تحقق قبض كافى است.

س 1945

اشاره

- مقدار يك هزار و دويست كيلو نسق زراعتى داشته قبل انقلاب به فرد يا افراد بخشيده ام صيغه در بين هم جارى نشده حتى از طرف دولت حق واگذارى را نداشته ام حال مغبون مى باشم آيا مى توانيم در اين مدت چند سالى كه از آن بهربردارى كرده اند نسق خود را پس بگيرم؟

ج

- بطور كلّى اگر متّهب ذى رحم نباشد و هبه معوضه نبوده است و يا اگر معوضه بوده تصرف در عوض نكرده باشيد حق رجوع داريد.

س 1946

اشاره

- آيا پدر مى تواند، زمينى را كه سى سال پيش به دخترش بخشيده و او در آن زمين زراعت كرده است بازپس گيرد؟

ج

- بخشش و هبه به ذى رحم با حصول قبض لازم است و قابل برگشت نيست. و اللَّه العالم.

س 1947

اشاره

- زيد فرزندى نداشت لذا چندين سند تنظيم نموده و در آن سندها قسمتى از اموال خود را به يكى از ارحامش و پاره ديگر را به يكى ديگر داده و آن سندها را به عنوان اقرارنامه به ثبت رسانيده است (چون زمينهاى ما ثبتى نيست)

جامع الاحكام، ج 2، ص: 280

و بعد كه صاحب اولاد شده از اين كار پشيمان و سندها را پاره نموده است و پس از وفات وى يكى از همان اشخاصى كه قسمتى از اموال را به او داده بود رفته و از دفتر ثبت رونوشت سندها را گرفته و آورده و اموال و ما ترك زيد را طبق سندهاى كذايى جابجا كرده اند. حال بيان فرماييد كه اين اموال براى آنها حلال است يا نه؟ در صورتى كه مى دانيم كه زيد اين اموال را يا به عنوان وصيت و يا به عنوان بذل به آنها داده و مى دانيم كه وصيت و بذل بدون قبض و اقباض هر دو قابل فسخ است و سند بهر عنوان كه تنظيم شده فقط صورى بوده است.

ج

- در فرض سؤال چنانچه فقط تنظيم سند نموده و اموال را به قبض آنها نداده تصرف موهوب له و يا موصى له در آن اموال جايز نيست و تصرف آنها غاصبانه است.

س 1948

اشاره

- اگر افرادى پول و يا كالائى به كسى بخشيده باشند بعد از فوت آن شخص افراد مى توانند آنچه را كه بخشيده اند عين همان را كه موجود باشد مالك شوند يا خير؟ و چنانچه اين مالكيت با رضايت بقيّه ورّاث باشد مسأله چه صورتى خواهد داشت؟

ج

- بعد از قبض موهوب و موت واهب يا موهوب له هبه لازم است و واهب يا وارث او حق رجوع ندارند. و اللَّه العالم.

س 1949

اشاره

- شخصى فوت كرده و از او سه دختر و يك پسر مانده پدر مرحوم حصّه از زمين خود را به پسر اين مرحوم هبه مى كند با اين شرط كه مادر اين بچه با برادر مرحوم ازدواج كند و خودش از طرف نوه ولاية قبض مى كند. آيا هبه صحيح است؟ و بر فرض صحة قابل فسخ است؟ پسر موهوب له بعد از يك سال از ازدواج مادرش مى ميرد، بعد جدّش تمام زمين را به پسرانش هبه و تمليك مى كند. آيا اين هبه دوم نسبة بحصة قابل فسخ است؟

ج

- در مورد سؤال، هبه مذكوره محكوم بصحت است و چون هبه به ذى رحم است فسخ آن جائز نيست، هبه دوم نسبت به سهم الارث سائر ورثه متوفى بدون رضايت آنها صحيح نيست. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 281

مضاربه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 283

مضاربه

س 1950

اشاره

- مبلغ 350 هزار تومان را به شخصى داده ام كه با پول من كاسبى كند و در ازاى هر 100 هزار تومان ماهى 3 هزار تومان بطور ثابت به من مى دهد امروزه اين معامله را پول مضاربه اى مى گويند خواهشمندم حلال و يا حرام بودن آن را مشخص كنيد.

ج

- مضاربه بنحو مذكور در سؤال صحيح نيست يكى از شرائط شرعى مضاربه آن است كه سهم سود هر يك از طرفين به نحو كسر مشاع مانند ثلث، نصف و ربع مقرّر گردد و اما تعيين مقدار معيّن مانند ماهى 3 هزار تومان براى صاحب پول صحيح نيست بلى صاحب پول آخر هر ماه و يا آخر سال مى تواند سهم سود خودرا در صورتى كه سودى حاصل شده باشد به مبلغ مذكور مصالحه نمايد. و اللَّه العالم

س 1951

اشاره

- مبلغى پول به آقائى داده ام كه ماهيانه مبلغى را بعنوان سود بدهد ولى ورشكست مى گردد و مى گويد كه كار نكرده ام تا به شما سود بدهم حكم شرعى آن را بيان فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال چنانچه پول را به نحو مضاربه و با رعايت شرائط آن در اختيار عامل قرار داده است در صورتى كه عامل معامله اى نكرده باشد و سودى

جامع الاحكام، ج 2، ص: 284

عايد نشده باشد، صاحب پول حق دريافت سود ندارد و اگر پول را قرض داده كه در ماه مبلغى سود بگيرد چه معامله بشود و چه نشود، در اين صورت حكم ربا دارد و جايز نيست.

س 1952

اشاره

- اگر پولى را به شخص كاسبى بدهيم كه معامله كند و نامبرده در قبال آن بگويد اگر ضرر كردم خودم ضررش را قبول دارم و اگر سود كردم هر ماه مبلغ معينى حد اقل بشما مى پردازم مثلًا در قبال 500000 تومان ماهيانه 13000 تومان مى پردازم و اگر سود بهترى داشتم ممكن است چيزى اضافه بدهم اين معامله شرعاً صحيح است يا خير و منفعت اين پول حلال است يا خير؟

ج

- اين معامله مشروعيت ندارد و اگر غرض اين بوده كه گيرنده پول براى خودش با آن معامله كند عنوان قرض ربوى پيدا مى كند و حرام است.

س 1953

اشاره

- براى اينكه پولى را به كسى بدهيم كه كاسبى كند و سودى به صاحب پول بدهد راه صحيح شرعى آن چيست؟

ج

- پول را به عنوان مضاربه به كاسب بدهد كه او با آن معامله كند به اين صورت كه مثلًا ثلث يا نصف يا ربع درآمد متعلّق به صاحب پول دو ثلث يا نصف يا سه چهارم متعلق به كاسب و عامل باشد و اگر سرمايه تلف شود از صاحب سرمايه باشد و كاسب ضامن نباشد.

س 1954

اشاره

- كسانى كه پولى را به انسان مى دهند كه با آن معاملاتى بشود و شخص وكيل مى گردد كه معاملات را انجام داده و در قبال آن پول سودى را كه مورد توافق طرفين مى باشد به طرف سرمايه گذار متعهد گردد به چه شكل مى باشد؟

ج

- اگر بصورت مضاربه عمل كند بى اشكال است ولى بصورتى كه مرقوم شده صحيح نيست.

س 1955

اشاره

- مبلغ پانصد هزار تومان ميخواهم به كسى بدهم كه با آن كار كند و از قرار هر ماه مبلغ سى هزار تومان به بنده بدهد آيا اين عمل جايز است يا خير؟

ج

- عمل بنحو مذكور صحيح نيست و راه صحيح اين است كه با كاسب قرار بگذارد كه سود اين پول هرچه شد نصف يا ثلث آن مثلًا مال من و بقيه مال تو باشد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 285

يعنى بنحو كسر مشاع (درصد) تعيين نمايند بلى اگر آنچه را ماهيانه مى گيرد بعنوان على الحساب بگيرد و در آخر ماه يا سال تمام سود سهم خود را به آنچه تا آن موقع گرفته، مصالحه نمايد اشكال ندارد.

س 1956

اشاره

- اين جانب مبلغى پول در يك شركتى گذاشته ام بدون هيچ گونه قراردادى و هيچ گونه حرفى در هر سه ماه مبلغى پول به اين جانب مى دهند آيا از نظر شرع مقدس اسلام صحيح است يا خير؟

ج

- بطور كلى چنانچه قرض را مشروط به گرفتن زياده نداده باشيد و خود شخص مبلغى مى دهد و طورى باشد كه اگر ندهد شما خود را طلبكار ندانيد و مطالبه ننماييد اشكال ندارد و همچنين است اگر به جهت انجام معامله مشروع پول را به او پرداخته ايد و او هم از سود معاملات به شما مى پردازد. و اللَّه العالم

س 1957

اشاره

- پولى بعنوان قرض الحسنه به تاجرى مى دهيم و همان قدر هم رسيد مى گيريم نه بيشتر او با آن پول كار مى كند و بدون اينكه هيچ شرط و قرارى با هم بگذاريم او خود ماهيانه مبلغى باختيار خود بما مى دهد و يا مى بخشد اين مسأله چه حكمى دارد حلال است يا حرام؟

ج

- چنانچه در قرض قرارداد سود نباشد و قرض گيرنده با رضايت و طيب خاطر چيزى به قرض دهنده بدهد اشكال ندارد، بلكه مستحب است. و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 287

اراضى موات

جامع الاحكام، ج 2، ص: 289

اراضى موات

س 1958

اشاره

- زمينهاى بايرى در خارج از شهر تهران كه متعلق به خانواده شخصى كليمى بنام القانيان بوده است توسط بنياد مستضعفان و جانبازان به اشخاص فروخته شده و نامبردگان در زمينهاى مزبور اقدام به عمران و آبادانى و خيابان كشى و درختكارى نموده اند و حاليه بصورت قطعات اقدام به فروش مى نمايند.

استدعا دارد با توجه به مراتب مشروحه نظر مباركتان را در مورد خريد قطعاتى از املاك فوق الذكر اعلام و ذيلًا مرقوم فرمائيد.

ج

- از جريان اين موضوع شخصى اطلاع نداريم بطور كلّى اگر زمين موات باشد و حريم معموره نباشد از انفال است و هيچ شخصى حقيقى يا حقوقى مالك آن نميشود و خريدوفروش آن مشروعيت ندارد على هذا اگر اراضى مرقوم كه على الفرض در يد القانيان بوده موات بوده است به او تعلق نداشته و به اشخاصى كه آن را احياء كرده يا احياء بنمايند تعلّق دارد و اگر در حالتى كه موات بوده آن را از

جامع الاحكام، ج 2، ص: 290

شخص حقيقى يا حقوقى خريده باشند ميتوانند مبلغى را كه پرداخته اند استرداد نمايند و اگر وضع زمين بصورت ديگر است توضيح دهيد تا جواب مقتضى داده شود.

س 1959

اشاره

- آيا احياء اراضى موات مطلقاً موجب تملك ميشود يا نياز به اجازه ولىّ فقيه دارد (البته بعد از تشكيل حكومت اسلامى).

ج

- احياء زمين موات با شرائطى كه در جاى خود ذكر شده موجب تملّك احياءكننده است.

س 1960

اشاره

- شخصى در سال 1310 شمسى يك قطعه زمين از اراضى موات را احياء مى نمايد در سال 1320 شمسى پس از انجام مراحل و تشريفات ثبتى و قانونى در زمين احياء شده مبادرت به احداث بناء نموده و در سال 1338 شمسى زمين و اعيانى مستحدثه را به فرزند خود انتقال ميدهد اگر چه بر طبق فتاواى جمهور علماء شيعه (من أحيا أرضاً ميتةً فهي له) زمين شرعاً محكوم به مالكيت مُحيى بوده مع ذلك با توجه باينكه دولت وقت (رژيم سابق) ادعا مى نمايد كه زمين احياء شده جزء اراضى خالصه دولت ميباشد (در حالتى كه كمترين بيّنه و حجت شرعيه بر خالصه بودن زمين وجود نداشت) دوباره من غير وجه شرعى بهاء زمين را (به قيمت عادله روز) از منتقل اليه اخذ مى نمايد آيا از نظر معظم له مالكيت و تصرف شخصى منتقل اليه نسبت به قطعه زمين شرعاً ثابت است يا خير؟

ج

- بطور كلى هر زمين موات را كه حريم محيات نباشد هر كس احيا كند مالك آن مى شود و اگر براى زراعت و كارهاى كسبى و شغلى احيا كرده باشد خمس آن را بايد بدهد و اگر براى خانه مسكونى مورد حاجت احياء كرده خمس هم ندارد.

س 1961

اشاره

- شخصى زمينى را مى خرد، بعداً معلوم مى شود به دليل موات بودن سازمان زمين آن را به نام خود نموده و به فروشنده و يا خريدار زمين مى گويد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 291

مبلغى را مى بايستى پرداخت تا ما به شما حق تصرّف بدهيم و خريدار زمين ناچاراً اين مبلغ را مى پردازد، آيا فروشنده بدليل تعيين نكردن چنين عيبى و يا عدم احياء آن و يا عدم پرداخت آن مبلغ قانونى، شرعاً ضامن پول آن خريدار هست يا نه؟ و چنانكه اين معامله بخواهد شرعى باشد، چگونه خواهد بود؟ و آيا خريدار و فروشنده مى توانند براى مشروع نمودن معامله بصورتى مصالحه نمايند؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه زمين مورد معامله موات بوده و هيچ گونه احيائى در آن انجام نشده باشد خريدوفروش آن صحيح نيست و در حقيقت مالك ندارد و كسى كه آن را فروخته بايد وجهى را كه گرفته به خريدار پس بدهد و هم چنين كسى حق ممانعت از احياء يا گرفتن وجهى از كسانى كه مى خواهند آن را احياء نمايند ندارد همان احياء زمين موات سبب مالكيت آن مى شود ولى اگر زمين بصورتى احياء شده باشد و احياءكننده آن را فروخته باشد و به تصرف خريدار داده باشد و ديگرى بطور قهر از او مطالبه وجهى بنمايد فروشنده ضامن نيست و اگر فروشنده بدون پرداخت وجه به ديگرى قادر به تصرف دادن زمين به خريدار نباشد و نپردازد اصل معامله اشكال پيدا مى كند و به هر حال اگر طرفين با هم مصالحه و تراضى نمايند اشكال برطرف مى شود. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 293

قرض

جامع الاحكام، ج 2، ص: 295

قرض

قرض ربوى

س 1962

اشاره

- آيا دريافت وام ربوى در حال ضرورت جايز است يا خير؟

ج

- ضرورتهاى متعارفى كه مردم آن را ضرورت حساب مى كنند مجوز گرفتن وام ربوى نيست. بلى اگر بحد الجاء و اضطرارى برسد كه ارتكاب حرام جايز مى شود بمقدار دفع اضطرار جايز است. و اللَّه العالم

س 1963

اشاره

- اگر شخصى مبلغى بعنوان قرض از فردى گرفته باشد و طرفين قرار گذاشته باشند كه شخص مقروض هر ماه مبلغى به عنوان بهره پول (مثل بانكهاى فعلى) پرداخت نمايد و پس از گذشت ماهها و تمديد آن مبلغ بهره پول همانطور مستمر و معمول بوده است. بفرمائيد:

1- اكنون كه مبلغ بهره از كلّ قرض اوليّه بيشتر شده است آيا بدهكار مى تواند اين معامله را فسخ نمايد و بهره ها را از قرض اوليّه كم كند؟

2- اگر بدهكار متوجه ربوى بودن اين معامله گرديد با آن كه در قرارداد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 296

ملتزم شده است كه مبلغ را پرداخت نمايد، آيا ملزم به رعايت اين قرارداد و پرداخت آن مى باشد يا خير؟

3- حكم اين گونه قراردادها چيست؟

ج

- بطور كلّى در صورتى كه قرض دهنده مبلغى معادل يا بيشتر از اصل قرض به عنوان ربا از قرض گيرنده دريافت كرده باشد ذمّه قرض گيرنده از بدهى به قرض دهنده به تهاتر برى شده و مقرض حق مطالبه از مقترض را ندارد. و اللَّه العالم.

س 1964

اشاره

- الف: يك نفر ميگويد مقدارى پارچه پنبه نقد خريدارى نموده ام و حالا شما پول پارچه را نقد بدهيد و من چك آن را مدت يك ماه از قرار هر يك كيلو پارچه پنبه 45 تومان براى مدت آن نفع ميدهم آيا معامله صحيح است- و اگر معامله صحيح نيست مى تواند 45 تومان منافع را بذل كند؟

ب: اين جانب معامله را فسخ نموده و چهار قطعه چك را تحويل دادم بعد بدون هيچ گونه شرط و قرار دادى تاريخ چك ها را تغيير داده و مبلغ پولى روى چك گذاشته به اين جانب داده است آيا اين صحيح است يا خير؟

ج

- الف: عمل مذكور در سؤال قرض و اقتراض ربوى است و حرام است ولى اگر قرض گيرنده بدون شرط و قرار داد قبلى مبلغى به قرض دهنده هبه نمايد اشكال ندارد. و اللَّه العالم

ج- ب: در صورت عدم قرارداد سود، اگر مديون به رضا و رغبت خود علاوه بر طلب چيزى به طلبكار بدهد اشكال ندارد بلكه مستحب است و ثواب نيز دارد. و اللَّه العالم

س 1965

اشاره

- شخصى 55 سال پيش از شخص ديگرى به عنوان قرض الحسنه 200 تومان اسكناس معادل 2000 ريال قرض گرفته تاكنون موفق نشده كه قرض را ادا كند راجع به اين مسأله تكليف اين شخص چيست؟ دستور بفرماييد كه آيا همان وجه دريافت شده را بايد داد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال شخص قرض گيرنده كه تاكنون بدهى را نپرداخته همان مبلغ دويست تومان را بدهكار است ولى اگر قرض دهنده مطالبه مى كرده و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 297

قرض گيرنده با قدرت بر اداء مسامحه مى كرده بايد ضرر قرض دهنده را از اين جهت جبران نمايد و احتياط اين است كه با هم مصالحه و تراضى نمايند. و اللَّه العالم

س 1966

اشاره

- بعضى ها مى گويند ربا گرفتن يا دادن به بانك اشكالى ندارد چون خطاب تأكلوا الربا خطاب به اشخاص است و بانك شخص نمى باشد. آيا اين حرف نزد حضرتعالى صحيح است يا نه؟

ج

- ربا دادن و گرفتن نسبت به اشخاص و يا بانك حرام است و تفاوتى در اين جهت بين شخص و عنوان نيست چون از ادلّه استظهار ميشود كه نفس ربا حرام است.

س 1967

اشاره

- اگر بپذيريم پول همانند ساير منابع اقتصاد مشمول كميابى است و بنا به اين كميابى داراى قيمت به نام نرخ بهره بوده آيا با اين تفسير مى توان نرخ بهره را بعنوان غير ربا تلقى كرد؟

ج

- تفسير مذكور مقتضى ربا نبودن بهره پول در قرض نيست.

س 1968

اشاره

- آيا انسان اگر پول داشته باشد و مثلًا به يك طلافروش بدهد و ماهى سه هزار تومان پول بگيرد اشكال دارد؟

ج

- اگر قرض داده و ماهى مبلغى بعنوان سود بگيرد ربا و حرام است.

س 1969

اشاره

- عده اى داراى صندوق تعاونى محلى مى باشند و از اين صندوق وامى مى گيرند در ازاى آن وام در هنگام پرداخت، مبالغى را بيش از وام گرفته شده (كه مبلغ اضافه آن از پيش تعيين شده) مى پردازد آيا اين پرداخت اضافى حكم ربا را دارد و يا خير؟

ج

- اگر وام مشروط به پرداخت اضافه باشد ربا و حرام است.

س 1970

اشاره

- از طرف دانشگاه هر ترم پولى به عنوان كمك هزينه تحصيلى به ما داده مى شود پس از پايان درس و اشتغال به كار آن پول را با ده درصد اضافه از ما پس مى گيرند و نمى دانيم تحت چه شرايطى ده در صد اضافه گرفته مى شود. آيا

جامع الاحكام، ج 2، ص: 298

گرفتن اين كمك هزينه اشكال داد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال كه بعنوان كمك هزينه داده مى شود و بعد هم پس مى گيرند قرض است و زياده گرفتن ربا و حرام است بلى اگر شما پول را كه مى گيريد مبنى بر دادن ده درصد اضافه نگيريد و ملتزم به آن نباشيد و در اين معنى قصد جدّى داشته باشيد و بدانيد كه در اين صورت هم متصديان امر راضى بتصرف شما در آن پول هستند گرفتن پول براى شما اشكال ندارد هر چند زياده را از شما جبراً بگيرند. و اللَّه العالم.

س 1971

اشاره

- چنانچه براى زراعت و يا غير آن پولى به اسم مساعده از كسى بگيرد و قرار داد كند كه محصول كار را نزد پول دهنده برده و به او بفروشد و حق العمل فروش بردارد چه صورت دارد؟

ج

- ربا و حرام است.

س 1972

اشاره

- شخصى كه وضع مالى اش خوب نبوده پولى از كسى قرض گرفته و صاحب پول از قرض گيرنده مبلغى به عنوان نزول گرفته است تكليف قرض گيرنده چيست؟

ج

- قرض گيرنده ميتواند آنچه را بعنوان نزول به قرض دهنده داده است از او مطالبه كند و ميتواند هم به او ببخشد.

س 1973

اشاره

- زيد نياز به پول دارد و عمر بادام دارد زيد بادام از عمر كيلويى 460 تومان مى خرد تا پول را پس از 3 ماه به عمر بدهد و در همان مجلس عمر بادام را از زيد كيلويى 430 تومان مى خرد و پول را به زيد مى دهد، حكم اين مسأله چيست؟

ج

- اگر معامله اوّل مشروط به معامله دوّم باشد صحيح نيست. واله العالم

س 1974

اشاره

- شخصى مبلغ پولى را به صورت نزول به كسى مى دهد كه مثلًا در هر ماهى در مقابل صد هزار تومان سه يا پنج هزار تومان به عنوان سود به صاحب پول پرداخت كند و پس از پايان مدت تعيين شده اصل تمام پول را به صاحب پول

جامع الاحكام، ج 2، ص: 299

برگرداند. آيا چنين معامله شرعيّت دارد؟ در صورت بطلان معامله مبلغ پولى را كه به عنوان سود (نزول) به صاحب پول پرداخت شده است مى تواند برگرداند و يا از اصل پول حساب كند؟

ج

- پول دادن و سود گرفتن به نحو مذكور در سؤال ربا و حرام است و اگر كسى به اين نحو به كسى پول قرض داد و سود گرفت، شخص قرض گيرنده مى تواند آنچه را به عنوان سود داده برگرداند و يا از اصل بدهى كسر نمايد. واله العالم

فرار از ربا

س 1975

اشاره

- اگر كسى براى فرار از ربا مقدارى از خانه زيد را مى خرد و به او اجاره مى دهد تا مدت معينى و اين مقدار پول را در قبال اجاره از او مى گيرد و بعد از فرارسيدن مدت دوباره پولش را مى گيرد آيا اين صحيح است يا نه؟

ج

- اگر خانه را با قصد جدى بفروشد و در ضمن شرط كند كه تا مدت معينى اختيار فسخ معامله را داشته باشد و در همان مدت تعيين شده معامله را فسخ كند و خانه خود را پس بگيرد صحيح است ولى اگر آن مدت بگذرد و معامله را فسخ نكند ديگر حقى به خانه ندارد و اجاره دادن آن خانه از طرف خريدار به فروشنده اشكال ندارد. و اللَّه العالم

س 1976

اشاره

- صندوقى داراى 20 عضو، كه ماهانه مبلغى را به عنوان پس انداز در اختيار مسئول آن ميگذارند و طبق نوبت به همه اعضاء آن بدون هيچ شرطى وام قرض الحسنه داده ميشود، گاهى يكى از اعضاء يا غير اعضاء معامله اى ميكند مثلًا خانه يا زمين يا دستگاه يا مغازه و غيره ميخرد و صندوق با دادن مبلغى آن جنس را با آن شخص شريك ميشود و در همين مجلس آن جنس را به او گرانتر و به صورت اقساط ميفروشد آيا اين معامله جائز است يا نه؟ و اگر جائز نيست براى تصحيح معامله چه راه حل پيشنهاد ميفرمائيد؟

ج

- در مورد سؤال، اگر صندوق يك پنجم جنس را از فروشنده ميخرد و به آن

جامع الاحكام، ج 2، ص: 300

شخص به قيمت گرانتر مى فروشد اشكال ندارد.

س 1977

اشاره

- شخصى كه ميخواهد وام در مدت معينى بگيرد آيا ميتواند مبلغى به وام دهنده صلح كند و در ضمن آن مصالحه وام مزبور را شرط كند مثلًا بگويد پنجاه هزار تومان بتو صلح ميكنم بشرط آنكه دويست هزار تومان ده ماه بمن قرض بدهى و او هم اين صلح را قبول كند؟

ج

- اشكال ندارد.

تصرف در مالى كه از راه رباخوارى به دست آمده

س 1978

اشاره

- اگر كسى به عنوان نزول خوار در جامعه باشد و مسئولين و مردم نيز از اين امر آگاه باشند و بعد آن فرد فوت كند آيا از نظر شرع لازم است بر وارثين او كه مال مردم را برگردانند به صاحبان اصليش يا خير؟

ج

- اگر شرعاً ثابت شود كه متوفى ربا گرفته و معلوم باشد كه از اين بابت چه مقدار مديون است بايد به صاحبان آنها برگردانده شود ولى اگر احتمال داده شود كه متوفّى آنچه اضافه مى گرفته به صورتهاى شرعى دريافت مى كرده بر ورثه او كه باين احتمال اطمينان به اشتغال ذمّه او ندارند چيزى نيست و اگر كسى ادعائى بر متوفى دارد بايد با مراجعه نزد حاكم شرعى ثابت نمايد.

س 1979

اشاره

- آيا ربا خوار اموالى را كه از طريق ربا بدست آورده بايد به صاحبانش برگرداند؟

ج

- بلى بايد به صاحبانش برگرداند.

س 1980

اشاره

- با اشخاصى زندگى مى كنيم كه احتمالًا بعضى از غذاهائى كه به خانه مى آورند مخلوط به مال ربوى است تكليف چيست؟

ج

- در فرض سؤال، تا يقين نداشته باشيد عين آنچه را كه به خانه شما مى آورند از مال حرام است براى شما اشكالى ندارد و مجرد اينكه اموال او مخلوط بحرام است موجب عدم جواز تصرّفات شما نميشود.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 301

س 1981

اشاره

- معامله با كسانى كه سالهاى قبل ربا مى خوردند چه صورتى دارد.

ج

- در فرض سؤال، چنانچه پولى كه بشما مى دهد يقين نداشته باشيد كه آن پول حرام است اشكال ندارد.

ربا بين پدر و فرزند

س 1982

اشاره

- آيا دختر مى تواند از پدر ربا دريافت نمايد ضمناً اگر دختر داراى شوهر باشد تكليف چيست؟

ج

- ربا گرفتن دختر از پدر و بالعكس اشكال ندارد، و تفاوتى ندارد كه دختر شوهر داشته باشد يا نداشته باشد. و اللَّه العالم.

س 1983

اشاره

- آيا بين مادر و فرزند، و زن و شوهر ربا جايز است يا نه؟

ج

- ربا گرفتن پدر و فرزند و زن و شوهر از يكديگر اشكال ندارد ولى ربا گرفتن مادر و فرزند از يكديگر جائز نيست. و اللَّه العالم

كارمزد

س 1984

اشاره

- بعضى از صندوقهاى قرض الحسنه هنگام پرداخت وام به وام گيرنده، از يك تا پنج درصد مبلغ وام را به عنوان كارمزد و هزينه از وام كسر مى كنند و بقيه را به وام گيرنده مى دهند به گونه اى كه اگر وام گيرنده اين عمل را نپذيرد وام تعطيل مى گردد و آيا اين عمل صورت شرعى دارد؟ آيا شرط در قرض اشكال دارد يا نه؟

ج

- در فرض سؤال اگر وجهى را كه صندوق قرض مى دهد ملك صندوق يا مشترك بين صندوق و اشخاص باشد شرط مذكور به نفع صندوق و در حكم زياده و ربا و حرام است. ولى اگر وجوهى كه قرض داده مى شود ملك اشخاص باشد و صندوق فقط وكيل صاحبان وجوه و واسطه گى بين طرفين را در وقوع معامله عهده دار باشد مى تواند آنچه را براى انجام معامله هزينه مى نمايد و هم چنين حق العمل واسطه گى خود را براى اداره امور صندوق و استمرار عمل آن از قرض گيرنده دريافت نمايد و بدون قبول آن از طرف قرض گيرنده معامله را انجام ندهد. و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 302

اگر وجوهى كه به قرض داده مى شود ملك صندوق باشد و قرض و استقراض متوقف بر عملى باشد كه عرفاً ماليّت داشته باشد مثل نوشتن سند و نگاه دارى حساب و صندوق به درخواست قرض گيرنده نه شرط و الزام بر او آن عمل را انجام دهد يا اوراقى را مصرف نمايد قرض گيرنده بايد اجرة المسمى يا اجرة المثل عمل صندوق و بهاى اوراق را بپردازد مع ذلك گرچه با هر يك از اين دو راه و راههاى ديگر از جمله فروش دفترچه حساب به متقاضى وام مى توان بطور مشروع مخارج صندوق قرض الحسنه را

تأمين نمود، سزاوار است براى اينكه اين اقدام خير كامل و موجب اجر و ثواب بيشتر و اعانت زيادتر به ضعفا گردد مخارج صندوق را مؤمنين از تبرعات و هدايا به صندوق يا معاملات مشروع ديگر تأمين نمايند و از قرض گيرنده بطور مشروع هم وجهى بيش از اصل قرض نگيرند.

س 1985

اشاره

- آيا صندوقهاى قرض الحسنه مى توانند مخارج و هزينه هاى پرداخت و دريافت وام را از گيرنده آن طلب كنند؟

ج

- اگر صندوق قرض الحسنه و مسئولان آن بعنوان واسطه بين صاحبان وجوه عمل مى كنند كه بوكالت از آنها پول آنها را به وام گيرنده قرض مى دهند، كه وام دهنده، صندوق يا مسئول صندوق نباشد، و خود صاحب پول باشد در اين صورت صندوق و مسئول آن مى تواند مبلغ معينى را بعنوان حق العمل و مخارج كاغذ و غيره از گيرنده وام بگيرد ولى اگر وجوهى كه گرفته مى شود جزء موجودى صندوق و ضميمه وجوه بودجه و اعتبار وامى صندوق مى شود كه طبعاً صندوق هم وام دهنده مى شود وام دادن بشرط اينكه وام گيرنده پول و بهاى اين هزينه ها را بصندوق بدهد اشكال دارد و حكم ربا را دارد، راه ديگر علاوه بر صورت اولى كه صندوق بوكالت عمل كند اين است كه وام گيرنده قبل از گرفتن وام مبلغ معينى به بانك بشرط اينكه بانك مبلغ معينى را به او وام بدهد هبه كند مثلًا يك هزار تومان نقد به صندوق به اين شرط كه يكصد هزار تومان به او قرض الحسنه بدهد هبه كند و يك هزار تومان را به صندوق بدهد و بعد صندوق يكصد هزار تومان به او قرض بدهد، ولى بهتر از همه كه ثواب آن بيشتر و با نيت خيرخواهانه مؤسسين موافقتر است و خلوص نيت وام دهندگان را بيشتر جلوه مى دهد و اعانت به ضعفاء و برادران و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 303

خواهران ايمانى نيازمند است اين است كه اين افراد موفقى كه صندوق تشكيل مى دهند هزينه ها و مخارج را نيز از كيسه احسان خود يا

كمك محسنين و نيكوكاران ديگر بدهند و از وام گيرنده چيزى بنام هزينه و غيره دريافت ننمايند، هم اكنون بعضى صندوقها به اين صورت عمل مى نمايند.

عمليات بانكى (جوائز حساب قرض الحسنه و سود سپرده بانكى)

س 1986

اشاره

- شخصى فقط بخاطر اعتماد و حفاظت پولش را در حساب قرض الحسنه بانك مى گذارند و بانك به طريق قرعه جوايزى به صاحبان حساب مى دهد اين جايزه حلال است يا حرام (خصوصاً اگر نظر ضمنى هم بجايزه داشته باشد و در صورت حلّيت در مازاد مؤونه خمس به آن جايزه ميرسد).

ج

- ظاهراً در صورتى كه دادوستد مبنى بر شركت دادن او در قرعه كشى براى جايز نباشد جايزه حلال است و در مازاد بر مصرف در مؤونه خمس به آن تعلّق مى گيرد.

س 1987

اشاره

- اگر كسى با قصد دريافت سود پولى در حساب خود در بانك بگذارد گرفتن اضافى جايز است يا خير؟

ج

- اگر با قرار دريافت سود باشد اگر چه به زبان هم نياورند جايز نيست.

س 1988

اشاره

- سپردن پول در بانكهاى جمهورى اسلامى بقصد اخذ بهره معين چه حكمى دارد؟

ج

- قرض بشرط سود مطلقا حرام است بنابراين اگر سپردن پول و دادوستد آن بر مبنا و شرط پرداخت بهره باشد ربا و حرام است.

س 1989

اشاره

- سپردن پول در صندوقهاى قرض الحسنه به قصد دريافت جوايز غير معين چه حكمى دارد؟

ج

- اگر سپردن پول به بانك قرض الحسنه به شرط شركت دادن قرض دهنده در قرعه كشى جوائز نباشد و خود بانك براى تشويق قرض دهندگان جوائزى معين كند و قرض دهنده پول را به قصد قرض الحسنه بلا شرط بدهد اشكال ندارد هر چند قرض دهنده از برنامه جوائز بانك مطلع باشد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 304

س 1990

اشاره

- پولى كه در بانك به رسم كوتاه مدّت بدون قيد يا شرطى گذاشته مى شود بعد از مدتى مبلغى بصاحب پول مى دهند به رسم على الحساب آيا جائز است يا خير بيان فرمائيد؟

ج

- اگر بطريق مضاربه شرعيه پول را به بانك بدهد و يا وكالت بدهد كه بانك از طرف او معاملات شرعيّه انجام دهد اشكال ندارد ولى وام به شرط سود ربا و حرام است.

س 1991

اشاره

- در جمهورى اسلامى ايران كه وضع بانكها تغيير كرده گذاشتن سپرده و گرفتن ماهيانه مبلغى چه صورت دارد و نيز گرفتن وام از بانك و دادن مبلغ بعنوان كار مزد يا چيزى ديگر چه صورت دارد؟

ج

- اگر بانك با آن پول معاملات شرعى انجام دهد و شرائط آن معاملات را هم رعايت كند و مراجعه كننده هم بانك را وكيل در انجام آن معاملات كند اشكال ندارد و اگر قرض بشرط سود بدهد ربا و حرام است. و اللَّه العالم.

س 1992

اشاره

- قسمتى از مقرّرات مادّه واحده بانك ملّى ايران ذيلًا درج ميگردد خواهشمند است ملاحظه فرمائيد با توجه به مقرّرات جارى بانك سپرده ها به نظر جنابعالى صحيح است يا خير صراحتاً اعلام نظر فرمائيد متشكرم.

(مادّه واحده بانك ملّى ايران به وكالت از طرف سپرده گذار با داشتن حق توكيل وجه سپرده را طبق قانون عمليات بانكى بدون ربا بطور مشاع بكار گرفته و منافع حاصله را پس از كسر حق الوكاله طبق آئين نامه و مقرّرات مربوط يا داشتن حق مصالحه منافع بين بانك و سپرده گذاران به تناسب مبلغ و مدّت بكار گرفته شده تأديه خواهد نمود).

ج

- اگر سپرده گذار با توجه بمفاد ماده واحده مسئولين بانك را وكيل كند اشكال ندارد. و اللَّه العالم.

س 1993

اشاره

- بانكها در جمهورى اسلامى تحت عناوين شرعيّه «مضاربه- مساقات- مزارعه- شركت- جعاله و ...» با مشتريان و بالعكس قرارداد منعقد ميكند و هر ماه على الحساب 14% يا كمتر و بيشتر در اختيار مشتريان قرار داده و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 305

در پايان مدت تصفيه حساب ميكند نظر باينكه مردم عادى و مشتريان عموماً شرايط و قيود مندرج در برگه قرارداد را مطالعه نمى كنند و نوعاً به امضاء كردن اكتفاء مى كنند و بدين وسيله رضايت خودرا در پذيرش كليّه شرايط و قيود اعلام ميدارند آيا صرف امضاء كردن يا قبول كليّه شرايط بطور شفاهى با آنكه از خصوصيات و عناوين شرعيّه آگاهى ندارند سبب تحقق عقود مذكور و مشروعيّت آنها مى شود يا لازم به تفهيم و تفهّم از طرف بانكها يا متعاقدين مى باشد.

ج

- صحت در كليه عضو المعاملات توجه طرفين و تعيين نوع معامله در رعايت شرايطى كه در صحت آن معتبر است لازم است و بامضاء ناآگاهانه و خالى از قصد نوع و شرايط معامله اكتفا جايز نيست. و اللَّه العالم.

س 1994

اشاره

- پول را جهت حفظ و نگهدارى در بانك به حساب مى گذاريم پس از مدتى بانك مقدارى سود به صاحب حساب مى پردازد آيا اشكالى دارد و در صورت اشكال اگر چنين پولى را دريافت نموده ايم بايد چه كرد؟

ج

- چنانچه پول را فقط جهت نگهدارى در بانك بگذاريد و منظور شما گرفتن سود نباشد بطورى كه اگر بانك سود را ندهد مطالبه نمى كنيد اشكال ندارد.

س 1995

اشاره

- پرداخت سود بانكها با تضمين سود و فروش اوراق با سود تضمينى چه حكمى دارند؟ و جرائم دير كرد اقساط وام بانكى چطور؟

ج

- اگر پرداخت سود تحت عنوان يكى از معاملات شرعى با مراعات شرائط شرعى آن باشد مانعى ندارد و الّا جائز نيست و گرفتن جرائم ديركرد اقساط جائز نيست مگر اينكه در ضمن عقد شرط شده باشد و براى مهلت و تأخير در مطالبه نباشد.

س 1996

اشاره

- بانكها وامهايى به عنوان مضاربه و شركت و امثال ذلك در اختيار افراد قرار مى دهند و مقدارى سود دريافت ميدارند و در مقابل تأخير در پرداخت اقساط، ديركرد مى گيرند بفرمائيد اينگونه وامها شرعاً چه صورتى دارد؟

ج

- در مضاربه شرط دريافت سود سهم صاحب سرمايه از عامل به اقساط اگر

جامع الاحكام، ج 2، ص: 306

چه سود حاصل نشده باشد صحيح نيست بلى نسبت به پرداخت سود حاصل شده شرط اقساط جايز است لكن گرفتن ديركرد به صورت مرسوم فعلى جايز نيست و در اين صورت اگر در ضمن عقد شرط كنند كه اگر در پرداخت قسط تأخير كند فلان مبلغ معين را بدهد جائز است بشرط اين كه به اذن در تأخير و تأجيل معجّل در مقابل پرداخت زياده برگشت نكند.

س 1997

اشاره

- آيا مادر مى تواند در ضمن قراردادى كه با بانك منعقد مى كند بگويد:

من اين مبلغ پول را به صورت امانت در اختيار بانك مى گذارم و بانك متعهد است در صورتى كه فرزندم به سن رشد رسيد، آن را تحت اختيار او قرار دهد و تا زمانى كه او به سن قانونى نرسيده، اين امانت در تصرف بانك مى باشد و حق دخل و تصرف با خودم (مادر) است؟

ج

- واگذاشتن پول به عنوان امانت صحيح نيست چون بانك آن را نگه نمى دارد و در آن تصرف مى كند و بر مالى كه در گردش و تصرف است امانت صدق نمى كند و اگر مال به عنوان هبه به فرزند صغير تمليك شود حصول ملكيت براى صغير متوقف بر قبض ولىّ شرعى (پدر و جدّ پدرى و با فوت آنها مجتهد جامع الشرائط) است بنابراين اگر مادر در حالى مى خواهد پول در بانك براى فرزند صغير بگذارد كه با شوهر خود زندگى مى كند مى تواند با گفتگوى قبلى مال را به عنوان هبه به فرزند، به پدر او كه ولى شرعى است بدهد و او ولايةً قبض نمايد و در اين خصوص نوشته اى تنظيم نمايند با گواهى محضر رسمى و قانونى و بعد پول را به نام فرزند در بانك بگذارد چون قبض ولى شرعى محقق نشده به ملكيت مادر باقى است و نتيجه اى براى فرزند ندارد و در اين مورد بهتر اين است كه پول را به نام خود در بانك بگذارد و وصيتنامه رسمى تنظيم نمايد و در آن وصيت كند كه بانك آن را به فرزندش بدهند در اين صورت اگر مبلغ مذكور زايد بر ثلث كل

تركه نباشد تمام آن و الّا با عدم امضاء ساير ورثه مبلغى از آن كه معادل با ثلث باشد به فرزند او داده مى شود. و اللّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 307

س 1998

اشاره

- اين جانب مقدارى زمين در شهرستان داشتم كه بعد از اعلام دولت مبنى بر دادن وام مخصوص به كارمندان آن را فروختم و در بانك مسكن گذاشتم تا وام مسكن بگيرم، حالا كه نوبت وام رسيده مى گويند حرام است يا اشكال دارد و از طرفى من در برخى مسائل از امام خمينى (ره) عدول كرده ام و در بعضى مسائل مقلد ايشان مانده ام والان مقلد شما هستم. حالا نمى دانم وام بنده چه حكمى دارد از طرفى چون در فروش زمين ضرر كرده ام و اكنون نيز مشكل مسكن دارم و به دشوارى افتاده ام راه چاره چيست؟ لطفاً راهنمايى كنيد ضمناً در استخاره خريد خانه بد و براى وام و ساختن خانه خوب آمده است، لطفاً مرا راهنمايى فرمائيد تا مشكل مسكن من حل شده و به حرام نيز نيافتم.

ج

- وام با سود ربا و حرام است و استخاره براى انجام عمل حرام معنى ندارد. اشكال اين عمل از دو جهت است اول گذاردن پول در بانك مسكن و بعبارت ديگر قرض دادن آن به بانك به شرط اينكه بانك وام مسكن به او بدهد اين معامله ربوى حرام است ولى حال كه انجام شده وام دهنده ميتواند به بانك اعلام كند كه از حق عرفى الزامى كه بر بانك دارد صرف نظر كرده است و بانك خود مختار است در اين صورت اگر بانك خودش وام مسكن را به او بدهد ظاهراً اشكال ندارد، و دوم از جهت اينكه بانك مسكن بخواهد چيزى زيادتر از اصل وام از وام گيرنده دريافت كند در اين صورت اين مسائله هم اگر بصورت وام به شرط سود باشد ربا و

حرام است و اگر بعنوانى از عناوين شرعيه مثل مشاركت و حتى فروش اسكناس به مبلغى بيشتر انجام شود ظاهراً رفع اشكال مى شود.

س 1999

اشاره

- من جانباز جنگ تحميلى هستم و براى ساختن منزل مسكونى بانك مبلغى وام پرداخت مى كند ولى چند در صد بهره مى گيرد آيا جايز است (لازم به ذكر است كه من نمى دانم بنابر چه ضوابطى آن بهره را مى گيرند).

ج

- قرض به شرط سود ربا حرام است بلى چنانچه پول را قرض ندهد بلكه به عنوان يكى از معاملات شرعى با مراعات شرائط شرعى آن معامله باشد اشكال ندارد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 308

س 2000

اشاره

- در عمليات بانكى بدون ربا در سيستم بانكى جمهورى اسلامى ايران اساس كار بر معاملات مجاز و مشروع استوار است. چنانچه شخصى از بانكى تحت عنوان يكى از عقود مشاركت- مضاربه- جعاله- فروش اقساطى و غيرهم وجهى در قبال تضمين معتبر يا ترهين ملك و امثال آن بنام تسهيلات بانكى دريافت كند و آن وجه را در راه غير از آنچه با بانك قرار داد داشته مصرف كند آيا مرتكب فعل حرام شده يا آن عمل حلال است؟ به عنوان نمونه فردى براى تعميرات مسكن خود عقد جعاله منعقد كند و وجه اعطائى را صرف خريد سهام شركتها يا سرمايه گذارى در جاى ديگر يا خريد اتومبيل يا تأمين جهيزيه عروسى فرزند خود نمايد. اگر منفعتى از اين راه بدست آورد مشروع است يا خير؟ اگر منفعت بدست آمده را روى اصل وجه بگذارد سپس به صورتى تمام يا قسمتى از آن را مطابق قرار داد اوليه با بانك مصرف كند چه حكمى دارد؟ اكنون اگر بانك از مصرف وجه اعطائى در راه غير قرار داد مطلع شود شرعاً چه وظيفه اى دارد؟

ج

- اگر گرفتن وجه از بانك مشروط به استفاده در مورد خاص باشد و مشترى آن را در مورد ديگرى مصرف نمايد بانك پس از اطلاع مى تواند قرار داد را فسخ و وجه خود را مطالبه كند ولى معاملاتى كه مشترى بذمّه انجام داده باطل نيست.

س 2001

اشاره

- سودى كه از بانكها هر ماه به صاحب پول مى پردازند مى شود با ماليات و عوارض ديگر مصالحه نمود يا نه؟

ج

- مورد اشكال است.

س 2002

اشاره

- چرا بانكها معمولًا يك نرخ مشاركت را براى كليّه عقود در نظر مى گيرند آيا با وجود تفاوت عقود مختلف در بازدهى و ريسك آن كه طبيعتاً درجات يا نرخهاى مشاركت متفاوتى را مى طلبد با نفس بانكدارى اسلامى مطابقت دارد يا خير؟

ج

- در عقود مشروعه نحوه معامله در حدود مشروع بستگى به تراضى متعاملين دارد، و متعاملين ملزم به اينكه مقدار بازدهى را در نظر بگيرند نمى باشند.

س 2003

اشاره

- اين جانب براى بازسازى و نوسازى منزل پدرى از بانك مسكن و در سال 68 وام گرفته ام آيا مشاركت بانك با اين جانب و خريد اقساطى اين جانب

جامع الاحكام، ج 2، ص: 309

از بانك اشكال دارد يا خير و به طور كلّى وامى كه براى تعميرات و يا بناى جديد از بانك مى گيريم در مدت 15 سال به صورت اقساط اشكال دارد يا خير؟

ج

- از جمله طرق شرعيه تخلّص از ربا اين است كه بانك خانه شما را يا قسمتى از آن را نقداً از شما واقعاً بخرد و سپس آن را اقساطى به شما بفروشد ولى اگر معامله صورى باشد و در واقع وام به شرط سود باشد ربا و حرام است.

س 2004

اشاره

- افرادى هستند كه در بانك مسكن پول پس انداز مى كنند تا از طريق قرعه كشى صاحب خانه شوند. اين روش خانه دار شدن براى افرادى كه پول زيادى ندارند تا يكجا خانه بخرند و از اين طريق عمل مى كنند چه حكمى از نظر شرع مقدس اسلام دارد؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه پول را به داعى اينكه او را در قرعه كشى شركت دهند و احتمالًا صاحب خانه شود در بانك بگذارد مانع ندارد ولى اگر به شرط شركت دادن در قرعه كشى باشد در حكم ربا است و جائز نيست.

س 2005

اشاره

- آيا بانكها شرعاً مى توانند پولى را كه در بانك به امانت گذارده شده با دستور دادگسترى و يا اداره تأمين اجتماعى خودشان بدون اجازه صاحب حساب برداشت نمايند؟

ج

- پولهايى كه در بانك گذارده ميشود حكم امانت ندارد چون به حال خود باقى نمى ماند و در تغيير و تبديل و مورد استفاده اشخاص است بلكه قرض دادن به بانك است و به هرحال برداشت پول بدون اجازه صاحب خود حساب جائز نيست و در واقع برداشت نمى شود و بانك ضامن پرداخت آن به صاحب وجه است بلى در بعض موارد مثل اينكه مجتهد جامع الشرائط حكم به افلاس شخصى بكند و از تصرف در اين گونه اموالش ممنوع شود پرداخت آن به صاحب حساب جائز نيست و بايد طبق دستور مجتهد جامع الشرائط عمل شود. و اللَّه العالم.

س 2006

اشاره

- بانك ميگويد مثلا بيست هزار (20000) تومان براى گرفتن سكه نام نويسى كنيد، پس از مدت دو ماه كه براى گرفتن سكه ميرود، ميگويد مثلا دو هزار تومان ديگر بدهيد، آيا گرفتن سكه اشكال دارد، (يا اينكه در بازار قيمت

جامع الاحكام، ج 2، ص: 310

آن بيشتر است) همچنين اسم نوشتن براى ماشين كه بعد از مدت دو سال تحويل مى دهد و بخاطر پولى كه قبلا گرفته بوده، قيمت را كمتر از قيمت روز حساب مى كند؟

ج

جامع الاحكام ؛ ج 2 ؛ ص310

اگر از اوّل قيمت سكه را تعيين نكنند چون معامله واقع نميشود بانك ميتواند در موقع تحويل، قيمت را تعيين و بر مبناى آن ثمن را تعيين كند و براى كسى كه قبلا پول بحساب ريخته اشكال ندارد بلى اگر اين مبلغ را ببانك بدهد بشرط اينكه در موقع معين سكه به او بفروشد اشكال ربا دارد و همچنين پول براى ماشين دادن بشرط اينكه در موقع ماشين به او بفروشند اشكال دارد. و اللّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 311

احكام خوراكيها

جامع الاحكام، ج 2، ص: 313

احكام خوراكيها

وسيله ذبح

س 2007

اشاره

- ذبح حيوان با كارد استيل چه حكمى دارد؟

ج

- اگر استيل آهن باشد اشكال ندارد. و اللّه العالم

س 2008

اشاره

- حضرت عالى فرموده ايد كه در ذبح يكى از شرايطش آهن است و اگر روكش آن آهن باشد و يا مخلوط و از نقره و مس و ديگر فلزات باشد، صحيح است يا نه؟

ج

- بايد فقط آهن باشد بلى اگر مخلوط آن كه غير آهن است بقدرى كم باشد كه چيزى بحساب نيايد و عرفا آهن محسوب شود اشكال ندارد. و اللّه العالم

گفتن بسم اللّه وقت ذبح

س 2009

اشاره

- در مورد اينكه در كشتارگاههاى مرغ كه مرغها را به دستگاهى مى بندند و سر آنها را مى برد مى خواستم بدانم كه آيا اين طور سر بريدن اشكالى

جامع الاحكام، ج 2، ص: 314

ندارد و اين مرغها را كه ما مى خوريم حلال است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال چنانچه آنچه را در ذبح معتبر است مانند بسم اللّه گفتن و رو بقبله بودن رعايت نمايند بعيد نيست ذبيحه حلال شود بشرط اينكه اگر ذبح بطور تدريجى انجام مى گيرد براى هر مرغى بسم اللّه گفته شود و اگر دفعتا چند مرغ با هم ذبح مى شود براى هر دفعه بسم اللّه بگويد.

س 2010

اشاره

- آيا نوشتن «بسم اللّه» بر ديوار كشتارگاه، در ذبح كفايت مى كند؟

ج

- كفايت نمى كند.

س 2011

اشاره

- آيا گفتن يك بسم اللّه در صبح هنگام شروع كار دستگاه تا هنگام غروب كفايت مى كند؟

ج

- كفايت نمى كند.

س 2012

اشاره

- در صورتى كه جواب دو سؤال قبل منفى است تكليف ما، با توجه به اينكه نمى دانيم مرغ هاى موجود در سطح شهر از كدام كشتارگاه آمده و هنگام ذبح بسم اللّه گفته شده است يا نه چيست؟

ج

- اگر از دست مسلمان ميخريد و احتمال ميدهيد كه ذبح شرعى شده باشد اشكال ندارد و پاك و حلال است.

س 2013

اشاره

- آيا گفتن يك مرتبه بسم اللّه هنگام روشن كردن دستگاه در كشتار مرغ كافى است؟

ج

- ظاهرا براى هر مرتبه روشن كردن دستگاه كافى است بشرط اينكه همه مرغها دفعة با هم ذبح شوند ولى اگر پى درپى ذبح شوند اگر چه سريعا انجام شود كفايت يك مرتبه بسم اللّه براى حليت مرغهائى كه بعد از مرغ اوّل ذبح ميشود محل اشكال است بلكه كافى نيست.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 315

ذبح كننده

س 2014

اشاره

- حكم ذبيحه سنّيهاى مالكى، حنبلى، شافعى و حنفى چيست؟

ج

- ذبيحه آنها پاك است.

س 2015

اشاره

- حكم ذبيحه «محارب» و اهل كتاب چيست؟

ج

- محاربينى كه محكوم بكفر هستند و همچنين ذبيحه اهل كتاب نجس و حرام است.

س 2016

اشاره

- حكم ذبيحه «جاحد النّبى» چگونه مى باشد؟

ج

- جاحد النّبى صلى اللّه عليه و آله كافر است و ذبيح او حرام و نجس است.

س 2017

اشاره

- حكم ذبيحه «غلاة»، «خوارج»، «ناصبى»، «ساب النّبي (ص) أو أحد الائمة (ع)» چيست؟

ج

- ذبيحه غلاة و خوارج و ساب النبي (ص) و ائمه عليهم السلام حرام و نجس است.

س 2018

اشاره

- حكم ذبيحه «مجسمه»، «مشبهه»، «جبريه»، «مفوضه» و ذبيحه «قدريه» چيست؟

ج

- طوائف مذكور اگر شهادتين را و لو اجمالا قبول دارند و توجه به توالى فاسد اعتقاد خود از لحاظ استلزام انكار ضرورى ندارند ذبيحه آنها پاك است.

غذائى كه به وسيله غير مسلمان تهيه مى شود

س 2019

اشاره

- از غذاهايى كه غير مسلمان- كتابى يا غير كتابى- درست مى كند اعم از برنج و غير برنج و گوشت و غير گوشت جايز است كه از آنها بخوريم يا خير؟

ج

- اگر غذا با دست و يا عضو ديگر غير مسلمان ملاقات كرده باشد خوردن آن جايز نيست و همچنين اگر با گوشت غير مذكّى درست شده باشد.

س 2020

اشاره

- سوسيس هايى كه از كشورهاى خارجى وارد مى شود چه حكمى دارد؟

ج

- در فرض سؤال اگر مشتمل بر گوشت و پيه و مانند آن باشد كه حليّت آن

جامع الاحكام، ج 2، ص: 316

موقوف بر تذكيه است و از بلاد كفر وارد شده و شك در تذكيه آن داشته باشد محكوم به حرمت و نجاست است. و اللَّه العالم.

س 2021

اشاره

- آيا كنسروهايى كه در كشورهاى خارج بسته بندى مى شود و در ايران بفروش مى رسد خوردن آن چه صورت دارد آيا حلال است يا حرام؟

ج

- در مورد سؤال اگر يقين نداريد كه ماهى فلس دار را زنده از آب گرفته اند خوردن آنها حرام است. و اللَّه العالم.

س 2022

اشاره

- اگر يك نفر غير مسلمان- كتابى يا غير كتابى- و يا مورد اعتماد و غير اعتماد بگويد گوشت درون غذا يا اين گوشت مثلًا ذبح اسلامى است مى شود از او قبول كرد يا خير؟

ج

- اگر از گفته كسى يقين به تذكيه شرعى پيدا شود و يا بيّنه شرعى به تذكيه اقامه شود گوشت محكوم به تذكيه است و الا محكوم به نجاست است.

غذائى كه بوسيله مسلمان تهيه مى شود

س 2023

اشاره

- اگر يك نفر مسلمان ولى نه چندان قابل اعتماد مدعى است كه اين غذا يا گوشت از مذبوح اسلامى درست شده جايز است از او بپذيريم يا خير؟

ج

- قول يك نفر حجّت نيست هر چند مورد اعتماد باشد مگر اينكه از قول او يقين حاصل شود يا ذى اليد باشد.

س 2024

اشاره

- اگر يك نفر مسلمان اعم از مورد اعتماد و غير اعتماد ما را براى صرف غذا در منزلش دعوت كند خوردن غذاى او جايز است يا خير؟ و آيا در مورد اسلامى بودن نتيجه بايد سؤال كرد يا خير؟

ج

- در مورد سؤال استفاده از غذاى دعوت كننده جايز است و سؤال لازم نيست.

س 2025

اشاره

- اقوامى كه مى دانيم از منبع غير شرعى، امرار معاش مى كنند، ارتباط با آنها در صورتى كه اطمينان نداشته باشيم كه غذا يا آبى كه براى ما مى آورند از

جامع الاحكام، ج 2، ص: 317

همان منبع است خوردن آن چگونه است؟

ج

- در صورتى كه نمى دانيد از آن منبع است اشكال ندارد.

س 2026

اشاره

- آيا براى شوفر خوراك مجانى كه در هتلهاى بين راه يا ارزانتر از سرنشينان ماشين مى دهند حلال است؟ و همچنين مأمورين خريد ارگانها و يا گروه ها كه بخاطر خريدشان از فروشنده به آنان تخفيف ميدهند بعد از اتمام معامله پذيرائى مى كنند آيا اين كار جايز است؟

ج

- در مورد راننده اگر توقف او در مكان خاصى از لحاظ سرنشينان ماشين تفاوت نداشته باشد خوراك مجانى يا ارزانتر براى او بى اشكال است و با وجود تفاوت اگر خوراك در برابر اين عمل باشد بى اشكال نيست و در مورد مأمورين ارگانها و گروهها نيز اگر اين برنامه موجب شود كه جنس را به قيمتى كه بيشتر از قيمتى كه خريد آن از فروشنده يا محل ديگر ممكن باشد خريدارى كند اشكال دارد و خيانت است.

حيوانات حرام گوشت

س 2027

اشاره

- نظر خود را نسبت به خرچنگ كه در آب زندگى مى كند بمنظور صادرات به كشورهاى غير مسلمان بيان فرمائيد. (البته كشورهاى مسلمان غير تشيّع مصرف كننده كل موجوداتى كه از دريا صيد مى كنند مى باشند.)

آنچه مسلم است اين است كه منفعت محلله خريدوفروش و نهايتاً آمدن ارز به كشور كه با صدور اين قبيل كالاها كه در كشور ايران مصرف نداشته و مى توان با توليد و پرورش آن مبالغ بسيار زيادى ارز وارد كشور كرد و با پول آن اقتصاد شيعه و مملكت را بهبود بخشيد. لذا خواهشمند است موضوع فوق را از هر دو ديدگاه مصرفى و اقتصادى ملاحظه فرموده نظر مبارك را اعلام فرمائيد؟

ج

- خوردن خرچنگ جائز نيست و فروختن آن نيز براى خوردن جائز نيست بلى چنانچه خرچنگ منفعت محلّله داشته باشد از قبيل خوراك طيور و غيره، فروختن آن براى اين جهت اشكال ندارد.

س 2028

اشاره

- بين گروهى مردم بخصوص افرادى كه در زمينه شكار حيوانات

جامع الاحكام، ج 2، ص: 318

دخالتى دارند شايع است كه گوشت خرگوش و نوعى جوجه تيغى كه علفخوار است و جثه بزرگى دارد و گويا شكنبه هم دارد مكروه است و مى توان گوشت اين جانوران را خورد تقاضا مى نمايم حكم شرعى اين مسأله را بيان بفرمائيد.

ج

- گوشت خرگوش و جوجه تيغى هر نوع كه باشند حرام است.

س 2029

اشاره

- آيا فروش گوشت كوسه جايز است و حلال ميباشد يا خير؟

ج

- كوسه حرام گوشت است و اگر گوشت آن منافع محلّله اى داشته باشد فروش آن بمنظور صرف در آن منافع اشكال ندارد.

س 2030

اشاره

- بنظر حضرتعالى طاووس از اقسام مأكول اللحم است يا خير؟

ج

- طاووس مأكول اللحم نيست.

س 2031

اشاره

- در حرمت گوشت خرگوش بين نر و ماده آن فرق است يا نه؟

ج

- نر و ماده آن در حرمت گوشت آن تفاوت ندارد. و اللَّه العالم

احكام ماهى ها

س 2032

اشاره

- اگر ماهى در تور ماهيگيرى درون آب بميرد آيا حرام مى شود يا نه؟

ج

- حلال است.

س 2033

اشاره

- خوردن خاويار ماهى فلس دار چگونه است؟

ج

- حلال است.

س 2034

اشاره

- ما صيادان و ماهيگيران، ماهى به اسم خشاك صيد مى نماييم و به عاملين ماهى مى فروشيم و ايشان مى گويند كه ما به كشور ژاپن مى فروشيم. آيا خوردن و خريدوفروش اين ماهى حلال است يا حرام؟

ج

- چنانچه ماهى مذكور، فلس ندارد خوردن آن حرام است و امّا فروش آن در صورتى كه منافع حلال مانند مصارف دامى يا داروئى داشته باشد جايز است ولى فروش به جهت اكل حرام است.

س 2035

اشاره

- ماهى فلس دار كه از غير مسلمان خريدارى مى شود و ماهى بازار

جامع الاحكام، ج 2، ص: 319

غير مسلمانها چه حكمى دارد؟

ج

- در فرض سؤال اگر احراز تذكيه شرعى نشود خوردن آن جايز نيست و با اينكه از دست غير مسلمان و بازار كفّار گرفته مى شود اگر مسبوق بودن آن به مسلمان معلوم نيست خوردن آن نيز جايز نيست.

س 2036

اشاره

- خوردن نوشابه هاى خارجى از نظر شرعى چه حكمى دارند آيا شرعاً حرام است يا حلال؟

ج

- اگر يقين به نجاست آنها نداشته باشيد مانعى ندارد البته سزاوار است كه مسلمين از محصولات كفّار كه ضرورتى در مصرف آن ندارند اجتناب نمايند. و اللَّه العالم

مسائل متفرقه خوراكيها

س 2037

اشاره

- بره اى كه از شير سگ خورده آيا مثل خوردن شير از خوك است و آن احكام را دارد؟

ج

- حكم شير خوك را ندارد. و اللَّه العالم

س 2038

اشاره

- چيزهايى كه در ذبيحه گوسفند حرام است مثل مغز حرام كه در ميان تيره پشت است در مرغ اگر يافت شود حرام است؟

ج

- بلى اگر هر يك از آنها در مرغ باشد حرام است. و اللَّه العالم

س 2039

اشاره

- خوردن تخم مرغ آغشته به خون چه حكمى دارد؟

ج

- خون تخم مرغ بنابر احتياط واجب نجس است و خوردن آن حرام است.

س 2040

اشاره

- آيا استفاده كشمش در داخل غذا كه در بعضى موارد بايد آن را سرخ يا در بعضى مواقع در داخل غذاهاى ديگر در آب جوش قرار مى گيرد جايز است؟

ج

- كشمش به جوش آمدن و سرخ كردن نجس نميشود و خوردن آن نيز اشكال ندارد.

س 2041

اشاره

- جوشاندن اقسام خرما و كشمش و خوردن آن دو و سرخ كردن خرما

جامع الاحكام، ج 2، ص: 320

و كشمش در روغن همچنين استفاده از كشمش در آبدوغ و ديگر موارد جايز است يا خير؟

ج

- هيچ يك از موارد مذكور در سؤال اشكال ندارد. و اللَّه العالم

س 2042

اشاره

- با توجه به رعايت شرع اسلام در مورد ذبح شرعى حيوانات مكرراً مشاهده مى شود كه مذبوح را به سمت راست خوابانيده و با دست چپ سر مذبوح را جدا مى كنند، و عده اى هم به سمت چپ خوابانيده و با دست راست سر حيوان را جدا مى كنند لذا از محضر حضرتعالى استدعا دارم جواب صحيح ذبح حيوان را اعلام و توضيح اينكه در غير اين صورت مذبوح چه حكمى را خواهد داشت.

ج

- مقاديم بدن حيوان كه بطرف قبله باشد فرقى نمى كند بر سمت راست خوابانده شود يا بر سمت چپ. و اللّه العالم

س 2043

اشاره

- چون بعضى از اقليت هاى مذهبى گوشت برخى از حيوانات را كه از نظر شرع مقدس اسلام حرام است مصرف مى نمايند:

1- آيا مجاز است كه مسلمانى در توليد و بسته بندى اين نوع گوشتها (مانند خوك، گراز و ...) صرفا براى مصرف غير مسلمين و يا صادرات توليد نمايد.

2- آيا مى شود كه از سوى دولت جمهورى اسلامى ايران اجازه داده شود با ايجاد واحدهاى صنعتى نسبت به توليد وف روش فرآورده هاى اين نوع گوشتها توسط اقليت هاى مذهبى و صرفا براى مصرف اقليت هاى مذهبى كشور و يا صادرات به كشورهاى غير مسلمان اقدام شود.

3- آيا مى شود توسط دولت اجازه داد تا اقليت هاى مذهبى نسبت به توليد مشروبات الكلى صرفا براى صادرات و يا مصرف غير مسلمين اقدام كنند.

ج

- هيچ يك از موارد مذكوره در سؤال جايز نيست مضافا باينكه موجب وهن نظام مقدّس جمهورى اسلامى و لطمه شديد به وجهه اسلام است اعاذنا اللّه من الفتن و اتباع الهوى، و اللّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 321

قضاوت

جامع الاحكام، ج 2، ص: 323

قضاوت

مستند حكم قاضى

س 2044

اشاره

- آيا قاضى موظف است به علم خود عمل نمايد يا فقط مجاز به عمل است؟

ج

- ظاهر ادلّه وجوب عمل به علم است.

س 2045

اشاره

- آيا قاضى به علمى كه از راه حدس براى او حاصل شده مى تواند عمل نمايد؟ (بعنوان مثال اگر خارج از محتويات پرونده قاضى حدس بزند كه شخص مجرم است و منشأ علم او نيز همين حدس باشد آيا مى تواند به استناد آن علم حكم نمايد؟)

ج

- اگر براى قاضى علم حاصل شود تفاوت نمى كند كه از مطالعه پرونده يا قرائن خارجيه ديگر باشد و در هر دو صورت منشأ علم او حدس است و در اعتبار علم اگر حاصل شود فرقى بين اينكه سبب آن حسّ يا حدس باشد نيست.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 324

س 2046

اشاره

- در صورتى كه منشأ علم قاضى، رؤيت و شهود او باشد چه فرقى با شهادت دارد؟ و آيا مى توان گفت قاضى نيز مانند يك شاهد است و در صورت تكميل شهود (بينه شرعى) كه قاضى نيز جزء آن است مى توان حكم نمود؟

ج

- قول به اينكه علم قاضى مانند يك شاهد است و براى حجيّت آن شاهد ديگر لازم است، ظاهراً بين فقهاء قائل ندارد، و از جهات متعدّد مردود است و اگر منشأ علم قاضى حسّ باشد فرقش با بيّنه كه بايد عن حسّ باشد اين ستكه در حجّيت بينه براى قاضى حصول علم شرط نيست و اگر اتفاقاً علم براى او حاصل شد حكم او مستند به علم است كه اقوى از بيّنه است به هر حال در حكم حاكم به علم، علم او موضوعيت دارد.

س 2047

اشاره

- در كتب فقهاء اماميه بعضا و همچنين در قانون مجازات اسلامى ايران يكى از راههاى ثبوت ادعاى مدعى و يا موضوع ادعاء شده را علم قاضى مى دانند حال در اينجا چند سؤال مطرح است:

1- آيا علم قاضى بايد بر اساس مدارك و دلائل و قرائن وجود در پرونده باشد تا حجت باشد؟

2- با وجود دلايل و مدارك و محتويات پرونده اگر خود قاضى شاهد قضيه بوده و آن را از نزديك ديده باشد مى تواند بر همان مشاهدات خود حكم صادر نمايد؟

3- آيا با وجود مدارك و محتويات و قرائن پرونده اگر قاضى علم و يقين بر خلاف آنها پيدا كرد نمى تواند به علم خود عمل كند؟

ج

- در تمام موارد سؤال، قاضى مى تواند بر طبق علم خود حكم كند.

و اللّه العالم

س 2048

اشاره

- اگر قاضى به يك حالت روحى، وجدانى دست يابد كه بدون داشتن هيچ دليل و مدركى و بدون هيچ مشاهده حسّى، برايش علم و يقين حاصل شود آيا در اين صورت مى تواند طبق همين علم و يقين خود حكم صادر نمايد؟

ج

- در فرض مذكور اگر قاضى قطّاع باشد اگر چه قطاع براى خودش حجت

جامع الاحكام، ج 2، ص: 325

است ولى وجود اين حال در شخص و خروج او از متعارف موجب سلب صلاحيت و عدم نفوذ حكم او و بلكه حرمت مداخله او در امور قضائى است.

س 2049

اشاره

- طرق شرعى احراز عدالت شاهد در قضاوت را ذكر فرماييد؟

ج

- 1- قاضى شخصاً عدالت شاهد را از حسن ظاهر مثل مواظبت او در فعل واجبات و ترك محرمات و شركت در جماعات و غيرها احراز كند. 2- دو نفر شاهد معلوم العدالة عند القاضى شهادت به عدالت او بدهند. 3- شهرت و شياعى كه موجب اطمينان باشد.

س 2050

اشاره

- نظر اسلام را پيرامون اعتبار اسنادى كه توسط دستگاههاى مدرن تهيه مى شود بيان فرماييد: مانند فاكس، فيلم، عكس، نوار ضبط، تلفنگرام، زيراكس، فتوكپى، پرينتر و اسكنر كامپيوتر و ... كدام يك مى تواند مستند حكم قاضى قرار گيرد و به عنوان مؤيد تا چه حدّ قابل استفاده اند؟

ج

- اسناد مذكوره با اسناد متعارفه در جهت اعتبار تفاوتى ندارند زيرا در هر دو قسم بايد اطمينان به صحت مضمون و صحت استناد به صاحب آن حاصل شود.

س 2051

اشاره

- آيا يك شاهد همراه با قسم مدعى را براى اثبات دعوا كافى مى دانيد؟

ج

- در بعض موارد مانند دين يك شاهد و يمين مدعى براى اثبات دعوى كافى است.

و اللَّه العالم

س 2052

اشاره

- قتلى واقع شده و قاتل مردد بين دو نفر است قاضى ظن دارد كه قاتل احد الفردين لا بعينه هست و شواهد و قرائن هم ظن قاضى را تأييد مى كند در اين صورت آيا با قرعه معين كنند قاتل را يا برنامه ديگرى است؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه اولياى مقتول مدعى هستند كه قاتل يكى از اين دو نفر است ولى بينه شرعيه ندارند و براى قاضى از شواهد و قرائن ظن به صدق اولياى مقتول حاصل شده از موارد لوث است كه بايد مدعى قسامه بياورد اگر قسامه آورد، قاتل در يكى از دو نفر بطور لا بعينه تعيين مى شود و در اين صورت بايد هر دو نفر را قسم بدهند پس اگر هر دو قسم خوردند بر عدم قتل و يا هيچ يك قسم نخوردند بايد ديه را مشتركاً به ورثه مقتول بدهند ولى اگر يكى از دو نفر قسم خورد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 326

و ديگرى نكول كرد قتل بر ناكل ثابت مى شود. و اللَّه العالم

س 2053

اشاره

- اگر مقتولى در شارع عام يا در اماكنى كه محل آمد و رفت عمومى است به صورت مجهول الهويه كشف شود و در مقام بررسى و تحقيقات در محاكم قضائى از جهت استناد عمل مجرمانه قتل نسبت به شخصى با وجود قرائن ظنيه از موارد لوث تشخيص گردد و براى مقتول ولى دمى شناخته نشود اجراى قسامه با چه شخصى است و اگر با ولى امر مسلمين است به چه كيفيت؟

ج

- در صورت مذكوره كه ولى دم مقتول مجهول است و يا لااقل معلوم العدم نيست قضيه متروكه مى ماند، هر وقت ولى دم معلوم شد و ادعا كرد طبق موازين باب قسامه عمل ميشود و الا (الحاكم ولى الغائب) در مثل اين مورد كه در صورت اقامه قسامه از طرف قاتل موجب سلب قاعده (الغائب على حجّته) مى شود جارى نيست، ولى اگر معلوم باشد كه مقتول وارثى غير از امام عليه السلام ندارد، مثل اينكه همه ورثه او كافر باشند و از جهت ولاء عتق و ضمان جريره نيز وارث نداشته باشد، در اين صورت قول به ولايت حاكم جامع الشرائط بر طلب قسامه بعيد نيست.

س 2054

اشاره

- شخصى با كمك دو نفر، جوانى را عالماً و عامداً بعلت وجود اختلافات شديد با ضربات كارد مجروح كرده بعد از حمل به بيمارستان فوت ميكند. پدر متوجه فوت فرزندش در بيمارستان ميشود و بلافاصله مسلحانه به منظور انتقام از قاتل فرزندش بيمارستان را ترك دفعتاً به عموى قاتل كه او نيز از محركين بوده است بر خورد و با شليك يك رگبار پنج تيرى او را بقتل ميرساند و خود را به مأمورين معرفى و سلاح را نيز تحويل و اقرار به قتل قاتل فرزندش مى كند و بر اقرار خود نيز باقى است. اولياء مقتول دوّم اخيراً مدعى هستند كه پدر مقتول اول قاتل نيست بلكه فرزند ديگرش كه در بيمارستان بر بالين مقتول اوّل بوده قاتل است و چند نفر شاهد نيز در اين زمينه معرفى كرده اند كه شهادتشان محلّ تأمل است. لطفاً بفرمائيد از نظر شرع انور قاتل قتل اخير پدر مقتول اول است كه

اقرار به قتل نموده و بر اقرار خود نيز باقى است يا فرزند منكر او كه مورد ادعاى اولياء مقتول دوم ميباشد؟

ج

- در مورد سؤال، در صورتى كه ورثه مقتول مدّعى باشند كه قاتل برادر

جامع الاحكام، ج 2، ص: 327

مقتول اوّل است و به پدر مقتول اوّل ادّعا نداشته باشند و بر ادعاء خود در محضر حاكم شرع بيّنه شرعيّه اقامه نمايند اقرار مقرّ به قتل موجب ردّ بينه نمى شود مگر اينكه حاكم شرع از قرائن و امارات يقين به صدق مقرّ پيدا كند كه در اين صورت بر طبق بيّنه حكم نمى دهد و حكم عليه مقرّ نيز در صورتى صادر ميشود كه ورثه عليه او اقامه دعوى نمايند. و اللَّه العالم.

س 2055

اشاره

- همانطور كه در باب قتل در موارد لوث احتياج به قسامه مى باشد (البته در دادگاه) آيا در آيات و يا احاديث و روايات نصّى بر اينكه بتوان در دادگاه در حضور قاضى قسم به نفع متهم خورد و بى گناهى متهم را با قسم خوردن ثابت كرد وجود دارد يا نه؟ (مثلًا يك عده قسم بخورند كه اين شخص قاتل نمى باشد)

2- على فرض عدم وجود دليل بر مطلب فوق آيا از ضمن ادله يا فحواى احاديث و روايات مى شود اين مطلب را فهميد؟

ج

- آنچه از ادلّه شرعيه نسبت به قسم استفاده مى شود اين است كه منكر و يا مدّعى در موارد خاصّى خودشان و يا بانضمام منسوبين ذكور در مورد قسامه قسم مى خورند و در غير اين موارد جهت اثبات دعواى ديگرى يا ردّ آن قسم پذيرفته نيست. و اللَّه العالم.

س 2056

اشاره

- اگر متّهمى به محكمه و قاضى كتباً اعلام كند كه من از تخلّفات و تقصيرات منتسبه مبرّا هستم و از محكمه و قاضى بخواهد كه او را احضار كنند، حضوراً توضيحات لازم را بدهد و مدارك بى گناهى خود را ارائه نمايد در چنين فرضى آيا قاضى و دادگاه حق دارد به تقاضاى او توجهى نكرده و بدون احضار متهم غياباً رأى صادر كند و اگر چنين حكمى صادر شود محكوم به بطلان است يا خير؟

ج

- در موردى كه به نظر قاضى جامع الشرائط حضور متّهم لازم نباشد نظر قاضى متّبع است بلى اگر قاضى احتمال هم بدهد كه با حضور متهم كه با حضور متهم نظرش تغيير مى كند حضور متهم لازم است.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 328

شرائط قاضى

س 2057

اشاره

- قضاوت غير مجتهد مأذون از ناحيه مجتهد در زمان غيبت امام عليه السلام جايز است يا خير؟

ج

- فعلًا به نظر اين جانب مسأله محلّ اشكال است. و اللَّه العالم.

س 2058

اشاره

- در صورت كمبود قاضى آيا قضاوت قاضى غير مجتهد را تجويز مى فرماييد و اين قاضى غير مجتهد بايد طبق نظرات مقلد خود حكم كند يا طبق نظرات مقلَّد متهمان يا قانون مدون؟

ج

- قضاوت قاضى غير مجتهد صحيح نيست فقط مى تواند بيان فتوى كند كه بايد بگويد فتواى مرجع تقليد متهم در اين مورد چنين است و حكم كردن اختصاص به مجتهد دارد. و اللَّه العالم

س 2059

اشاره

- در مورد دادگاه هاى ادارى كه به تخلفات كارمندان رسيدگى مى كنند و حكم به پرداخت جريمه و يا انفصال از خدمت به طور موقّت يا دائم و امثال اينها صادر مى نمايند آيا همان شرايطى كه در قاضى لازم است از قبيل اجتهاد و عدالت و غيره در اعضاء حكم دهندگان اين دادگاه ها لازم است وجود داشته باشد يا لازم نيست؟

ج

- به طور كلّى در هر موضوعى كه اختلافى در بين باشد كه رفع آن محتاج به حكم قاضى باشد بايد رفع نزاع به وسيله قاضى جامع الشرائط انجام بگيرد. و اللَّه العالم

س 2060

اشاره

- مستدعى است نظر مباركتان را در رابطه با قضاوت زنان و ورود زنان به دستگاه قضاء جهت رسيدگى به دعاوى حقوقى، كيفرى و امور حسبيّه از بدو تشكيل پرونده، مرحله تحقيقات و ختم رسيدگى و اصدار و ابلاغ و اجراى حكم مرقوم فرمائيد.

ج

- قضاوت زنان جائز نيست و از اوّل پيدايش اسلام تاكنون در هيچ عصرى زن متصدى منصب قضاوت نبوده است و ورود آنها به دستگاه قضائى هرچند

جامع الاحكام، ج 2، ص: 329

قاضى نباشند هم مستلزم مفاسد و تبعات سوء اخلافى است اين گرايشهاى غير اسلامى همه از غرب گرائى و تبليغات استعمارگران و خودباختگى برخى از زنان و مردان مسلمان است خداوند متعال استقلال و عزت بانوان اسلامى و شخصيت آنها را از اين خطرات حفظ نمايد. و اللَّه العالم.

س 2061

اشاره

- با توجه به اينكه تحقيقى از طرف دانشگاه در مورد قضاوت زن در اسلام برايمان تعيين شده است لذا در جهت اين امر در صورت ممكن نظر و دلايل مورد نظرتان را مرقوم فرماييد.

ج

- مسأله مشروط بودن جواز قضاء به ذكوريت قاضى از مسائل مسلمه و مورد اجماع و اتفاق است و علاوه بر دلالت روايات و سيره مستمره و ارتكاز متشرعه و اقتضاء مجموع برنامه ها و تعاليم اسلامى در مورد بانوان، مقتضاى اصل نيز عدم نفوذ قضاء زنان است. و اللَّه العالم

س 2062

اشاره

- آيا حسب فتواى حضرت عالى قاضى تحكيم جايز است و حكم او نافذ است يا نه؟

ج

- حكم قاضى تحكيم در صورتى كه واجد شرايط باشد نافذ است. و اللَّه العالم

تجديد نظر در حكم قاضى

س 2063

اشاره

- بدواً به استحضار مى رساند در قوانين سابق قانون گذار در مواردى كه احكام صادره قابليت تجديد نظر داشته و از آنها تجديد نظر خواهى شده است، قائل به اثر تعليقى بوده است يعنى اجراء حكم تا صدور مرجع استينافى معلق بوده و اجراء آن ممكن نبوده است. سؤال اين كه در كتب فقهاء خصوصاً در باب حدود قائل به عدم وجود اثر تعليقى هستند بواسطه صدور حكم از جانب مجتهد جامع الشرائط بوده است يا شامل قضاوت قاضى مأذون نيز مى باشد؟

ج

- اصل جواز اذن در قضاء به غير مجتهد خصوصاً در باب حدود محل اشكال بلكه محكوم به عدم جواز است و اگر در باب حدود از جانب حاكم شرع

جامع الاحكام، ج 2، ص: 330

واجد شرائط حكم صادر شد قابل تعليق نيست. و اللَّه العالم.

س 2064

اشاره

- آيا ولايت حضرت رسول (ص) و ائمه اطهار (ع) و به تبع آن فقيه جامع الشرائط كه والى مسلمين است، تا اين حد گسترش دارد كه براى كليه احكام قضائى اولًا قائل به قابليت تجديد نظر خواهى شود و ثانياً اثر تعليقى را بر آن بار نمايد؟

ج

- منع از اصدار حكم قبل از رجوع به امام عليه السلام بعضاً يا كلًا از جانب امام عليه السلام جايز است ولى بعد از صدور حكم موردى كه واقع شده باشد فعلًا در نظر نيست و به هر حال نسبت به مجتهد جامع الشرائط منع قبلى و تعليق حكم او بعد از اصدار جايز نيست. بلى شخص مجتهد مى تواند در موارد نادره اگر مصلحت اهم لازم الاستيفاء در معرض تفويت باشد يا مفسده اهم واجب الدفع در بين باشد از اصدار حكم يا اجراء آن منع نمايد. و اللَّه العالم.

س 2065

اشاره

- بر فرض كه شارع مقدس قائل به تجديد نظر در بعضى احكام صادره شود آيا تجديد نظر كردن بدون اثر تعليقى مجوز شرعى دارد؟ خصوصاً اگر با اجراى حكم بدون جبران خسارات وارده ميسر نباشد؟

ج

- عنوان تجديد نظر در حكم قاضى جامع الشرائط مطلقاً مطرح نيست. بلى در موارد تعزيرات شخص حاكم مى تواند به ملاحظه مقامات و موارد تعزير را به اخفّ از آنچه كه خود حكم داده تخفيف دهد و در واقع تجديد نظر در حكم خود بنمايد حتى به شفاعت اشخاص ترتيب اثر بدهد و اجراء حكم را متوقف سازد. و اللَّه العالم.

س 2066

اشاره

- اگر در موضوعى حاكم شرع، حكم صادر كرد ولى مرجع تقليد ما آن را خلاف شرع يا مبتنى بر اشتباه دانست به كدام يك از دو نظر بايد ملتزم شد؟

ج

- بطور كلى چنانچه بين حكم قاضى جامع الشرائط و فتواى مرجع تقليد اختلاف باشد حكم قاضى متبع است. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 331

مسائل متفرقه قضاء

س 2067

اشاره

- اگر دو نفر كتابى متحد المذهب دعوايى به محكمه اسلامى آورند؟

ج

- در فرض سؤال قاضى مخيّر است بين اين كه مطابق دين خود آنها حكم كند و يا مطابق دين اسلام. و اللّه العالم

س 2068

اشاره

- اگر دو نفر كتابى مختلف المذهب به محكمه اسلامى دعوايى را بياورند؟

ج

- در فرض سؤال، قاضى مطابق دين مقدس اسلام حكم مى كند. و اللّه العالم

س 2069

اشاره

- در و صرت رجوع يك مسلمان و يك اهل كتاب وظيفه دادگاه در پذيرش و حكم چگونه است؟

ج

- حكم سؤال قبل را دارد. و اللّه العالم

س 2070

اشاره

- اگر يك مسلمان با يك اهل كتاب توافق كرده باشند در صورت بروز اختلاف بين آنان طبق قانون اهل كتاب حكم شود آيا اين توافق از نظر محكمه اسلامى محترم است؟

ج

- اين توافق صحيح نيست. و اللّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 333

ديات

جامع الاحكام، ج 2، ص: 335

ديات

احكام ديه

س 2071
اشاره

- آيا اخذ ديه امرى تعبّدى است يا از مقدار آن مى توان عدول كرد؟

ج

- اصل ديه و مقدار آن تعبّدى است ولى چون حقّى است براى مجنى عليه و يا ورثه او كه از طرف شارع مقدس قرار داده شده مجنى عليه و يا ورثه او مى توانند تمام ديه و يا مقدارى از آن را عفو كنند.

س 2072
اشاره

- آيا ديه به عنوان خسارت است يا مجازات مالى؟

ج

- حكم ديه تعبّد است هر چند از حكمت هاى آن يكى از اين دو امر يا هر دو باشد.

س 2073
اشاره

- آيا همه موارد ديه اصل است (كداميك از موارد ششگانه)؟

ج

- همه موارد اصل است.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 336

س 2074
اشاره

- آيا ضرر و زيان زايد بر ديه قابل مطالبه است يا خير؟

ج

- زائد بر ديه قابل مطالبه نيست.

س 2075
اشاره

- آيا ديه همان خسارت است يا جانى بايد علاوه بر ديه خسارات وارده به مجنىّ عليه و كليه هزينه هاى درمان را بپردازد؟ جائى كه مقدار ديه از خسارت بيشتر، مساوى يا كمتر باشد چه حكمى دارد؟

ج

- جانى زائد بر مقدار ديه ضامن خسارات وارده از جهت درمان و معالجه نيست، بلى در جرح خطائى مادون السمحاق نسبت به مخارج احتياط آن است كه جانى و مجنىّ عليه مصالحه كنند. و اللَّه العالم

س 2076
اشاره

- اولا: ارش مثل ديه مهلت پرداخت دارد يا خير؟

ثانيا: اگر ميزان آن به ثلث برسد به نصف تقليل مى يابد يا نه؟ و آيا اصولا ارش همان ديه غير معين است و طبعا آثار و خواص گوناگون آن را دارد يا صدمه و خسارتى است نظير خسارتهاى ديگر.

ج

- ظاهرا ديات مقدره و همچنين غيرم قدره كه بوسيله ارش معلوم مى شود و در مواردى كه با صلح يا حكم حاكم تعيين مى گردد در احكام عامّه مشترك مى باشند. و اللّه العالم

س 2077
اشاره

- گرچه فتواى مشهور فقهاء بزرگوار (رض) اينست كه ديه را بايد يوم الاداء پرداخت نمود و قيمت ديه را يوم الاداء محاسبه مى نمايند ليكن اخيرا مستندا به نظريه برخى از اساتيد و بزرگان عصر حاضر شايد بدليل برقرارى يك رويه و نظم خاص در پرداخت ديه قيمت آن را بر مبناى روز صدور و قطعيت حكم محاسبه مى كنند حال سؤال اين است نظر مبارك حضرتعالى در پرداخت قيمت ديه يوم الاداء است يا روز صدور حكم و يا روز وقوع حادثه لطفا ارشاد نمائيد.

ج

- در فرض سؤال، به نظر اين جانب قيمت ديه را مطابق قول مشهور، بايد يوم الاداء محاسبه نمود و وجه وجيهى براى محاسبه آن بر مبناى روز صدور و قطعيت حكم يا روز وقوع حادثه بنظر نمى رسد و وحدت رويه كه در مواردى

جامع الاحكام، ج 2، ص: 337

مطرح مى نمايند و قاضى را ملتزم برعايت آن مى كنند موجب اشكالات متعدّد است و در خصوص اين مورد جانى يوم الحادثه اشتغال ذمّه به ديه پيدا مى كند بلى اگر در يوم حادثه اداء تمام اشياء معين شده براى ديه معتذر باشد در اين صورت ممكن است گفته شود مخير بين اداء قيمت يوم الحادثه آنچه از ديه قمى است و اداء قيمت يوم الاداء مثل آنچه مثلى است مى باشد. و اللّه العالم.

س 2078
اشاره

- شخصى با مراجعه به دادگاه مدعى است كه بر اثر صدمه وارده توسط زيد مبلغ يك ميليون تومان هزينه دارو و درمان نموده است درحالى كه 400000 تومان ديه به او تعلق گرفته و خواستار 600000 تومان مابقى مى باشد دادگاه تكليفى دارد يا خير؟

ج

- مجنىّ عليه بيشتر از ديه مقرّره شرعى چيزى طلبكار نمى شود. و اللّه العالم.

س 2073
اشاره

- گرچه فتواى مشهور فقهاء بزرگوار (رض) اينست كه ديه را بايد يوم الاداء پرداخت نمود و قيمت ديه را يوم الاداء محاسبه مى نمايند ليكن اخيراً مستنداً به نظريه برخى از اساتيد و بزرگان عصر حاضر شايد بدليل برقرارى يك رويه و نظم خاص در پرداخت ديه قيمت آن را بر مبناى روز صدور و قطعيت حكم محاسبه مى كنند حال سؤال اين است نظر مبارك حضرتعالى در پرداخت قيمت ديه يوم الاداء است يا روز صدور حكم و يا روز وقوع حادثه لطفاً ارشاد نمائيد.

ج

- در فرض سؤال، به نظر اين جانب، قيمت ديه را مطابق قول مشهور، بايد يوم الاداء محاسبه نمود و وجه وجيهى براى محاسبه آن بر مبناى روز صدور و قطعيت حكم يا روز وقوع حادثه بنظر نمى رسد و وحدت رويه كه در مواردى مطرح مى نمايند و قاضى را ملتزم برعايت آن مى كنند موجب اشكالات متعدّد است و در خصوص اين مورد جانى يوم الحادثه اشتغال ذمّه به ديه پيدا مى كند بلى اگر در يوم حادثه اداء تمام اشياء معين شده براى ديه متعذر باشد در اين صورت ممكن است گفته شود مخير بين اداء قيمت يوم الحادثه آنچه از ديه قيمى است و اداء قيمت يوم الاداء مثل آنچه مثلى است مى باشد. و اللّه العالم.

س 2078
اشاره

- شخصى با مراجعه به دادگاه اعلام مى دارد براى خرج زيدى كه بر اثر ضربه به وى مجروح گرديده 200000 تومان خرج دارو و درمان نموده است آيا مى توان از ديه مقرره مبلغ فوق را كسر نمود يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه خرج مذكور را با امر زيد صرف نموده مى تواند از مقدار ديه كسر كند يا ديه را بدهد و بعد مبلغ خرج شده را از زيد بگيرد. و اللّه العالم.

س 2079
اشاره

- اگر شخصى به بچه اى كه به سن بلوغ نرسيده جنايت وارد نمايد و يا اينكه ضربه اى بزند كه موجب ديه است آيا ولىّ شرعى (پدر يا جد پدرى) و در صورت نبودن آنان حاكم شرع مى تواند از ديه ضرب و جرح، جانى را عفو نمايد يا نه؟

ج

- ولى شرعى اعمّ از پدر و جدّ پدرى و وصى و حاكم شرع حق ندارد ديه ضرب و جرح جانى را عفو كند.

س 2080
اشاره

- اگر شخصى به غير بالغ امر كند كه فلان شخص را به قتل برسان بدون آنكه بچه را اكراه به قتل كرده باشد تكليف شرعى را نسبت به آمر و قاتل بيان فرمائيد.

ج

- آمر، حبس ابد مى شود و ديه مقتول به عهده عاقله قاتل است.

س 2081
اشاره

- شخصى با اسلحه ساچمه اى مورد اصابت يك گلوله واقع مى شود، با توجه به اينكه ساچمه هاى گلوله تفنگ ساچمه زنى متفرق و به نقاط مختلف بدن اصابت مى نمايند و ساچمه ها بعضاً وارد بدن مى شود، آيا اصابت گلوله به شرح فوق در حكم جائفه واحد است و يا اصابت هر عدد ساچمه يك جائفه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 338

محسوب مى گردد؟

ج

- مجرد فرو رفتن ساچمه بر بدن جائفه نيست و جائفه عبارت است از وارد شدن سلاح به داخل شكم، بنابراين هر يك از ساچمه ها كه به درون شكم رفته حكم جائفه دارد و الا حكم ديگر دارد و ظاهراً ساچمه هاى متعدّد كه به محلّ متعدد بدن اصابت نموده هر يك حكم جداى خود را دارد و ديه آن به تعدد زخم متعدد است. و اللَّه العالم.

س 2082
اشاره

- شخصى در سالهاى قبل بواسطه رساندن جنايتى بر ديگرى محكوم به ديه شده، و به قيمت درهم از او دريافت ديه شده و مجنى عليه هم رضايت داده است اينك كه مبلغ ديه بيشتر معيّن شده مطالبه ما به التفاوت را مينمايد آيا چنين ادعايى از او مسموع است يا خير؟

ج

- اين مسأله و مطالبه مبلغ بيشتر ظاهراً مبنى بر اين است كه اجراء حكم صادر بر اداء ديه به قيمت درهم اشتباه بوده، يا از جهت اينكه دينار و درهم در زمان حاضر وجود خارجى ندارد على هذا تعيين قيمت آن بى موضوع، و ديه متعين در چهار چيز ديگر مى شود يا از اين جهت كه گفته شود هزار دينار يا ده هزار درهم كه ديه كامله معلوم شده بلحاظ قيمت اشياء ديگر بوده و جانى مخيّر شده بين اداء قيمت يا تحويل عين يكى از چهار چيز (شتر، و گاو و گوسفند و حلّه) و در هر دو صورت جانى به پرداخت قيمت هر يك از اشياء چهارگانه هركدام قيمتشان كمتر است يا تسليم عين يكى از آنها محكوم مى شود، اگر چه الزام مجنى عليه بر قبول قيمت و الزام جانى بر اداء آن با وجود عين اشياء مذكوره بنابر وجه اوّل محلّ اشكال است بنابراين نظر به اينكه اعمال انجام شده بر اساس قيمت درهم صحيح نبوده و مجنى عليه و جانى از جهت جهل به اين جهت رضايت داده اند بايد بر اساس تحويل عين يا قيمت هر كدام از اشياء چهارگانه كه قيمت آن كمتر است ديه ادا شود، اگر جانى مبلغ بيشترى پرداخته استرداد كند و اگر كمتر پرداخته

به مجنى عليه بپردازد، بلى اگر مجنى عليه با علم و اطلاع به تفصيل حكم مذكور رضايت داده حق مطالبه ما به التفاوت را ندارد.

س 2083
اشاره

- شخصى به علت واژگون شدن خودرو پايش شكسته و اعلان

جامع الاحكام، ج 2، ص: 339

بخشش نموده و رضايت به راننده داده، بعد از 21 ماه ميگويد حقّم را مى خواهم آيا بعد از بخشش حق دارد يا ندارد؟ آيا پول خرج كرد را حق دارد يا ديه پا را؟

آيا بعد از اينكه پا خوب شد تمام ديه پا را حق دارد يا ما به التفاوت سالم و ناسالم را؟ آيا ما بين سالم و ناسالم را بايد دكتر معين كند يا خود شخص مدعى؟

ج

- در فرض سؤال مجنى عليه بعد از عفو و بخشش ديگر حق مطالبه ديه و يا خرج كرد را ندارد، و لو اينكه پاى او معيوب شده باشد.

س 2084
اشاره

- همسر و فرزند خردسالم تصادف كرده اند به طورى كه هر دو زير ماشين رفته اند و از ناحيه پشت سر تا قسمت بناگوش و تقريباً نزديك پيشانى پوست گرفته شده و ضربات زيادى از آن تصادف ديده اند و همچنين همسرم كه با اين همه مشكلات زيادى كه به وجود آمده بود بعد از مرخص شدن از بيمارستان سريعاً به دادگاه رفته اند و بدون دريافت ديه و بدون ضمانت از آن طرف رضايت داده اند آيا من حق مطالبه ديه را دارم؟

ج

- در فرض سؤال كه همسرتان رضايت داده و از حق خود صرف نظر نموده ديگر حق مطالبه ندارد لكن نسبت به بچه رضايت مادر، اثرى ندارد و مى توانيد ديه آن را مطالبه نمائيد.

س 2085
اشاره

- پدرم طى سانحه اى به رحمت ايزدى پيوسته است شخصى كه رانندگى خودرو سانحه ديده را به عهده داشته است، قاعدتاً توسط مراجع قضائى و قانونى به پرداخت ديه كامل و حبس تعزيرى و كفاره محكوم خواهد شد. قرار است اين جانب جهت آمرزش روح مرحوم والد از طرح شكايت در مراجع دولتى خوددارى نمايم و در عوض، راننده و عاقله هاى ايشان ديه كامل يك مرد مسلمان آزاد را به اين جانب تأديه نمايند كه داراى وكالت نامه ثبتى و شرعى از وراث مرحوم مى باشم. متمنى است پاسخ دهيد آيا اين عمل حقير منع شرعى دارد يا خير؟ و اگر پاسخ منفى است متمنى است در ذيل كميت و كيفيت ديه كامل مرد مسلمان آزاد را كه به قتل خطا تلف شده باشد، مرقوم بفرمائيد.

ج

- در صورتى كه بدون شكايت، عاقله و يا خود قاتل ديه را بپردازند شكايت

جامع الاحكام، ج 2، ص: 340

كردن لازم نيست و ديه كامله مرد مسلمان يكى از شش چيزى است كه در رسائل عمليه ذكر شده به مسأله 2808 توضيح المسائل مراجعه فرمائيد، و اختيار تعيين يكى از موارد با قاتل است.

س 2086
اشاره

- اين جانب در سنّ پانزده سالگى در حالت جوانى كه با كسى درگيرى داشته ام با چوب سر وى را شكسته ام بطورى كه پوست سر پاره شده الآن كه پنجاه سال گذشته و حقير او را نمى شناسم و نمى توانم پيدايش كنم تا رضايتش را حاصل نمايم ديه اش را معين كنيد تا بپردازم و از مديونى در بيايم البته مبلغ هزار تومان در اين مورد به فقير داده ام لطفاً جواب مرحمت فرمائيد.

ج

- تفصيل ديه در مورد سؤال اين است كه اگر پوست سر پاره شده يك شتر و اگر به گوشت رسيده و قدرى از آن را پاره كرده دو شتر و اگر خيلى از گوشت را پاره كرده سه شتر و اگر به پرده نازك استخوان رسيده چهار شتر و اگر استخوان نمايان شده پنج شتر و اگر استخوان شكسته ده شتر تا آخر مسأله كه در توضيح المسائل مسأله 2815 ذكر شده و اگر دسترسى به او نداريد بايد مقدارى را كه ضامن هستيد از طرف او به فقير غير سيد صدقه بدهيد و چون احتياط آن است كه در اين امر از حاكم شرع اجازه گرفته شود به شما اجازه داده مى شود و آنچه را كه قبلًا داده ايد اگر بعنوان صدقه از طرف آن شخص بوده مى توان از بدهى كسر كنيد و چنانچه به هيچ وجه تمكن مالى از پرداخت آن نداشته باشيد مى توانيد فقير غير سيّدى را پيدا كنيد و مبلغ بدهى را از كسى قرض نمائيد و به آن فقير بدهيد و او با رضايت قلبى واقعى بعد از قبول، به شما برگرداند البته اگر تمكن داشته باشيد كه تدريجاً بپردازيد

عمل بنحو مذكور مبرء ذمّه نيست.

س 2087
اشاره

- در اثر درگيرى دسته جمعى يك نفر كشته شده، اهل قريه اى كه آن نفر را كشته اند بايد ديه پرداخت نمايند- با توجه به اين كه بعضى از اين مردم كه در اينجا زمين دارند در هيچ يك از برنامه دعوى و قتل شركت نداشتند و در خارج از كشور زندگى مى كنند آنهائى كه در آنجا هستند ادّعا دارند كه بايد ديه مقتول را همه پرداخت نمايند چه در قتل و دعوى شركت داشته و چه نداشته اند

جامع الاحكام، ج 2، ص: 341

و در غير اين صورت حق ندارند از زمين شان يا كوه عام استفاده نمايند آيا آنانى كه در قريه حاضرند مى توانند- از آنهائى كه در خارج از كشور زندگى مى كنند و در دعوى و قتل شركت ندارند مطالبه كنند يا خير؟

ج

- در مورد سؤال كسانى كه در درگيرى دسته جمعى نبوده اند ديه بدهكار نيستند و ممانعت آنها از استفاده ملك مشروعشان جائز نيست.

س 2088
اشاره

- دو نفر عمداً و يا خطأً تيرى را به فردى شليك نموده اند كه موجب قتل وى گرديده و معلوم است كه قتل بوسيله يكى از دو تير صورت گرفته ولى تير كداميك بوده غير معلوم است حكم شرعى را بيان فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال، چنانچه اولياء دم بدانند يا احتمال بدهند كه خود آن دو نفر ميدانند كه تير كداميك آنها اصابت كرده مى توانند هر دو نفر را قسم بدهند بر نفى علم، پس اگر هر دو قسم بخورند بر عدم علم يا هيچ يك قسم نخورد و قتل عمدى باشد بايد ديه را مشتركاً به ورثه مقتول بدهند و اگر خطائى باشد عاقله هر دو مشتركاً بدهند ولى اگر يكى از دو نفر قسم بخورد و ديگرى نكول كند قتل بر ناكل ثابت مى شود كه اگر عمدى است قصاص مى شود و اگر خطائى است ديه بر عاقله اوست.

س 2089
اشاره

- شخصى پول خوبى گرفته البته بدستور دادگاه ... شخص فاعل كه پول را ... كرده چند صغير تحت تكفل دارد كه از آن پسرش و چند آن خون دارد ... اين شكل يك ماشين پيكان بوده و يك ساختمان ... ايشان واگذار نموده به خانواده مقتول و فعلًا منتظر مى باشد و هيچ ... ندارد ... كند آيا اين پول كه خانواده مقتول گرفته مى توان خرج ساختن مسجد كرد يا خير؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه قتل شبه عمد بوده مدت اداء آن دو سال است و اگر عمد بوده و تراضى به ديه شده يك سال و اولياء مقتول حق ندارند قاتل را مجبور به پرداخت فورى كنند علاوه بر اينكه ديه دين است بر ذمّه قاتل، و اولياء مقتول نمى توانند قاتل را مجبور به واگذارى خانه محلّ سكونت خود و يا فروش آن نمايند مانند ساير ديون و در هر حال پولى كه بعنوان ديه بر طبق حكم شرع گرفته شود اولياء مقتول در مصرف آن مختارند لكن اگر امرار معاش قاتل منحصر است به ماشين و موهائى كه واگذار نموده مقتضى است كبار ورثه مقتول هر كدام از سهم خود مقدارى از آنها را با رضايت خود به قاتل برگردانند تا بتواند زندگى خود را اداره كند اميد است ان شاء اللَّه از اجر و ثواب الهى بهره مند شود.

س 2089
اشاره

- اين جانب مرتكب قتل غير عمد شده ام و از طرف دادگاه محكوم به مبلغ چهار ميليون و هفتصد هزار تومان به ديه شتر شده ام ولى خدا و رسول او گواه بر اين مطلب هستند كه اين جانب قادر به پرداخت ديه نيستم چون وضع زندگى من بسيار ضعيف و در سطح پايين مى باشد و الان مدت پنج سال است كه در زندان به سر مى برم (به علت پرداخت نكردن ديه) و خرج و مخارج زندگى اين جانب در اين مدت پنج سال از ناحيه فاميلان صورت گرفته لذا نظر حضرتعالى براى موارد ذكر شده چيست آيا دادگاه مى تواند از طريق اعسار ديه اين جانب را از بيت المال پرداخت نمايد؟

ج

- به طور كلى ديه قتل (شبه عمد) حكم سائر ديون را دارد، در صورتى كه براى قاضى بعد از تحقيق ثابت شود كه قاتل غير از مستثنيات دين مالى ندارد كه ديه را ادا كند نبايد او را حبس كند بلكه بايد او را آزاد كند تا وقتى كه تمكّن پيدا كرد ديه را ادا كند. و اللّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 342

ديه تنبيه فرزند

س 2090
اشاره

- شخصى براى تربيت كردن فرزندانش دست به كتك با كمربند و يا هر چيز ديگرى مى زند و آنان را به وضعى تنبيه مى كند كه جاى آن كبود، سياه مى شود و يا خون مى آيد آيا چنين كارى شرعاً جايز است؟

ج

- تأديب فرزندان بر پدر لازم است لكن در حدودى كه شرع مقدّس اجازه داده و دستور شرع به اتفاق همه مراجع اين است كه تنبيه بايد بنحوى باشد كه موجب ديه نشود پس اگر طورى باشد كه بدن يا صورت سرخ يا كبود يا سياه شود و يا خون بيايد حرام و معصيت است و هر يك ديه دارد كه تفصيل آن در توضيح المسائل مسأله 2816 ذكر شده ضمناً يادآورى مى شود زدن زياد مخصوصاً به صورت مذكوره در سؤال، غالباً نتيجه معكوس دارد و در آينده عكس العمل هاى غير مطلوب از طرف فرزندان دارد به هر حال بايستى كمال ملاحظه را در تأديب فرزندان نمود كه هدف تربيت باشد نه تشفّى قلب و غيره كه به خاطر حال عصبى كه پيدا شده پيش مى آيد.

س 2091
اشاره

- شخصى فرزند خودش را طورى زده است كه ديه واجب شده و اين شخص ديه را به صاحب ديه نپرداخت تا فرزند بالغ شد حال بايد ديه را بدهد به فرزند و اگر فرزند خودش ببخشد يا مصالحه كند برى ء الذّمة مى شود يا نه؟

ج

- در مورد سؤال اگر فرزند ديه را ببخشد و يا مصالحه كند پدر برى ء الذمه مى شود.

و اللَّه العالم

س 2092
اشاره

- معلّمى كه شاگرد خود را كتك بزند بحدّى كه ديه واجب شود، ديه را به ولىّ شرعى مى دهند يا بعد از بلوغ به فرد مضروب؟

و اگر ديه را به پدر كودك دادند آيا او مى تواند مصرف كند يا بايد نگهدارد و بعداً به فرزند بدهد؟ و اگر كودك كتك خورده بعد از بلوغ و رشد فكرى بگويد من راضى هستم و پدر قبلًا مقدار ديه را مصرف كرده باشد بايد برگرداند يا خير؟

ج

- در فرض سؤال بايد ديه به ولىّ شرعى طفل پرداخت شود و ولىّ بايد ديه را براى طفل حفظ كند يا به مصارف لازم او برساند بلى ولىّ مى تواند بعنوان قرض

جامع الاحكام، ج 2، ص: 343

ديه را مصرف نمايد و بعد از بلوغ طفل به او بپردازد و طفل بعد از بلوغ مى تواند عفو نمايد و عين ديه را اگر باقى باشد يا عوض آن را به جانى برگرداند ولى بر ولىّ ميت كه طبق ولايت عمل كرده چيزى نيست. و اللَّه العالم

ديه جنين

س 2093
اشاره

- زنى اقدام به سقط جنين نموده است آيا كفاره دارد يا نه؟ اگر دارد چه مقدار است و چه چيزى است و بايد به چه كسى بدهد؟ آيا ديه به زن تعلّق مى گيرد يا به شوهرش؟

ج

- اين كار، ديه دارد و ديه آن در حال نطفه بودن بيست مثقال شرعى طلاى سكه دار است كه هر مثقال آن 18 نخود است و اگر علقه يعنى خون بسته باشد چهل مثقال و اگر مضغه يعنى پاره گوشت باشد شصت مثقال و اگر استخوان شده باشد هشتاد مثقال و اگر گوشت آورده ولى هنوز روح در او دميده نشده باشد صد مثقال و اگر روح دميده شده چنانچه پسر باشد هزار مثقال و اگر دختر باشد پانصد مثقال و ديه را در مورد سؤال اگر خود زن قرص و دوائى كه موجب سقط مى شود خورده باشد بايد زن بدهد و اگر دكتر مرتكب سقط جنين شده ديه بر ذمّه دكتر است.

س 2094
اشاره

- ديه سقط جنين بر زن واجب است يا بر دكترى كه آمپول مى زند يا كورتاژ مى كند؟

ج

- هر كس مباشر سقط باشد ضامن ديه است و در فرض سؤال دكترى كه آمپول مى زند و بچه سقط مى شود و يا كورتاژ مى كند مباشر است. و اللَّه العالم

س 2095
اشاره

- اگر زن حامله فوت نمايد و دكتر متخصص تشخيص بدهد كه حمل زنده است دكتر مى خواهد طبق وظيفه شرعى و انسانى با عمل جراحى حمل را زنده از شكم مادر بيرون آورد ولى شخصى از اقرباء زن مانع خارج نمودن حمل مى شود و بچه در شكم مادر فوت مى كند لطفاً بيان فرمائيد شخصى كه مانع از خارج كردن حمل شده ضامن ديه بچه فوت شده خواهد بود يا خير؟

ج

- اگر شخص مذكور بطور قهر مانع شده باشد ضامن ديه است و الّا منع غير قهرى او سبب سقوط تكليف ولىّ طفل و همچنين پزشك نمى شود ولى با ترك تكليف و عدم اخراج طفل ظاهراً كسى ضامن ديه نيست هر چند معصيت كرده اند. و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 344

س 2096
اشاره

- اگر زن حامله كارى كند بچه اش سقط شود و در رسائل عمليه مى نويسند كه بايد ديه آن را به وارث بچه بدهد و به خود زن از آن چيزى نمى رسد اگر شوهر اطلاع داشته و راضى باشد از اين كار و اجازه بدهد در سقط جنين، آيا ديه به شوهر يعنى پدر اين بچه مى رسد؟ يا نه بلكه بايد ببرادر و خواهر و جد و جده اين بچه بدهد كه طبقه دوم محسوبند و در صورت عدم تعلق به پدر آيا شوهر در اداء ديه با آن زن شريك است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال اگر مادر مباشر سقط جنين بوده ديه بر عهده مادر است و بايد آن را بشوهر بدهد، و اگر با موافقت و رضايت شوهر بوده احتياط اين است كه پدر بچه و كسانى كه بعد از پدر وارث بچه هستند كه در مورد سؤال برادر و خواهر و جدّ و جدّه مى باشند با هم مصالحه كنند و شوهر در اداء ديه با زن شريك نيست.

ديه اعضاء

س 2097
اشاره

- بر اثر درگيرى و در مقام دفاع از نفس بطورى كه داشتم خفه مى شدم در فروردين ماه 1357 در اثر گاز گرفتن بينى يكى از مهاجمان قسمتى از نوك بينى ايشان كنده شد و اين موضوع مورد تأييد كارشناس پزشكى قانونى و رياست دادگاه قرار گرفته است و در نظريه پزشكى قانونى نوشته شده است قسمتى از نوك بينى پارگى و كندگى دارد نقص عضوى بوجود نيامده است.

على هذا نظر باينكه طبق ماده 358 قانون مجازات اسلامى ديه از بين بردن نوك بينى كه محل چكيدن خون است نصف ديه كامل انسان تعيين شده خواهشمند است در مقام استفتاء بيان فرماييد، كنده شدن قسمتى از نوك بينى كه نقص عضو نيز ايجاد نشده باشد همان ميزان ديه را دارد يا خير؟

ج

- ديه كنده شدن نوك بينى كه به آن روثه گفته مى شود نصف ديه كامله است و در فرض سؤال كه قسمتى از نوك بينى جدا شده ديه مقدّره ندارد و بايد ارش داده شود و چون تعيين ارش در اين زمان ممكن نيست طرفين بايد با مصالحه يكديگر را راضى نمايند بلى اگر در مقام دفاع از خود بوده و بغير اين طريق راه ديگرى براى دفاع نداشته چيزى بر او نيست ولى اگر نزاع موضوعى در بين باشد مرافعه شرعيه

جامع الاحكام، ج 2، ص: 345

لازم است. و اللَّه العالم.

س 2098
اشاره

- اگر گلوله به دست يا پاى كسى فرو رود و از طرف ديگر خارج شود و موجب فلج دست يا پا نيز بشود آيا فقط ديه جائفه بر عهده جانى است يا ديه فلج نمودن دست يا پا يا هر دو ديه بر عهده جانى مستقر است و در هر صورت اگر زخم ظاهرى نيز ايجاد شده باشد ديه مستقل دارد يا خير؟

ج

- در مورد سؤال بايد ديه فلج شدن كه دو ثلث ديه خود عضو است داده شود و با حصول فلج چيزى جهت زخم ظاهرى آن زائد بر دو ثلث ديه عضو لازم نيست.

س 2099
اشاره

- اگر در اثر جنايت جانى مچ دست كسى بشكند و در اثر ضربه، محدوديت در حركت دست به ميزان هفتاد در صد ايجاد شود بيان فرمائيد ديه چنين جنايتى چه مى باشد.

ج

- اگر شكستگى زند موجب خشك شدن كف يا شل شدن تمام انگشتها شود ديه آن دو ثلث ديه دست است با توجه به اينكه توانائى حركت دست هفتاد در صد از بين رفته است بعيد نيست كه جانى ضامن هفتاد در صد دو ثلث ديه تمام دست باشد لكن احتياط به مصالحه ترك نشود.

س 2100
اشاره

- اين جانب بعنوان كارگر در موتور آب مشغول كار بودم و موقع برگشت جهت صرف عصرانه و چاى به موتورخانه، كارفرما مشغول دسته نمودن بيل بود و بنده را صدا زد بيا اينجا بنشين تا بيل را دسته بزنم و با هم برويم متأسفانه پيشه اى از بيل ايشان به چشم بنده فرورفت و ايشان به خانم خود دستور داد با آهن ربا پيشه را در بياور متأسفانه خسارات جبران ناپذيرى به چشم بنده وارد شده كه قادر به جبران آن نيستم چون از نظر مالى خيلى بى بضاعت مى باشم لذا خواهشمندم شما بفرمائيد به اين امر، ايشان بايد ديه بپردازد يا خير؟

ج

- در مورد سؤال اگر كار فرما و خانم ايشان باعث مصدوم شدن چشم شده اند بايد ديه بدهند و نسبت به مقدار آن با هم مصالحه نمائيد.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 346

س 2101
اشاره

- ديه شرعى مربوط به شكستگى استخوان گونه صورت، طرف چپ را تعيين فرمائيد. ضمناً لازم به ذكر مى باشد كه عمل جراحى اين شكستگى با پيوند استخوان از قسمت لگن انجام گرفته است.

ج

- ديه شكستگى استخوان صورت، ده شتر (عشر ديه نفس) است.

س 20102
اشاره

- پسر بچه 11 ساله اى در اثر تصادف با ماشين، مضروب و مجروح گرديده كه موارد جرح به شرح زير مى باشد:

1- پوست و گوشت قسمت زيادى از ماهيچه ساق پا و ران مجروح و لِه گرديده (در حدى كه گوشت هاى جدا شده از پا به زمين ريخته).

2- باعث خرد شدن و قطعه قطعه شدن كاسه زانو و مفصل گرديده.

3- بعضى از اعصاب و رگ هاى زير زانو و ماهيچه ها كه در سلامت و حركت پا نقش دارند در حد پاره شدن بوده.

4- صفحه رشد ما بين مفصل زانو (كه از سنين كودكى الى 18 سالگى باعث قد كشيدن و رشد استخوان ساق پا و ران مى شود) از بين رفته در نتيجه اين پا كوتاه مى ماند و پاى ديگر رشد طبيعى خود را دارد. نهايتاً پس از جراحى هاى مكرر و پيوندهاى لازم، پاى مصدوم كج و كوتاه و زانويش بى حركت و مقدارى خميده مانده كه طبق نظريه پزشكى قانونى در مجموع و شرايط فعلى 65 درصد نقص عضو (نسبت به ارزش عضوى) ايجاد شده است خواهشمند است مقدار ديه و يا ارش را كه شخص ضارب و مقصر نسبت به موارد فوق بايد بپردازد را بيان فرماييد.

5- جهت ترميم گوشت و پوست پاى مصدوم، از پاى ديگرش گوشت و پوست برداشته و پيوند زده اند آيا پاى سالم هم كه تكه بردارى شده و اثراتش باقى است، ارش دارد؟

ج

- ظاهراً مورد سؤال از موارد رضّ است و چون صدمه به پاى مصدوم وارد شده و با معالجه بهبودى كامل نيافته ديه آن يك ششم ديه كامله است كه بايد پرداخت شود ولى نسبت به گوشت و پوست پاى ديگر

مصدوم كه جهت معالجه جراحت وارده برداشته شده و اثرش نيز باقى مانده جانى ضمانى ندارد. و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 347

س 2103
اشاره

- فردى در اثر ضربه وارده به سر وى- خونريزى، داخلى مغزى پيدا كرده است و جرحى به سر وى وارده نشده تا به كيسه مغز برسد آيا اين عمل به حكم مامومه و جانى بايد ثلث ديه را بپردازد يا آنكه ارش بايد بپردازد؟

ج

- مورد سؤال ظاهراً از موارد مأمومه نيست و از موارد ارش است و چون تعيين ارش در اين زمان به دقت ممكن نيست بايد اختلاف با مصالحه حل شود. و اللّه العالم.

قتل عمد و خطا

س 2104
اشاره

- شخصى غير وارد، يك خانه درست كرده متأسّفانه يك عدّه زير آوار مانده، خانه خراب شده است، كارشناسان و معماران ارزيابى نموده و تشخيص ميدهند كه خانه خراب شده را كسى درست كرده است كه وارد نبوده، و در مصالح ساختمانى هم خيانت شده است لذا از حضرت عالى تقاضامنديم كه آيا قتل عمد است يا خير؟

ج

- مورد سؤال، قتل عمد محسوب نمى شود.

س 2105
اشاره

- ماده 206 قانون مجازات اسلامى- قتل در موارد زير قتل عمدى است- بند ن: مواردى كه قاتل عمداً كارى انجام دهد كه نوعاً كشنده باشد هر چند قصد كشتن شخص را نداشته باشد، نظر حضرتعالى چيست؟

ج

- بلى در صورت مذكوره قتل عمد است. و اللَّه العالم

س د 210
اشاره

- در قتل اگر قاتل قصد زدن را داشته باشد اما قصد كشتن نداشته باشد اينگونه قتلها عمد است يا خير و چه حكمى دارد؟ مثلًا براى ترساندن يا تنبيه كردن.

ج

- اگر با وسيله اى باشد كه غالباً قتل به آن واقع مى شود و ضارب عالم به اين جهت باشد اگر چه قصد قتل نداشته باشد حكم قتل عمد را دارد.

س 2107
اشاره

- اگر دو نفر يا بيشتر يك نفر را عمداً بكشند آيا اولياء مقتول مى توانند

جامع الاحكام، ج 2، ص: 348

با پرداخت ديه قاتلين، تمام قاتلين را اعدام كنند يا خير؟

ج

- اولياء دم مى توانند با پرداخت ديه اضافى قاتلين را قصاص كنند.

س 2108
اشاره

- ماده 296 قانون مجازات اسلامى، در مواردى هم كه كسى قصد تيراندازى به كسى يا شيئى يا حيوانى را داشته باشد و تير او به انسان بى گناه ديگرى اصابت كند عمل او خطاى محض محسوب مى شود، نظر حضرتعالى چيست؟

ج

- مورد سؤال قتل خطا است. و اللَّه العالم.

س 2109
اشاره

- مردى 40 سال قبل زن سيده اى را متعه كرده اولادى از او متولد شده زن دائمى آن آقا، شوهر را وادار كرده كه بچه را از بين ببرند دو نفرى مقدارى ترياك در نعلبكى ريخته او را مى كشند حالا پشيمان شده اند آيا ديه او را بايد در چه راه صرف كنند؟ (البته آن سيده كه متعه بوده فوت كرده برادر او زنده است).

ج

- پناه بخداوند متعال از اغوائات شيطان و تسويلات نفس اماره البته عاملان اين عمل فجيع بايد در توبه و استغفار، اهتمام و اصرار نمايند و كفاره قتل نفس عمدى كفاره جمع، آزاد كردن مملوك، دو ماه پى درپى روزه و اطعام شصت مسكين است كه هر كدام محلول ترياك را بحلق طفل ريخته و او را كشته است بايد از عهده اين كفاره برآيد و نسبت به آزاد كردن مملوك چون فعلًا غلام و كنيز در دسترس نيست تكليف ندارد و اما ديه اگر كسى كه محلول ترياك را به طفل خورانده پدر او بوده بايد ديه بدهد و ديه به وارث او كه مادر او بوده مى رسد و اگر او فوت كرده بوارث او مى رسد و اگر كشنده طفل كه محلول را باو خورانده زن پدر او بوده حكم قتل عمدى را دارد كه قصاص است و ناچار بايد بوارث مادر مقتول مراجعه نمايد كه يا به تفضيلى كه در فقه معيّن شده تحت نظر حاكم شرع جامع الشرائط قصاص شود و يا ورثه مادر را راضى به عفو و گذشت نمايند البته حكم مجازات هر كدام كه بچه را نگاه داشته تا ديگرى او را بكشد در صورت ثبوت

نزد حاكم شرع حبس دائم است ولى چون موضوع در محضر حاكم مطرح نشده اقرار بجرم نزد او واجب نيست اميد است با همان توبه و استغفار جبران بشود. و من يعمل سوءاً أو يظلم نفسه ثم يستغفر اللّه يجد الله غفوراً رحيماً و اللّه العام

جامع الاحكام، ج 2، ص: 349

س 2110
اشاره

- در حال رانندگى با موتورسوارى تصادف نموده و منجر به مرگ او شد حال علاوه بر ديه معمولى مبلغى به خاطر وقوع در ماه رجب از من مطالبه مى شود آيا در قتل خطائى هم مى توانند چنين مبلغى را مطالبه نمايند يا فقط در قتل عمد و شبه عمد است؟ و در صورت جواز مطالبه به چه كسى بايد پرداخت گردد؟

ج

- تغليظ ديه اضافه بر ديه معمولى در ماههاى حرام نسبت به قتل عمد و شبه عمد ثابت ولى در مورد قتل خطائى محلّ اشكال است و بهتر است نسبت بمقدار زائد بر ديه معمولى بين طرفين مصالحه شود و مقدار زائد بايد به ورثه مقتول داده شود. و اللّه العالم

عاقله

س 2111
اشاره

- استحضار داريد نظريه مشهور بين فقها در قتل خطاى محض كه با بيّنه ثابت مى شود، آن است كه ديه مقتول بر عهده آن دسته از خويشاوندان قاتل كه عاقله ناميده مى شوند، مى باشد و آنها مى بايست ديه را پرداخت نمايند و لازم نيست خود قاتل چيزى بپردازد. و همچنين است در جنايات مربوط به صغار يا مجانين كه ديه مقتول بر عهده عاقله صغير يا مجنون است.

آيا اين نظريه كه حكم مزبور منحصر به جوامعى است كه ساختار اجتماعى آنها در قالب يك نظام قبيله اى باشد، درست است؟ يا به نظر حضرت عالى، ارتباطى به نوع زندگى اجتماعى نداشته، شامل همه جوامع در همه زمانها و مكانهاست؟

ج

- احكام شرعيّه بطور كلى شامل همه جوامع و اماكن و همه ازمنه و اعصار است و فتح باب مثل اين احتمال در مثل اين حكم كه اختصاص به زمانى دون زمان يا قبيله و مردم خاصى داشته باشد كه قابل تسريه به بسيارى از احكام است با خاتميّت اسلام و جاودانى بودن دين حنيف منافات دارد «و من يبتغ غير الإسلام ديناً فلن يقبل منه و هو في الآخرة من الخاسرين» حلال محمد حلال إلى يوم القيامة و حرامه حرام إلى يوم القيامة.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 350

س 2112
اشاره

- در صورت پذيرش نظريه مشهور، آيا عاقله، تكليفاً مسئول پرداخت ديه است و ضمان بر عهده خود قاتل مى باشد، يا اين حكم در موارد مزبور، تكليفاً و وضعاً، بر عهده عاقله ثابت است و قاتل هيچ نوع مسئوليتى ندارد؟

ج

- حكم نسبت به عاقله وضعى است كه حكم تكليفى اداء ديه از آن منتزع است.

س 2131
اشاره

- فرزند 3 ساله اين جانب در يك جلسه مهمانى در موقع صرف ميوه كه با بچه هاى ديگر مشغول بازى بوده ناگهان چاقوى ميوه خورى پرتاب مى كند و به چشم پسر بچه ديگرى برخورد كرده و بطور كلى يك چشم كودك مضروب از كار افتاده و بكلى ديد ندارد و در اثر بازى اين حادثه رخ داده است و بزرگترها هيچ گونه مداخله اى نداشته اند استدعا دارد طبق موازين شرعى حكم را مرقوم فرمائيد

ج

- ظاهراً در مورد سؤال ديه بر عاقله است.

حكم ديه اعضاء ميت

س 2114
اشاره

- سوزاندن ميّت و جدا نمودن سر او از بدن ديه دارد يا نه و در صورت ديه وارث از آن ارث مى برد يا خير؟

ج

- ديه دارد و ورثه از آن ارث نمى برد بايد مصرف خيرات جهت ميّت بشود.

احكام ديه در سوانح رانندگى

س 2115
اشاره

- اگر راننده اى ناگهان خود را محير بين دو محذور ببيند مثلًا يا بايد از تصادف با ماشين مقابل فرار كند و به ناچار با عابر پياده برخورد نمايد و يا با ماشين مقابل تصادف نموده و موجب قتل مسافرين گردد و سرانجام راه اوّل را انتخاب نموده و با عابر برخورد و موجب قتل عابر شود آيا قتل عمد محسوب

جامع الاحكام، ج 2، ص: 351

است و حكمش قصاص است و يا حكم ديگرى دارد؟

ج

- مسأله شقوق و فروض مختلف دارد، يك فرض اينست كه راننده ماشين ببيند ماشينى كه از روبرو مى آيد بوضع غير عادى و غير مجاز چنان در حركت است كه تصادم او با او، و تلف مسافرينش و بلكه مسافرين ماشين روبرو قطعى است و براى نجات خود و مسافرينش راهى غير از تغيير مسير و قتل عابر پياده نباشد در اين صورت تغيير مسير و قتل عابر پياده براى دفع خطر ماشين مذكور جايز نيست و قتل، قتل عمد و قصاص دارد و دوران امر بين المحذورين نيست فرض دوم اين ستكه ماشين او خود بخود با ماشين مقابل يا شي ء ديگرى تصادم مى كند و رفع تصادم متوقف بر قتل عابر پياده است در اين صورت نيز قتل عابر جائز نيست و قتل عمد است و مثل اين ستكه سيل به خانه اى كه در آن ده نفر باشند متوجّه باشد و شخصى آن را بخانه اى كه پنج نفر در آن تلف مى شوند بگرداند فرض سوّم اين ستكه حادثه طورى پيش آمده باشد كه راننده يا بايد ماشين را باختيار به سمتى كه تصادف در جلو دارد ببرد و جمعى

را هلاك كند يا بسمتى كه منجر بقتل يك نفر مى شود، برود در اين صورت عقلًا بلكه شرعاً بايد اقل المحذورين را انتخاب نمايد و نظير آن اين ستكه راننده ملاحظه كند يا بايد به اختيار ترمز كند و عدّه اى تلف شوند يا بايد جلو برود و به تصادف با خطر ديگرى برخورد كند كه در اين صورت هم اقلّ المحذورين را بايد انتخاب كند و به هر حال در صورى كه مسأله دوران امر بين المحذورين باشد و خود راننده سبب حادثه شده باشد چون قتل از روى عمد و قصد واقع مى شود ظاهراً حكم قتل عمدى را دارد اگر چه احتياط اين ستكه ورثه مقتول به ديه اكتفاء كنند و اگر راننده سبب نشده و حادثه در اثر مثل نقص فنّى و جريان ناگهانى واقع شده حكم قصاص ندارد و بايد به ديه اكتفاء شود.

س 2116
اشاره

- اتومبيلى با سرعت مجاز و رعايت مقررات راهنمائى و رانندگى از كوچه اى در حال عبور بوده كه ناگهان فردى از يكى از منازل با سرعت به قصد ورود به منزل مقابل بيرون مى آيد و با اتومبيل برخورد نموده و كشته مى شود آيا قتل از موارد خطاء محض است و يا خون عابر هدر است؟

ج

- در اين فرض اگر قتل مستند به بى احتياطى و بى مبالاتى خود عابر باشد و

جامع الاحكام، ج 2، ص: 352

راننده با مراعات سرعت مجاز قادر بكنترل وسيله سوارى نباشد ظاهر اينست كه خون عابر هدر است و الّا قتل به هر صورت واقع شده شبه عمد يا خطا، حكم آن را دارد.

س 2117
اشاره

- اگر شخصى از راننده اى بخواهد او را به تهران ببرد، در وسط راه بر اثر بارندگى شديد و ترمز كردن راننده، ماشين دچار حادثه شود و شخص مسافر به رحمت خدا واصل شود، راننده اكنون زنده است. سؤال اين است كه نسبت به كفاره اين قتل آيا راننده مسئوليتى دارد يا نه؟ (در ضمن در موقع بارندگى به امر مسافر راننده تصميم مى گيرد سرعت ماشين را كم كند ولى اشتباهاً ترمز مى كند كه منجر به واژگونى ماشين مى شود)؟

ج

- در فرض سؤال كه قتل بر اثر اشتباه راننده در ترمز گرفتن صورت پذيرفته است قتل خطائى است و كفاره آن بترتيب، عتق رقبه و 60 روز روزه گرفتن و 60 مسكين طعام دادن است كه با عجز از هر كدام ديگرى واجب مى شود.

س 2118

- شخصى ماشين سوارى دارد و كارش حمل مسافر و گرفتن كرايه نيست روزى رفيقش را با هدف احسان و خدمت به او سوار ميكند كه به مقصد برساند بدون كرايه در بين راه بر حسب اتفاق چرخ ماشين مى تركد و ماشين واژگون مى شود و آن شخص فوت مى كند آيا ديه او بر راننده واجبت يا خير؟

ج- در فرض سؤال، چنانچه صاحب ماشين هيچ گونه مسامحه اى در رسيدگى به ماشين و برطرف نمودن عيب و نقص آن و همچنين در مراعات نحوه رانندگى از جهت سرعت و غيره ننموده قتل مستند به راننده نيست و ديه ندارد، و اگر در رعايت امور مذكوره مسامحه شده باشد قتل شبه عمد است و ديه آن بر عهده خود قاتل است. و اللّه العالم

س 1219

اشاره

- اين جانب راننده نيسان بار با شخص موتورسوارى تصادف كردم (يعنى موتور آمده روى ماشين) به هرحال موتورسوار فوت شده است و منجر بقتل خطايى و ديه متوجه اين جانب شده است:

1- قتل خطايى كه ديه بر عاقله شخص فوت شده پسر عمومى مادر پدرم بود

جامع الاحكام، ج 2، ص: 353

است و نسبتا بين فاميلهاى اين جانب متمكن بوده و فعلا از اوليا دم همچنان متمكنند آيا عاقله شامل آنها خواهد شد كه مرا در ديه كمك كنند.

2- ديگر اينكه ديه خطايى در چند مدت بايد ادا شود.

ج

- مدّت پرداخت ديه در قتل خطائى سه سال است و ابتداى مدت از حين موت مقتول است و نسبت بعنوان قتل خطائى بوده يا شبه عمد، اگر راننده وانت هيچ گونه تقصيرى نكرده و تقصير از موتور سوار بوده كه خود را در معرض تصادف قرار داده راننده وانت ضامن نيست و اگر در وقوع تصادف هيچ يك مقصر نبوده است قتل خطائى است و عاقله كه بايد ديه را بدهد عبارت است از خويشان پدرى قاتل مانند پدر و عمو و جدّ پدرى و برادر و پسر عمو و در مورد قتل خطائى، ديه بر عهده قاتل نيست و چنانچه بيان شد بر عاقله است. و اللّه العالم

س 2120

اشاره

- در تصادفى ما بين اتوبوس و موتورى و خاور، راكب موتورسيكلت فوت مينمايد نحوه تصادف به شرح زير بوده:

1- اتوبوس شهرى در جاده در حركت بوده كه بعلت متوقف شدن ماشين قبلى متوقف مى شود و براى اينكه به حركت خود ادامه بدهد بدون توجه به وضعيت پشت سر خود و نگاه به آئينه سمت چپ فرمان را به سمت چپ مى پيچد.

2- موتور سوارى كه از پشت سر اتوبوس و در جهت اتوبوس حركت مينموده به محض انحراف اتوبوس به قسمت بدنه جلو اتوبوس اصابت نموده و كنترل موتور از دستش خارج و به وسط جاده پرتاب مى شود. خاورى كه از همان جاده و در جهت مخالف اتوبوس و موتورى در حركت بوده موتور سوار را زير لاستيك خود مى گيرد و موتورى فوت مى نمايد.

3- راننده اتوبوس مدعى است موتورى پس از پرتاب شدن و به زمين خوردن بلند شد و ايستاد و اگر راننده خاور سرعتش

زياد نبوده و او را زير نمى گرفت موتورى كشته نمى شد. بعضى از شهود و ناظرين صحنه اظهار ميدارند راكب موتور پس از خوردن به زمين بلند شد و نشست و دستهاى خود را روى سر گرفت كه خاور او را زير گرفت.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 354

4- هيچ گونه خط ترمزى از خاور در جاده مشاهده نشده است.

5- راننده اتوبوس و بعضى از شهود و ناظرين صحنه اظهار مى دارند فاصله خاور با راكب حدود بيست متر بوده است ولى راننده خاور مدعى است كه فقط صدائى شنيده است و پس از ايستادن متوجه شده موتورى زير چرخ خاور رفته و منظورش اين است كه فاصله اش با اتوبوس در حين برخورد موتورسيكلت بسيار كم بوده.

6- كارشناسان تصادف، مقصر در حادثه را راننده اتوبوس بعلت انحراف به چپ مى دانند با توجه به شرح واقعه و سببيّت اتوبوس و مباشرت خاور حكم موضوع را بيان فرمائيد آيا در صورتى كه ثابت شود فاصله خاور حدود بيست متر بوده و هيچ گونه اثر ترمزى نيز از خاور مشاهده نشده مى توان راننده خاور را مقصّر صد در صد فرض نمود، يا اينكه در هر صورت سبب اقوى از مباشر بوده و در نتيجه اتوبوس مقصر در حادثه و ضامن ديه است يا حكم ديگرى دارد؟

ج

- با فرض اينكه موتور سوارى كه به اتوبوس خورده پس از آن زنده بوده و موت او بواسطه اين واقع شده كه خاور او را زير گرفته چنانچه خاور با سرعت مجاز در حركت بوده و راننده قادر به كنترل آن نبوده ظاهراً قتل مستند به راننده اتوبوس مى شود زيرا سبب اقوى از مباشر است و اگر

خاور با سرعت غير مجاز در حركت بوده يا راننده قادر به كنترل آن بوده است قتل به راننده خاور مستند مى شود. البته استناد قتل به راننده خاور موجب سقوط ديه جراحاتى كه از جهت اتوبوس به مقتول وارد شده نيست و اگر راننده اتوبوس با راننده خاور در دعوى اختلاف داشته باشند و با بيّنه شرعيّه دعوى احد طرفين ثابت نشود و قاضى نيز از اوضاع و احوال و امارات علم پيدا نكند مورد، مورد تحالف است و با تحالف طرفين بعيد نيست كه اگر طرفين به تنصيف ديه توافق نكنند حكم رجوع به قرعه باشد.

س 2121

اشاره

- اين جانب مدت 9 سال است كه با فردى يك دستگاه اتوبوس كه هر كدام سه دانگ از آن را به شراكت خريديم و در اين مدت شريكم راننده آن بوده است و هر چه بدست مى آورد، بدون پرسيدن از آن هر بار مقدارى از درآمد به اين جانب مى داد و در مخارج اتوبوس هم، با هم شريك بوديم. در اواخر ماه صفر

جامع الاحكام، ج 2، ص: 355

به علت خارج شدن اتوبوس از جاده و واژگون شدن ان راننده شريكم و يك نفر از مسافران آن كشته شدند. لازم به ذكر است كه وضع زندگى آنها از لحاظ مالى خوب مى باشد و قيم آنها نيز خانمش مى باشد و فرزندان مرحوم 8 نفر و خانواده خودم نيز 10 نفر مى باشند. اكنون وظيفه ما نسبت به سهمى كه به شراكت داشتيم از لحاظ شرعى چيست؟ آيا خسارت ناشى از حادثه با خانواده شريكم راشد مى باشد يا به طور شراكت؟

ج

- بطور كلى مجرد شركت در ماشين موجب شركت در ضمان ديه مقتول نيست ديه مقتول اگر قتل شبه عمد باشد بعهده قاتل است و اگر خطائى باشد بعهده عاقله قاتل است و اما نسبت به خسارت وارده بخود ماشين اگر راننده تعدّى و تفريط در محافظت ماشين نكرده باشد ضامن خسارت وارده بر ماشين نيست. و در نزاع موضوعى مرافعه شرعيه لازم است. و اللّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 357

قصاص

جامع الاحكام، ج 2، ص: 359

قصاص

احكام قصاص

س 2122

اشاره

- آيا مجازات قتل عمد فقط قصاص است يا قصاص و ديه؟

ج

- مجازات قتل عمد قصاص است بلى اولياء دم مى توانند با دريافت وجه يا بدون آن از قصاص صرف نظر نمايند. و اللَّه العالم.

س 2123

اشاره

- آيا قصاص حق انحلالى است يا غير انحلالى (بسيط) است؟

ج

- حق قصاص براى همه اولياء دم است و اگر بعضى از آنها عفو كنند بايد قصاص كننده به مقدار سهم عفوكننده از ديه را به ورثه قاتل بدهد و اگر بعضى از اولياء دم راضى به ديه شوند بايد قصاص كننده به مقدار سهم راضى شونده از ديه را، به راضى شونده بدهد. و اللَّه العالم.

س 2124

اشاره

- آيا براى اجراى اعدام در مواردى كه شارع نحوه آن را مشخص ننموده است، واجب است حكومت نوعى را انتخاب كند كه حد اقل درد را براى

جامع الاحكام، ج 2، ص: 360

محكوم دربرداشته باشد؟

ج

- در فرض سؤال بر حاكم شرع واجب نيست كيفيت مذكور در سؤال را انتخاب كند.

و اللَّه العالم.

س 2125

اشاره

- اگر اولياء مقتول بعضى صغير و بعضى كبير باشند اولياء كبير مى توانند با پرداخت حقّ اولياء صغير قصاص كنند؟

ج

- مانعى ندارد. و اللَّه العالم.

س 2126

اشاره

- آيا ولىّ و يا قيم مى تواند به نيابت از صغار مطالبه قصاص نمايد؟

ج

- نمى تواند. و اللَّه العالم.

س 2127

اشاره

- آيا مى شود قاتل را در زندان نگه داشت تا اينكه صغار كبير شوند؟

ج

- چنانچه با گرفتن كفيل و ضمان اطمينان به دسترسى به قاتل پيدا شد نگهدارى او در زندان مجوز شرعى ندارد و نگهداشتن قاتل در زندان تا كبير شدن صغير ظلم بر قاتل است (بلكه اگر كفيل و ضمانى هم نباشد نگهداشتن قاتل در زندان جائز نيست). و اللَّه العالم.

س 2128

اشاره

- چنانچه مجنى عليه قبل از مرگ، جانى را از قصاص نفس عفو نمايد حق قصاص ساقط مى شود و اولياى دم نمى توانند پس از مرگ او مطالبه قصاص نمايند نظر حضرتعالى چيست؟

ج

- بر حسب فتواى جمعى از فقهاء عظام حق قصاص ولىّ در صورت مذكوره ساقط نمى شود ولى به نظر حقير جواز قصاص در غايت اشكال است. و اللَّه العالم.

س 2129

اشاره

- شخصى دست كسى را مى گيرد تا قدرت دفاع را از او سلب كند، ثالثى نيز نظارت و ديده بانى مى دهد تا كسى مطلع نگردد و رابعى او را به قتل مى رساند در اين فرض اولًا مجازات قاتل و ممسك و ديده بان چيست و ثانياً مجازات ممسك و ديده بان آيا حكم است تا قابل اسقاط نباشد يا حقّ است كه با رضايت اولياء دم قابل اسقاط باشد؟

ج

- مجازات قاتل قصاص است و مجازات ممسك حبس ابد است و مجازات

جامع الاحكام، ج 2، ص: 361

ديده بان اين است كه چشم او را كور كنند و مجازات ممسك و ديده بان با رضايت ولىّ دم ساقط مى شود. و اللَّه العالم.

س 2130

اشاره

- در رابطه با اين فتوى كه «من تعلّق عليه القصاص و قتله غير ولىّ القصاص يقتصّ منه» آيا حق قصاص از اجنبى و غير ولىّ قصاص مختص اولياء دم اوّلى يعنى اولياء دم مقتول اوّل است يا اين قصاص، حقّ اولياء دم دومى يعنى اولياء دم قاتل است كه خود مقتول ثانى است؟ ضمناً اين حق مختص به هر كدام باشد آيا حقّ ديگرى باطل و موضوعاً منتفى مى گردد يا تبديل به ديه و امثال اين مى گردد؟

ج

- در فرض سؤال كه مثلًا زيد قاتل عمرو بوده و فرزند عمرو (ولى دم) حق قصاص داشته و بكر كه اجنبى بوده زيد قاتل را كشته است چون مقتول زيد از جهت اين كه بدون اذن ولىّ دم (فرزند عمرو) واقع شده ظلماً بوده قصاص براى فرزند زيد ثابت است كه ولىّ دم زيد است و ربطى به ولىّ دم عمرو مقتول (پسر عمرو) ندارد ولىّ دم عمرو حق ديه هم ندارد چون بعد از كشته شدن زيد قاتل عمرو، محلّ قصاص باقى نيست تا زمينه براى تبدّل به ديه فراهم باشد. و اللَّه العالم.

س 2131

اشاره

- در صورتى كه شخصى بر اثر قتل عمد مهدور الدم مى شود اما قبل از اين كه اولياء دم حق القصاص خويش را استيفاء كنند شخص ديگرى فضولة جانى را مى كشد حال اين شخص فضول قصاص مى شود در مقابل كدام قاتل؟

اگر در مقابل قتل خودش باشد حق اولياء مقتول اول چه مى شود در مقابل كدام مقتول؟ اگر در مقابل قاتل خودش باشد حق اولياء مقتول اول چه مى شود؟ در صورت تبديل به ديه چه كسى ديه را خواهد پرداخت؟

ج

- در مورد سؤال كه شخص ديگر يعنى غير ولىّ بدون دستور ولىّ دم جانى را كشته شخص مذكور به جهت قتل جانى قصاص مى شود و چون مقتول اوّل از بين رفته زمينه قصاص براى جنايت او نيز از بين رفته است لذا تبدّل قصاص به ديه هم مورد ندارد و كسى كه بى اجازه قاتل را كشته، فرزندان قاتل مى توانند او را قصاص كنند و مربوط به ولىّ دم مقتول اوّل نيست. و اللَّه العالم.

س 2132

اشاره

- پسرم با وجود اينكه مريض روانى مى باشد و تحت نظر پزشكان

جامع الاحكام، ج 2، ص: 362

متخصص اعصاب و روان بوده بعلت نزاع به قصاص محكوم و اولياء مقتول تحت هيچ عنوانى رضايت نمى دهند و مى خواهند فرزند مريض بنده را (كه حتى به پزشك قانونى معرفى نكردند و رياست دادگاه تحت عنوان اينكه از نظر بنده ايشان سلامت است) اعدام نمايند حاليه سؤال دارم كه آيا با بودن مدارك و شهود و وجود خود فرد مريض روانى آيا شارع مقدس دين مبين حق اينچنين اجازت به حاكم و حاكمان خود تفويض نموده كه چنين فرد روانى را اعدام نمايند يا خير؟

ج

- بطور كلّى چنانچه به طريق شرعى ثابت شود كه قاتل حين ارتكاب به قتل مبتلا به جنون بوده قصاص جايز نيست و بايد ديه گرفته شود. و اللَّه العالم.

س 2133

اشاره

- اگر شخصى ولد زنا را به قتل برساند شخص قاتل را مى توان قصاص كرد يا نه، و در صورت عدم جواز قصاص، مقدار ديه را بيان و وارث آن را مشخص فرمائيد.

ج

- در مورد سؤال چنانچه ولد زنا بالغ بشود و بعد از بلوغ اسلام اختيار كند حكم سائر مسلمين را دارد و قتل عمدى او موجب قصاص است و امر قصاص كردن با حاكم شرع جامع الشرائط است و اگر در فرض بلوغ و اختيار اسلام بغير عمد كشته شود ديه كامله دارد و ديه به حاكم شرع جامع الشرائط بايد داده شود كه در موردش مصرف نمايد و اگر بعد از بلوغ اظهار اسلام نكند و يا قبل از بلوغ كشته شده در اصل ثبوت ديه و مقدار قصاص قطع عضو پس از پيوند آن تردّد است.

س 2134

اشاره

- مردى، زنى را به قتل رسانيده با توجه به اين كه وقوع قتل در ماه حرام موجب اضافه شدن ثلث ديه مى شود، اگر اولياء دم تقاضاى قصاص جانى را داشته باشند، بايد نصف ديه يك مرد در ماه حرام را به او بپردازند يا نصف ديه يك مرد در غير ماه حرام را؟

ج

- نصف ديه يك مرد را در غير ماه حرام بپردازند كافى است. و اللّه العالم

س 2135

اشاره

- در صورتى كه بعد از اعدام و قبل از دفن در سردخانه يا پزشكى قانونى و ... در مجرم علائمى حياتى ديده شود و با مداوا سلامت خود را بازيابد،

جامع الاحكام، ج 2، ص: 363

اجراى مجدد حكم چه صورتى دارد؟ آيا بين حد و قصاص تفاوتى وجود دارد؟

ج

- در فرض سؤال ظاهراً حكم اجراى حد و قصاص به قوت خود باقى است. و اللّه العالم

س 2136

اشاره

- كسى كه قرار است اعدام شود (حداً يا قصاصاً) اگر حدود و تعزيرات ديگرى اقل از قتل بر او ثابت شود، مى توان از آنها صرف نظر نمود؟

ج

- در فرض سؤال، نسبت به تعزير امر موكول به نظر حاكم شرع است ولى حد بايد قبل از اعدام اجرا شود، بلى چنانچه حد مربوط به حق الناس باشد و ذيحق بتواند آن را اسقاط كند ممكن است با صرف نظر كردن ذيحق، حد اسقاط شود مانند حدّ قذف. و اللّه العالم

قصاص قطع عضو پس از پيوند

س 2137

اشاره

- اگر جانى دست فردى را قطع كرد ولى مجدداً توسط طبيب پيوند زده شد در اين فرض:

الف) بدون نقص و عيبى، دست مزبور صحيح و سالم شد.

ب) معيوب و شبيه عضو مفلوج است، جانى محكوم به پرداخت چه چيزى خواهد شد؟

ج

- اگر قطع دست، عمدى باشد جانى قصاص دارد و اگر غير عمدى بوده در هر دو فرض ديه آن نصف ديه كامله است. پس اگر شبيه به عمد بوده ديه بر عهده جانى است و اگر خطايى بوده بر عاقله است.

مصالحه و بخشش قصاص

س 2138

اشاره

- آيا اگر اولياء دم گذشت كنند قاتل را مى توان حبس تعزيرى كرد؟

ج

- تعزير بستگى به نظر حاكم شرع دارد. و اللَّه العالم.

س 2139

اشاره

- اگر كسى شخصى را عمداً به قتل برساند و مقتول ديون و بدهكارى به مردم داشته باشد درحالى كه هيچ ما ترك از او بجانمانده باشد آيا اولياء مقتول

جامع الاحكام، ج 2، ص: 364

مى توانند قاتل را قصاص نمايند يا بايد صلح به ديه نموده بدهى او را بپردازند لطفاً نظر مبارك را در اين خصوص بيان فرمائيد.

ج

- در فرض سؤال مصالحه بر ديه بر ورثه واجب نيست، ميتوانند قصاص كنند و يا مصالحه برديه و يا زيادتر و كمتر بنمايند.

س 2140

اشاره

- چنانچه دو نفر در قتل مردى شريك باشند و حكم به قصاص آنها صادر شده باشد و اولياء دم خواستار اجراى قصاص در مورد يكى از قاتلان باشند و آن قاتل به جهت خسارتى كه به اتومبيل مقتول وارده كرده به پرداخت مبلغى مساوى يا بيشتر از نصف ديه به وارث نيز محكوم شده باشد آيا اولياء دم مى توانند به ردّ نصف ديه به قاتل جهت اجراى قصاص ادعاى تهاتر نمايند؟ در همين فرض براى پرداخت نصف ديه به قاتل، انتخاب نوع ديه با كيست؟

ج

- در مورد سؤال تعيين نوع ديه با ورثه مقتول است ولى اگر بعضى انواع آن كه ارزانتر از همه است ناياب باشد نوع ديگر كه ممكن است، به عنوان ديه معلوم مى شود نه قيمت آنكه ناياب است، و چون خسارتى را كه قاتل به مال مقتول رسانده مثلًا يا قيمةً ضامن است و غير از نوع ديه اى است كه ورثه مقتول بايد به او بپردازند حصول تهاتر مشكل است. و اللّه العالم.

س 2141

اشاره

- شخصى زنش را به قتل رسانده و كسى هم از اين ماجرا خبر ندارد آيا راهى وجود دارد؟

ج

- با فرض اينكه مرتكب قتل شده، چنانچه رضايت اولياء مقتوله را تحصيل نمايد انشاء اللَّه توبه اش مورد قبول واقع مى شود. و اللَّه العالم.

س 2142

اشاره

- در مواردى كه اولياى دم تقاضاى عفو قاتل را داشته باشند و يا مطالبه ديه نمايند، ولى با توجه به عوارض سياسى اجتماعى، حكومت بخواهد قاتل را قصاص نمايد آيا امكان اين كار وجود دارد و در صورت عدم رضايت اولياى دم آيا بايد مبلغ ديه از بيت المال به آنان پرداخت گردد؟ آيا ولى امر مسلمين با ولايتى كه بر خود «ولى دم» دارد مى تواند بر خلاف وى تقاضاى

جامع الاحكام، ج 2، ص: 365

قصاص نمايد؟

ج

- در صورتى كه ولىّ دم عفو كند و يا راضى به ديه باشد اعدام به عنوان قصاص جايز نيست. بلى اگر جهت ديگرى در بين باشد كه حكم آن شرعاً اعدام باشد مسأله ديگرى است. و اللَّه العالم.

س 2143

اشاره

- اجراى قصاص نفس از ناحيه مادر مشروط به ردّ نصف ديه يك مرد مسلمان به قاتل و تأمين و تضمين سهم صغيره مى باشد، اگر مادر مقتوله ضمن تقاضاى اجراى قصاص اظهار عجز از ردّ نصف ديه به قاتل و نيز سهم صغيره نمايد، آيا قصاص قهراً به ديه تبديل مى گردد و يا بايد رد و تأمين ديه از طريق بيت المال شود و قصاص اجرا گردد؟ و يا حق قصاص تا زمان يسار ولى دم باقى و قاتل رها گردد؟

ج

- در فرض سؤال اگر چه فتواى بعض اكابر از معاصرين رحمه اللَّه عدم حق قصاص و عفو براى زنها است ولى اقرب بنظر ثبوت حق مذكور براى زنها است بنابراين اگر زن موسره نباشد و از اداء نصف ديه عاجز باشد تا زمان يسار او اجراء حكم قصاص موقوف و قاتل آزاد مى شود. و اللَّه العالم.

س 2144

اشاره

- اگر قاتل اظهار نمايد من حق خودم نسبت به نصف ديه گذشت مى نمايم و قصاص اجرا شود آيا حق گذشت دارد و يا چون ديه در آتيه جزء ماترك محسوب مى گردد حق گذشت ندارد؟

ج

- بر حسب روايات نصف ديه بايد قبل از قصاص باولياء قاتل ادا شود و قاتل حق عفو نصف ديه خود را ندارد. و اللَّه العالم.

س 2145

اشاره

- در همين فرض اگر قاتل نسبت به سهم خودش اعلام گذشت نمايد در صورت عجز ولى دم از تأمين سهم صغير تكليف چيست؟

ج

- چنانچه گفته شد قاتل حق عفو نصف ديه را ندارد و تأمين سهم صغير و عدم آن در حكم بجواز قصاص با اداء نصف ديه اثرى ندارد. و اللَّه العالم.

س 2146

اشاره

- اگر صغيره به سن كِبَر برسد و نسبت به حق خودش از پدر (كه قاتل مادر اوست) اعلام گذشت نمايد ليكن مادر مقتوله همچنان مصرّ به

جامع الاحكام، ج 2، ص: 366

اجراى قصاص باشد حكم شرع انور چيست؟

ج

- مادر مقتوله مى تواند با پرداخت نصف ديه به اضافه سهم دختر از ديه قصاص نمايد. و اگر وارث مقتوله منحصر به مادر و دختر باشد در فرض سؤال مادر اگر بخواهد قصاص كند بايد 78 ديه را بپردازد. و اللَّه العالم.

س 2147

اشاره

- هنگامى كه خانواده مقتول مى خواهند براى قصاص نصف ديه را به قاتل بدهند انتخاب نوع ديه با ولىّ است يا جانى، در صورت عدم تمكن اولياى دم از پرداخت اين مبلغ و درخواست آنان از دستگاه قضايى آيا مى توان آن را از بيت المال پرداخت؟ مواردى كه عدم قصاص، عوارض سياسى اجتماعى داشته باشد و به نوعى حكومت بايد حضور يابد، در صورت عدم تمكن اولياى دم آيا آن را مى توان از بيت المال پرداخت؟

ج

- اختيار با ولىّ دم است. پرداخت از بيت المال در مورد سؤال واجب نيست بلكه وجهى ندارد، بنابراين در فرض سؤال، خانواده، مقتول حق قصاص ندارند. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 367

حدود

جامع الاحكام، ج 2، ص: 369

حدود

اجراى حد

س 2148

اشاره

- اگر قاضى در مجازات، صورت صلب را انتخاب كرد- با توجه به اينكه اگر بعد از سه روز زنده بماند حق حيات دارد- آيا اگر بخواهد قبل از اجراى حكم از داروها و غذاهاى مقاوم كننده بدن استفاده نمايد مى توان او را نهى نمود يا خير؟ و اگر كسى عصياناً به او آب يا غذا رساند بايد جلوگيرى كرد يا نه؟

ج

- در فرض سؤال كه مورد آن قبل از اجراى حكم است دليلى بر منع نداريم و همچنين نسبت به غذا يا آب رساندن ديگرى به او. و اللَّه العالم

س 2149

اشاره

- كسى كه قرار است كشته شود (تيرباران- حلق آويز يا ...) آيا مى تواند با هزينه خود از پزشكى بخواهد وى را قبل از قتل بى حسّ يا بيهوش نمايد تا درد كمترى را متحمّل شود آيا در قصاص اطراف چگونه است؟

ج

- جواز آن محلّ تأمّل است و همچنين در قصاص اطراف. و اللَّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 370

س 2150

اشاره

- در مواردى كه سارق مورد عفو مسروق منه قرار مى گيرد، آيا حاكم شرع بنا به مصالحى مى تواند حد را اجرا) نمايد يا خير؟

ج

- اگر قبل از رفع امر به حاكم مسروق منه سارق را عفو كند حدّ ندارد ولى بعد از رفع به حاكم و ثبوت سرقت، حاكم نميتواند حدّ را اجرا نكند و لو مسروق منه عف بكند. و اللّه العالم

س 2151

اشاره

- در مورد سرقت مستوجب حد بفرماييد:

آيا پس از شكايت مسروق منه و قبل از ثبوت جرم، امكان عفو سارق توسط مسروق منه نسبت به اجراى حد وجود دارد يا خير؟

ج

- بلى قبل از ثبوت حق، مسروق منه ميتواند سارق را عفو كند و با عفو او موردى براى محاكمه و حدّ باقى نمى ماند چون قدر متيقن از وجوب اجراء حدّ بعد از رفع ام آن بحاكم شرعى ثبوت آن عند الحاكم است و قبل از ثبوت اصل عدم جواز و درء حدود بالشبهات است. و اللّه العالم

س 2152

اشاره

- توبه محارب در مجازات چه تأثيرى دارد؟

ج

- اگر محارب قبل از آن كه حاكم شرع به او دست پيدا كند، توبه كند حدّ از او ساقط است ولى چنانچه مال كسى را تلف كرده باشد و يا جنايتى وارد كرده باشد ضمان او به توبه ساقط نمى شود. و اللَّه العالم

س 2153

اشاره

- اينكه سرقت مستوجب حدّ در مرتبه اوّل موجب قطع يد سارق مى شود آيا سارق مى تواند در حين اجراى حكم از داروى بى حسّ كننده استفاده كند و يا خير؟ و آيا مى تواند بعد از قطع يد با استفاده از امكانات پزشكى به هزينه خود انگشتان دست را پيوند بزند يا خير؟

ج

- در مورد سؤال جواز استفاده از داروى بى حسّ كننده محل تأمل است ولى پيوند زدن عضو قطع شده ظاهراً مانعى ندارد. و اللَّه العالم.

س 2154

اشاره

- پس از اجراى حد سرقت عضو قطع شده ملك كيست؟ ملك حكومتى است كه مجرى حدّ است يا شخص محدود، كه در صورت دوم ثمره

جامع الاحكام، ج 2، ص: 371

آن واضح است- پيوند عضو با جراحى.

ج

- عضو قطع شده مال كسى نيست و جواز پيوند زدن در مفروض سؤال محل تأمل است و اگر منظور، پيوند زدن به غير صاحب دست است اشكال ندارد و احتياط اين است كه به اذن صاحب دست باشد. و اللَّه العالم.

حد زنا

س 2155

اشاره

- شخصى نزد قاضى دادگاه 4 بار به زناى محصنه اقرار نموده كه حكم صادره مورد تأييد قضات ديوان عالى كشور واقع شده ليكن اقراركننده قبل از اجراى حكم كليه اقارير سابق خود را انكار نموده است. در كتب مبسوطه فقهى آمده است كه اگر كسى به جرمى اقرار كند كه مرتكبش بايد رجم گردد سپس منكر شود حد از او ساقط مى گردد. استدعا دارد آن مرجع عاليقدر نظر فقهى خود را در موضوع فوق بيان فرمائيد.

ج

- بطور كلّى، چنانچه طريق اثبات زناء محصنه اقرار باشد و متهم پس از اقرار اگر چه چهار مرتبه اقرار كرده باشد انكار نمايد رجم ساقط مى شود. و اللّه العالم.

س 2156

اشاره

- با توجه به اين كه در زناى محصنه هنگام اثبات جرم با بيّنه، در صورت فرار مجرم از حفره مى توان وى را برگرداند و حكم را اجراء نمود ولى در صورت اقرار اين كار را نمى توان انجام داد بفرمائيد: آيا حكم رجم را مى توان به انواع ديگرى از قتل تبديل نمود يا خير؟

ج

- ظاهراً تبديل جايز نيست و بايد رجم شود. و اللّه العالم

س 2157

اشاره

- اگر قاضى به علم خود حكم به رجم نمايد در صورت فرار مجرم از حفره آيا مى توان او را مجدداً به حفره برگرداند و حكم را اجراء نمود يا نمى توان و اگر علم قاضى را راه سومى بود و ملحق به بيّنه يا اقرار نباشد تكليف

ج

- در فرض سؤال ظاهراً علم قاضى حكم بينه را دارد و ملحق به اقرار نيست. و اللّه العالم

جامع الاحكام، ج 2، ص: 372

حد قذف

س 2158

اشاره

- اگر مردى به همسر خود نسبت رابطه نامشروع با شخص خاصى بدهد حكم شرعى چيست؟

ج

- در صورتى كه نزد حاكم شرع ثابت شود كه مرد به زنش چنين نسبتى داده در حالى كه شاهدى بر اين ادّعا ندارد بايد حدّ قذف (هشتاد تازيانه) بر او جارى شود. و اللَّه العالم

س 2159

اشاره

- اگر مردى به همسر خود بگويد تو از يك زن هرزه خيابانى بدترى، حكم شرعى چيست؟

ج

- گفتار مذكور توهين و حرام است و اگر براى حاكم شرع ثابت شود گوينده آن تعزير دارد. و اللَّه العالم

س 2160

اشاره

- آيا بصرف بكر نبودن زوجه مى توان حكم زنا را نسبت به او ثابت كرد؟

ج

- باكره نبودن دليل بر زنا نيست و به استناد به آن نسبت زنا دادن جايز نيست.

س 2161

اشاره

- زيدى در دو الى سه مرتبه متوالى هر بار تكراراً به من نسبت ناروا داده و گفت تو العياذ باللّه ولد الزنا هستى، و تو از بابا، خود نيستى و حرام زاده هستى، چون بار دوم تكرار كرد صدايش را ضبط كردم كه نوارش موجود است صداى خودش ضبط شده حكم شرعى آن چيست؟

ج

- در مورد سؤال جملات مذكوره نسبت به مخاطب قذف نيست البته چون ايذاء مخاطب است حاكم شرع مى تواند گوينده را تعزير نمايد ولى جمله (تو از باباى خودت نيستى) نسبت به مادر مخاطب قذف محسوب است و مادر مى تواند طلب حدّ قذف كند و اما در مقام اثبات، صداى ضبط صوت كافى نيست.

ارتداد

س 2162

اشاره

- اگر فرزندى كه از پدر و مادر مسلمان متولد شده و بعد از رسيدن به سن بلوغ براى تحصيلات به كشورهاى غربى رفته و آنجا يكى از اديان آسمانى يهود يا مسيحيت را پذيرفته آيا از پدر و مادرش كه در ايران هستند و وفات

جامع الاحكام، ج 2، ص: 373

يافته اند ارث مى برد يا نه؟ و اگر تنها وارث والدين باشد چه صورتى دارد؟

ج

- فرزند مذكور، مرتد فطرى است و از پدر و مادرش ارث نمى برد هر چند تنها فرزند آنها باشد. و اللَّه العالم

س 2163

اشاره

- اگر كسى نعوذ باللَّه به ساحت يكى از 14 معصوم- عليهم السلام- دشنام دهد آيا مرتد ميشود يا خير؟

ج

- بلى مرتد مى شود.

س 2164

اشاره

- در صورت ارتداد آيا كشتن او همانجا واجب است و يا اينكه به اجازه حاكم شرع هم نياز است؟

ج

- در صورتى كه مفسده بر قتل او مرتّب نشود (مانند اين كه نتواند در حضور حاكم شرع، ارتداد او را ثابت كند) واجب است شنونده او را بكشد و محتاج به اجازه حاكم شرع نيست.

س 2165

اشاره

- اگر كسى اقرار كند (چند مرتبه) كه اين عمل را مرتكب شده آيا واجب القتل است يا نه، بايد در حضور حاكم شرع اقرار كند تا واجب القتل شود؟

ج

- حضور حاكم شرع شرط نيست.

س 2166

اشاره

- شخصى است كه بارها اين عمل را انجام داده و خودش هم اقرار كرده ولى مى گويد در هر دفعه عصبانى بوده ام آيا اين عذر از او در حالى كه اين عمل را مكرراً بجا آورده پذيرفته است يا خير؟ تكليف ما در مقابل چنين شخصى چيست؟

ج

- اگر عصبانيت بحدى باشد كه از حال اختيار خارج شود موجب ارتداد نيست و به هر حال اگر توبه كند توبه اش قبول است.

س 2167

اشاره

- شخصى عصبانى شده و بر اثر خشم و غضب قرآن كريم را پاره پاره نموده و بعداً پشيمان شده در حال حاضر چنين شخصى چه وظيفه و حكمى دارد؟

ج

- نعوذ باللَّه تعالى من الشيطان الرجيم. اين مسأله به دو صورت ممكن است

جامع الاحكام، ج 2، ص: 374

مورد سؤال واقع شود يكى از جهت حكم آن، اگر نزد حاكم شرعى ثابت شود، و يكى از جهت حكم فردى و شخصى فاعل اين عمل، كه فيما بينه و بين اللَّه عمل كند، اما حكم حدى كه براى اين عمل در صورت وقوع بعمد و اختيار و ثبوت آن نزد حاكم مترتب مى شود قتل است كه در صورت ثبوت حاكم (؟؟؟؟؟) و جواز آن از طرف غير كه مثل ساب اللَّه و سابّ النبي و الأئمة عليهم السلام باشد محلّ اشكال است بنابراين در اين جهت امر با حاكم است و دائر مدار ثبوت آن عند الحاكم است و اما نسبت به تكليف شخصى فاعل اين اهانت بسيار عظيم اگر بنحوى بوده كه ميداند اين اهانت از او در حال سلب اختيار واقع شده كه شايد فرض آن بعيد باشد ظاهراً چيزى بر او نيست مع ذلك چون نفس عمل بسيار مغضوب الهى است فاعل آن اگر چه بدون اختيار و بلكه سهو و اشتباه هم از او صادر شده باشد اگر مؤمن باشد صدور آن را از خودش موجب شرمندگى و سقوط مرتبه مى شمارد و به درگاه خدا با تضرّع از آن معذرت مى خواهد مثل بنده اى كه فرزند مولايش را در خواب يا بگمان اينكه دشمن مولى است كشته باشد كه مع ذلك در مقام

عذرخواهى برمى آيد و اگر العياذ باللَّه با عمد و اختيار از او اين گناه بزرگ صادر شده باشد اوّلًا عقد ازدواج او با زوجه اش منحل شده و زوجه اش با اين عمل قبيح از زوجيّت او خارج مى شود بنابراين اگر بخواهند با هم بمانند بايد با رضايت زوجه دوباره او را عقد نمايد و ثانياً بمجرد صدور اين عمل اموال او به ورثه او كما فرض اللَّه منتقل شده كه بايد يا به تصرف آنها بدهد و يا در تصرّف در آن اموال از ورثه اذن بگيرد ولى توبه او قبول است و اگر مسأله نزد حاكم شرع مطرح نشده اقرار نزد او لازم نيست بلكه اگر مطرح شده باشد نيز اقرار نزد او واجب نمى باشد.

س 2168

اشاره

- وظيفه مردى كه همسرش به قرآن اهانت نموده و مقدسات دين را منكر شود چيست؟

ج

- در فرض سؤال، چنانچه زن درحالى كه ادراك و شعور و اختيار او بجا باشد و منكر خدا شود مرتد است پس اگر مدخوله باشد محتاج به طلاق نيست، ولى بايد عدّه طلاق نگهدارد و چنانچه در بين عده توبه كند، زوجيت بر ميگردد و اگر

جامع الاحكام، ج 2، ص: 375

توبه نكند تا عدّه تمام شود از شوهر جدا است و اگر مدخوله نباشد در همان لحظه ارتداد از شوهر جدا است و محتاج به طلاق نيست و عدّه ندارد و نسبت به فرزندى كه بعد از ارتداد به وجود آيد اگر بعد از ارتداد شوهر بداند كه زن مرتد شده و بداند كه بر شوهر حرام است و با اين حال با او نزديكى كند، فرزند، حرام زاده است و اگر نداند محكوم به حلال زاده است.

محارب

س 2169

اشاره

- آيا در صدق محاربه تجريد سلاح شرط است يا حمل سلاح هم از مصاديق محاربه است؟

ج

- در صدق محارب تجريد سلاح به نحوى كه بالفعل موجب اخافه مردم باشد معتبر است. و اللَّه العالم

س 2170

اشاره

- شخصى نقشه ربودن فردى را به منظور اخّاذى كشيده و شخص دوم سلاح و اتومبيل براى اين عمل تهيه نموده و شخص سوم مسلحانه اقدام به ربودن مرد مزبور نموده است، آيا بر هر سه محاربه صدق مى كند؟

ج

- شخص اول و دوم هر چند گناهكارند اما صدق محاربه بر آنها مشكل است بلكه بر شخص سوم نيز اگر عملش اخافه شخص خاص شمرده مى شود، صدق آن مشكل است.

س 2171

اشاره

- در حدّ محارب تبديل تبعيد به حبس و بالعكس را جايز مى دانيد يا خير؟

ج

- در هيچ يك از دو صورت تبديل نمى شود. و اللَّه العالم

س 2172

اشاره

- حد اقل و حد اكثر تبعيد در محاربه چند است؟

ج

- حدّ نفى بلد بنابر مشهور يك سال است. و اللَّه العالم

تعزير

س 2173

اشاره

- فعل حرامى كه مرتكب آن تعزير مى شود چه شرائطى بايد

جامع الاحكام، ج 2، ص: 376

داشته باشد؟

ج

- اگر فعل حرام از معاصى كبيره اى باشد كه در شرع براى آن حدّى معين نشده و ارتكاب آن براى مجتهد جامع الشرائط ثابت شود تعزير دارد. و اللَّه العالم

س 2174

اشاره

- افرادى كه اقدام به نگهدارى فيلمهاى ويدئويى مبتذل (كه در آن بدن عريان يا نيمه عريان زن، مجالس لهو و لهب و رقص و ترانه و اختلاط، نشان داده مى شود) براى تماشا مى كنند آيا تعزير مى شوند؟

ج

- بلى مورد تعزير است. و اللّه العالم

س 2175

اشاره

- افرادى كه اقدام به تماشاى فيلمهاى مذكور را مى نمايند به تنهايى، يا با خانواده يا با دوستانشان، آيا تعزير مى شوند؟

ج

- بلى افراد مذكور تعزير دارند. و اللَّه العالم

س 2176

اشاره

- آيا در حين نزاع تعرّض به حجاب يك زن مسلمان به طور عمد (برداشتن چادر و فحاشى در ملاء عام) مجازات شرعى دارد؟ تا چه حدّ؟

ج

- تعزير مورد سؤال لازم است و مقدار و كيفيت آن منوط به نظر حاكم شرع است.

و اللَّه العالم

س 2177

اشاره

- مردى يا زنى براى انجام عمل نامشروع زنا در منزلى اجتماع كرده اند، قبل از اين كه مرتكب عمل شوند دستگير شده اند آيا تعزير مى شوند؟

ج

- بلى تعزير مى شوند. و اللَّه العالم

س 2178

اشاره

- اگر پسرى كه هنوز بالغ نشده كم تر از پانزده سال دارد بكارت دخترى را بردارد آيا حدّ شرعى زنا بر آن پسر جارى مى شود يا خير و اگر هر دو بالغ شرعى نباشد اما زنا انجام داده باشند چه صورت دارد حدّ شرعى جارى است يا خير؟

ج

- در فرض سؤال اوّل پسرى كه بالغ نشده حدّ شرعى ندارد و مورد سؤال دوم هيچ يك از پسر و دختر حدّ شرعى ندارند لكن هر دو فرض امر تعزير آنها با حاكم شرع جامع الشرائط است. و اللَّه العالم.

جامع الاحكام، ج 2، ص: 377

س 2179

اشاره

- آيا در نگهدارى متهم در حبس تعزيرى (با قرار بازداشت) حد اقل و اكثرى معيار هست يا مدت زمان به نظر حاكم است؟

ج

- بنظر حقير حبس، تعزير شرعى نيست ولى تبديل ضرب به سوط، به حبس در زمان معين يا جزاء نقدى اگر مجرم هم قبول كند با نظر حاكم نه طبق قانون معين، جائز است.

توضيحاً اگر مقصود از كلمه متهم در سؤال شخصى باشد كه باتهام جرمى تحت تعقيب واقع شده و جرم او ثابت نشده است چنين شخصى حبس تعزيرى ندارد و بازداشت موقت او اگر براى مثلًا منع از امحاء دلائل جرم باشد در بعض موارد فى الجمله جائز است ولى براى پيدا شدن دليل بر ارتكاب جرم جز در مورد اتهام قتل كه تا 6 روز تجويز شده جايز نيست.

و اللّه العالم.

س 2180

اشاره

- چنانچه تعزير علاوه بر تازيانه مصاديق ديگرى داشته باشد؛ (مانند:

حبس، جزاى نقدى، تراشيدن سر، چرخاندن در شهر، لغو جواز كسب، ابطال گواهينامه رانندگى، محروميت از مشاغل دولتى، ثبت سوء سابقه و ...) بفرمائيد:

الف) آيا تعبير «التعزير دون الحد» فقط در خصوص تازيانه رعايت مى شود يا شامل ديگر موارد مذكور نيز مى شود؟

ب- در صورت شمول به موارد ديگر، ملاك «دون الحد» چه مى باشد؟

ج

- مصداق تعزير شرعي خصوص تازيانه است و (دون الحد) يعنى بحسب عدد، كمتر از حد باشد چنانچه همه فقهاء، فهيمده اند، و اين خود قرينه است بر اينكه تعزير شامل مذكورات در سؤال نميشود در رساله (التعزير احكامه و حدوده) حقير، وجه اين نظر بيان شده است. و اللّه العالم

________________________________________

[1] ( 1) خوانندگان محترم براى مطالعه بيشتر در موضوع لقاح، جلوگيرى و سقط مى توانند به كتاب« استفتائات پزشكى» آية الله صافي مراجعه نمايند.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109